ziaie1

ziaie1

۱۳۹۲ اسفند ۸, پنجشنبه

نبرد پا برهنه ها
یادی از جهاد
قسمت پنجم
     شفیق مطابق برنامه  به محل معین نزدیک شد و در حالی که آقای نعیم انتظاراو را می کشید با یک اشاره به دو نفر دیگری که به آنها  نزدیک شدند یکجا گردیده و از این محل با یک موتر جیپی که در آنجا متوقف بود حرکت کردند .
در مسیر راه و در یکی از چهار راهی ها دونفر دیگری را هم که در انتظار آنها بودند با  خود گرفته و به  جهت نامعلومی به راه خود ادامه دادند . در مسیر راه یکی از بین آنها صحبت را آغاز نموده گفت : در راه ما مشکلی وجود ندارد ، با آن هم باید مواظب بود تا اتفاقی نیفتد .    یکی از همراهان دیگر پرسید : شاید چه اتفاقی ؟
     آن برادر گفت ، اگر ما زیر نظر بوده باشیم و یا ما را افرادی تعقیب کرده باشند ، احتمال حوادثی می رود و اما این احتمال ضعیف است . بهر صورت باید از لحظۀ که از خانه خارج شده ایم خود را برای قبول هر حادثۀ آماده کرده باشیم .
     موتر با سرعت هرچه بیشتر به سوی هدف به پیش می رود و مسافرینش در حالی که شناختی از یک دیگر ندارند در یک فضای صمیمانه و با محبت به هم دیگر می نگرند و منتظر اند تا با رسیدن به مقصد یکدیگر را در آغوش گرفته و با هم آشنا شوند .
     موتر پس از ساعاتی حرکت در مسیر راه اسفالت راه  خود را عوض نموده و در جادۀ خاکی به سوی قریه ها  وتپه ها حرکت خود را ادامه داد و قبل از نیمه شب به دروازۀ قلعۀ بزرگی متوقف شد و بلا فاصله پس از باز شدن دروازه داخل قلعه گردیده و به سرعت متوقف گردید . چراغ هایش خاموش و راننده اعلام داشت که ، برادران تا داخل شدن در اتاق ، از صحبت کردن خود داری ورزند . هنگام داخل شدن در راهرو اتاق ها به شخصی روبرو شدند که برای شان نا آشنا ، اما خیلی صمیمی و مهربان به  نظر می رسید  . او آنها را در آغوش گرفته و خوش آمدید و خیر مقدم گفت .
     او در اولین حرف های خود از ایشان خواست تا برای خود نام مستعاری را تعین کنند و نام اصلی و محل اصلی سکونت و کار خود را افشا نکنند . او اضافه کرد که این به معنی بی اعتمادی به یک دیگر نیست بلکه برای نظم و تنظیم و تدبیرو جزء برنامۀ ما  است .
     اواطمینان داد که از این لحظه به بعد بیشترین خطری که شما را قبلأ تهدید می کرد ، حالا دیگر تهدید نمی کند .حالا سرنوشت شما را دیگران معین نمی کنند بلکه حالا سرنوشت تان بدست خدا و خود تان تعین می شود . در اینجا امنیت حاکم است و این محل با مردم آن و تمام اهالی ، پشتیبان شما اند و فقط  ما بخاطر بعضی ملحوظات ، تدابیری را اتخاذ کرد ه ایم .
     آنها غذای را که از قبل تدارک گردیده بود تناول نموده و هریکی با نام مستعار ، خود را به دیگری معرفی کردند . آنها پس از صرف چای وغذا و رفع کسالت و خستگی وادای نماز به استراحت پرداختند .  صبح پس از تناول صبحانه هر یکی به تنهائی جهت ملاقات به اطاقی رهنمائی شدند . در آن اطاق انسان آگاه و خبیری هدایات لازم را برای هر یکی داده و از آنها خواست تا در این محدوه و در ایامی که در آنجا هستند مقررات و نظم و اصول آنجا را بدقت رعایت نموده و از فرصت بدست آمده بیشترین استفاده را ببرند .
   صبح آنروز که اولین روز مآموریت شفیق بود به همین صورت به پایان رسید و پس از ظهر و ادای نماز ظهر این پنج نفر با تعدادی دیگر جهت یک ملاقات دسته جمعی به یکی از اطاقها رهنمائی شدند . در این اطاق با فرد دیگری روبرو شدند که پس از تعارف لازم ورقه های را در برابر شان قرار داده و از آنها خواست تا این ورقه ها را بدقت مطالعه نموده و پس از اطمینان یافتن و قبول شروط مندرجه در آن ، به امضای آن بپردازند که این به مفهوم تعهدی در برابر مأموریت جدید آنها به حساب می آمد ؛ در قسمت بالای ورقه ، آن تعهدی را که مسئول کل برای عموم سپرده بود درج بود و با امضای فردی نا معلوم مزین گشته بود .
   شفیق با مطالعه این ورقه چنین احساس نمود که دراین مأموریت مهم علاوه بر ایمان و اعتقادی که باعث چنین حرکت مهمی گردیده است نظم و تنظیم و تدبیری در کار است که به انسان جرأت و نیرو وانرژی بیشتری می بخشد و بناءً بدون تأخیر به امضای آن پرداخت . پس از امضای این تعهد نامه ها ، فرد مؤظف آنها را مورد خطاب قرار داده چنین گفت :
   خد اوند را سپاس گذارم که در این اوضاع واحوالی که در کشور اسلامی ما تعدادی عناصر سرکوب گرو نا باب و آلۀ دست بیگانه مصروف یکسری اعمال خلاف و دور از انتظارمردم اند و چنان جو اختناق و فشاری را بر ملت ما تحمیل نموده اند که هیچ کس را یارای حتی فکرکردن واندیشیدن نمانده است درچنین حالتی شما فرزندان صدیق اسلام ، با ایمان و اعتقادی قوی که به ارزشهای والای اسلامی و ملی خود دارید کمر همت بسته و آماده گردیده اید تا در زیر پرچم پر افتخار توحید ، رسالت ایمانی و اسلامی خود را ادا نمائید .
   خود می دانید که امروز جامعۀ اسلامی ما مستقیماً مورد تاخت و تاز اندیشه های وارداتی قرار گرفته است و اسلام و ارزشهای والای اسلامی زیر  پا می گردد . مردم مؤمن و معتقد به اسلام وارزشهای اسلامی مورد تهاجم و حشیانه قرار می گیرند که براثر این توطئه تعداد کثیری زندان و تعداد بی شماری از فرزندان صدیق کشور تا همین لحظه که با شما سخن می گویم اعدام شده اند و این جریان به همین نقطه نیز خاتمه نیافته است بلکه جنگ سراسری را براه انداخته اند که در آن زمین های مردم ما را غصب و کشور به یک جنگ خطرناک طبقاتی روبرو گردیده است . در این کشور اسلامی عقایدی پخش و نشر می گردد که با همه مصالح علیای کشور در تضاد بوده و هیچ انسان آزاده و با احساسی آنرا تحمل کرده نمی تواند . بناءً ای جوانان مؤمن و متعهد ! از این به بعد مسئولیت های سنگینی بر دوش ما و شما قرار می گیرد که اگر با اخلاص و تقوی و ترس از خدا به انجام فر ائض و مسئولیت های ایمانی و ملی خود بپردازید ، به شما اطمینان میدهم که بزودی روزی فراخواهد رسید تا دشمنان دین و وطن با چنان شکست مفتضحانۀ روبرو گردند که برای هیچ کس قابل باور و یقین نباشد ؛ وعدۀ خدا حق است و خداوند در قرآن مجید مؤمنان را به فتح و نصرت خود بشارت داده است . امروز جهاد  بر زن و مرد افغان فرض عین گردیده است و تمام علمای افغانستان و جهان پی یک دیگر فرضیت جهاد در افغانستان را اعلام نموده اند ولی من به شما تأکید می دارم که جهاد و مبارزه فقط این نیست که سلاح بدست گرفته و با دشمنان دین و وطن به جنگ و جهاد به پردازند بلکه جهاد دونوع است . یکی جهاد اکبر و دیگری جهاد اصغر ؛ جهاد اکبر مبارزه با نفس و خواهشات نفسانی است و این جهاد ، جهاد بزرگ و یا جهاد اکبر است که از سلاح بدست گرفتن و جنگیدن که جهاد اصغر است مهمتر و با اهمیت تر است . پیامبر 13 سال تمام به جهاد اکبرپرداخت تا اُمَّت را به جهاد اصغر آماده ساخت . من در اولین روز تعهد و بیعت با یکدیگر به شما اعلام می دارم که بدون جهاد اکبر ، جهاد اصغر به نتیجۀ مطلوب نمی رسد . من به شما اعلام می دارم که پس از صدر اسلام ، در تاریخ اسلام ، مواقعی زیادی پیش آمده است که مردم به جهاد فراخوانده شده اند ولی به نسبت این که جهاد اصغر را به جهاد اکبر ترجیج داده و به آن توجه جدی مبذول نداشته اند ، در نهایت و پس از فتح و فتوحاتی به شکست و نا کامی روبرو گردیده اند .
   ما در یک امتحان بزرگ خداوندی قرارگرفته ایم و این را باید از الطاف بی پایان خداوند ( ج ) بدانیم که ما را به ادای چنین فریضۀ بزرگی مأمور گردانیده است . بسیار ملت ها و اقوامی بوده و هستند که در آرزوی چنین فرصتی بوده و شب  و روز برای رسیدن به چنین هدفی دعا می کنند ولی به آرزوی خود نمی رسند . حالاکه ما را خداوند از چنین امتیازی بهره مند گردانیده است باید قدر این لحظات فرخنده را دانسته و با تمام نیرو و توان انسانی در جهت ادای مسئولیت های ایمانی و اسلامی خود قدم برداریم . من از شما می خواهم تا اولاً با خدای خود تجدید عهد و پیمان نمائید ، به اصلاح نفس خویش بپردازید ، ازخدا بترسید و آخرت را بر دنیا ترجیح داده و به ادای حقوق بندگان بپردازید ، و با ذکر خدا و صبر در برابر مصائب و مشکلات به شکر نعمت های که خدا به شما ارزانی داشته است مبادرت ورزید ، ازکبر و اخلاق و اعمال بد پرهیز کنید ، حسد ، بخل و کینه نورزید ، غیبت کسی را نکنید ، تجسس نکنید ، بدگمانی نکنید ، برکسی بهتان نزنید از لهو و لعب وکلام فحش خود داری کنید ، درهنگام روبروشدن با مشکلات بر قهر و غضب غلبه کنید ، مال کسی را به ناحق مخورید ، برکسی ظلم ننموده و کسی را به ناحق مکشید که کشتن کسی به ناحق ، مانند کشتن تمام انسان ها است همانگونه که نجات کسی از کشتن مانند نجات تمام انسان ها بحساب می آید . و این را بدقت توجه کنید که تمام مسلمانها برادر تان اند و متوجه شوید که به اندک خطایی ، به برادر خود مانند یک دشمن معامله نکنید .
   ما در اصل برای چنین هدفی قیام می کنیم و قیام و جهاد ما علیه این مفاسد و مظالم اجتماعی است که امروزبه صورت وحشتناک و توسط گروه های منظمی دربین جامعه اعمال می گردد و راه علاج و راه مبارزه با آن فقط و فقط این است که مردم  را به نیکی دعوت کنید و از بدی باز دارید . من در حالی که پیوستن شما به صفوف جهاد را علامت سعادت شما میدانم به شما تبریک هم عرض می نمایم .
   من به شما اطمینان می دهم که انشاءالله بزودی روزی فراخواهد رسید تا ثمرات این رنجها و این مبارزات و این مقاومت ها را نصیب خواهید شد و کشور و جامعه اسلامی ما از این مصیبت وارده خلاص خواهد گردید . دیگر صحبتی ندارم و با شما خدا حافظی می کنم 

    بنام خدای بخشندۀ مهربان
دو شنبه مطابق 24 فبروری 2014
استقلال طلبان و آزادیخواهان افریقای جنوبی و اکراین با مصری ها شعار واحد سردادند.
   امروز شنیدم که خانم تیموشینکو نخست وزیر سابق اکراین پس از آزادی از زندان و سخنرانی دراجتماع عظیم مردم اکراین درمیدان استقلال کیف ازدرد و الم مردم مصر هم یاد آوری کرده و اعلام نموده است که مبارزه دربرابر اختناق و دیکتاتوری نهایتاً به موفقیت و کامیابی می انجامد. او گفته است که من امیدوارم تا مردم مصر هم مانند مردم اکراین ، دربرابر دیکتاتوری و کودتا موفق گردیده و بزودی محمد مرسی اولین رئیس جمهور قانونی مردم مصر از زندان آزاد گردیده و بار دیگر اداره کشور مصر را در دست بگیرد .
   وهم چنین شنیده می شود که مردم انقلابی اکراین هم در میدان استقلال کیف با بلند کردن علامت رابعه همبستگی خود را با مردم آزادۀ مصر ابراز و از مبارزات مردم مصر حمایت خود را اعلام کرده  و اظهار امید واری نموده اند که مردم مصرهم مانند مردم اکراین ، در نهایت به پیروزی نایل گردیده و بساط نظام دیکتاتوری وکودتا را از مصر بر چینند.
   این اخبار خیلی دلگرم کننده ، حیاتی و انسانی است و ازیک فرهنگ والا و ازیک احساس بشر دوستی عمیقی حکایت می کند ؛ و چنانچه درطی مراسم ترحیم نلسون ماندلا رهبرشایستۀ افریقای جنوبی ، که  درآن نیز مردم با درک و با احساس افریقای جنوبی ازمبارزات مردم مصر تقدیر بعمل آوردند و با بلند کردن علامت رابعه همبستگی خود را با ملت مصر نشان دادند ؛ می تواند نشانۀ مثبتی درمبارزات آزادی خواهی درسطح جهانی بحساب آید .
    من که اخبارمصرو سوریه را دنبال می کنم ، و می بینم که پوتین  با همه آن سابقۀ .... که بیست هزار چیچنی و قفقازی را در یک روز به خاک و خون می کشد ، حالا ازقصاب سوریه ویا هم از کودتای مصر حمایت وپشتیبانی میکند ، بعضاً احساس می نمودم که شاید در دنیای معاصری که اکثر وجدان ها مرده اند کسانی پیدا نخواهند شد تا ازحق و عدالت دفاع و حمایت نموده و در کنار جریانات و تحولاتی مانند سوریه ومصرقراربگیرند و از آزادی و استقلال و از دیموکراسی و آراء مردم حمایت کرده و دربرابر توطئه گران و نظام های خائن و وابسته وقدرت های جابر وستمگر به ایستند .
   من این موقف استقلال طلبان اکرائینی را که به حق و عدالت صحه گذاشته اند و ازیک ملتی که درطی قرن ها اسیر دام های استعماری بوده ودراین ، قریب به یک قرن گذشته هم عوامل استعمار و نظام فراعنه برمصر فقیر ، که همه چیز از اقتصاد تا سیاست و از کلتورتا فرهنگ و از دین و آئین مردم تا نهاد هایی قضائی و قانون گذاری و از مسجد تا منبر و از مکتب تا ازهر ، همه چیز را به قبضۀ خود در آورده  اند ؛ یعنی همه هست و نیست مردم را به غارت برده و با ساخت و ساز با دشمنان مصر وعرب آخرین ضربۀ خود را به پیکر یک ملت مسلمان و کشور بزرگ عربی و ارد کرده ؛ و مصر را که یک کشور قوی و قدرتمند دنیای عرب به حساب می آمد با زد و بند با این و آن نظام های فاسد و فرتوت و با این و آن جبار و دیکتاتور و با بسیج همه نیروهای شیطانی به یک کشور فقیر و محتاج  بدل نموده اند ؛ اینها در اصل دشمنان و دزدان شناخته شدۀ دین و دولت و عوامل نفوذی بیگانه اند که مصر را درچنگال اهریمنی خود وباداران خود نگاهداشته اند .
   من این هِمَّت عالی و این آواز رسای ملت و انقلابیون اکراین را که در اولین لحظات پس از طرد دشمن از ته ِ دل بلند کرده اند ؛ به همۀ ملت اوکراین بخصوص به تمام آزادی خواهان جهان تبریک و تهنیت عرض نموده کامیابی و مؤفقیت آن مردم غیور و آزادیخواه و آن زن با شهامت و مبارز ( تیموشنکو)  و همه انسان های آزاده و مردمی را که برای استقلال و آزادی ملت ها و کشورها مبارزه می نمایند خواهانم .
 بهاءالدین ضیایی


۱۳۹۲ بهمن ۳۰, چهارشنبه


نبرد پا برهنه ها
یادی از جهاد
قسمت چهارم
     فردای آن روز ، آقای نعیم با قدم های شمرده به دروازۀ خانۀ شفیق حاضرو بلافاصله بداخل خانه هدایت گردید . شفیق بدون تأخیر و در اولین فرصت از وی خواست تا مقداری در مورد برنامه ها و هدفی که درپیش است توضیحاتی بدهد  تا هم درمورد آقای نعیم و وظائفش آشنائی حاصل کند و هم در مورد خود و آینده که چه خواهد کرد ، انتظار شنیدن مطالبی را از جانب آقای نعیم داشت . آقای نعیم که وقت کافی برای ماندن نزد شفیق نداشت ، بدون مقدمه پاسخ داد : ما جمعی از موی سفیدان کابل ، بعد از  وقایع اخیر کشور به این نتیجه رسیدیم که بی تفاوتی در برابر اوضاع آشفتۀ کشور گناه است و لازم است تا برای ادای مسئولیت های ایمانی و ملی خود دست به کار گردیده ، آنچه در توان و قدرت داریم ، جهت دفع این فتنه و فسادی که شاید کل کشور را به آتش بکشاند ، صرف نمائیم .    
     ما اولأ در بین خود تعهد نموده ، و بعدأ به تمام کسانی که با ما یکجا گردند ، تعهداتی را متقبل می گردیم تا با اطمینان خاطر بیشتر به این مأموریت مهم بپردازیم .
     ما کابل را به پنج بخش تقسیم نمودیم . شمال کابل ، جنوب کابل و شرق وغرب و مرکز کابل . در هر بخش شورای متشکل از سه تا پنج نفر امور آن بخش را به پیش می برند و از وظائف شورای هر بخش ، یکی آن جلب و جذب افراد مؤمن و معتقد به استقلال وآزادی کشور است که این افراد ، بعد از شناسائی و جذب آنها در این بخش ها ، برای مأموریت های مختلف انتخاب می گردند . بعضی شاید در محل سکونت و یا در محل کار و یا در هر شرایطی که قرار داشته باشند ، در همان قسمت باقی بمانند و وظائفی را عهده دار گردند و بعضی افراد دیگر اگر خطراتی احتمالأ آنها را تهدید کند به مأموریت های بیرون از ساحۀ خود اعزام گردند ، و آنهم در تحت یک برنامۀ حساب شده و مطمئن تا از هر گونه آسیب احتمالی در امان باشند .
     من در قسمت تو به این نتیجه رسیده ام که اگر بیش ازاین در منزل بمانی و یا در این حوالی به رفت و آمد بپردازی شاید مورد تعقیب دسته جات مختلف امنیتی قرارگرفته و خود وخانواده را روزی به پریشانی دچار سازی . من در مشورۀ که با دوستان در مورد خودت داشتم ، به این نتیجه رسیدیم که خودت شاید بتوانی بعد از یک دورۀ مختصر آموزش ِ، سرپرستی یک گروپ افراد را عهده دار گردیده و خدمتی ارزنده به این کشور انجام دهی . من در تواستعداد و توانائی زیادی احساس می کنم که اگر درست بکار افتد ، نتایج ملموسی بهمراه خواهد داشت .
     هنوز حرف های آقای نعیم به پایان نرسیده بود که مادر شفیق بعد از کسب اجازه ، با پتنوسی چای وارد اطاق گردید و با آنها پیوست تا به بیند که آقای نعیم واقعأ ، از فرزند او چه می خواهد .
     آقای نعیم حرفهای خود را قطع نموده و از توافق مادر سوال کرد ومعلوم گردید که مادر شفیق تحت شروطی موافقت خود را اعلام نموده است ، که این پیش شرط مورد دلگرمی و علاقه مندی و اخلاص بیشتر آقای نعیم به این خانوادۀ متدین و مجاهد گردید .
     آقای نعیم گفت : خدا بدون شک پیروان راستین خود را نصرت می دهد و این از علایم و نشانه  های فتح و نصرت خداوند است که بندگان مخلصی مانند شما خانوادۀ با دیانت ، با این عمق و وسعت به وجایب ایمانی و  اسلامی خود عمل نموده و احساس مسئولیت می نمایند .
     آقای نعیم ، شفیق را مورد خطاب قرار داده گفت : من می روم تا به تدارک کار های دیگر بپردازم و شما هم فرصتی برای دیدار بیشتر پیدا نموده و تا آخرین لحظات روز خود را برای خداحافظی و پیوستن به دیگر برادران آماده سازید . خانه محیط امن و امان برای انسان است ولی در شرایط موجود ، خانه های ما از هیچ مصئو نیتی برخوردار نبوده ، بلکه بر عکس مورد تهاجم دشمنان دین و وطن قرار دارد و بناءً باید هر چه زود تر خود را ازاین محدوده خارج ساخت .
     آقای نعیم نشانی محلی را برای شفیق داد که دقیقأ در سروقت تعین شده خود را به آنجا برساند ، تا به مقصد مورد نظر هدایت گردد .
     آقای نعیم خداحافظی نموده و در دقایق اخیر به مادر شفیق اطمینان داد که همیشه از حال آنها جویا بوده و در صورت ضرورت به  خدمت آنها حاضر گردد.
     شفیق که روز سخت و پراضطرابی را سپری می کرد هیچگاهی خم به ابرو نیاورد ه و خانواده را از وضعیت درونی خود آگاه نساخت بلکه با وعده و وعیدهایی آنها را به آینده امیدواری می داد زیرا دردل به آیندۀ روشنی الهام می گرفت .
     روز به پایان خود نزدیک و شفیق خود را برای وداع آماده می کرد.
     مادر که در یک بحرانی روحی و روانی عجیبی گیر آمده بود خود را به یاری پروردگار تسلی می نمود و پیاپی زمزمه می کرد : خدایا او را بتوسپردم و  تو حافظ و ناصر و نگهدار وی باش .
     لحظات وداع فرا رسید و این لحظه ، لحظۀ وداع به مفهوم فقط جدائی فرزند از مادر و خانواده نبود ؛ زیر ا مآموریت خطیر و مهمی را که شفیق به عهد ه گرفته بود از این هم مهمتر و حساستر بود ؛ مأموریتی که شاید به وداع همیشگی و به پایان زندگی مشترک شان بیانجامد و برای ابد ، دیداری دوباره میسر نگردد .
     شفیق اعلام داشت که من آمادۀ حرکت ام . مادر ، فرزند دلبند خود را به گرمی در آغوش گرفته و سرو صورت زیبای او را بوسیده و دعا کرد که پروردگارا !  او را بتو سپردم و او را  از تو زنده و سلامت و مؤفق می خواهم . پروردگارا تو او رفقایش را نصرت بده . پروردگارا او در راه تو بر آمده است او را ناکام مگردان . او بندۀ معصوم و مظلوم تو است و به جهت تقویت آئین تو از خانه خارج شده است ، او و رفقایش را نصرت بده و او را کامیاب و مؤفق بر بگردان .
     شفیق در حالی که دست های مبارک مادر وصورت برادران وخواهر خویش را می بوسید ، از زیر قرآن مجیدی که در برادرش در دست گرفته بودند گذشت وخداحافظی کرد و رفت .
     خواهر شفیق به رسم محلی جک آبی را که نشانۀ روشنائی است در عقب آن پاشیده و مراسم وداع به همین صورت پایان پذیرفت .



شانزده فبروری مطابق  27 دلو

بنام خداوند بزرگ ، بخشنده و مهربان

   روز بیست و ششم دلو روز خروج نیروهای شوروی سابق از افغانستان .
   این یک روز مهم و تاریخی و یک روز سرنوشت سازی است برای ما و همۀ ملت افغان که کشور ما  یک بار دیگر ازچنگ یک اهریمن زمان رهائی پیدا کرد . اهریمنی که به هر جا پا نهاده بود بر نگشته بود و آنهم به قیمت جان یکنیم ملیون شهید و بیش از یک ملیون معلول و بیش ازهفت ملیون مهاجری که تا هنوزهم ، بیشتر شان درخارج از کشور و درسراسر دنیا پراگنده اند و به درد و رنج و الم آن ایام می سوزند و می سازند و هنوزهم خون از زخم هایی خونین آن ایام جاری است  .
   این روزی بود که باید نه تنها در افغانستان بلکه درسراسر دنیا هرجائی که دم از دیموکراسی و حقوق بشر و دم ازمبارزه با دیکتاتوری وتجاوز میزنند بخصوص هر جا که مهاجر و مجاهد  وافغان آزادۀ بود از آن تجلیل  بعمل می آمد و بیاد شهدا و قربانیان آن تجاوز محافل و کنفرانس هایی برگذار می گردید و ازایثار و فداکاری و جانبازی آن عزیزانی که جان های شرین خود را در راه خدا و در راه استقلال و آزادی کشورقربان نموده بودند تقدیر بعمل می آمد .
   اما همانگونه که دریک جنگ سرنوشت ساز و تاریخی که یک ابرقدرت زمان دربرابر یک ملت پا برهنه از پا درمی آید ، مشخص است که به نیروهائی طرف مقابل هم حال و جانی باقی نمی ماند تا از از این گونه فرصت ها استفاده نمایند.
   در این روز، اگرشوروی ها رفتند اما این پایان ماجرا نبود ، زیرا این رفتن زنجیره ای تانک ها نشان می داد که این روده به شکمبۀ بند است که خیلی بودار تراز آن مجموعۀ در حال خروج است ، آنها درحالی رفتند وفرار کردند و خود را ازیک مخمصه رهانیدند که درعقب خود نمایندگان و مزدورانی را با بودجه و امکانات بیشمار و با معاش و حقوق بیش از پیش و با سلاح ومهمات و افراد آموزش دیدۀ کافی و همراه با مشاورین  وجواسیس آبدیده و کار آگاه ، زیر پوشش یک مکتب و یک قدرت یکه تاز با دستگاه های مخوفی ( کا ، جی ، بی ) بجا گذاشتند و یا اگر جنرال ها و سربازان شان با تعدادی تانک و هوا پیما رفتند ، شاگردان و تعلیم دیده گان و فرزندان دلبند شان ( خلقی ها و پرچمی ها ) با حمایت بیشتر ازپیش ( مالی و نظامی و آموزشی ) بر سرجائی خود باقی ماندند . و برهمین مبنا با قوت و قدرت بیش از پیش به را ه خود ادامه دادند ولی چون باداران پر قدرت شان تاب مقاومت را نیاورده بودند مشخص بود که این مزدوران شان هم غیر ممکن است که در برابر این رستاخیر عظیم مردمی قادر به مقاومت و ایستادگی بیشتر باشند.
   وهمین که بقایای شوروی هم برچیده شد ، حالا امتحان بزرگ و ابتلای عظیم دیگرخداوندی آغاز گردید . این تغیرات و تحولات درحالی اتفاق افتاد که هیچ آمادگی برای آن نبود .
   درد آورترین چیزدرهمین لحظات ، پراگندگی بود که در داخل صفوف جهاد و مجاهدین دیده می شد . چیزی که دشمن را شاد و مطمئن از آینده ساخته بود .
   جمعی دراین روز به نوایی رسیدند ، و به آن مشغول گردیدند .
   وجمع دیگری غرق درغرور وخود خواهی ، درتلاش آن بودند تا از دیگران گوی سبقت را ربوده و همه چیز را درقبضۀ خود در آورند.  
   و از روز اول محسوس بود که هدف و آرمان جهاد زیر پا می گردد ، دشمن را بحالش رها کرده که آسوده حال بفکر سازماندهی مجدد و انتقام گیری بپردازد ولی خود ......
     روزی که باید همه دست در دست هم داده و برای یک افغانستانی آزاد و مستقل و برای یک آیندۀ   پاک و شفاف و روشن واسلامی و برای ادای مسئولیت ها و وجائب خود سرازنو عهد و پیمان می بستند اما متأسفانه دراین لحظات راه اختلاف و تفرقه ودر اصل بیراهه را انتخاب نمودند ، که نتیجتاً  چنین شد که نباید می شد .
   و اما سازمان ملل و دنیای آزاد و مستقل و کشورهای بیشماری که بیشترین سود را از اولین لحظات خروج نیروهای روسی از افغانستان بردند و توانستند که سرزمین ها و اراضی و کشور های زیادی را ازچنگ  یک ابر قدرت متجاوز و بی رحم آزاد سازند و به آرزوی دیرین خود برسند .  
   اینها باید جشن اصلی را می گرفتند ، زیرا بدون جنگ و دعوا و درگیری و بدون تلفات وخسارات مادی و معنوی و بدون رنج وعذاب جسمی و روحی به چیزی رسیده بودند که تصور آنرا هم نمی کردند . 
   سازمان های حقوق بشری و بقیه سازمانها و نهاد های که منادی حق وعدالت ، و مدافع آزادی و استقلال ، واز سردمداران مدنیت و مدرنیزه و تمدن و کسانی که مدعی مخالفت با دیکتاتوری و ظلم و تجاوز اند باید این ها این روز را نه با خاموشی و بی تفاوتی بلکه با جشن ها و محافل باشکوه و سازو سروده ها تجلیل می نمودند ، و نشان می دادند که دراین دنیا و دراین دوران و در این عصر جدید ( دوران مدرنیته و ترقی و پیشرفت بشر ) جائی برای تجاوز و طغیان و قلدری و قلدورمآبی باقی نمانده است.
 و کسانی که به خواهند به این راه و روش ها ملت ها و جوامع و کشورهایی را زیر سلطۀ خود در آورند عاقبت بهتری از این نخواهند داشت ، تا این درسی می گردید به بقیۀ دیکتاتور ها و ستمگران و متجاوزین .
   کشورهایی که هیچ گاهی خواب راحت نداشتند ( بشمول امریکا ، جاپان و حتی چین ) اینها باید جشن های با شکوهی برپا می کردند و ازاین روز تجلیل به عمل می آوردند.
    و کشور هایی که یکبار دیگر به زور و بازوی مجاهد افغان به استقلال و آزادی رسیده بودند  .
    وملت هایی که از زیر اسارت همیشگی هیولای زمان رهائی یافته و با زندگی دوباره نفسی به راحت کشیده بودند .
   در همین روز ، اروپای امروزی که بیشترین نفع را از فروپاشی شوروی برده بودند باید ، اینگونه به جریانات افغانستان و بخصوص به نسلی که این اروپا را زاده بود نسلی که سبب شد کشورهای مردۀ زیادی زنده شوند و ملت های اسیر و بردۀ بیشماری آزادی و استقلال دوبارۀ خود را باز یابند ، باید این گونه عمل نمی کرد و نسبت به این نسل ( مجاهد ) و این قوم ( افغان ) و این مرزو بوم قلب آسیا با این بی رحمی و بی تفاوتی روبرو نمی گردید و از این روز به عنوان یک روز مهم و تاریخی در تاریخ معاصر تجلیل به عمل می آورد و به پاس هزاران شهید افغان سهم سازنده و فعالی در عمران و آبادی و بازسازی افغانستان به عهده می گرفت تا دنیا می دید که از ایثار و فداکاری و قربانی در راه اسقلال و آزادی تجلیل بعمل می آید و با ظلم و ستم و تجاوز به شدت برخورد می گردد .
   و درهمین روز ، روسیه هم که همسایۀ در به دیوار افغانستان است باید از قافلۀ مدنیت عقب نمی نشست و آنهائی را که بدون توجه به عواقب چنین اقدام خطرناکی ، به افغانستان لشکرکشی کرده و روسیه را به بحران بی سابقۀ روبروکرده و باتلفات سنگین نیروهای روسیه ضربۀ بزرگی به پیکر روسیه وارد کرده بودند محکوم نموده و اما ازملت ومردم و کشورافغانستان هم بخاطر تلفات و ویرانی ها معذرت خواسته و درجهت جبران خسارات اقدامات پیشگیرانۀ را انجام می داد  .
   همین روز ( 26 دلو مطابق 15 فبروری ) باعث آن شد که تغیرات و تحولاتی در نقشۀ جهانی بوجود آید ، و نقشۀ جهان برای اولین بار ، در دوران  معاصر عوض گردید ، بصورتی که نیمی از اروپا ( بصورت کامل ) و آسیا ( نیمه آزاد ) از زیر اسارت یک ابرقدرت خونخوار رهائی یافت ، باید سازمان ملل ، این کشور ها و اراضی استقلال یافته را با رنگ خاصی مزین و مشخص نموده و از آن به عنوان یک تحول عظیم در تاریخ معاصر تجلیل بعمل می آورد .  
   درهمین روز باید ازجانب سازمان ملل و اگر شورای امنیتی می بود ، باید به کسانی که درفروپاشی ابرقدرت شوروی نقش کلیدی ایفا کردند ، چه مرده و یا زنده ، باید القاب افتخاری مانند مارشال و فیلد مارشال داده می شد و اما متأسفانه امروز و در این دنیای بنام مدرن و متمدن این القاب به کسانی داده می شود ( مانند السیسی ....) که در جنایت و خیانت به کشور و مردم خود و در فساد و تباهی جامعه بشری و درنهایت به ویرانی جهان معاصرنقش کلیدی و تعیین کنندۀ ایفا می کنند و جائی بس شگفت و تعجب است که ازاین خائنین و جانیان هم به عنوان قهرمان استقبال بعمل می آورند .
   باید مجوعاً همۀ اینها در این روز ازقهرمانان افغان و ازشهدا و خانواده های آنان در افغانستان تقدیر به عمل می آوردند و به افتخار این ابر مرد ها ، مناره ها و ستون هایی یاد گاری برپا نموده و یا د همیشگی آنها را زنده می نمودند .
   و اما با همۀ این دستآورد های عظیم ( فروپاشی شوروی وحکومت های دست نشاندۀ وی درظرف یک دهه ) ، نه تنها ما قادر نگریدیم تا این پیروزی های عظیم را جشن گرفته و به یاد آن قهرمانانی که جان های شیرین خویش را به طبق اخلاص گذاشته و مردانه جنگیدند و شهید شدند و افغانستان را از یک مهلکه نجات دادند ، بروجائب و مسئولیت های عظیمی که پس از آن  بردوش ما قرار گرفته بود تأکید نموده و با عهد و پیمان و میثاق مجدد با پروردگار، به راه آنها که رسیدن به یک افغانستان آزاد و آباد و اسلامی بود ادامه دهیم .
                            بهاءالدین ضیائی
آدرس ایمیل :zbcd09@yahoo.com
آدرس وبلاگ :ziaiebeha.blogspot.nl 

۱۳۹۲ بهمن ۲۷, یکشنبه

16  فبروری مطابق 26 دلو

آغاز فاجعۀ که افغانستان را به یک ورطۀ هولناک روبرو کرد.
شب گذشته ( چهارشنبه شب 12 فبروری – 23 دلو) در تلویزیون بی بی سی فارسی فیلمی را مشاهده کردم که درآن اوضاع آشفتۀ جامعۀ ما به نمایش گذاشته شده بود ، تمام شب را نخوابیدم زیرا آنرا خطرناکترازجریانات داخل سوریه یافتم .
   هرگاه بخواهیم وضعیت موجود افغانستان را بررسی کنیم باید کمی به عقب برگردیم و به بینیم که آغاز فاجعه به چه زمانی بر می گردد.     
    زمانی که آی ایس آی وحکومت وقت پاکستان با یک تعداد احزاب پاکستانی ، طلبای افغانستان را جمع آوری و تحت عنوان جمعیت طلبای افغانستان به افغانستان لشکر کشی نموده و با حمایت غیرمستقیم مالی و نظامی امریکا و انگلیس افغانستان را برای مدتی اشغال نمودند . هنگامی که از بی نظیربوتو صدر اعظم وقت پاکستان دراین زمینه سوال شد که چگونه حکومت وی طالبان را جمع آوری ومورد حمایت قرارداده و به افغانستان اعزام نموده است  ؟ گفت :
« جریان را ازسفارت خانه های انگلیس و امریکا جویا شوید .»
     و اما هنگامی که طالبان ازکنترول خارج گردیده ، و نه تنها افغانستان ومنطقه را با نا آرامی روبرو ساختند ، بلکه دامن  کشور های حامی خود را هم فرا گرفتند ؛ یعنی آنچه امریکا کِشت کرده بود ، حالا زمان درو آن فرا رسیده بود ؛ و نهایتأ آن چیزی اتفاق افتاد که برایش باور کردنی نبود . آنگاه امریکا و انگلیس برآن شدند تا طالبان را از سرراه خود بردارند و آن زمانی بود که دیر شده بود و به آسانی قادر به آن نبودند تا طالب و بخصوص حامیان پرو پا قرص و قدرتمند آن را سرجایشان بنشانند ، بناءً جنگ طولانی وپرهزینه ای دیگری را برای مردم جنگزده و مصیبت رسیدۀ افغانستان که تازه از جنگ با شوروی رهائی یافته وهمه چیز خود را از دست داده بودند ، به ارمغان آورند واز جانبی در یک بخت آزمائی و تجربه ای جدید جنگی ، پس ازسقوط  شوروی خلایی را که ( بگفتۀ شان ) در منطقه و افغانستان ایجاد شده  بود پُرنموده و قلب آسیا را تحت اِشراف کامل خود در آورند وغیرازتسلط برمقدرات مردم افغانستان ، برمنابع عظیم زیر زمینی و هست ونیست مردم افغانستان هم مسلط گردند.
   درابتدایی مداخله درافغانستان ، امریکا وانگلیس تلاش کردند تا این نان گرمی را که پخته بودند به تنهائی نوش جان نمایند وبدون دعوت از این و یا آن به افغانستان لشکر کشی کنند و حتی کشور هایی دیگری  که آرزوی شرکت در این عملیات را داشتند ، بی نیازی خود را از آنها اعلام نموده و اما درهمان اولین روزهای آغاز عملیات دانستند که قضیه به این سادگی نیست و بناءً زمینه سازی کردند تا کشور های بیشتری را دراین لشکرکشی باخود همراه نموده و چنین وانمود کنند که دنیا با خطر بزرگی رو برو است ، که اگردرنگ کند عواقب ناگواری برای همه جهانیان درپی خواهد داشت .

اولین تحفۀ ( ظاهراً لشکرکشی جهانی دربرابرچندطالب ) برای مردم افغانستان
     و چنانچه با دعوت از نیروهای ناتو و با پشتوانۀ یک ارتش قوی و قدرتمند وکارآزموده و با شرکت کشورهای بیشماری ، همراه با جدیدترین تجهیزات نظامی و پول و امکانات مالی و ظاهرأ طرح های برای باز سازی وارد افغانستان شده وچنین مدعی شدند که حمایت جهانی را برای سرکوب و متلاشی کردن مراکزتروریستی با خود داشته و مورد حمایت و پشتیبانی جامعه ای بین المللی قرار دارند و اما با همه این هیاهو ولشکر کشی نتیجه چه شد ؟
    واقعیت ها یی قریب به بیش از یک دهه حضور این نیروها درافغانستان ، نه تنها درجنگ با تروریست ها دستآورد محسوسی نداشته اند بلکه علاوتأ خود باعث مرگ ومیر و به شهادت رساندن هزاران انسان بیگناه و مظلوم افغان ، از زن و مرد و پیرو جوان و زنان و اطفال بی گناه گردیده که دراکثر آن مناطق تحت اِشراف اینها ، هیچ جنبندۀ احساس امنیت نکرده و حتی بگفتۀ ساکنین مناطق تحت اشغال اینها ، شب را که برای آرامش است ، هیچگاه کسی شب را بدون ترس و لَرز و دِلهُرَه به پایان نبرده است ؛ بخصوص اطفال و زنان این مناطق بدترین دوران زندگی را در طی سه دهه جنگ در افغانستان تجربه کرده اند . وحتی سرو صدای رئیس جمهوری دست نشاندۀ خود شان هم درآمده است .

دومین تحفه ( فساد درهمه ابعاد آن ) برای مردم افغانستان
    واما جریان با لشکرکشی هم خاتمه نیافت ، بلکه با سرازیر کردن پول و امکانات و شیوه های محیلانه و مزوِّرانه توزیع و بکارگیری پول وامکانات اگرچه تأثیرات مثبتی هم برزندگی مردم ما در قبل و پس ازمداخله ، بخصوص دراقتصاد مردم ما داشت ، و ازپل و پلچک تا جاده و سرک های اسفالت چیزی نیست که از آن بتوان چشم پوشی کرد ، اما تأثیرات منفی آن در زوایای مختلف زندگی مردم ما از جمله در فروپاشی جامعه به دامن فساد و ازجمله درفساد اداری و اخلاقی و اجتماعی و نابودی همه ارزشهای معنوی و ایجاد شگاف و اختلاف و نفاق درجامعه و برهم زدن تعادل ( درهمه سطوح قومی ونژادی ، حزبی وگروهی ، ملی ومذهبی ) و آن هم از طریق مؤسسات و انجئوهایی مرموز چیزیست که امروز افغانستان ازبدنام ترین کشور ها ، دررابطه با فساد و ازجمله فساد اداری شناخته می شود و هرگاه انسان بخواهد اسناد و شواهد کافی در زمینۀ این طرح و برنامه های ویران گرانه فراهم کند ، مثنوی هفتاد من کاغذ می گردد .
     همانگونه که ، همه هست و نیست مردم ما ( بهترین مردم روی زمین که اگرخدا بخواهد درآیندۀ نزدیک دراین زمینه حرف های خواهم داشت ) را نشانه گرفته اند ، مردم افغانستان ، بخصوص نسل جوان افغان را هدف قرار داده تا از بنیاد و ریشه  ، این نسل را دگرگون و ازرده خارج سازند و بناءً هرآنچه ، یک فرد و یا یک جمع و جامعه  را می تواند به نابودی سوق دهد آنرا در مورد مردم افغانستان به اجرا در آورده اند .

سومین تحفه ( تولید مواد مخدر) برای مردم افغانستان
    تولید وپخش مواد مخدر ، آن هم به پیمانۀ که در سطح دنیا بی سابقه است . درحالی که هیچ گاهی افغانستان ، چه دردوران نظام های ملوک الطوائفی ؛ و چه در دوران نظام های مختلف سلطنتی ؛ ویا چه دردوران رژیم پوسیدۀ ظاهر شاهی ؛ ویا هم چه پس از آن به چنین فاجعۀ روبرو نبوده است . ونقطۀ مهم وجالبی این که ، این پدیده فقط در مناطق تحت اداره و نفوذ و درساحۀ پایگاه های نیروهای خارجی در افغانستان محدود بوده  است ، خود گویای این واقعیت است که زیر این  کاسه ، نیم کاسۀ بوده است . در حالیکه کِشت و تولید مواد مخدر درزمان طالبان وهم چنین درقبل وما بعد آن هم ، ویا هم در ساحات  تحت نفوذ مجاهدین مانند هرات و یا مزار وبیشتر ولایات صفر بوده است . ولی با ورود نیروهای خارجی به افغانستان ، این پدیده به یک معضله بزرگ ملی و بین الملی بدل گردیده است .

چهارمین تحفه ( اعتیاد ) برای مردم افغانستان
   اعتیاد به مواد مخدر ، که امروز به یک فاجعۀ ملی بدل گردیده است و هز اران تن ازجوانان تا پیران و از زنان تا مردان را به کام خود فروبرده و به نظرم  فاجعۀ خیلی درد ناکتر وعظیم تر ازفاجعۀ سوریه درحال شکل گیری است زیرا درسوریه دریک جنگ رویاروئی جوانان ومردم زیادی تلف می گردند و اما در این ( جنگ پنهانی ) فاجعۀ وحشتناک وعظیم انسانی درافغانستان روزانه به علت تماس و ارتباط معتادان با دیگران ، آمار این مبتلایان بصورت بی سابقۀ بالا می رود زیرا فضای موجود کشور که آگنده از فساد ، ظلم ، بی عدالتی ، بیکاری ، بی بندو باری و لاقانونی است وخود زمینه ساز رشد چنین  بلایا ، و بسترخوبی برای افزایش چنین ویروس کشنده ایست . و تا جائی که  دیده می شود اصلاح وضع موجود هم به ملیارد ها دالرقابل پیشگیری نیست ، و این یکی دیگر ازفاجعه بار ترین دستآورد های یک دهۀ اخیر ، بخصوص بعد از ورود قوای خارجی به افغانستان است . اعتیاد به مواد مخدر، قبلأ درکشورهای همسایه ای ایران و پاکستان به پیمانۀ وسیع مشهود بود ؛ ولی درافغانستان اعتیاد به مواد مخدر هیچ گاهی خیلی محسوس  و قابل تشویش و نگرانی نبوده است ، زیرا اعتیاد به مواد مخدر به آمار وارقام نمی آمد .
حرکات مرموز و گزارشهای بیشمار دیگری هم طی همین سال ها از مناطق تحت نفوذ این نیروها ، پخش و نشر گردید که از بین این نیرو ها ، درمقاطع مختلف ، افراد مشخصی روابط وارتباطات نزدیکی با طالبان داشته و حتی افرادی از بین مقامات و مراجع انگلیسی ، سلاح وتجهیزات زیادی در اختیارطالبان قرار داده اند . که پخش و نشر این اخبارو گذارشات باعث ترور و کشته شدن یکی از خبرنگاران معروف و تیرگی روابط دو طرف انگلیس و افغان گردید ولی متأسفانه بدون تحقیق و پیگرد چنین جریاناتی ، به آن خاتمه داده شد . خلاصه آنچه امروز، پس از بیش از یک دهه از تجاوز مستقیم سوم ( تجاوز اول تجاوز شوروی و تجاوز دوم تجاوزآی ایس آی پاکستان تحت عنوان طالب و این تجاوز سوم ) به افغانستان میگذرد چیزی که می تواند ابعاد این فاجعه را به مهک بگذارد ، یک کمیسیون بی طرف و غیروابسته به این و آن است که باید روزی این جریان را با جریانات قبلی یکجا بررسی نموده و این مأمول زمانی ممکن خواهد گردید که یک نظام و حکومت و دولت مستقل و آزاد و غیروابسته در افغانستان بمیان آید که من خیلی معتقدم که این آرزو به زودی انشاءالله برآورده خواهد شد ، زیرا مردم ما از وضع موجود به تنگ آمده و متوجه شده اند که فقط با تکیه برالله و ایمان وعقیدۀ خالص  وبا  اتحاد و وحدت صفوف می توانند که بر پرابلم ها و مشکلات موجود غلبه نموده و نظام مورد نظرخود را درکشور بسازند . انشاءالله  
                  بهاءالدین ضیائی
ایمل آدرس :                                      zbcd09@yahoo.com
آدرس وبلاگ :ziaiebeha.blogspot.nl


۱۳۹۲ بهمن ۲۴, پنجشنبه

نبرد پا برهنه ها
قسمت سوم
     اسم من حسام الدین نعیم است و به نعیم شهرت دارم .
     شفیق که شدیدأ تحت تأثیر حرف ها و صحبت های گرم حسام الدین نعیم قر ار گرفته بود با صدای گرفته که نمایانگر اثرات عمیق صحبت ها ی حسام الدین بود گفت :
     ازنصایح و رهنمائی های پدرانۀ شما خیلی خوشحال شدم و از ته دل عرض کنم که این نصایح سودمند ، چنان بر من اثر گذاشته است که فکر می کنم که در برابر پدر مرحومم قرار گرفته و مستقیمأ از راهنمائی های آن پدر مهربان برخوردار می شوم .
     من حقیقتأ در یک حالت انفعالی قرار گرفته بودم و نمی دانستم که در برابر اوضاع نا بهنجار کنونی چه کنم و از کی طالب مشوره گردیده و با کی درد دل نمایم تا بتوانم خود را از این بن بست کنونی برهانم . معلوم می شود که خدا شما را وسیلۀ قرار داده است ، برای نجات من و سایرجوانان ، تا در این مقطع زمانی ، که اکثریت بچه های هم سن  و هم سال من قادر نیستند تا راه و مسیر معقولی را بدون کمک و یاری بزرگانی مانند شما ، انتخاب نمایند ؛ به آسانی بتوانند از این موهبت پدرانه استفاده نموده و قبل از فوت وقت به مسئولیت های ایمانی و ملی خود بپردازند .
     من شخصأ به شما اعلام می دارم که آمادۀ پذیرش هرنوع دستور و هدایتی در راه خدا هستم . اما اگر شبی را برایم فرصت بدهید تا با مادرم که سمت هم مادری و هم پدری برای ما دارد مشوره نموده ورأی او را بگیرم  زیرا او علاوه براینکه مادر است و ما را درآغوش گرم خود پرورانده است ؛ اما بعد از فوت پدر، در امور زندگی  ، بهترین راهنماو مربی برای ما بوده است .
     وهمچنین اگر شما ، توضیح بیشتری برایم بدهید ، بهتر خواهد بود . من به شما اطمینان می دهم که مانع و مشکلی وجود ندارد ، زیرا مادرم همیشه می گفت که مرگ شرافتمندانه ، بهتر از زندگی ننگین عاری از اخلاق و اداب اجتماعی ؛ وغافل از فرائض دینی ومذهبی است .
     مادرم همیشه می گوید که از خدا (ج ) غافل نشوید تا رستگار شوید ؛ و دعای همیشگی وی در حق ما این است :                                                                                                                                             که خدایا فرزندان مرا هدایت کن تا فقط راه تو را در زندگی اختیار نمایند .
     آقای نعیم که این دعوت خطیر و مهم را مؤفقانه پشت سرگذاشته بود و دعوتش بدون تعلل و تأخیر مورد اجابت قرار گرفته بود با خورسندی وعده داد تا  فردا نیز جهت روشن ساختن بیشتر جریان و اخذ رأی مادر به نزد آنها بر گردد و بنأ خدا حافظی کرده ورفت .
     شفیق بلا تأخیر جریان دعوت آقای نعیم را با مادر در میان گذاشته و به تفصیل ، صحبتی را که در میان او وآقای نعیم  صورت گرفته بود  مطرح و ازمادر خواست تا او را در این امر مهم و خطیر و دراین راهی که در پیش رو دارد مورد  حمایت و کمک قرار دهد .
     مادر با همان ایمان و اعتقاد محکم و قوی که داشت ، فقط یک شرط را پیشروی فرزند محبوب خود قرار داد وآن اینکه حرکت وی در راه خدا (ج) و برای رضای خدا (ج) صورت بگیرد و هیچ عامل وانگیزۀ دیگری محرک وی نباشد .
     وی به فرزند دلبند خود تاکیدأ گوشزد کرد که باید قول چنین عملکردی را برایش بدهد و هرزمانی که مادر احساس کند که فر زندش ازین مسیرتخطی نموده است این حق را داشته باشد که مانع  حرکت وی گردد. فرزند مطیع اش با کمال میل قبول نمود و آماده گردید تا فردا صحبت  های بعدی را با آقای نعیم تکمیل نماید .
ایمیل آدرس  zbcd09@yahoo.com
آدرس وبلاک :  Ziaiebeha.blogspot.nl
  

۱۳۹۲ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

نبرد پا برهنه ها
قسمت دوم
      دراین اوضاع و احوال متلاطم بود که صبحگاهی مردی با محاسن سفید و اندامی قوی و هیکلی کلفت دروازۀ خانۀ شفیق را کوبید و گوئی که لشکریان رژیم جهنمی بدنبال شفیق و خانواده مظلومش  آمده اند ، تا آنها را نیز مانند سایرین به مقصدی که دارند انتقال دهند .
     مادر شفیق بعد از شنیدن صدای درب منزل به فرزندان خود به آرامی صدا زد تا خود را پنهان سازند و از شفیق خواست تا از هرطریق ممکن خانه را ترک نموده و  خود را ازاین خطر برهاند و اما خود بصورت عاجل به پنجره نزدیک شده تا به بیند که در عقب دروازه چه خبر است . دراین لحظه مشاهده کرد که برعکس تصورش  مردی نورانی ، با محاسن سفید ، و خیلی مؤدبانه به دروازه ایستاده است . مثل اینکه می خواهد خود را از نظرها پنهان سازد تا کسی از اسرار وی آگاه نگردد.
     مادر شفیق صدا زد !
     به که کار دارید و چه می خواهید ؟
     مرد مؤمن جواب داد : به پسر شما .
     با او کار شخصی دارم . حرفی نیست و مشکلی وجود ندارد . درهمین لحظه اطراف خود را به دقت نظاره نموده و در انتظار جوابی مثبت دقیقه شماری می کرد .
     مادر با عجله خود را به شفیق رساند ،  تا از نظرش غائب نگردیده و او را اطمینان دهد که مشکلی وجود ندارد .
     مادر که با دیدن مرد مذکور اطمینان خاطر پیدا کرده بود ، به پسر خود گفت ، که او را بداخل خانه راهنمائی کند تا در این شرایط حساس و اوضاع بحرانی تصور دیگری در ذهن کسی راه پیدا نکند .
     شفیق با ادب و احترام خاصی ، مهمان را به داخل خانه هدایت  نموده و در مهمانخانه از وی بگرمی استقبال نمود .
     مرد مذکور بدون مقدمه پرسید :
     عزیزم ! تو شفیق هستی ؟ پسر فلانی ؟ شفیق جواب داد : بلی کاکا جان من شفیق هستم . امر و خدمتی بود ؟
     مرد مهمان جواب داد ، امر نیست ، بلکه عرض است .  من غائبانه به تو و اخلاق تو وغیرت  ومردانگی تو گرویده ام ، و آرزو دارم تا با هم دوست گردیم . مادر که در پشت درب مهمانخانه سراپا گوش بود تا به بیند که مرد مهمان چه می خواهد ، با شنیدن حرف های مهمان ، از آن حالت اضطراب و نگرانی که نه تنها مادر شفیق را به خود پیچانده بود ، بلکه اکثریت مادران و خانواده ها را به ماتم نشانده بود ، نجات پیدا کرد ، ونفسی به راحت کشید و رفت تا مهمان را با چاینک چائی پذیرائی نما ید.
     شفیق بلاوقفه پرسان کرد : معذرت می خواهم ازاین که پرسان میکنم  ؟ من شما را به درستی نشناختم ؟
     شما می دانید که دراین روز ها تحولاتی رونما گردیده است که همۀ ما نگران آن هستیم . باز هم معذرت می خواهم ، و خداکند که گستاخی نکرده باشم ، زیرا شما مهمان محترم ما هستید .
     مرد مهمان که شفیق و خانواده اش را بخوبی می شناخت و به آنها اطمینان کامل داشت ؛ مستقیمأ با آنها وارد مذاکره شد ، و راز خود را با آنها درمیان گذاشت وگفت :
      پسرم تو را خیلی دوست دارم . خدا رحمت کند پدر بزرگوارت را و کمک کند مادر متقی و پرهیزگارت را که چنین فرزند و فرزندانی را به جامعه تقدیم کرده اند . من به وجود تو و امثال تو جوانانی که زندگی را در راه  خدا و برای اعلای کلمة الله صرف می نمایند فخر می کنم ، و به پدر و مادرت دعا می نمایم .
     خود می دانی که امروز ، کشور در وضعیت عجیبی قرار گرفته است ، خود جوان روشن و فهمیده ای هستی و بخوبی درک می کنی که وظیفۀ یک جوان مسلمان و یک مرد مؤمن در برابر اوضاع آشفتۀ کنونی از چه قرار است ؟
     خود می دانی که کرگسان لاشخوار ، با پرروئی هر چه بیشتر به لانۀ پرندگان ( مظلوم ) هجوم آورده و چگونه تخم ها و جوجه ها ی شان را در چنگال های اهریمنی خویش گرفته و به غارت می برند .
     برتو و امثال تو جوانان است که به پیروی از نیاکان غیرت مند خود و به ادامه راه اجداد مجاهد خود که در برابر هجوم چنگیز و مغول و تجاوز استعمار کهن یعنی بریتانیای وقت ایستادگی نموده و چنان درس عبرتی به آنها دادند که هرگز فراموش تاریخ نخواهد شد .
پسرم ! برسردوراهی قرار داری که باید یکی از دو راه را انتخاب کنی ، و باید این را بدانی که برای انتخاب فرصت کافی در اختیار نداری ، بلکه هر لحظه شرایط در تغیر است و هرآن امکان تحولی جدید می رود . این افرادی که برسر قدرت آمده اند ، برای جوانان فقط یک راه را معین کرده اند و آن هم ، پیوستن به آنها و رفتن به زیر پرچم سرخ که با عقیده و ایمان ما نه تنها فاصله دارد بلکه در تضاد است .
     آنها تحت عنوان انقلاب ، جنگی را با مردم مظلوم ما آغاز کرده اند که پایانی برایش دیده نمی شود . آنها بیشتر جوانان ما را به این جنگ ظالمانه اعزام می دارند و پروا نمی کنند که سرنوشت آنها چه خواهد شد ؟
     ویا هم ، جوانان و مردم مظلوم ما را به زندان انداخته ویا می کشند ؛ و یا تحت عنوان مدافعین انقلاب ، به جبهه  فرستاده و از این طریق نابود شان می سازند . آنها پروای من و تو و مادر و برادران کوچکت را ندارند که بر سر شان چه می آید .
     من آرزودارم تا قبل از تصمیم دیگران در مورد خودت ، خود در مورد خود و آینده خود و خانواده ات تصمیم بگیری و برایم اعلام بداری . با ردیگر برایت اطمینان می دهم که هیچ هدف و مقصد دیگری به غیر از خیر خواهی برای تو و خانواده ات ندارم . من خود را برایت معرفی کنم :
     من از موی سفیدان شما هستم ؛ و از نزدیک پدر بزرگوارت را می شناختم و به او علاقۀ خاص داشتم . ای کاش پدرت زنده می بود تا مشترکأ در مورد تو و فرزندان خودم و سایر جوانان با غیرت و با ایمان و طن تصمیم می گرفتیم ولی حال هم برایت اطمینان می دهم که مانند پدر بزرگوارت آرزوی مؤفقیت و سعادتت را دارم . چه فرقی می کند ، پدرت برادرم و تو  برادرزاده ام .
     من و پدرت در دوران تحصیل متوسطه ، هم دوره بودیم ؛ و بعد ها ، پدرت رشتۀ معلمی را انتخاب کرد و من در رشتۀ اقتصاد درس خود را به پایان رساند ه و از جوانی تا الآن که موهایم سفید گشته است ؛ وظائف مختلف دولتی را عهده دار بودم و دراین اواخر بنا برعوامل مختلفی ، وظیفۀ  ام را ترک  نمودم و حالا قصد آنرا نمودم ؛ تا پایان زندگی ام را درجهاد و مبارزه صرف نمایم .


                       بنام خداوند بزرگ  
22 دلو
حاکمیت وحشتناک

   در این ایام که اوضاع سوریه و مصر به حالت غیرقابل تحملی برای جهانیان در آمده است ، ورسانه های صوتی و تصویری نشان می دهند که جوامع و ملت هایی درحال نابودی کامل اند و افراد و دسته جات وگروه ها و مراکز قدرت طاغی و سرکشی بخاطر مطامع شوم خود همه چیز را دارند ویران می کنند و اما همه آن سازمان ها و نهاد هایی ( بظاهر مدافع حقوق بشر ) ، که دم از دیموکراسی و آزادی و دم از حقوق بشر و دم ازحقوق زنان و اطفال میزنند و مدعیان پرو پا قرص حمایت از مدنیت و مدرنیزه و پیشرفت و مخالف ترور و تخریب و تدمیر اند ، همه و همه درسکوت کامل بسر برده و گوئی که هیچ چیزی اتفاق نیافته باشد و یا این که به اهداف خود نزدیک شده اند و یا هم مطابق طرح و برنامه ، جریان روند طبیعی خود را طی می کند .
   این نظام های حاکم بر مصر و سوریه که هرکدام طی قریب به یک قرن ، همه مقدرات این سر زمین ها را دردست داشته ( بیش از شصت در صد بودجۀ کشور های فقیر را صرف هوا و هوس ، بنام امور نظامی نموده ، بهترین و قیمتی ترین زمین واملاک کشورها را به ادارات و دفاترو رهائش گاه ها و قصرهای جنرالهای خود اختصاص داده ) ،  ازاعدام و زندان و شکنجه گرفته تا تبعید و آوارگی وفرار مردم ( بخصوص نخبگان ) این سرزمین ها به اقصاء نقاط جهان ، ابا نورزیده همه و همه بیانگر آن است که این نظام ها  از هیچ عمل شنیعی دربرابر مردم مظلوم و بی دفاع ، دست بردارنشده و دراصل دشمنان دین و دیانت و دزدان ملت و دولت اند و تمام هم و غمَّ شانرا ، قدرت و سلطه و ثروت ونوکری به قدرتهای بیگانه تشکیل می دهد .   وحوادث هولناک یکسال گذشته در این کشور ها ازجمله درمصر خیلی عجیب و باور نکردنی است زیرا رئیس جمهوری را که با رأی اکثریت و آنهم پس ازهشتاد سال اختناق وجنایت جنرال های خائن و احزاب وابسته ، به قدرت رسیده است حتی برای یک دورۀ قانونی هم فرصت نداده و از اولین لحظات تغییر نظام ، دست به دسیسه و توطئه   زده و بصورت لشکرکشی ، کودتای خونینی را براه انداخته و قوای قضائیۀ مصر هم که ازهمین قماش کودتاچیان و از درباریان نا مبارک اند ، درتلاش آن اند تا نا مبارک جنایت کار را آزاد نموده و اما رئیس جمهوری قانونی و ده ها شخصیت طراز اول مصر را محاکمه و به اعدام روبرو کنند ، این یک حرکت حساب شدۀ دستگاه های نامبارک است که به انتقام انقلاب مصر طرح ریزی گردیده است ؛  و در سوریه همچنین نشان می دهد که پس از جنگ اول و دوم جهانی و پس از لشکر کشی قشون شوروی به افغانستان ، چنین وقایعی هولناکی در هیچ مقطعی از تاریخ مشاهده نشده است و گوئی که دراین سرزمین ها قانون جنگل حاکم است . این ها زنگ خطری است برای تمام امت اسلامی و فرزندان شان و فرزندان ، فرزندانشان که باید هوشیار گردیده و سرعقل بیایند و بیش ازاین ............
   حاکمان این نظام ها که اکثر شان ازتربیه یافته گان و ازبقایای همان نظام  شوروی سابق اند که برای اهداف خاصی تربیت و برای مقاصد معینی در این کشور ها جابجا شده و قدرت را قبضه کرده ، حاضربوده اند تا در طول زمامداری خود ، درمعاملات بین المللی ، کشور و مردم خود را به بهای اندک سودا نموده ( بخالی هندویش بخشم سمرقند و بخارا را ) ، و در امور داخلی هم ازهر پیامدی ( کشتار و ویرانی ) استقبال نمایند و برای لحظۀ هم فکر کنار رفتن را به خود راه ندهند . این نظام ها خشن ترین نظام های جهان اند که به هیچ اصل و اصول انسانی و اخلاقی پایبند نبوده و همه سرمایه های معنوی و مادی این سرزمین ها را نشانه گرفته اند و همه تلاش اینها بگونۀ فراعنه ، تضمین و تثبیت قدرت نه تنها برای یک نسل  بلکه نسل بالنسل بوده است
   چیزی که مایۀ تأثر و تأسف بیشتر است حمایت بلا دریغ و یا هم کنار آمدن با این نظام های ظالمانه وخونخوار و با این عناصر جبار و ستمگر توسط قدرتهای است که مدعیان رهبری جهان ( بگفتۀ ایشان مُدرن ) اند ، جهانی که بدست خود آن ها در حال ویرانی است . اینها به بهانۀ سلاح های کشتار جمعی درعراق ، دروغ گفتند و تهمت زدند ، به عراق لشکر کشی کردند درحالی که نه تنها درخارج از کشورهای خود با مخالفت روبرو گردیدند حتی در درون نظام خود هم به سطح وزرای خارجۀ شان نه تنها مخالفت نموده ، بلکه ازدولتهای شان استعفا کردند ، ولی این قلدرمآبان گوش ندادند و بر قدرت و قوت و شوکت ظاهری خود بنازیدند تا این که امروز می بینیم که هم عراق و هم افغانستان را چگونه به یک پرتگاه جنگ خونین و ویران گر تبدیل کرده اند .
   اینها ازهرحرکت تخریبی حمایت نموده ولی مخالفت شان با آزادی خواهی و استقلال و مقابلۀ ایشان با انسان وارزشهای و الای انسانی است . نزد این ها ، فقط یک چیز خیلی مهم و حیاتی است و آن هم منافع شخص وگروه و دولت و نظامی است که به آن متعلق اند ، و در این راستا حاضر اند تا هرکس و هرجمع وهردولتی  را که در برابر( منافع ) ایشان قرار بگیرد ازصحنه بردارند . و با هر رژیم و دولتی که منافع ایشان را تأمین کند متحد شده و از آن حمایت بلادریغ می کنند .
   اینها شعار های شرق میانۀ جدید دادند با ارزشهای پذیرفته شدۀ خود شان ( دیموکراسی و آزادی ، رعایت حقوق بشر ، بها دادن به رأی و آرای مردم ، وقرار گرفتن دربرابر دیکتاتوری وخودکامگی وقُلدُری  ) ، اینها دراوایل جنبش بهارعربی ، ظاهراً کمربه تشویق ملت ها بستند و با چنگ و دندان خود را حامی ملت ها نشان داده و با لحنی دلسوزانه و حرکاتی عوام فریبانه ، گوئی که فرشته های نجات اند . وزرای خارجۀ ایشان پیاپی حمایت خود را ازقیام ها و حرکت های ملی ومردمی اعلام نموده وخواهان جمع کردن بساط این دیکتاتور ها و این کانون های شیطانی شدند ، خط قرمزها و چراغ های سرخ وزرد گذاشتند و تا جائی به پیش رفتند که منافع ایشان ایجاب می کرد و همین که عناصر و افرادی را که می خواستند ، برداشتند . یکدم یکصد و هشتاد درجه تغیر جهت داده و با قدرتهای هم سو هم جهت و هم پیاله و هم پیمان خود کنارآمدند و گذاشتند که کشورهای درآتش جهنمی که  خود تدارک آنرا دیده بودند ، بسوزند .
                             بهاءالدین ضیائی
ایمل آدرس :                                               zbcd09@yahoo.com
آدرس وبلاک  :
Ziaiebeha.blogspot.nl
    


۱۳۹۲ بهمن ۱۴, دوشنبه



حدیثی صحیح از بخاری ومسلم ( اللؤلؤ والمرجان صفحۀ 43 )
ابوهریره گوید :
   روزی پیغبر( ص ) به میان مردم آمد ، مردی به حضورش رسید و پرسید ایمان چیست ؟ پیامبر ( ص ) فرمود:
   ایمان آن است که به خدا وفرشتگان و رسیدن به حضور خدا ( درقیامت ) و رسالت پیامبران ، و زنده شدن پس از مرگ ، باور و اعتقاد قطعی داشته باشی . آن مرد پرسید :
   اسلام چیست ؟ پیامبر ( ص ) فرمود :
   اسلام آن است که خدا را پرستش کنی و هیچ شریک و انبازی برای او قرار ندهی ، نماز فرض را به نحو احسن به جا آوری ، زکات واجب را بپردازی ، و ماه رمضان روزه باشی . آن مرد پرسید :
   بهترین و خالص ترین عبادت کدام است ؟ پیامبر ( ص ) فرمود :
   خالصانه ترین عبادت آن است که عبادت خدا را با حالتی انجام دهی که تصور کنی درحضورش ایستاده ای ، انگار او را مشاهده می نمائی و اگر تو خدا را نمی بینی حتماً او تو را می بیند . آن مرد پرسید :
   روز آخرت چه وقتی است ؟ پیامبر ( ص ) فرمود :
   من در این مورد از تو عالم تر نیستم ، ولی علامت و نشانه های آن را برایت ذکر می نمایم :

   وقتی که مادر به صورت کنیز اولادش در آید ( و اولاد نسبت به مادرش بی ادب شود ، و مانند کنیز با او رفتار نماید ) نشانۀ دیگر آن است که افراد جاهل و نادان و تازه به دوران رسیده با پول و ثروتی که به دست می آورند بر دیگران فخر می فروشند و به حق آنان تجاوز می نمایند.

۱۳۹۲ بهمن ۱۳, یکشنبه




« مردی بود در بادیه که هرچه خدایتعالی حکم کردی ، گفتی ، خیری است درآن . سگی داشت که پاسبان رَحلِ ( وسایل و ابزار) وی بود و خری که بار بر آن نهادی و خروسی که ایشان را بیدار کردی ؛ گرگی از راه رسید و شکم خر بدرید ، گفت : خیر است ، سگ خروس را بکشت ، گفت خیراست . سگ نیز به سببی هلاک شد ؛ گفت : خیر است . اهل وی اندوهگین شدند و گفتند : هرچه پیش آمد می گوئی خیر است . این چه خیری است که دست و پای ما این بود که هلاک شدند . گفت : باشد که خیر در این باشد . پس روز دیگر که از خواب بر خاستند ، همه مردمی که در گرد و بر ایشان بودند همه را دزدان بکُشته و همه کالا واجناس ایشان را با خود به برده بودند ؛ به سبب آواز خروس و سگ و خر که نبودند ، راه به سرای ایشان نبردند ؛ گفت : دیدید که خیریت خدایتعالی کس نداند . »  

۱۳۹۲ بهمن ۱۲, شنبه


     به ادامۀ گذشته
                           باب عقاید
                        قسمت  دوم

ایمان به پیامبران
       خداوند ( ج) آن نظامی را که برای هدایت و راهنمائی بشر معین فرموده است رسالت گویند و آن بندگان برگزیدۀ خداوند( ج) که این احکام پروردگار(ج) رامی رسانند ، رسول ، نبی و یا پیامبر گویند.
       پیامبر ، پیام خداوند (ج ) را دقیقأ و به صورت صحیح و درست می رساند . هیچ گاهی کم و یا زیاد نمی کند و نه چیزی  را پنهان می کند . آن وحی که از جانب پروردگار ( ج) برایش می رسد تا نزد بندگان  مسئولیت خود را اداء می کند ، یعنی به صورت کامل به مردم می رساند .
       رسالت یک عطیۀ خداوندی (ج) است . برای کسی که بخواهد می دهد . در رسیدن به این مقام اراده و سعی انسان هیچ اثر گذار نیست . رسالت  یک عطیۀ خاص خداوندی ( ج) است . او فقط می داند که این نعمت عظیم را به چه کسی و به چه صورتی بسپارد .
       پیامبر از جنس بشر است . فرشته ، جن و یامخلوق دیگری نمی باشد و نه پیامبران را در کارهایی الهی دخالتی است  . رجحان آنها در این است که خداوند ( ج ) پیامبران را جهت ترجمانی کلام خود و به ارتباط فریضۀ رسالت منتخب فرموده و وحی خویش را بوسیلۀ آنها می فرستد .
       رسول ، دینی را که عرضه میدارد خود نیز از آن متابعت نموده و نمونۀ کامل دعوت می باشد . ازمقام وی دور است که دیگران را به اطاعت از دین الهی (ج ) بخواند ولی خودش را برتر از آن بداند  .
       رسول در هر عصر وزمان و در میان هرقوم وقبیله و در هر سرزمینی آمده است . مسلمان به تمام رسولان ایمان می آورد . کسی را انکار نمی کند. آن پیامبرانی را که ذکر آنها در قرآن مجید و حدیث مبارک آمده است بر آنها اظهار ایمان کرده و کاملأ احترام می نماید .البته آنهایی که ذکر شان در قرآن و حدیث نیامده است نسبت به آنها خاموشی اختیار می کند. نه پیامبری آنها را قبول می نماید نه انکار و نه حرفی میزند که بی حرمتی به آنها محسوب شود . البته بطور اجمال ، به همه پیامبران برحق الهی ( ج ) ایمان دارد .
       دعوت تمام انبیا یکی است ، انکار یکی ، امتناع ازهمۀ آنها است . همه افراد یک گروه اند و یک پیام آورده اند .
       مراد از ایمان به رسول این است که از ایشان بطور کامل اطاعت گردد. بدون تصدیق قلبی و تنها با  اعتراف زبانی به نبوت  معنی ندارد .  پیروی کامل از رسول لازمی است .
       نبوت با محمد (ص) خاتمه یافت و تا قیامت پیامبر دیگری مبعوث نمی گردد . آنحضرت خاتم النبیین است و نبوت حضرت محمد (ص) تا پایان دنیا و برای تمام عالمیان است . خداوند( ج ) آن مردمی را نجات می دهد که به آنحضرت ( ص) ایمان آورده باشند و زندگی را در پیروی از آنحضرت ( ص) سپری کرده باشند.
       برای ما در تمام امور زندگی ، فقط ذات پاک رسول الله ( ص ) نمونه است . دستورا ت ایشان در مسائل دینی قاطع و فیصله کن است و مسلمان باید با شنیدن دستورات آنحضرت ( ص ) از دل و  جان برای تعمیل آن آماده گردیده  و از چیزیکه منع شده است خود داری کند .غرض اینکه در برابر هر دستور آنحضرت (ص ) سر تسلیم فرود آورد .
     اطاعت از رسول ( ص ) در حقیقت اطاعت از خداوند (ج )است و نافرمانی از رسول (ص ) نافرمانی از خداوند ( ج) است . اطاعت از رسول ( ص) لازمه اش محبت به پروردگار (ج ) و نشانۀ قوت ایمان است  و سرپیچی از دستورات آنحضرت ( ص ) علامت نفاق است .
     ادب و احترام به رسول ( ص ) نشانۀ ایمان است و بی توجهی یا نعوذ باالله ، گستاخی به مقام آنحضرت باعث  ضایع شدن تمام اعمال شخص  می گردد.
     برمسلمین واجب است تا نه تنها به رسول الله ( ص ) از پدر ، مادر و اولاد و اقارب و عزیزان خود علاقه و محبت بیشتر داشته باشند ، بلکه آنحضرت ( ص ) را از جان خویش هم محبوبتر و عزیزتر بدانند . در قرآن مجید آمده است :
     « النبی اولی بالمؤمنین  من انفسهم »
     < پیامبر نسبت به مؤمنان از خود آنها اولی است>.
                                                         ( الاحزاب )
     یکی از مقتضیات ایما ن به رسالت این است که مسلمان به پیامبر اکرم ( ص ) درود بفرستد ودرپیشگاه  خداوند ( ج ) برای آنحضرت  ( ص ) دعا کند .

ایمان به کتب آسمانی
       خداوند  (ج ) به جهت راهنمائی و هدایت بند گان خویش کتب و صحایف متعددی نازل فرموده است و درین کتب  ، مسائل دنیوی و اخروی را یطور کامل بیان فرموده است و پیامبران الهی محتوای این کتب را  به صورت درست و واضح برای بندگان خدا تفهیم نموده و عمل به آنها را راهنمایی کرده اند .
       ایمان به تمام کتب آسمانی لازمی است زیرا اساس تعلیمی همۀ آنها یکی است. یعنی بندگی خدای واحد و اجتناب از کفر و شرک .
       در کتب و صحایف آسمانی چهار کتاب معروف و مشهور است که برای چهار پیامبر مشهور نازل گردیده است .
     الف – تورات : که به حضرت موسی علیه السلام نازل شده است .
     ب  _ زبور   : که به حضرت داود علیه  السلام نازل شده است .
     ج  _ انجیل   : که به حضرت عیسی علیه السلام نازل شده است.
     د   _ قرآن مجید : که به حضرت محمد مصطفی (ص) نازل شده است.
       در بین کتب آسمانی ، قرآن مجید به صورت اصلی آن ، یعنی حرف به حرف و لفظ به لفظ محفوظ  مانده است و تا قیامت محفوظ می ماند، زیرا خداوند ( ج ) حفاظت آنرا وعده فرموده است . اگرخدای نخواسته افراد و یا اقوام ظالمی پیدا شوند که تمام نسخه هایی آنرا هم بکلی از بین بردارند« نعوذ بالله » در این صورت هم محفوظ  و مأمون می ماند زیرا که در هر عصر و زمان و درهرمحیط و منطقه هزاران انسان با خدایی موجود اند که قرآن مجید درسینه هایی آنها مأمون و محفوظ است .
       در سه کتاب آسمانی دیگر تغیرات زیادی آورده اند که هیچ کدام از آنها به شکل اصلی خود باقی نمانده است زیرا که :
     اولأ : آن کتب مدتها پس از رحلت پیامبران جمع آوری و مرتب گردیده است .
     ثانیأ : اینکه عناصر خائن و گمراه ، مطالب زیادی را در آن ها علاوه نمود ه اند که با اصول واساسات دینی مغایرت داشته وهم چنین  مسائل زیادی را از آنها حذف نموده اند که مطابق ذوق آنها نبوده است .
     بناءً جهت فهم و آگاهی از دین الهی و عملی ساختن دستورات و هدایات او یک وسیلۀ مستند و قابل قبول و محفوظ قرآن مجید است . با انکار و یا احساس بی نیازی از آن ، هیچ کسی مدعی آن شده نمی تواند  که پیروی دین خالص الهی را کرده است و بناءً بر تمام انسانها واجب است اینکه ، تا روز قیامت به این کتب آسمانی ایمان داشته باشند ، زیرا بدون ایمان آوردن به آن ها فلاح و رستگاری و نجات ممکن نیست .
       کسی صلاحیت کم و زیاد کردن قرآن مجید را  ندارد و مسؤلیت پیامبر( ص) فقط آن بوده است که به صورت کامل از آن پیروی  کند.
     از قرآن مجید مسائل قابل بحث را تأ ویل و توجیه نمودن و آنها را مطابق میل و خواست خود استعمال کردن ، علامت بی دینی و الحاد  است .
       قرآن مجید پاسخگوی تمام مسائل انسانها است . هیچ امر فردی و اجتماعی نیست که قرآن مجید برای  آن هدایات واضح و روشن ارائه نکرده با شد . بناءً در زاویۀ از زوایای زندگی ،  از آن  احساس بی نیازی کردن  و یا در برابردستورات آن با اصول و یا قواعد دیگری زندگی کردن ، بغاوت و سرکشی در برابرقرآن مجید بحساب می آید.

ایما ن به آخرت
       1 – زندگی ، تنها این زندگی دنیا نیست، بلکه بعد از مرگ زندگی دیگری آغاز می گردد ، که زندگی همیشگی است و بعد از آن مرگی وجود ندارد . این زندگی، مطابق اعمال انسان ، یا با انتهایی آرامی و آسودگی و یا با رنج و تکلیف همراه خواهد بود این عقیده را عقیده به آخرت گویند.
       2 – پس از مردن و قرار دادن انسان در قبر ، نکیر و منکر نزد مرده می آیند و این دو فرشته سوال می کنند :
     *بگو خدای توکیست ؟
     *بگو دین تو چیست  ؟
     *و درمورد حضرت محمد ( ص ) سوال می کنند که آن حضرت  ( ص ) کیست ؟ این اولین مرحلۀ امتحان آخرت است .
       3 – یک روز صور دمیده می شود و تمام این کائنات درهم و برهم گردیده و زمین با یک زلزلۀ هولناکی می لرزد . آفتاب و ماه پارچه پارچه  گردیده و ستاره ها خرد شده و بی نورمی گردند. کوه ها به مانند پنبۀ محلوج در آمده  و تمام موجودات زندۀ زمین و آسمان می میرند و تمام عالم هستی فنا و نابود می گردد.
       4 – با ر دیگر به دستور پروردگار (ج) صور دمیده می شود و تمام انسانهای مرده برمیخیزند و یک عالَم جدیدی بر پا  گشته و تمام مرده ها زنده می گردند . این زندگی حیات همیشگی است . این روز بسیار هولناک است  ، زیرا دل های مردمان از خوف و وحشت می لرزد . نگاه ها به زیر افگنده شده و هر یکی منتظر سر نوشت خود اند .
      5 – تمام مخلوقات در حضور پروردگار ( ج) به میدان حشر جمع می گردند و  پرور دگار (ج) بر تخت عدالت نور افشانی می کند .
     در آن روزحاکمیت از آن اوست و  برای کسی فرصت نفس کشید ن نیست .کسی بدون دستورش قادر نیست تا لب  به جُنباند . پروردگار( ج ) از هریکی جداگانه حساب می گیرد و با علم و حکمت و برمبنای عدل و انصاف فیصلۀ خویش را صادر می نماید . برای هریکی پاداش مناسب آنرا میدهد و برکسی ظلمی روا نمی دارد.
     6 – نامۀ  اعمال افراد نیک به دست راست و نامۀ اعمال افراد مجرم به دست چپ آنها داده می شود . افراد نیک فلاح و رستگاری می یابند و افراد بد ، ناکام و نامراد می گردند . چهرۀ، افراد کامیاب  از خوشی و فرحت می درخشد و چهرۀ افراد ناکام از شدت غم و  غصه می سوزد . افراد نیک د رجنت به  عیش و آرامی می پردازند و افر اد باغی و سرکش د رشعله هایی آتش جهنم می سوزند . پروردگار( ج) از افراد جنتی راضی  و خوشحال و برافراد دوزخی خشمگین است .
    7 – فیصلۀ آنروز کاملأ بی آلایش و منصفانه و قاطع است ، نه کسی آن فیصله را به تأخیر انداخته می تواند و نه کسی حیله و بهانۀ تراشیده و پروردگار ( ج ) را نعوذبالله فریب داده می تواند .
     برای شفاعت کسی زبان گشوده می تواند که پروردگار ( ج ) برایش اجازه داده باشد . نه برای کسی این موقع میسر می گردد که بار دیگر زنده گردیده و با انجام اعمال صالحه ، برای خود خوشبختی و سعادت بیافریند و نه گریه و زاری کسی باعث نجاتش از عذاب می گردد.
    8 – اعمال هر کسی ثبت می گردد . ما آنچه را بگوئیم یا انجام دهیم ، فرشته هایی الهی  آنها را می نویسند. همینکه کلمۀ از زبان ما خارج گردد ، فرشتۀ آمادۀ یاد داشت است .
    9 – هیچ گونه عمل انسان در آن روز از نظر پروردگار ( ج ) پوشیده نمی باشد ، حتی به اندازۀ دانۀ خردلی که در دل سنگ بزرگی دفن باشد ، یا در پهنای آسمان و یا در تاریکی هایی قعر زمین ، هرجائیکه  باشد ، در آن روز پروردگار آنرا حاضر می کند و در آن روز نقاب از چهرۀ همۀ انسانها بر داشته می شود .
   10 – برای مؤمنین در بهشت نعمت هایی جاویدان و بی مانندی است که هیچ گاه چشمی  آنرا ندیده و گوشی آنرا نشنیده و کسی تصور آنرا هم کرده نمی تواند . مؤمن هرجائیکه قدم گذارد با سلام استقبال می گردد و  اوهیچ گاهی از آن عیش و تنعم و آرامش و عزت و عظمت ، محروم نمی گردد. سعادتی عظیم تر اینکه پرورگار ( ج ) او را به نعمت دیدار خویش نوازش می دهد و می گوید :
     « ای بنده هایی من ، من شما را بخاطر خوشنودی خود می نوازم . حالامن هرگز از شما پنهان  نمی گردم .»
   11 – کسانی که در برابر پروردگار(ج ) بغاوت می کنند در دوزخی انداخته می شوند که در آن شعله ها افروخته است ، آتش آنها را به محاصره در می آورد و آنها از محاصرۀ آتش فرار کرده نمی توانند . نه آنها می میرند که نجات پیداکنند و نه آنها نجات می یابند که از لطافت هایی زندگی بار دیگر بهره مند گردند . باترس و وحشت مرگ را آرزو می کنند ولی مرگ به سراغ آنها نمی آید . این آتش از خشم به خود می پیچد و هرگز خاموش نمی گردد. وقتی از شدت تشنگی ناله می کنند آهن هایی گداخته برای شان داده میشود که دهن ها را کباب می کند و  یا زهری داده می شود که از حلق آنها پائین نمی رود و درگردن آنها طوقی سنگین و لباس آنها از زغال و یا آتش است . و قتی از گرسنگی به تنگ آیند با بوتۀ خاردار روبرو می گردند و پروردگار (ج) برآنها سخت خشمگین است.
   12 – چه  کسی به جنت می رود و چه کسی به دوزخ ، فهم صحیح آن با پروردگار است . البته رسول اکرم (ص) آن اموری را واضح فرموده اند که انسان با انجام دادن آن ها به جنت می رود و آن اموری را هم واضح فرموده اند که انسان بواسطۀ آنها به دوزخ می رود . در دنیا تشخیص اینکه چه کسی به جنت می رود غیرممکن است ، بغیرآن کسانی که رسول اکرم (ص ) آنها را به جنت بشارت داده اند . البته علائم و نشانه هایی خوبی را دیده ، به رحمت پروردگار (ج ) باید امید وار بود.
  13 – پروردگار( ج ) گناهی را که بخواهد معاف می کند اما در مورد کفر و شرک ، به صراحت( در قرآن مجید ) آمده است که پروردگار ( ج ) این گناهان را نمی بخشد .

  14 – انسان در زندگی هرزمانی که ایمان آورد یا از گناهان توبه کند ، ایمان و توبۀ او ازهمان لحظه مورد پذیرش قرار می گیرد ، البته در هنگام مرگ ، یعنی زمانی که جان به لب آمده و فرشتۀ عذاب حاضر گردد ، درین فرصت نه ایمان کسی پذیرفته می شود و نه توبۀ کسی مورد قبول واقع می گردد.