بنام خدای بخشنده ومهربان
ziaie1
۱۴۰۴ تیر ۹, دوشنبه
۱۴۰۴ تیر ۶, جمعه
برادرعزیزوگرامی، داکتریوسف احراری یکی ازپاک مردان بادرد وبا احساس کشور، کسی که ازآوان جوانی تا همین اکنون درخدمت دین ووطن قراردارد، دردوران جهاد ومقاومت ودرزمان اشغال کشورتوسط شوروی، درکنارسنگرنشینان، دربخشهای فرهنگی وصحی ازهیچ تلاش وکوششی دریغ نورزیده ودرسخت ترین شرایط کشورکمربه خدمت دین ووطن بسته است، وسپس درمحیط آوارگی وهجرت هم لحظۀ بیکارننشسته وتا جائی که درجریان قراردارم، علاوه برتأمین معیشت خانواده وفرزندان، درخدمت گذاری به والدین متدین وبیمارخود هم ازهیچ ایثاروفداکاری دریغ نکرده است وبا وجود همۀ این گرفتاریها واحساس مسئولیتها، قدمهای مؤثری درمسیرمبارزه وجهاد برداشته وهم دراین اواخردرمحیط هجرت دراسترالیا به سراغ مهاجرین افغانی رفته است که ده ها سال قبل به استرالیا مهاجرت نموده وازخود آثارارزشمند وباقیات الصالحاتی ازقبیل مسجد ومدرسه، سرک وجاده، تعمیروساختمان، آبادی وعمران وحتی قطاری را به اسم ( فغان ) ازخود بجای گذاشته اند که تا امروزدربین مردم آن سرزمین واهالی محل زندگی شان ازآنها به گرمی ونیکی یاد می گردد . این برادرعزیزودلسوزبه تنهائی وبا عدم امکانات لازم، کاری را انجام داده است که یک وزارت ( لات ولوت ها ) انجام نداده است وحقیقتاً که قابل قدروتمجید است. وی با این اقدام تاریخی خود به کاربزرگی همت گماشته وبا تهیۀ گزارشی جامع وکامل اززندگی ودستآورد های یک نسل ازمهاجرینی که نقش پررنگی را درعمران وآبادی منطقه ودردیارهجرت ایفا نموده واکنون به فراموشی سپرده شده اند، پرده برداری و در راه گشایی یک تحقیق وتفحص پیشقدم گردیده است، چیزی که باید وزارت های کلتوروفرهنگ ومعارف ویا هم وزارت های خارجه، کارواموراجتماعی ومهاجرین سالهای قبل باید به انجام آن مبادرت ورزیده وآن جمعی را که سالها قبل ازاین به استرالیا مهاجرت ویا به آن سرزمین ها سوق داده شده اند، آن جمع را مورد ارزیابی وشناسائی قرارداده ودرزمینه تحقیقات جامعی را انجام می دادند، متاُسفانه همانگونه که ما افغانها، درهمۀ زمینه ها وازجمله دراموردولتداری وادای وجائب ومسئولیتهای دولتی کارارزشمندی انجام نداده وشاید تا امروزاطلاعی هم ازچگونگی این جمع مهاجروآواره نزد دولتمردان وادرات مربوطه موجود نباشد. سفارتخانه های کشورما هم که اکثراً با مصارف هنگفت ومعاشهای گزاف به خوشگذرانی و توزیع وفروش پاسپورت وآنهم برای بدست آوردن مُشتی پول مصروف اند، مشخص است که هیچ کارمؤثرومفیدی که بیانگراحساس مسئولیت دربرابرخاک ووطن باشد انجام نداده ونمی دهند. تاجائی که دیده می شود، برخی ازسفارتخانه های کشوربه اموری مشغول اند که بدورازاهداف ومقاصد وبدورازوجهۀ اسلامی، ملی وبین المللی افغانستان است، تاجائی که کاربه فاجعه کشیده وعناصرمرموزووابسته به ارگانهای استخباراتی دربیشتراین سفارتخانه ها جابجا گردیده وطرح های دشمنان قسم خوردۀ کشوررا دراین نمایندگیها پیاده می کنند. من فقط یکی ازسفرای را می شناسم ( آقای فاضل سفیرافغانستان درمصر) که درطی مأموریتهای مختلف خود، با صداقت واخلاص، آنگونه عمل نموده است که شایستۀ تقدیروتمجید است. این حقیقت زمانی می تواند مشخص گردد که نه تننها سفارتخانه ها بلکه همه نمایندگیهای سیاسی کشوردرخارج ازکشورمورد ارزیابی قرارگرفته وبررسی گردد.
۱۴۰۴ تیر ۳, سهشنبه
ابن عمر(رض) گوید که رسول (ص) گفت که « اندرروزگارگذشته سه کس به سفرشدند؛ شب اندرآمد، اندرغاری شدند تا ایمن باشند؛ سنگی عظیم ازکوه بیفتاد و درغارفروگرفت، هیچ راه نبود آن سنگ را جنبانیدن. گفتند: این را هیچ حیلت نیست مگرآنکه دعا کنیم وهریکی کردارنیکوی خویش برخدای عرضه کنیم تا باشد که خدای – تعالی- ما را به حق آن فَرَج دهد؛ یکی گفت ازآن سه مرد: بارخدایا! دانی که مرا مادری بود وپدری که هرگز پیش ازایشان طعام نخوردمی و زن و فرزند را نداد می؛ روزی به شغلی مشغول شدم وشب دیربازآمدم، وایشان خفته بودند؛ وآن قدح شیرکه آورده بودم بردست من بود اندرانتظاربیداری ایشان، وکودکان زاری همی کردند وهمی گریستند، ومن گفتم تا ایشان پیشترنخورند شما را ندهم وایشان تا صبح بیدارنشدند، ومن آن شیربردست همی داشتم ومن وکودکان گرسنه؛ بارخدایا! اگردانی که این جزبه رضای تو نبود ما را فَرَج فرست! چون این بگفت سنگ بجنبید، وسوراخی پیدا شد اما نه چنانکه بیرون توانستند شدن. آن دیگرمرد گفت: بازخدایا! دانی که مرا دخترعمِّی بود ومن بروی فتنه بودم (مفتون وعاشق) ومرا طاعت نمی داشت، تاقحطی پدید آمد: اندرماند وبا من گستاخی (شوخی) کرد؛ صد وبیست دیناربه وی دادم به شرط آنکه مرا طاعت دارد؛ چون بدان کارنزدیک شدم گفت: که ازخدای- تعالی – نترسی که مُهرِوی بشکنی بی فرمان وی؟ من بترسیدم وزر بگذاشتم وقصد وی نکردم، ودرهمۀ جهان برهیچ چیزحریص تر ازآن نبودم؛ بارخدایا! اگردانی که جزبرای تو نکردم ما را فرج فرست! پس سنگ بجنبید وپارۀ دیگرگشاده شد، وممکن نبود بیرون شدن. پس آن دیگرمرد گفت: بارخدایا! دانی که من یک بارمزدورانی داشتم، مزد همه بدادم مگریک کسی که بشد (برفت) ومزد بگذاشت؛ بدان مزد وی گوسفندی خریدم وی را، وبدان بازرگانی می کردم به نام وی تا مال بسیارشد. یک روزآن مرد به طلب مزد خویش آمد، یک دشت پُرازگاو وگوسفند واشتربود. گفتم: این همه مزد تواست، گفت: برمن همی خندی؟ گفتم : نه، که همه ازمال تو حاصل شده است. جمله به وی سپردم وهیچ چیزبازنگرفتم. بارخدایا! اگردانی که ازبهرتوبود ما را فرج ده! پس آن سنگ حرکت کردو ازجای بجنبید و راه گشاده شد وهرسه بیرون آمدند.»
زندگی یک امتحان بزرگ الهی است
۱۴۰۴ تیر ۱, یکشنبه
قسمت اول
۱۴۰۴ خرداد ۲۷, سهشنبه
- بهاء الدین ضیائی
۱۴۰۴ خرداد ۲۵, یکشنبه
قسمت اول
بنظرم آن چه امروز ودراین دوره ازحیات بشراتفاق می افتد، خیلی هولناکترازآنچه است که درطول تاریخ بشریت اتفاق افتاده است. انتحار، انفجار، بمباردمان ، ترور و آواره کردن جوامع وملت ها چه ازطریق اِعمال زور وقدرت، تجاوزبه حریم انسان وانسانیت وچه هم بلایای طبیعی وانسانی همه وهمه به یک روند طبیعی وروزانه تبدیل شده است.
دربرخی جوامع اگراوضاع اجتماعی متشنج وتجاوزات وتعدی های صورت می گیرد، مراجع ومراکزی وجود دارد که جریانات را بررسی نموده ودرجستجوی راه حل به مراجع قانونی متوصل می گردند اما درکشورهای چون افغانسان، هرچه برسراین ملت، چه درگذشته وحال آمده ویا آورده اند، نه تنها کسی ویا مرجعی درپی عاملین ومسبین آن نبوده است بلکه، عاملین ومسببین همۀ جرم وجنایات را درنهایت برائت داده وبه مکافات وهدایای هم نوازش کرده اند.
آنچه دردنیا اتفاق افتاده است
درجون سال 2016 میلادی یک جوان 24 سالۀ سیاه پوست به اسم ( آدام ترائوره ) بدست نیروهای ژاندارمری فرانسه کشته شد، قتلی که حمایت های گستردۀ مردم فرانسه را با خود داشت ومنجربه آشوب ها وفتنۀ بزرگ درفرانسه گردید، هفتۀ گذشته پس ازسال ها تحقیق وبررسی جریان مذکور، داد گاهی درفرانسه ژاندارمری آن کشوررا برائت داد. همین که حکم برائت اعلام گردید، با وجود منع تجمعات وراهپیمائی، هزاران تظاهرکننده به خیابان های پاریس وشهرهای بزرگ دیگرفرانسه چون لیون، مارسی ولیل سرازیرگردیده درحمایت ازخانوادۀ مقتول علیه پولیس شعارداده، با محکوم کردن پولیس وژاندارمری، به آتش زدن ودرگیری با پولیس ونیروهای امنیتی پرداختند.
در تاریخ 24 ماه می امسال اتفاق دیگری همه را بهت زده وحیران کرد و آن این که یک نفرسیاه پوست امریکایی به اسم ( جورج فلوید ) توسط پلیس آن کشوربه شکل بیرحمانۀ به قتل رسید وطوری که دیده می شود، این نه اولین قتل وکشتاربیرحمانۀ سیاهان ونه هم آخرین آن درامریکا وجهان خواهد بود، بلکه تعصب وتنفر، نه دربین تمام اقشارجامعه بلکه دربین قشرمعلوم حال ومعینی بصورت سیستماتیک ادامه دارد، با این حادثه مردم به خیابان ها ریخته، سیاه وسفید، بومی ومهاجر، درصفوف واحد ویکپارچه علیه تعصب وتنفر، نظام طبقاتی وعلیه ظلم واستبداد یک طبقه برطبقۀ دیگرشعارداده وازجمله علیه پولیس راه پیمائی کرده وبه این هم اکتفا نکرده هرچه برسرراه شان قرارگرفت، یا سوختند ویا ازبین بردند. شعارعدالت- عدالت سرداده علیه تبعیض وتعصب شعارداده، خیابان ها وشهرها را به تصرف خود درآورده، پولیس ونیروهای امنیتی را محاصره کرده وعلیه نیروهای امنیتی نظام حاکم شعارسردادند. مهمترین شعاری که تا امروز، آنرا سرلوحۀ مبارزات خود قرارداده و درسراسرجهان ازامریکا تا کانادا واسترالیا واروپا ازآن استفاده کردند، این شعارشان است: « جان سیاهان ارزش دارد » آن ها تا جایی پیشرفتند که نظام حاکم را به تمکین دربرابر خود ومحاسبه با خاطیان وقاتلان ومحاکمۀ آن ها وادشتند.
چهارمأمورپولیسی که درجرم کشتن جورج فلوید شرکت داشتند بلاوقفه ازکاربرکناروبه دادگاه فراخوانده شده وبا اتهام قتل روبروگردیدند.
شورای شهرداری که این واقعه درآنجا اتفاق افتاده بود، طی نشستی به انحلال ادارۀ پولیس آن شهررأی داد.
کشوری که درنظم وقانون، قدرت واقتدارش دردنیا حرف اول را می زند، با این حادثه بلافاصله نظم وقانون درآن ازهم پاشید ونه تنها افراد ودسته جات معارض ومشخص، بلکه کل جامعه امریکا دست دردست یکدیگرداده، کشور را به یک آشوب وفتنۀ بزرگ روبروکردند، زیرا دفاع ازحفوق افراد ویک قشرآسیب دیده وآن هم دفاع ازحقوق یک همشهری ویک امریکائی، اگرچه رنگین پوست است به یک امرنهادینه بدل گردیده است
نزدیک به نیم قرن قبل، مارتین لوترکینگ رهبرومدافع حقوق سیاه پوستان امریکا را ترورکردند واما متعاقب آن با یک حرکت وخیزش مردمی وبا یک قیام عمومی گسترده وبنیادی، حقوق سیاه پوستان به رسمیت شناخته شد وبرای اولین بار، سیاه پوستان همانند سفید پوستان ازحقوق مساوی برخوردارگردیدند، وهنوز نیم قرن نگذشت که مردم امریکا سیاه پوستان اقلیت را به رهبری وریاست جمهوری امریکا نامزد وبه اکثریت آرا رهبری آن ها ( اُباما ) را دردو دورۀ متوالی با سعۀ صدرپذیرفته وقدرکردند. اقلیتی با برنامه وبا پرنسیپ وبا اصل واصول، که براکثریت ترجیح داده شد.
زمانی که برادرجورج فلوید با حضوردرکمیتۀ قضائی کنگرۀ امریکا خواهان « پایان دادن به رنج سیاه پوستان شد.»
وی خواهان « تصویب قوانینی برای اصلاح رفتاری پولیس گردید».
وی ازنمایندگان کنگره خواست، « نگذارند که جان برادرش بیهوده ازدست برود» .
وی خطاب به نمایندگان گفت: « همان رهبرانی باشید که این کشوروجهان به آن نیازدارد».
وی نیامد که مظلوم نمائی نموده وخواهان خسارت ویا خواهان امتیازات شخصی وخانوادگی وحتی قومی ونژادی گردد وبگوید که پس ازاین باید برای ما ( سیاهان ) هم درپلیس، ادارات ومقامات سهم معینی درنظرگرفته شود، چرا که ما مظلوم واقع گردیده ایم، وچیزی هم که مطالبه می کرد بلاوقفه برایش داده می شد.
جورج فلوید دربیست وپنجم ماه می یعنی پنجم جوزا کشته شد واما تا حالا که شانزدهمین روزازآن تاریخ می گذرد، درنیویارک وبوستون تظاهرات ادامه دارد. ودرهمه شهرهای بزرگ دنیا ازسیدنی استرالیا تا کانادا وانگلیس وفرانسه این تجمعات ادامه دارد.
چند روزقبل همانگونه که درهنگام کشتن جورج فلوید پای برگردنش گذاشته شده بود، رئیس واعضای کنگرۀ امریکا به قسم نمادین وهم نوائی وتقبیح این عمل ازکنگره پائین آمده وهمه یکجا ویکدست برای همان 8 دقیقه و46 ثانیه زانوزدند تا تأثروتأسف وغم شریکی خود را به جورج فلوید وخانواده اش ومردم امریکا نشان دهند.
چهارمأمورپولیسی که درجرم کشتن جورج فلوید شرکت داشتند بلاوقفه ازکاربرکناروبه دادگاه فراخوانده شده وبا اتهام قتل روبروگردیدند.
سیاه پوستانی که درسرزمین آبائی شان ( افریقای جنوبی) سال ها تحت استعمارانگلیس قرارداشته واقلیتی سفید پوست وتحمیلی برآن ها حکومت می کرد ورهبرمحبوب شان نِلسون ماندلا چهل سال را درپُشت میله های زندان سپری کرد، با استقلال آن کشورازچنگ انگلیس، همین که ماندلا اززندان آزاد شد، اورا دررأس قدرت آوردند واوهم پس ازیک دورۀ کاری مختصرومؤفقانه، قدرت را به صورت قانونی به مردم برگرداند وتا زنده بود بصورت یک رهبروقائد مورد احترام مردم، ویک پیشوای پایبند اصل واصول والگوی برای نسل های بعدی سیاهان افریقا گردید.
درسرزمینی ( امریکا ) که این اقلیت افریقائی تبار، روزی به عنوان برده گان وکارگران کارهای شاقه شناخته می شدند، پس ازجد وجهد ومبارزه وپیکاربلاوقفه وخستگی ناپذیربه صفت قشری هم طرازوهم میهن وهم وطن درآمدند. مردمی که به سختی مبارزه کرده وازدل وجان آمادۀ ایثاروفداکاری گردیده وازهمه چیزخود مایه گذاشته ونهایتاً به هدف ومقصدی که داشتند، رسیدند. زیرا هیچ چیزی دربرابراراده، عزم وتصمیم سالم ومثبت انسان نمی تواند کارسازومانع باشد، اگرچه کسانی نخواهند وسد راه انسان گردند، اما درنهایت انسان هدفمند ومعقول به مقصد خود رسیدنی است. هرجامعه، اُمت وملتی، اهدف وآرمان های خود را دارد که ماسوای اهداف فردی، شخصی وگروهی است، چیزی که فوق همۀ اهداف ومقاصد انسان قرارمی گیرد وهمه با عهد وپیمانی که می بندند به آن متعهد وهرکسی که درعهد وپیمانش کمترین شبهۀ پیدا شود ازجمع طرد ومنزوی گردیده وبا وی به دیده یک هم پیمان دیده نمی شود. ( ادامه دارد)
Saeid Eshagh Deljou Hossaini
سلام و درود بر برادر بزگوار جناب استاد ضيايي صاحب
بسيار عالي و متعهدانه قضاياي درد ناك تاريخ تعصب و ستم گري و نژاد پرستي و برتري جويي را برسي كرديد و مضار اين جنايت بشري را بر جوامع انساني معين و مشخص فرموديد من قوياً مطمئنم كه اثراتش بر روان و اراده كسانيكه وجدان آزاد و بيدار دارند حتمي است و افكار كهنه و منطق شرك را كه دعوت به برتري و سوددجويي و كهنه پرستي است دگر گون خواهد ساخت
از خداوند منان به جناب عالي آجر و پاداش تمنا دارم
۱۴۰۴ خرداد ۲۳, جمعه
اسم چقدر بر شخصیت اثر میگذارد؟
"با این حال والدین باید راهی پیدا و به فرزندشان کمک کنند تا بداند که منحصر به فرد است، شاید با دادن یک نام دوم خاص یا تایید مکرر بر خصوصیات منحصر به فرد او".