ziaie1

ziaie1

۱۴۰۴ فروردین ۴, دوشنبه

 این چه وضعیت.....

قسمت دوم
بنام خداوند بزرگ
رویاروئی و جنگی که در کشور، برای قبضۀ قدرت و ثروت در جریان است، پیامد های آن زیان بار تر از جنگ طالب و داعش است.
شیوه ها و روش های حذف و براندازی که از راه کارها و کارنامه های رؤسا و زمامداران کشورهای عقب افتاده و جهان سوم است و از قرن ها به این سو در برخی از این کشورها حاکم است، و از جمله در کشور ما برهمین مبنا دولت ها شکل گرفته است، اکنون هم، حاکمیت ها به همین منوال ادامه دارد، شیوه و روشی که نه با اصل و اصول و نه با حمایت و تأئید ملت و مردم بلکه با اعمال زور و قدرت، حریفان خود را حذف و از رده خارج نموده، سپس همۀ مقدرات ملت و مردم را اولاً تحت عنوان حکومت و دولت بدست گرفته، سپس انحصار نموده و در نهایت به قبضۀ فرد و یا نهاد ( ارتش و یا واحدی از ارتش ) و یا حکومت و دولتی مستبد در می آورند. من همین حالا از آن حالتی احساس تشویش و نگرانی می کنم که اگر این نیروهای امنیتی ما که چه از حهات تئوری و چه هم عملی از آموزش های سطح بالا برخوردار گردیده و در کار زار فعلی تجارب کافی حاصل کرده است اگر بر این معضلات موجود کشور فایق آمده و دشمنان کشور را سرجای شان بنشانند، نشود که تحت قوماندۀ یک انسان خود خواه، مغرور، جاهل، بی اصل و پرنسیب و بی رحم قرار گرفته مانند آن چه در آسیای میانه و برخی کشورهای دیگر در جریان است، شرایطی ایجاد گردد که یک بار دیگر ملت و مردم رنجدیدۀ ما را بکام دیکتاتوری و استبداد سوق داده و از کل کشوریک زندانی مدرن درست کنند.
با تأثر، این شیوه و روش در سطح گروه ها و احزاب هم به همین صورت در آمده است که گروه ها و احزاب را هم افراد و یا دسته جاتی فرصت طلب و استفاده جو، به قبضۀ خود در آورده به جهاتی سوق داده و می دهند که با اهداف و آرمان های آن گروه ها و احزاب نه تنها در تناقض است، بلکه در تضاد و تقابل با آن اصل و اصولی است که گروه ها و احزاب تشکیل گردیده اند. در این معضلات و کشمکش های درون گروهی هم که اکثراً بر سر ثروت و قدرت شکل گرفته است، از تصفیه ها و انتقام گیری های درون گروهی به پیمانۀ وسیع استفاده می گردد.
رویا روئی و جنگی را که دولت و مخالفینش ( اپوزیسیون ) بدون توجه به اثرات مُهلِک و زیان بار آن بر ملت و دولت، براه انداخته و رهبری می کنند، کم اثر تر از خونریزی و جنگی که در کل کشور در جریان است، نیست. این جنگ روح ملت را نشانه گرفته و معنویات و ارزش ها را نابود کرده است.
جنگ طالب و....جنگ وحشیانۀ است که در آن مردم مظلوم و بی گناه را هدف قرار داده و با ترور و انتحار، شهید، معلول و مجروح می سازند، تا با این اقدامات خائنانه هم ملت و هم دولت را به زانو در آورده و برای مداخله و تجاوز دشمنان قسم خوردۀ مردم افغانستان زمینه سازی کنند و اما در جنگ دولت و... آن گونه صف آرایی و تقابلی در جریان است، که اثرات روحی و روانی آن در بین جامعه کمرشکن و خصوصاً بر نیروهای امنیتی خطرناکتر ازر جنگ دشمنان افغانستان است، زیرا با این رویاروئی، روحیۀ نیروهای امنیتی نه تنها ضعیف بلکه به زیر صفر سقوط می کند و در ابعاد وسیع داخلی و خارجی، به مراتب مخربتر از هرپدیدۀ مخرب دیگری است، در این حرکاتی که با سؤ استفاده از دیموکراسی و آزادی صورت می گیرد، جناح های متخاصم ( دولت و مخالفینش ) نه مانند میدان بزکشی، بلکه آن گونه بی رحمانه به یکدیگر تاخت و تاز کرده و چنگ و دندان نشان می دهند، که هر انسان عاقلی را به تأمل و امیدارد، تاخت و تازی که نه با سلاح و جنگ گرم، بلکه جنگ سردی که با دشنام و ناسزاگوئی، اشتعال انگیزی، و نفرت پراگنی و اتهامات سنگین همراه است، فضای آشفتۀ که از بی سر و سامانی، بی قانونی، سد شکنی و یکه تازی ناشی می شود. اِشکال عمده در این است که هیچ مرجع قانونی و اصل و اصولی وجود ندارد که قادر گردد این وضعیت بحرانی را تحت کنترول در آورده و در بین دو جناح ( دولت و اپوزیسیون )، این حالت تخاصم و رؤیا روئی را به سوی اتحاد و وحدت، صلح و سازش، همگرایی و همنوایی سوق دهد، چنین مرجع و مبداً و اصل و اصولی وجود ندارد و اگر وجود هم داشته باشد، کسی حاضر به قبول آن نمی باشد، و فقط یک راه باقیمانده است که یک بار دیگر، جان کیریی پیدا شود تا با قوت و قدرت آن ها را سرجایشان نشانده و تکلیف شان را روشن کند، و این هم یک افتضاح و رسوایی دیگری است که بنا بر ندانم کاری ها، خود محوری ها، یکه تازی ها، ما را محتاج این و آن نموده است. اتکا به نیروی خارجی سبب شده است که قانون و اصولی در کار نباشد.
با تأسف دو قوۀ قدرتمند مقننه و قضائیه که در همۀ کشورهای پیشرفتۀ جهان حرف اول را می زنند، همین دو قوۀ که با رأی و آرای مردم ساخته می شوند، سرنوشت ملت ها و دولت ها را رقم می زنند، همین دو قوه اگر حقیقتاً در کشور ما شکل می گرفت و جای خود را در بین ملت و دولت باز کرده و از حلق و دلق فارغ گردیده و به اصل و اصول روی می آوردند و با احساس مسئولیت، وجائب خود را مطابق آن چه در قانون اساسی آمده است ویا آن چه در جهان، نظام های دولتی و خصوصی بر اساس آن ساخته شده است، انجام می دادند، نه تنها قوۀ مجریه و.... را می توانستند تنظیم و مهار نموده و جهت دهند؛ بلکه همۀ معضلات موجود کشور بر مبنای آن حل و فصل می گردید و علاوتاً هر مشکل و مسئله ای دیگری قبل از وقوع آن پی گیری و راه حلی برای آن پیدا می گردید. در کشورهای پیشرفتۀ صنعتی، در همین زودی ها شاهد آن بودیم که دو رئیس جمهور قدرتمند و صاحب نفوذ ایتالیا و فرانسه را بخاطرتخطی ها و اتهامات جزیی که به آن ها وارد گردیده بود به محکمه کشانده و به جرایم سنگین روبرو کردند، حدوداً دو سال قبل، رئیس جمهور قدرتمند و بانفوذ ایتالیا ( برلیسکونی ) را نه تنها به جریمۀ سنگین محکوم کردند، بلکه علاوتاً او را به تخلیۀ آشغال دانی های منطقه مجبور ساختند و آن هم نه با لباس عادی، بلکه با لباس کسانی که کارشان تخلیۀ آشغالدانی ها است، و رئیس جمهور هم با همان لباس کار، درحالی که خبرنگاران فیلم برداری می کردند، به محل می آمد و هرصبح ظرف های آشغال را تخلیه می کرد. و در همین چند روز همه شاهد آن هستیم که رئیس جمهور فرانسه را به جرم اخذ پول غیر قانونی باز داشت و به زندان انداختند. صدر اعظم بر حال اسرائیل بار ها مورد بازجوئی پولیس و محاکم آن کشور قرار گرفته است و تازه دیروز، رئیس جمهور پرو، بخاطر اتهاماتی مبنی برتقلب و خرید رأی که بر او وارد گردیده بود، از وظیفۀ خود استعفا کرد و گفت: « نمی خواهم که مانع ترقی وپیشرفت کشورگردم.»
رئیس جمهور کشور ما ( کرزی ) را با همه آن خورد و بُرد ها، و آمارهای سرسام آور ذخایر ارزی اش و غارت علنی کابل بانک و آن پول های غیر رسمی که از کشورهای منطقه به صورت غیر قانونی و خصوصی دریافت و به آن اعتراف کرد، نه تنها کسی جدی نگرفت و پرسان نکرد، بلکه صد ها ماجرای دیگری را هم که به او نسبت داده شد، از ترور سران و رهبران تا همدستی با طالب و دشمنان افغانستان، نه تنها کسی او را دنبال نکرد، بلکه بیشتر از پیش مورد احترام همۀ آن هایی قرار گرفت که اتهامات نهایت ..... به او وارد کردند.
دو عضو دولت را که متهم به این و آن و از جمله حادثات و اتفاقات ویرانگر اند، با همه آن سوابق شان، حاضر نگردیدند تا نه تنها از کار، بر کنار شان کرده و اقلاً زیر سوال ببرند بلکه از آن ها دفاع و حمایت هم کرده و بر موقف و موقعیت و صلاحیت شان افزوند. این ماجراهای غم انگیز و دردناک را نه کسی تعقیب و نه توضیح و نه هم با اسناد و شواهد تائید و یا رد می کند. این یک دهن کجی آشکار به ملت رنجدیده و جهانیانی است که نظاره گر عملکرد های ما می باشند.
قوای مقننۀ که تمام فکر و ذکر شان در تأئید و رد صلاحیت وزرای دولت خلاصه گردیده است و در روند فساد و بی قانونی در کشور پیشگام اکثر ارگان ها بحساب می آید و قوۀ قضائیۀ که به مثابۀ یک شعبۀ تحت ادارۀ ریاست دولت عمل می کند، و نه تنها با فساد و قانون شکنی هم آهنگ است بلکه خود عامل بیشترین بی سروسامانی و لاقانونی در کشور به حساب می آید، تا زمانی که این ارگان های حساس و مهم کشور فقط به فکر جیب ها، در آمد، حفظ موقف و مقام، و تحکیم پایه های قدرت خود بودند و هیچ یک از ارزش های متعالی مانند: دین و وطن، ملت و مردم، عدم وابستگی، عدالت و انصاف و... برای شان اهمیتی نداشت، غیر ممکن است، که وضعیتی بهتر از این را شاهد باشیم اگر چه شاید در بین این قوای سه گانه عناصر پاک و بی آلایش، عفیف و پاکدامن، دلسوز ملت و دولت هم پیدا شوند، و اما در وضعیتی نباشند که قادر گردند با این فساد و بی بند و باری حاکم بر نظام اثر گذاربوده و کاری از دست شان ساخته شود.
دولتی را که مورد حمایت جهانی قرار دارد و جهان آن را از جهات اقتصادی، امنیتی، عمران و آبادی پشتیبانی و کمک می کند، کمک و حمایتی که اگر سران و بزرگان با احساس، با درک، با برنامه و مدبری می داشت، افغانستان را نه در سطح منطقه بلکه در سطح جهان یکبار دیگر مطرح می ساختند، اما برعکس ....
با تأسف و تأثر، سران، رؤسا و اراکین آن، بیش از توجه به بنای یک نظام کار آمد و قانونمند، برای ویرانی و فروپاشی آن کمر بستند، و نه تنها هیچ طرح و برنامۀ حکومت داری، اداره و سازماندهی، حکومت برپایه های اصل و اصول و قانون، و آن چه لازمۀ یک نظامی سیاسی، اداری و اقتصادی در سطح منطقه است، یک قدم حسابی و واضح و روشن را در جهت تأمین آن بر نمی دارند، بلکه یک روز را از روز دیگر بدتر و بدتر می سازند.( ادامه دارد). بهاء الدین ضیای

۱۴۰۳ اسفند ۲۹, چهارشنبه

 چها ر شنبه بیست و هشتم حوت مطابق نزدهم مارچ 2014

قیام خونین 24 حوت هرات
قسمت ششم
آرامش قبل از طوفان
به گفتۀ صاحب نظران ، قیام بیست و چهارم حوت مردم ما با اهدای حدود بیست و پنج هزار شهید، حرکتی است که اساس و بنیاد یک تغییر و تحول در افغانستان را شکل داد. قیامی که از دهات و قصبات دور و نزدیک آغاز و به سرعت غیرقابل پیش بینی شهر را در نوردید، قیامی که بر مبنای ایمان و عقیده و با طنین الله اکبر به پیش رفت و با چنان سرعتی بساط جباران و ظالمان و فرعونیان قرن بیستم را برچید که برای هیچ کسی قابل تصور نبود؛ حتی برای آن قدرت شیطانی که هیچ حریفی را برای خود تصور نمی کرد. کاسگین و نورمحمد تره کی هر دو به وحشت افتادند ویکی از دیگری طلب کمک می کرد، اما آواز و صدای ( کمکی ) را که دیر شده و کار از کار گذشته است . حالا مردم مسلمان ما مصمم اند که تا بساط این ایادی بیگانه را از کشور برنچینند؛ یعنی تا پایان ماجرا و دادن جان های شیرین شان از پا نمی نشینند.
آن ها مدت هاست که در انتظار چنین روزی بوده اند روزی که با ایادی شیطان پنجه نرم کنند و نشان دهند که به آسانی به کسی اجازه نخواهند داد که به دین و اعتقادات و کلتور و فرهنگ و به ساحت ناموس و زندگی شخصی ایشان تجاوز کند.
این ایادی بیگانه ( خلق و پرچم ) با حمایت مستقیم باداران و مستشاران روسی، هرات را تختۀ مشق ومیدان کارزار خود قرار داده بودند تا از این محیط، طرح های شیطانی و افکار و اندیشه های پوچ و بی معنی و مردود خود را به سایر نقاط افغانستان صادر کنند.
اولین جرقۀ جهاد و قیام
اولین قیام و خیزش مردمی از قریۀ سلیمی و دادشان در السوالی پشتون زرغون ( شافلون ) یکی از قریه های دور افتادۀ هرات آغاز گردید، بصورتی که تعدادی از این عناصر ماجراجو و آشوبگر( خلق و پرچم ) به همراهی تانک ها و زره پوش ها و افراد تا دندان مسلح، قریۀ سلیمی را هدف قرار داده و تلاش نمودند تا مردم را دریک اجتماع حزبی جمع آوری نمایند، تا اهداف خائنانۀ حزب خود را ( که در اساس همان ایدۀ مارکسیسزم- لنینیزم است ) به ایشان برسانند.
اما مردم مسلمان و با دیانت ما که از ماهیت و اهداف این گروهک آگاهی داشتند، از شرکت در اجتماع اِبا ورزیده ولی این ها بدون اجازه به خانه های مردم داخل گردیدند و به تهدید و تخویف مردم پرداختند؛ اما مردم متدین و باناموس سلیمی دانسته بودند که هدف اصلی از دایر کردن این اجتماع یک توطئه است؛ و بناءً با همین انگیزه، درگیری آغاز و اما مردم بی وسیلۀ ما با مشت آهنین و سلاح گرم و توپ و تانک روبرو گردیدند، که در این معرکه تعداد زیادی از هموطنان عزیز ما شهید و زخمی گردیدند.
بنا بر آمار، تعداد تلفات مردم دریک روز حدود سی و چند نفر از ساکنین بی دفاع آن قریه است؛ وحشیانه تر این که به تعداد زیادی از اهالی آن قریه را دستگیر و سوار بر هلیکوپتر کرده و برای تنبیه مردم و ایجاد رُعب و ترس از هلیکوپتر به زمین پرتاب می نمودند.
این اولین قیام خونین و اولین عکس العمل وحشیانۀ بود که به سرعت در بین هرات پخش و نشر گردید.
در تاریخ 18 حوت مردم غیور، مؤمن و متدین غوریان در اثر تلاش های شبایه روزی قاری ابوبکر خان و همکاری خواجه ذبیح اله و ده ها تن از مبارزن و مجاهدینی که بعداً به فرماندهان معروف و مشهوری بدل شدند، قیام نمودند، قیامی عمومی که در آن جمع کثیری از اهالی غوریان شرکت کردند و در این قیام تعداد زیادی از اهالی محل در اثر بمباردمان های وحشیانه شهید و تعداد بیشماری هم زخمی شدند.
در تاریخ 19 حوت مردم ایثار گر و مجاهد زنده جان قیام نمودند و همان گونه با تانک و توپ و مسلسل روبرو گردیدند که جمع کثیری از مردم ما شهید شدند.
در روز بیست و پنجم حوت که به پنجشنبه خونین معروف است هزاران تن ا ز مردم ایثارگر و فداکار هرات از همه دهات و قصبات و السوالی های دور ونزدیک با چوب و چماق و بیل و کلنگ و با نعره های الله اکبر و همراه با بیرق های سبز، به اشتراک موی سفیدان، بزرگان و سران و رؤسای قوم دورهم جمع گردیده، متحد و یکپارچه و یکصدا به تانک ها و ذره پوش های غول پیکر روس هجوم برده بدون ترس و رُعب و وحشت به پیش رفتند و با ایمان و عقیده و با تبعیت از نیاکان مبارز و مجاهد خود آمادۀ قربانی گردیدند . و کشته دادند و زخمی و معلول شدند، درحدی که جاده ها ازخون شان رنگین و بیمارستان ها و خانه ها از زخمی ها پُرو لبریز گردید.
در صبح هنگام مردم شرق السوالی انجیل خصوصاً مردم و اهالی ترکان و نوین و سروستان ، تجمع بزرگی را در قریۀ سروستان تحت راهنمائی حاجی میرزا یکتن از سابقه داران نهضت، گل احمد خان سروستان، عبدالقیوم ترکان، و جمع کثیری از مردم محل براه انداخته تا با بیرق ها و شعارها و نظم خاصی به مردم شهر به پیوندند، همین که به راه افتاده و به نواحی زیارت امام زیدعلی رسیدند ، قوای زمینی وهوائی، با تمام توان به سرکوب آن ها اقدام و از کشته ها پُشته ساختند و همان است که بشمول حاجی میرزا جمع کثیری از اهالی در کنار مزار امام زیدعلی سروستان جان های شیرین خویش را از دست دادند . ادامه دارد .

۱۴۰۳ اسفند ۲۷, دوشنبه

 

دوشنبه بیست و ششم حوت مطابق هفدهم مارچ 2014

قیام خونین بیست وچهارم حوت هرات

قسمت چهارم

کودتای هفت ثور و آغاز بحران در کشور

آن زنگ های خطری را که در طی سال ها، خصوصاً سال های دهۀ دیموکراسی و پس از آن توسط آزادی خواهان، میهن دوستان، اهل علم و ایمان و برادران مسلمان به صدا در آمده بود و کسی به آن توجه نکرده بود بالآخره در شب و صبح هفت ثور 1357 به صدا در آمد و یکباره کشور به خواب رفته و غافل از طرح و دسیسه و توطئۀ شصت سالۀ دشمنان به سرنوشتی دچار گردید که دنیا را به حیرت انداخت .

گروهک های که در داخل نظام داؤد دیوانه ( از وزارت تا اردو و امنیت ) جابجا گردیده بودند نهایتاً دست به کودتای وحشتناکی زده و رهبر، رئیس، آقا و بادار خود داؤد خان را باخانواده و فامیل و حتی اطفال معصوم و مظلومش به خاک و خون کشاندند . چیزی را که جزء سیاست ها و پالیسی های این گروهک های چپ است که نه تنها با دشمنان خود وحشیانه برخورد می کنند؛ بلکه برهمسنگران و رفقا و بزرگان و رهبران خود هم هیچ گاهی ترحم ننموده و نمی کنند . مانند حاکمان جنگل.

همزمان با فضای دهشت و وحشتی که پس از این کودتا ، در سراسر افغانستان ایجاد گردیده بود ودر نتیجه تعداد زیادی شهید، جمع کثیری زندان و اما افراد بی شماری هم جهت نجات خود از مهلکه به این سو و آن سو پراگنده و متواری و همچنین جمع چشم گیری از بزرگان و موی سفیدان و برادران یا به ایران و یا به پاکستان مهاجر گردیدند . از جملۀ اولین ها می توان جناب آقا صاحب کبرزانی ، مولوی صاحب عبدالصمد خان و آقای دلجو را نام برد که قبل از قیام 24 حوت 1357 به پاکستان مهاجر گردیدند و تا زمان قیام 24 حوت هرات در همانجا ماندند .

قبل از قیام 24 حوت هرات؛ رهبری جهاد، پس از آن که جبهۀ وسیع ملی تشکنل دادند، صبغت الله مجددی را به صفت رهبر جبهۀ نجات ملی افغانستان منسوب نمودند، نامه های اعلام جهاد را که به فتوای علمای بزرگ افغانستان و سایر کشور های اسلامی صادر گردیده و به امضای صبغت الله خان مجددی رسیده بود به هرات ارسال و طی این نامه از مردم مسلمان و مبارز و مجاهد هرات خواسته شده بود تا بدون شک و تردید به جهاد خود وجهۀ شرعی داده و مبارزات خود را بصورت اصولی آن آغاز نمایند .

برادری که وظیفۀ ارتباط داخل و خارج را به عهده داشت برادر مجاهد و مبارز و کسی که از طفولیت تا همین حالا زندگی را درپاکی و صفائی، همراه با خلوص نیت و وفاداری به اسلام و مسلمین سپری کرده است، برادر عزیز، گل اعلم اعلمی است که از افتخارات آن دوران است. وی برای این که مورد سوء ظن قرار نگیرد، معلولی را با خود به قندهار و کویته و از آن جا به پشاور می آورد و می برد . این مأموریت خطیر و مهم را بالوسیلۀ فرد معلولی که باید اکثر اوقات به شانۀ خود حمل می کرد ، بیانگر آن است که بدون ایثار و فداکاری ، هدف و آرمان ، عقیده وایمان کامل مقدور نیست.

آغاز فتنه و فسادی که کشور را به آشوب کشاند

همین که روس ها موزیانه آمدند و دروازۀ افغانستان را از طریق گروهک ها و عمال خود گشوده و آن ها را بر افغانستان حاکم گردانیدند، این ها ( گروهک های وابسته ) با همه توان خود کوشیدند تا اهداف کشور حامی خود ( شوروی ) را با قصاوت و بیرحمی بی سابقۀ در افغانستان پیاده کنند؛ و از هرات چنین برداشتی داشتند که این مردم یا فرهنگی و یا زراعت پیشه و مالدار اند، وبناءً توان مخالفت و مقابله با آن ها را نخواهند داشت، زیرا اگر فشاری بر آن ها وارد گردد؛ نه کوه و برزنی وجود دارد، که به آن پناه برده و از آن جا در برابر شان قرار بگیرند و نه هم پناهگاه دیگری خواهند یافت تا از آن جا علیه آن ها قیام و یا حرکتی را براه اندازند ؛ بناءً با تمام توان اهداف خود را درمدت زمان کمی در هرات پیاده نمودند.

دربیشه گمان مبر که خالی است

شاید که پلنگی خفته باشد

هرات در آن ایام از تب و تاب دیگری حکایت داشت، مردم خود را در چند قدمی یک هیولای می دیدند که هر لحظه آمادۀ حمله بود، هیولای که هفتاد سال است دهمسایگی ایشان ، همه دور و بر خود را بلعیده است.

از لحظۀ سلطه و حاکمیت این باند تبه کار( حزب دیموکراتیک خلق )، که از پیش مرگان آن ( هیولا ) بودند، مردم لحظۀ آرامش و خواب راحتی را ندیده بودند و بناءً خود را برای یک حالت استثنائی آماده می کردند.

استاد محمد افضل شهیر، شهید قاری ابوبکر غوریانی ، مولوی بهاءالدین واعظ مسجد جامع بزرگ هرات ، از سران و بزرگان قوم و از جملۀ ده ها کسانی بودند که برای یک حرکت و قیام مردمی و برای دفع این فتنه و فسادی که کشور را فرا گرفته است؛ با هم در تماس بوده و شوری تشکیل داده که بعد ها بنام شورای شهری معروف شد و چنانچه لحظۀ را از پا ننشستند .

آقای شهیر، عالم و دانشمند و حافظ قرآن و ازفارغان دوره های اول فخرالمدارس، کسی که زندگی را درسایۀ قرآن سپری کرد وپس از کودتای هفت ثور به تنظیم و سازماندهی مجاهدان پرداخت، و کوشید تا با مشوره و ارتباط نزدیک با هم سنگران و دانشمندان و شخصیت های مهم دیگری که تعداد شان در سطح افغانستان کم نبود، با تمام توان راه را برای یک تغییر و تحول درهرات باز نموده و با تلاش های شبانه روزی به تنظیم و سازماندهی مردم و مجاهدین پرداخت و تا جایی که مشهود است، نقش عمده و برجُستۀ در هدایت، راهنمائی و رهبری انقلابیون 24 حوت هرات ایفا کرد.

استاد قاری ابوبکر خان غوریانی ریاضی دان معروف هرات و حاجی قاری عزیزاله خان و ده ها استاد والا مقامی که در طول زندگی، دراین خطۀ مرد خیز به خدمت اسلام ومسلمین قرار داشته و در برابر رژیم فاسد وقت و بی بند و باری و فساد و عیاشی مبارزه نموده و لحظۀ آرام ننشستند.

( ادامه دارد ) بهاءالدین ضیایی

۱۴۰۳ اسفند ۲۶, یکشنبه

 

شانزدهم مارچ 2014
قیام خونین 24 حوت هرات
قسمت سوم
پس از این تحولات، داؤد خان در 26 سرطان سال 1352 علیه نظام سلطنی کودتا کرد و به همکاری و همنوایی خلق و پرچم و حمایت مسقیم شوروی حکومت جدیدی را توأم با فشار و اختناق تشکیل داد.
در همین دوران فشار و اختناق نظام فاشیستی داؤد، به ادامۀ برنامه های برادران در هرات، سیف الدین نصرتیار که تازه از زندان داؤد آ زاد گردیده بود از جانب رهبری جنبش مأموریت یافت تا به هرات سفر کرده و مأموریت قبلی برادران را در زمینه دنبال نموده و تقویت کند. سیف الدین در آن جوّ اختناق و فشار به هرات سفر کرد و اما به نسبت این که تحت تعقیب بود مجالی پیدا نکرد و بلافاصله در هرات دستگیر و به کابل انتقال داده شد، و دستگیری وی را حکومت داؤد خان برای خود یک مؤفقیت عظیم قلمداد کرد.
داؤد خان پس از مدتی که نظامش به قوام رسید ، تعدادی از برادران را زندان و پس از چندی ، بی رحمانه اعدام کرد و از جمله انجنیرحبیب الرحمن ( محصل پُلیتخنیک ) از اولین شهیدای نهضت اسلامی افغانستان بدست داؤد وعوامل ( ک ، ژ، ب ) به شهادت رسید .
من در این ایام فشار و اختناقی که در افغانستان هیچ گاهی سابقه نداشت ، طی یک مأموریت مهم و حیاتی و روحیه دادن به برادران به هرات آمدم تا به تعقیب فعالیت ها و مأموریت های گذشتۀ برادران، به انجام اموری به پردازم که برایم سپرده شده بود. این مأموریت حساس و مهم در زمانی برایم سپرده شد که من پس از زندانی شدن انجنیر حبیب الرحمن شهید و در رابطه با او تحت تعقیب رژیم داؤد قرارداشتم که اگر مرا زنده دستگیر می کردند هم به جرم کودتا و همکاری با انجنیر حبیب الرحمن و هم به جرم رها کردن خدمت عسکری که دورۀ شش ماهۀ احتیاط را طی می کردم ، باید نه تنها زندان که با ید بلا فاصله اعدام می گردیدم.
من به هرات آمدم و پس از دید و بازدید های که داشتم ، حفیظ الله شهید را با خود گرفته و عازم السوالی اوبه هرات گردیدم تا با آقا صاحب ( اوبه ) دیدن نموده و او را درجریان اوضاع حساس کشور قرار داده و از او طالب کمک و همکاری گردم .
آقای اوبه که با پدر و پدرکلان ها آشنائی کافی داشت و اما من را برای اولین مرتبه دیده بود و با من آشنائی کامل نداشت ، با دیدن ما خیلی خوشحال و از ما خواست تا زمان زیادی را با وی بمانیم و از اوبه و از منطقه دید و بازدید مفصل بعمل آوریم . اما همین که او را در جریان حوادث و پیامد های نظام حاکم و اتفاقات و طرح و پلان برادران قرار دادم ، در حالی که با وی تنها و در بیرون از خانه یعنی در هوای آزاد صحبت نمودم ، دیدم که حالش دگرگون و به حالت غیر طبیعی در آمده است که اگر بیشتر با وی بمانم، شاید باعث پریشانی و وسواس بیشتر وی شود و بناءً پس از صحبت مفصل و پس از آن که دانستم که شاید ادامه صحبت نتایج بیشتری به همراه نداشته باشد و با لعکس توقف بیشتر ما در اوبه سوالاتی را برای دیگران خلق کند و بناءً خداحافظی کرده و به هرات برگشتیم و اما آقا صاحب اوبه را درجریان کامل تحولات افغانستان و طرح های شوروی برای افغانستان قرار دادم، که خیلی مهم و ارزنده بود.
درجریان دستگیری انجنیر حبیب الرحمن شهید، انجنیر محمد عمر شهید ( انجنیر راه و ساختمان و صاحب منصب عسکری ) هم که با وی هم اطاق بود دستگیر و روانۀ زندان گردید .
انجنیر محمد عمر شهید ، فرزند بزرگ حاجی ابوبکر خان، بابا و پدر خوانده و رهنما و یار و یاور مجاهدان هرات، از آن مجاهدین سربکفی بود که داوطلبانه حاضر گردید تا در کنار انجنیرحبیب الرحمن شهید قرار گرفته و با وی هم اطاق گردد و بالآخره با او یکجا زندان و بدست ترکی و امین به شهادت رسید.
و سید احمد آقا برادر سید ناصر آقا از محصلین پوهنتون هم که یکی از مبارزین و مجاهدین سرشناس آن زمان و از آقا صاحبان بادمرغان بودند، پس از انجنیز حبیب الرحمن شهید زندان و توسط نورمحمد ترکی با پدر و دو برادر خود به شهادت رسیدند . روح شان شاد .
و به همین صورت محمد عثمان شهید برادر کوچکتر انجنیر محمد عمر هم ، که یکی از قهرمانان و مبارزان خورد سال هرات بود و از آوان کودکی در لیسۀ جامی هرات تا جوانی به خدمت اسلام و مسلمین قرار داشت و در روزهای سخت مبارزه با دولت وقت و هم مبارزه با گروه های وابسته و مزدور او را همیشه در شرایط سخت و ناگواری قرار داده بود ، پس از زندانی شدن برادر بزرگش تحت تعقیب قرار گرفت ، در حالی که جوان خورد سالی بیش نبود و هنوز هم مکتب را به پایان نرسانده بود ، بناءً مجبور شد تا خانه و خانواده را ترک نموده و بالآخره به جمع برادران مجاهد و مهاجر پیوسته و بالآخره در قیام سال 1354 درپنجشیر شرکت کند و در آن جا زنده دستگیر و بدست نیروهای وحشی داؤد دیوانه و عوامل( ک ، ژ ، ب ) زنده بگور گردید.
یکی دیگر از کسانی که پس از انجنیر حبیب الرحمن شهید راهی زندان و سپس اعدام شد ، مولانا فیضانی یکی از علمای مبارز و مجاهد هرات بود که در کابل بکار دعوت و ارشاد همت می گمارد و در نهایت در اثر یک توطئه دستگیر و پس از انجنیر حبیب الرحمن زندانی و به جرم شرکت در کودتا اعدام گردید.
یکی از مهمترین چهره های جهاد و مقاومت، چهرۀ پاک و بی آلایش ، انسانِ وارسته و متقی ، انسانی ایثارگر و فدائی برای اسلام و مسلمین ، و یار ویاوری نزدیک برای خودم تا آخرین لحظات زندگی اش، حفیظ الله ( افضلی ) شهید است . او در زمانی مبارزه را آغاز کرد که در لیسۀ جامی جوان کم سن و سالی بود ولی به زودی ، به شخصیتی والا و برازنده تبدیل شد و بالآخره در جمع اولین دسته برادرانی قرار گرفت که تاریخ افغانستان را رقم زدند. حفیظ الله شهید در نهایت با وجود این که برادران با شرکت وی در عملیات مخالفت کرده بودند؛ زیرا قطعاً آمادگی چنین حرکتی را نداشت، داوطلبانه در عملیات شرکت کرد و اما در اولین لحظات بدون درگیری و مقابله دستگیر گردید و بگفتۀ برادران، باخشونت و بیرحمی او را دستگیر و زنده بگور کردند. ( ادامه دارد )

۱۴۰۳ اسفند ۲۵, شنبه

 

بنام خداوند بزرگ

ان الانسان خلق هلوعاً، اذا مسه الشرجزوعاً، و اذا مسه الخیر منوعاً، الاالمصلین، الذین هم عن صلاتهم دائمون، والذین فی اموالهم حق معلوم، للسائل والمحروم، ...... ( المعارج:19-.....)

« آدمی کم طاقت و نا شکیبا، آفریده شده است، هنگامی که بدی بدو رومی آورد، سخت بیتاب و بی قرار می گردد. و زمانی که خوبی ( نعمت ) بدو رومی کند؛ مانند: سلامتی، ناز و نعمت ویا ثروتی، از حسنات و خیرات دست بازمی دارد و ) سخت دریغ می کند، یعنی حرص می ورزد، مگر نمازگزاران، نمازگزارانی که همیشه نماز خود را به موقع می خوانند و بر آن مداومت و مواظبت می کنند، همان کسانی که در دارایی ایشان سهم مشخصی است برای اهدا به مستضعفین و درماندگان، آن کسانی که به روز جزا و سزا ایمان دارند، کسانی که از عذاب پروردگار شان بیمناک و ترسانند، و..... و کسانی که امانتدار بوده و نگاهدارندۀ عهد و پیمان خود هستند و...... آنان ( که دارای چنین صفاتی باشند ) درباغ های بهشت مورد احترام و اکرام هستند

طوری که همه شاهد آن هستیم، قریب نیم قرن است که افغانستان با یک بحران تمام عیار دست وپنجه نرم می کند بحرانی که هم ریشه در عوامل داخلی و هم خارجی دارد و اما بنا بر تجاربی که همۀ ما کسب کرده ایم، عوامل داخلی بیشتر از هر عامل دیگری در این بحران عظیم اثر گذار بوده است، بحرانی که کشور را به یک سراشیبی دردناک و به یک فاجعۀ انسانی مواجه ساخته است،

چیزی که گویایی آشکاری از حقیقت پنهانی ما است، حقیقتی است که از بی سر و سامانی و از ادامۀ اشتباهات و روی آوردن ما به بیراهه حکایت دارد، بیراهۀ که سال های سال در آن سرگردانیم، بدین معنی که نه هدف و آرمانی در کار است و نه راه و مسیر مشخصی درپیش، نه از یک جمع و گروه حسابی ( به هر اسم و رسم و هر هدف و آرمان ) علایم و نشانۀ به غیر از ادعا و شعار وجود دارد، و نه از حزب و سازمان به غیر از نام، چیزی سراغ می گردد. زیرا گروه ها و احزاب و سازمان های که مدعی این و آن هستند، هیچ کدام با آن چه ادعا کرده و می کنند، عمل نکرده اند نه کار سیاسی، نه کار دینی و مذهبی و نه هم برای قوم و قبیلۀ خود کاری انجام داده اند، این وضعیتی است که همه را کلافه کرده است و به یک سمت و سوی مبهم و تاریک و تاریکتر سوق داده و می دهد، چیزی که بازتابی است از ماهیت حقیقی ما و جمع ما و گروه ما و ملت و دولت ما، زیرا این وضعیت شامل همۀ ما ( ملت و دولت ) می گردد، آن چه بنام حزب و احزاب سراغ داریم فقط و فقط به یک سلسله جلسات، محافل و تجمعات نمایشی خلاصه می شود که معلوم نیست برگزاری آن ها از کجا تأمین می گردد، محافل و تجمعاتی که در زمان مساعدش هیچ دست آورد محسوس وملموسی بهمراه نداشته است.

ما گروه ها و احزاب نه تنها باعث اتحاد و وحدت ملت و مردم، و نظم وانسجام ملت و دولت نگردیدیم، بلکه بیشتر باعث افتراق و جدائی، اختلاف و نفاق، و مسبب دامن زدن به تعصبات قومی و نژادی، دینی و مذهبی، و گروهی و حزبی گردیدیم

طرح این خلاها و نقایص به معنی زیر سوال بردن کارنامه ها و حماسه آفرینی های سرداران بزرگ اسلام و جهاد نیست، کارنامه های که یک ابر قدرت تا دندان مسلح را به زانودر آورد، کارنامه های که در تاریخ معاصر جهان همسو و هم وزن نداشت و ندارد. کارنامه های که اگر نسبت به آن ها بی توجهی و غفلتی صورت می گرفت، سرنوشت آن هائی که یک و نیم ملیون شهید داده و کشور را از منقاریک افعی بی رحم نجات دادند بهتر از سرنوشت انقلابیون تاجیکستان و مصرو... نبود، سرنوشتی که علاوه برحذف و براندازی، تصفیه، زندان و اعدام را بهمراه می آورد. ایشان درهرجائی که فرصتی پیدا کرده و نفسی براحت کشیدند، دور و بر خود را به محل امن و امان و آرامش وآسایش؛ همانند هرات ومزار و..... تبدیل کردند، و اما این بدان معنی نیست که ما به آن دلخوش کرده ویا این که خطا و اشتباهی را مرتکب نگردیده و وجائب ومسئولیت های خود را در برابر دین و وطن، ملت و مردم خود کما حقُهُ ادا کرده ایم. ما از قدم به قدم و از ذره - ذره و از همۀ لحظات زندگی جواب گوی هستیم.

رهبران و فرماندهان جهاد و مقاومت کشور در دوران جهاد و مقاومت آن گونه درخشیدند که تحسین همه زمام داران قدرتمند جهان را از آن خود کردند تا جایی که اکثر زمامداران جهان به آنان به دیدۀ تقدیر و تمجید می دیدند. و پس از پیروزی بر بزرگترین ابر قدرت جهان هم، در مقاطع مختلف تاریخ حساس کشور آن گونه درخشیدند که قابل تقدیر و ستایش است.

این را هم باید ازیاد نبریم که عناصر استفاده جو و فرصت طلب، از هر موقعیت مناسب برای اهداف ناپاک خود استفادۀ اعظمی نموده و همان گونه که در هیچ مواقعی از کردار نامیمون خود نادم نگردیده و از آسیب فراوان به این قیام و مقاومت مردمی خود داری نکردند، پس از سقوط نجیب هم آن گونه عمل نمودند که آب روی جهاد و مقاومت را زیر سوال بردند.

اما امروز اگر بخواهیم اوضاع خود و ملت و دولت خود را ارزیابی کنیم نه دولت ما به یک دولت حسابی و مشخص ( غربی، شرقی، دیموکراسی، استبدادی، انتخابی ویا انتسابی ) می تواند مقایسه گردد و نه هم دسته جات و گروه ها و احزاب به تشکلات و سازمان های متعارف در سطح منطقه و جهان قابل مقایسه اند. ( ادامه دارد) بهاءالدین ضیایی

۱۴۰۳ اسفند ۲۴, جمعه

 ازدواج اصلی از اصول فطری و اعتقادی

به ادامۀ بحث های گذشته
قسمت.....
ازدواج و پیوند های خانوادگی
با این که بیشتر ازدواج ها و وصلت های فرزندان بالوسیلۀ والدین شان انجام می یابد و والدین اند که فرزندان خود را برای تشکیل خانواده و زندگی مشترک خانوادگی ترغیب و تشویق نموده و به این جهت از همه چیز خود مایه می گذارند و یکی از آرمان ها و آرزوهای بیشتر والدین داماد و یا عروس کردن فرزندان در زمان حیات شان است، اما با وجود آن در برخی از موارد همین که ازدواجی صورت می گیرد و فرزندان به زندگی جدید شان آغاز می کنند، از همان ابتدای امر، آن علایق وپیوند های خانوادگی ( زندگی با والدین ) زیر سوال و پرسش قرار می گیرد که آیا پیوند و رابطۀ خود با والدین را حفظ و تقویت کنند و یا آن که خود را به یک زندگی مستقل و بدور از حلقۀ وصل و نفوذ والدین آماده سازند، گوئی که آن مراسم عقد نکاح یک عمل نمایشی بوده باشد که هیچ عهد و پیمانی را به همراه نداشته است، غافل از این که انسان در تحت هر شرایط و اوضاعی به کمک و مدد یکدیگر و از جمله والدین نیاز مبرم و حیاتی دارد و نمی تواند ازیکدیگر احساس بی نیازی نموده وخود را از دیگران و خصوصاً از والدین مستغنی و بی نیاز احساس کند. مشکل اساسی و عمده در روابط و علایق خانوادگی ما به گونۀ است که در همه ابعاد زندگی ما محسوس است و آن این که به عیب و اشکالات و سهو و نسیان ها و به خطا و اشتباهات بیش از دیگر خوی و خصلت های نیکو و ارزش های متعالی توجه نموده و قبل از آن که برای آن ها راه حلی را جستجو و برای درمان آن ها چاره اندیشی کنیم به فاصله و جدائی ازیکدیگر فکرمی کنیم. این یک عمل غیر مسئولانه و بدور از درک واقعیت های عینی زندگی و جامعۀ اسلامی ما است، و علامت و نشانه ای عدم علم و آگاهی و فضلی است که با ایمان، علم وعمل حاصل می گردد، ایمانی که انسان را در مسیر صحیح و در راستای مقام و منزلت و جایگاه راستینش که پیروی از اوامر و نواهی پروردگار است قرار می دهد. یکی از اوامر و دستورات پروردگار، رعایت حقوق والدین وجدی گرفتن مکلفیت های است که در این زمینه بردوش فرزندان گذاشته شده است، ولی از آن جایی که بیشتر ما از آن ها آگاهی چندانی نداریم، ویا هم نسبت به آن ها غفلت می نمائیم، همین است که به معضلات گوناگونی روبرو هستیم.
رسول اکرم ( ص) فرموده اند: « رضایت خدا ( ج) در رضایت والدین و خشم او در خشم والدین است.» ( روایت ازعبدالله بن عمروبن عاص).
رضایت والدین و از جمله دعای ایشان بهترین سرمایه برای فرزندان است که نباید تحت هیچ شرایط و اوضاع و به هیچ دلیل و بهانۀ از این نعمت خداوندی خود را محروم نمود، به اندک رنجش، تأثر و ناراحتی نباید از رابطه با والدین کاسته شود ویا هیچ مانع و مشکلی نباید سبب ضعف رابطه ویا هم در مواردی سبب قطع رابطه با والدین واقارب نزدیک مانند برادران، خواهران، کاکا، ماما، عمه وخاله گردد.
رسول اکرم ( ص) فرمودند: « نیکی به پدرومادر فاضلتراست ازنماز وروزه وحج وعُمره وغزای درراه خدای عزوجل» وفرمود (ص): «هرکه صبحگاهان پدرومادررا خشنود گرداند، دو دروازۀ ازبهشت برویش بازگردد، ویک یکی همچنین است پاداش آن، وهرکه شبانگاه اینگونه عمل کند همچنین است پاداش وی، وهرکه صبحگاهان ایشان را به خشم آورد، دودروازۀ ازآتش بروی خود بازکند، ویک یکی همچنین است کیفروجزای آن. » احیاء العلوم – امام محمد غزالی (رح)
عبدالله ابن عمر( رض) می گوید: شنیدم رسول خدا (ص) می گفت: « سه نفرازگذشتگانی که قبل ازشما بودند به راه افتادند، درمسیرخود به غاری رسیدند، گفتند دراینجا شب را بگدرانیم واستراحت کنیم، داخل شدند، تخته سنگی سقوط کرد ودهانۀ غاررا مسدود کرد. گفتند: فقط یک راه برای نجات ما باقی مانده است، ازخدای تعالی درخواست کنیم تا به سبب اعمال صالحی که انجام داده ایم، ما را نجات دهد. یکی ازآنان گفت پروردگارا! من پدرومادری سالخورده داشتم وهیچگاه قبل ازدادن آب به پدرومادرم به فرزندم چیزی نمی دادم. روزی برای جمع آوری هیزم ازمنزل دورشدم وقتی برگشتم پدرومادرم خوابیده بودند. نمی خواستم که بیدارشان کنم وبرای همین درحالی که قدح دردستم بود ایستادم وتا روشنی صبح صبرکردم، کودکانم درپیش پای من ازگرسنگی گریه می کردند وفریاد می زدند، پدرومادرم بیدارشدند ونوشیدند. پروردگارا! اگراین کارمن فقط برای جلب رضایت توبود، گشایشی دراین کارما حاصل بفرما. سخره مقداری کناررفت اما به اندازه نبود که امکان خروج داشته باشند.» به همین منوال دونفردیگرهم اعمالی را که فقط برای رضای پروردگارانجام داده بودند قصه کردند وشفیع گردانیدند وهمان بود که سنگ کناررفت وآنها نجات پیداکردند.
ابولیث سمرقندی، ازانس ( رض ) روایت می کند: «جوانی درزمان رسول اکرم ( ص) بیمارشد وبیماریش شدت یافت. به او گفتند: « بگو« لا اله الاالله » اما زبانش به گفتن این جملۀ مبارک بازنمی شد، موضوع را به رسول اکرم ( ص) خبردادند، فرمود: آیا پدرومادردارد ؟ گفتند مادری مسن دارد ولی پدرش مرده است، فرمود: مادرش را بیاورید، مادربربالین فرزند حاضرشد، رسول اکرم ( ص) از حال ووضع پسرش سوال کردند، گفت: ای پیامبرخدا! این چنین نمازمی خواند وآنچنان روزه می گرفت وبسیاربخشنده بود وآنقدرصدقه می داد که ازشمارش آن ناتوانم. پیامبرخدا فرمود: با توچگونه بود؟ گفت ای پیامبرگرامی! من ازاوخشمگین هستم وبه سبب کارش اندوهگین. فرمود: چرا؟ گفت: زنش را برمن ترجیح می داد وهرچه می خواست به او می داد. پیامبرخدا ( ص) فرمود: مادرش را خشمگین کرده است پس زبانش ازگفتن « لا اله الاالله » ناتوان مانده است. پس فرمود: ای بلال ! برو وهیزمی فراوان جمع کن تا این پسر را آتش بزنیم. پیرزن گفت: ای پیامبرخدا! میخواهی جگرگوشه ام را دربرابردیدگانم آتش بزنی! چگونه من تحمل خواهم کرد؟ رسول اکرم( ص) فرمود: دوست داری خداوند اورا ببخشد، اورا به بخش، قسم به خدایی که جانم درید قدرت اوست، تا زمانی که ازاو راضی نباشی نمازوصدقه اش فایدۀ ندارد. پیرزن دستهایش را بلند کرد وگفت: خداوند متعال را درآسمان وپیامبرگرامیش وتمامی مردم را به شهادت می گیرم که ازفرزندم راضی شدم واورا بخشیدم. رسول خدا ( ص) فرمود : ای بلال برو وببین علقمه می تواند « لا اله الا الله » بگوید، شاید مادرش بخاطرشرم ازمن گفت، ازاو راضی شدم. بلال رفت، هنگامی که به دروازه رسید شنید که علقمه « لا اله الا الله » می گوید، علقمه همان روز وفات یافت وغسل وتکفین انجام گرفت وپیامبرخدا ( ص) براو نمازخواند وهنگامی که درکنارقبراوایستاده بود، فرمود: کسی که همسرش را برمادرش ترجیح دهد مورد لعن قرارگرفته، فدیه وتوبه اش قبول نیست.»
رعایت حقوق والدین
حقوق والدین برفرزندان وحقوق فرزندان بروالدین چیزی است که هیچ انسان با ایمان، با احساس وبا مسئولیتی نمی تواند ازآنها چشم پوشی نموده ویا اززیربارآنها شانه خالی کند وبناءً باید که درادای آنها بذل توجه گردد درغیرآن نارضایتی پروردگاروعواقب ناگواری را درپی خواهد داشت حقی که با اداکردن آن ثواب وپاداش وخیروبرکات بیشماری شامل حال کسانی می گردد که به وجائب خود درزمینه عمل نموده ومسئولیت خود را کماحقهُ انجام می دهند وبا بی توجهی وغفلت ازآن ها با محاسبه پروردگارروبرومی گردند واما مهمترین قسمت این موضوع متوجه کسانی است که دراثرعدم علم وآگاهی وفهم صحیح ودرست ازوجائب ومسئولیت های که بردوش شان قراردارد وباغفلت ویا هم وسوسه های نفسانی وغیره نه تنها به حق وحقوق والدین خود بی مبالاتی می کنند بلکه درنهایت به قطع رابطه با آنها می پردازند که این عمل باعث می گردد که خود وخانواده را ازیک پشتوانۀ عظیمی محروم می گردانند. گاهی شوهربه این امرنامیمون ونامناسب مبادرت ورزیده ونسبت به ادای حقوق والدین خود بی توجهی می کند ویا هم زمانی مانع آن می گردد تا همسرش باوالدین واقارب نزدیک خود پیوند وارتباطی برقرارساخته ودرادای حقوق والدین به وظیفۀ خود عمل کند ویا هم خانم مانع آن می گردد تا همسرش ازرابطه با خانواده ووالدین خود محروم گردیده وقادرنگردد تا وجائب خود را دربرابرآنها بوجه احسن انجام دهد این عمل نه تنها ظلمی بزرگ بلکه اقدامی نابخردانه درامورخانه وخانواده محسوب می گردد، زیرا هرگونه غفلت ویا بی پروائی نسبت به حقوق والدین باعث می گردد تا انسان ازآن خیروبرکات عظیمی محروم گردد که درادای این وجائب شامل حال وی وخانواده وفرزندانش می گردد.این معضله به یکی ازمعضلات اجتماعی جامعه ای ما بدل گردیده است ومتأسفانه همانگونه که دراکثرامورمردم ما وازجمله اموراجتماعی کاربنیادیی انجام نیافته است دراین زمینه هم برای روشن کردن اذهان عموم کاراساسی وحسابیی صورت نگرفته است.
مقام ومنزلت والدین درقرآن وسنت اینگونه مشخص می شود:
پروردگاردررابطه با والدین می فرماید: واخفض لهما.... « .... وبال رحمت را ازروی مهربانی برای ایشان فرود آروبگوپروردگارا! ایشان را رحمت کن! چنانکه مرا درحال خردی تربیت کردند.» ( الاسراء: 24)
ومی فرماید ( ج): واعبداالله ولاتشرکوا به شیئا وبالوالدین احسانا... سورۀ نساء: 36 « (تنها ) خدا را عبادت کنید وهیچ چیزی را شریک اومکنید ونیکی کنید به پدرومادر....»
دراین آیۀ مبارکه، پس ازاین که پروردگارانسان را به عبادت خود فرامی خواند، ازانسان می خواهد که برای پروردگارش شریکی قرارندهد وسپس به پدرومادرخود نیکی کند.
وبازپروردگاردرسورۀ لقمان آیۀ 14 می فرماید: آن اشکرلی ولوالدیک الی المصیر... « هم سپاس گذارمن وهم سپاس گذارپدرومادرت باش، و ( بدان که سرانجام) بازگشت به سوی من است.»
همچنین پروردگارمی فرماید: فلاتقل لهما اف ..... « منظورازکلمۀ اُف ابرازبی قراری وبه ستوه آمدن است. کاری مکن که آنها احساس کنند توناراحت وملول وبی قرارشده ای وبخاطرچیزی که دوست نداری برآنان نهیب مزن وبا سخنان محترمانه با آن دوسخن بگو....» (ادامه دارد)