ziaie1

ziaie1

۱۴۰۳ آذر ۸, پنجشنبه

 

تکنوکرات ها و اوضاع بحرانی افغانستان
قسمت دوم
رژیم های که ازحال مردم ( درد وآلام مردم ) خود بی خبر اند، ویا اصلاً رغبتی به مردم مظلوم خود ندارند و نمی دانند که کاربجائی کشیده است که این مردم مضطرب و وحشتزده فرار را بر قرار ترجیح می دهند، درحالی که خود در زیر چتر نیروهای امنیتی با آرامش و آسایش و رفاه زندگی می کنند وتمام هم وغم شان در زد وبند ها وحرکت های غیرمسئولانه صرف می شود اما حرف شان این است که این مردم (مظلوم، بی کس وبی پناه) آزاد اند که به هرطرفی که می خواهند بروند، اگر چه همۀ ایشان در دریا ها غرق گردیده و یا بدست باند های تبه کاربه عملیات های انتحاری و یا تله های انفجاری کشانده شوند و یا بدست دزدان ویا دشمنان خاک و وطن ویا همسایگان ظالم و بیرحم کشته شوند.
اکثراً این مهاجرین پس از خروج از کشور یا بدست باند های مافیائی رسمی وغیر رسمی ( دولتی وغیر دولتی ) می افتند که درهمان ابتدای امر، آبرو وعزت و مقام شان زیرپا می گردد و مانند برده ها و اسیران میدان های جنگ درمی آیند که نه در مال خود ( مزدکارخود) و نه در جان خود و نه هم درسرنوشت خود اختیاری دارند.
درکشور های مختلف برخورد های متفاوت با این مهاجرین بی کس و بی وطن صورت می گیرد. دربعضی از این کشورها علاوه بر این که این مهاجرین مانند اسپ لجام شان در دست دیگران است، علاوتاً این مهاجرین را با تهدید، تخویف، حیله و تزویر( و با گروگان گرفتن خانواده هایشان ) به جبهه های جنگ و در کشورهای دیگری می فرستند که تعداد زیادی از این جوانان مهاجر زنده بر نمی گردند و اگر زنده هم برگردند مانند جوانان مظلوم هزاره که در غزنی به گروگان گرفته شدند؛ به چنگ مخالفین افتاده و به چنان سرنوشت وحشتناکی روبرو می گردند که برای همه اتباع کشور درد آور و رنج دهنده است. زیرا این فضای تاریکی که در داخل کشور ایجاد گردیده و باعث این همه آوارگی و هجرت پیاپی گردیده است؛ فضای وحشت و دهشت، و فضای پر از ترس و اضطراب است.
به شتر گفتند که گردنش کج است، درجواب گفت که کجایش راست است. این نظامی که همه چیزش درد آور و دردسر ساز است؛ از مسائل سیاسی تا اقتصادی، اجتماعی واخلاقی همه در هم و برهم است که جز لجام گسیختی وفساد چیزی به چشم نمی خورد، زیرا افراد مؤمن و پاک وبی آلایش را کنار زدند و دزدان و جواسیس و مزدوران و دشمنان دین و وطن را در رأس امور قرار دادند، از ادارات تا ولایات و تا وزارتخانه های حساس و سفارت خانه های مهم.
پول های هنگفتی را که بنام بودجۀ جنگی و یا پول های را که بنام کمک به بازسازی ویا دولت افغانستان اختصاص یافته بود؛ در اختیار کسانی از این خودی ها قراردادند ( انجئوها، مؤسسات خارجی و داخلی و افرادی که بر اساس نصفش لی ونصفش لک ) و چنان به تاراج بردند که آثاری از آن همه پول و امکانات بچشم نمی خورد ( بغیر از آسمان خراش های داخل و خارج کشور ) وحتی به نیازمندی های مبرم زندگی شهرنشینی پشت پا زده واقلاً برای جمع آوری زباله ها وسیستم فاضلاب کشور که اگر راه و چارۀ برای آن پیدا نگردد، بیشترین آسیب را به صحت وسلامتی مردم خواهد رساند، حتی در سطح ولایات بزرگ، و لااقل در سطح شهرکابل راه و چارۀ برای آن جستجونکرده اند وطوری که گفته می شود آب های خوردنی، یعنی آب چاه ها با آب فاضلاب درحال یکجا شدن است و امکان آن وجود دارد که فاجعۀ بزرگی را برای شهروندان ببار بیاورد و اما این ها که باید از این فرصت طلائی که بازسازی افغانستان را آغازکرده بودند، قبل از هرچیز به این امر مهم توجه می کردند، خصوصاً کشوری که کاربازسازی اش از صفر آغازیافته بود، اگربه این معضله توجهی می کردند، بامصارف کم و ناچیز می توانستند این معضله را حل وفصل نمایند ولی حالا که یک قسمت مهم سرک ها اسفالت گردیده وساختمان سازی درنقاط مهم به جلو رفته است هرگاه بخواهند اقدامی در زمینه انجام دهند؛ خیلی هزینه بردارخواهد بود. و اما همان گونه که در همه بخش های حیاتی و اساسی کشور کاری انجام نداده اند، حتی یک بیماری را که باید چِک نموده ومورد آزمایش قراردهند به کشورهای دور و نزدیک باهزینه های گزاف می فرستند ولی این نا بخردان و نامردان، حتی یک کلینیک مجهزبرای دولتمردان و اقارب ونزدیکان خود هم که شده است در افغانستان فراهم نکرده اند، زیرا ترجیح میدهند تا به هربهانۀ هم که شده به خارج سفرنمایند.
هرگاه کسی به دقت توجه کند؛ بغیر از چند ساختمان، هتل، رستوران وسالن های عروسی که آن ها را هم، مردم ما خود بدست خود ساخته اند، کاری که بیانگریک طرح و برنامه ریزی دولتی باشد سراغ نمی گردد.
برخی از این سرمایه گذاری های به باد رفته را نهادی امریکائی بنام سیگار( ادارۀ بازرسی عمومی امریکا) به اطلاع همگان رسانده است. که بطورنمونه می توان ازپروژۀ ساختن یک پمپ گازفشرده در شهر شبرغان به قیمت 43 ملیون دالریاد آورشد، پروژۀ که مانند صد ها پروژۀ دیگر در لست مصارف آمده، اما در عمل نشانۀ از آن وجود ندارد. پروژۀ که معادل آن درپاکستان با 500 هزار دالر ساخته شده است. ( گذارش بی بی سی – 3 نومبر2015).
از شاهکارهای دیگر این تکنوکرات ها:
– انتخابات تقلبی وتلاش برای قبضۀ قدرت از هر طریق ممکن، حتی غیرقانونی، بصورتی که در چند قرن گذشته در افغانستان جریان داشته است.
-تسلیم شدن و زانو زدن در برابر کشمکش های نژادی، قومی، مذهبی وگروهی.
– تقسیم قدرت بر مبنای امتیازات طبقاتی، نژادی، مذهبی وگروهی؛ و شعله ور کردن بیش ازپیش تعصبات نژادی، مذهبی، قومی وحزبی.
– دامن زدن به پراکندگی، اختلاف وهرج ومرج اجتماعی و ادعای قوت وقدرت و پاسخگوئی.
– لاف وپوف زدن و حرف های چِرت و پِرت و وعده های کاذب وغیرعملی.
– زانو زدن در برابر قُلدرمآبی و تسلیم شدن در برابر تهدیدات و اخطارهای شفاهی.
– کرنش در برابر زورگوئی؛ و انقیاد در برابر شرط و شروط تحمیلی ( داخلی وخارجی).
– بی رغبتی به وحدت ملی و برادری اسلامی و چشم امید به حمایت خارجی.
– بی توجهی به سرمایه های عظیم معنوی و مادی و چشم براه کمک خارجی.
– از دزدان دین، دولت، ملت و از سرمایه های باد آورده وحرام و نا مشروع قدردانی.
– دامن زدن به افراط و تفریط در همه ابعاد آن، (فقر و سرمایه داری، با حجاب و بد حجابی، تدین و بی دینی، و .......) .
– دارائی های عامه را به غارت بردن و از جمله ( سرمایه گذاریهای داخلی وخارجی ) را دربین اطرافیان و اقوام ونزدیکان خود جابجا کردن ( یک نمونه کابل بانک ).
-مناطق مختلف و نقاط حساس کشور را به ساحۀ نفوذ بیگانگان تقسیم کردن ونسبت به آیندۀ کشوربی تفاوتی.
-پست های حساس دولتی وحتی نمایندگی های مهم خارجی را سپردن به دستگاه های استخباراتی.
-ادعای حمایت و دفاع از قوم کردن ولی در عمل به قوم ومردم خود دشمنی.
-نه تنها در جهت وحدت عمل نکردن بلکه دامن زدن به اختلافات نژادی، قومی، مذهبی وگروهی.
– تقسیم کشور به واحد های کوچک و آن هم برمبنای انگیزه های قومی و نژادی.
-علاقه داری ها را به السوالی ها و السوالی ها را به ولایات، و ولایات را به حوزه ها تقسیم و به افراد موذی واستفاده جو وسران قومی و قلدور و زورگو باج دادن و پایه های آن ها را محکم کردن و ملت مسلمان ومجاهد را به پای آن ها انداختن.
Alle reacties:
Ehsanullhaq Ehsan en 1 andere persoon
Delen

۱۴۰۳ آذر ۷, چهارشنبه

 

تکنوکراتها واوضاع بحرانی افغانستان

قسمت اول

حاکمیت مغزهای متفکرتکنوکرات وسقوط دادن این بارکشورنه دردامن شوروی، بلکه درگرداب نا امنی وفقر، اختلاف ونفاق نژادی، مذهبی، قومی، زبانی وگروهی، وفساد درهمه ابعاد آن، یعنی بعد اداری، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی واخلاقی، اعتیاد به مواد مخدر، وبرای اولین مرتبه تبدیل کردن افغانستان به بزرگترین کشورتولید کنندۀ مواد مخدردرجهان، ازدستآورد های عظیم این زمامداران وازمهمترین کارنامه های این نوابغ زمان ( تکنوکرات ها) بحساب می آید.

تکنوکراتهای که ادعا می کردند که ازافغانستان، آلمان ویا جاپان می سازند، عَتش آنها برای رسیدن به قدرت، افغانستان را به لبۀ پرتگاه کشانده است.

پس ازفروپاشی شوروی ومتعاقب آن پس ازسقوط رژیم نجیب، وزمینه سازی برای مداخلات خارجی (جنگهای تحمیلی) درافغانستان، حرف ازاین بود که اگرنیروهای تکنوکرات غرب دیده، جایگزین مجاهدین گردند نه تنها افغانستان آرام وآباد خواهد گردید که علاوتاً افغانستان به یک کشورپیشرفتۀ دنیا مانند آلمان ویا جاپان تبدیل خواهد شد.

یکی ازعاشقان ومشتاقان غرب ادعا می کرد که اگرپای ظاهرشاه به افغانستان داخل گردد همه چیزدگرگون خواهد شد وآنگاه نه مجاهدی خواهد بود ونه هم تفنگ وتفنگ سالاری وبازمیگفت: که اگرپای امریکا به افغانستان کشانده شد آنگاه نه تنها طالبی درافغانستان وحتی طالبی درپاکستان هم نخواهد ماند بلکه همه مدارس دینی پاکستان بسته خواهند گردید. وبازمی گفت: که دوای درد مردم افغانستان دردست تکنوکرات هاست که اگرروزی تکنوکرات ها درافغانستان به قدرت برسند همه چیزراعوض خواهند کرد، وهمین گونه هم شد.

همین که درکنفرانس بن پلان های غرب به بارنشست، ویکی ازتحصیل یافته گان ونخبگان شان دررأس قدرت قرارداده شد بلافاصله عزل ونصب ها آغازگردید وآنچه ازتربیه یافتگان ومهره های مورد اعتماد شان درگوشه وکنارجهان سراغ می گردید بدون درنگ به افغانستان فراخوانده شدند و آنها هم شعارداده وهورا کشیده داخل افغانستان گردیده ودرپست های حساس وازجمله وزارتخانه ها وادارات حساس وکلیدی به کارگمارده شدند.

این عناصربی عُرضه وبی مایه با همه آن سرافگندگی وذلتی که دررأس قدرت قرارگرفته بودند نه تنها مانند شاه شجاع و یا ببرک به استقبال قوت های خارجی رفتند، بلکه قوت های خارجی را ناجی خود ومردم خود وکشورخود ( ازطریق مصاحبه ها و کنفرانس ها و سمینارهای داخلی وخارجی) بحساب آورده ودراین روش وبرخورد خود آنگونه ذلیلانه عمل کردند که حتی یک نوکردربرابربادارخود نمی کند. واما امروزاین نیروها با چنان عجله وشتاب ومسابقۀ قصد بیرون رفتن ازاین مهلکه را دارند که برای مشتاقان شان باورکردنی نیست. اما آن هایی که هدف اصلی آنها ازآن خوش آمد گوئی ها رسیدن به مشتی مال وجاه بود، با استقراراین نیروها، چنان غرق مال وجاه گردیدند که هیچ فرصتی برای فکرکردن به آلام ودرد های مردم پیدا نکردند وآن فرصتی را که بازهم برای رفع اقلاً یک سلسله پرابلم های خارجی وداخلی کشورویا لااقل برای رسیدن به اهداف دنیائی فراهم گردیده بود ( چنانچه که یکروزی برای پاکستان دردوران زمامداری انگلیس ها و یا برای شاه ایران دردوران وابستگی به غرب فراهم گردیده بود وازاین فرصت ها استفادۀ کافی کردند )، اینها با یورش بردن به مال وجاه، دوپرابلم عمدۀ نا امنی وفقردرکشوررا به حالش رها کرده وافغانستان را به یک بحران بی سابقه روبرو ساختند.

اینها برای امنیت وآرامش کشورودفع تجاوز، نه تنها این که ازنیرووقوت وقدرت مجاهدینی که هیچ قوت وقدرتی به پایۀ آن نمی رسید استفاده نکرده ودست رد به سینۀ آنها زدند، بلکه اینها درخلع سلاح مجاهدین هم لحظۀ درنگ نکرده ودراولین فرصت بدست آمده، به نابودی مراکزجهادی وجمع آوری سلاح جهاد اقدام کردند وازاین طریق چراغ سبزی را برای دشمن به ارمغان آوردند،

اینها با افراد ودسته جات و نهاد های که درسطح ملی وبین المللی به دشمنان افغانستان معروف ومشهوربودند نه تنها به سراغ آنها وتصفیۀ حساب با آنها نرفتند بلکه ایام حساس ومهم وسرنوشت سازکشوررا درزد وبند ومعامله با آنها سپری کردند ومثل این که قصد آنرا داشتند که تا پایان ماجرا یعنی تا تروروتصفیۀ همۀ عناصرآزادیخواه ودلسوزومدافع کشوروملت یعنی حریفان خود به کجدارومریزادامه داده ودرنهایت تا سقوط کامل کشوربه دامن دشمن، آب به آسیاب دشمن بریزند. آنها (دشمن ) به تصفیۀ عناصروشخصیت های مؤمن ودلسوزومدافع کشوروکشتارمردم بی گناه ما ادامه دادند واین ها با شعارصلح وآشتی وتشکیل شوری وکمیسیون های نمایشی، متشکل ازافراد حامی دشمن دست تسلیم به سینه گذاشته پیاپی تقاضا کردند که ازبرای خدا به برادران خود رحم کنید.

واینها علاوه براین که منابع عظیم اقتصادی افغانستان را نا دیده گرفتند، اززراعت و مالداری تا بند وانهاروذخایربزرگ زیرزمینی که هزاران ملیارد دلار برآورد گردیده است علاوتاً آنچه را هم که به قسم کمک باعوض وبلاعوض به افغانستان سرازیرگردیده بود درحیف ومیل و نابودی آن ها ازهیچ عمل شرم آوری پرهیزنکردند.

این ها هرچه بردند وخوردند هنوزهم سیرنشدند ولی بالعکس مردم مظلوم خود را درمضیقه و زیرفشارقراردادند تا مردم بی سرنوشت و درمانده، به هرسو روی آورده ومجبورشوند برای نجات خود به هرخس وخاشاکی چنگ زده وبه هرکس وناکسی دست درازکنند.

رؤسای که به آوازبلند اعلام می دارند که ما ( دربرابر.....) ازهردری مجبوربه گدائی گردیده ایم، چگونه می توانند که ازمردم درماندۀ خود بخواهند که شما ازکسی ( دشمن) چیزی دریافت نکنید ویا زمامدارانی که برای اهداف مادی خود به منابع مشکوک وغیرشفاف روی می آورند چگونه خواهند توانست تا ازعمل بالمثل مردم گرسنه وپا برهنۀ خود جلوگیری کنند رندو آن دشمن هدفمندی را هم که حاضراست، اگرچه گرسنه بماند برای رسیدن به اهدافش پولهای گزافی را خرچ کند، ازاین هدف نا میمونش بازدارند.

حرکت هایی خطرناکی را که دراکثرنقاط کشورشاهد آن هستیم، تنها به این وآن واین چیزوآن چیز نسبت دادن دردی را دوا نمی کند بلکه باید مشکل را دردرون خود ونظام سیاسی واقتصادی و اجتماعی واخلاقی خود جستجوکرد. درکشوری که افراط وتفریط بیداد می کند و نه تنها ازعدالت وانصاف خبری نیست بلکه ظلم وبیداد گری غوغا به پا کرده است و امورمردم نه دردستان آدمیان که دردستان گرگان است. پس چگونه می توان انتظارامن وامان وآرامش وآسایش را داشت.

رؤسای جمهوری (تکنوکرات) که درطی این مدت زمام امورکشوررا بدست گرفتند به گونۀ ظاهرشدند که گوئی ازکوه پائین آمده اند، رؤسای که قیافۀ شان به ارباب وحرکات شان به کمدین وحرف هایشان به فکاهی شباهت بیشتری دارد تا به سخنان یک مدیر، رئیس، چه اینکه به سخنان یک رئیس جمهورواگرکسی آن قیافه ها وآن حرکات و آن حرف ها را ردیف کند ( که امروزویا فردا همین کاررا خواهند کرد) چیزی جورخواهد شد که درقطی عطارهم پیدا نخواهند کرد و آنوقت آبروی رفتۀ کشوربازهم بیشترازپیش خواهد رفت واما آنچه درعمل هم انجام داده اند افتضاحی تاریخی است که ازتعفن آن هرافغانی احساس ذلت خواهد کرد. بهاءالدین ضیایی 27 -11 2015

Saeid Eshagh Deljou Hossaini

سلام برارد گرامی و محترم جناب آقای ضیایی : بسیار واقع بینانه ، درد مندانه و راه گشا اوضاع را به تحلیل گرفتید ، وپرده ازچهره های ننگین این شیادان چپاول گر بدور افکندید ، موفق باشید .

 

Yahya Yousefi

واقعیت عینی افغانستان را بسیار زیبا تصریح فرمودید خداوند این زمامداران نا اهل را هدایت ( قابل هدات که نیستند ) به جزای اعمال ننگین شان برساند وملت مسلمان مارا ازچنگال این دیو صفتان رهائ بخشیده نظام اسلامی عادلانه ای را بدون افراط وتفریط در کشور ما وسایر ملل مسلمان حاکمیت بخشد.انشاه الله ...دراخیر از برادر گرامی جناب اقای ضیایی هم ابراز شکران نموده توفیق هر چه بیشتر شمارا در جهت انعکاس حقایق هر بیشتر مسایل جاری کشور را از خدای لا یزال استدعا مینمایم.امین.....9

 

Seddiq Jahed

سلام برادر محترم اقاي ضيايي بسيار عالي وواقع بينانه اوضاع افغانستان را به تحليل كرفتيد الله متعال برايتان اجر نصيب بكرداند ودرجفظ الله باشيد

۱۴۰۳ آذر ۲, جمعه

 شیخ آصف محسنی و..

بنام خداوند بخشاینده ومهربان
قسمت دوم
مدتها پس ازآنکه با آقای محسنی درقم صحبتی داشتیم، شنیدیم که حزبی بنام حرکت اسلامی به ریاست آقای محسنی تآسیس گردیده ودفاتری به همین منظوردرتهران وبرخی دیگرازشهرهای ایران بازنموده اند، وما هم به نسبت این که درهمسایگی ایران قرارداشتیم وروزانه جمع کثیری ازآواره گان ومهاجرین ما پس ازقیام بیست وچهارم حوت که درآن تعداد کثیری شهید وجمعیت بزرگی ازهمشهریان ما آواره گردیده ودررفت وآمد بسوی ایران بودند وبه همین منظورباید که برای شان کاری انجام داده می شد وازجانب دیگر، ارتباط وتماس با داخل کشوروازجمله ولایات هرات، بادغیس، فراه، نیمروزوغور، فقط ازطریق ایران ممکن بود وبس، بناءٌ درروزهای اول پس ازپیروزی انقلاب ایران، دفاتری را درایران بازنمودیم، اما هیچ گاهی کمک نظامی ویا مالی درطول اقامت خود درایران تقاضا ویا هم دریافت نکردیم، فقط درطول اقامت وکاروفعالیت های خود درایران، روزی به ما اطلاع دادند که اگرپول یک موتر(وانت بار) را تحویل کنید می توانید یک موتر را بدون پرداخت مالیه دریافت کنید، ما پول آنرا پرداخت نموده وموتررا گرفتیم وآنرا امبولانسی برای انتقال مجروحان ساختیم.همه میدانند که بیشترین کمک ها را نه برادران ما ازمرکزجمعیت، بلکه کارگران واعضای مخلص جمعیت به گونۀ حق العضویت به ما می پرداختند– ما دربخش های تعلیم وتربیه وتأسیس مکاتب وچندین مدرسۀ بزرگ دینی درخواف وتایباد وتربت جام ومشهد هم کاری کردیم که باعث رشک برادران ایرانی ما گردیده بود.
دریکی ازروزها، ازدفترآقای منتظری (قائم مقام رهبری ) تماس گرفتند وگفتند که آقا درفلان تاریخ برای شما وقت ملاقات گذاشته اند، چیزی که برای ما بی سابقه بود، هنگامی که با یک هیئت ازمسئولین به دفترایشان درقم مراجعه کردیم ملاحظه نمودیم که حاجی آقای محسنی هم درآنجا موجود اند، همین که ما را جهت ملاقات خواستند، آقای منتظری ازما به گرمی غیرقابل تصوری که هرگزدرایران روبرونگردیده بودیم، استقبال نمودند و ازسنگرها وفعالیتهای مجاهدین ما یاد آوری نمودند، وازاین که برای اولین باری است که با ما دیده اند اظهارتأسف نموده گفتند: به آقایون دیگرهم اطلاع بدهید که بیایند تا مشترکاً صحبتی داشته باشیم، همین که آقای محسنی وهمراهان داخل گردیده ونشستند، آقای منتظری روی به آقای محسنی نموده گفتند: این اولین باری است که من با این آقایون می بینم ولی ازفعالیتها وسنگرها وکارزارهای مبارزاتی وجهادی شان که می شنوم تعجب می کنم، اینها تنها درهمسایگی ما درهرات، درقیامی که کردند بیست وپنج هزارشهید دادند، قیامی که با آن جهان را متوجه خود ساختند وافکارعمومی درجهان را با خود کردند، همۀ رادیوها، تلویزیون ها واخباری که د ررابطه با جهاد مردم افغانستان شنیده میشود، اختصاص به اینها دارد، وگروه ایشان درصدراخبارجهان وایران قراردارند وگفته می توانم که تنها وتنها سنگرهای داغی که شوروی را به شکست مواجه نموده، این آقایون وفرماندهان ومجاهدین سربکف ایشان اند، که ازتعدادی ازآنها نام واریاد کرد وگفت: « ازشرق تا غرب وازشمال تا جنوب افغانستان تحت سیطرۀ اینها قراردارد، واما ازشما بغیرازاختلاف وکشمکش داخلی چیز دیگری نشنیده ام، من نشنیده ام که شما یک روز ویک دفعه هم یک جنگ حسابی با روسها وعوامل شان کرده باشید، من خیلی متأثرومتأسفم که ما یک عمری فقط وفقط ازشما حمایت وپشتیبانی کرده ولی هیچ حاصل نداشتیم، سپس گفت اگرپیشنهادی داشته باشید بفرمائید؟ آقای محسنی رشته سخن را بدست گرفته گفتند: حقیقتاً همین گونه است ما هم متأسفیم وحرفی برای گفتن نداریم وحالا روی به ما کرده گفت که هرچه اینها بگویند ازجانب ما هم تأئید است. ( ادامه دارد)

۱۴۰۳ آذر ۱, پنجشنبه

 Abdulkarim Ghariq

برادر محترم جناب ضیائی صاحب! نوشته أی شما را خواندم، شما آنچه حقیقت بود را بیان داشتید، من فکر می کنم اینکه جناب آقای محسنی یا در اثر پیری فکر شان را از دست داده اند، و یا هم مریضی فراموشی پیدا کرده اند، که باید مداوا شوند، ورنه جناب شان و حزب شان بعد از استقرار دولت مجاهدین اکثریت مناصب دولتی را در اختیار داشتند، تا جائی که آقای سید محمد علی جاوید معاون شان حیثیت صدراعظم دولت مجاهدین به رهبری استاد ربانی را بعهده داشت، و تمام پرسنل حرکت اسلامی در بلند ترین مقام ها در وزارت خانه ها و سفارت خانه جابجا گردیده بودند، و یکی از علل اختلاف حزب وحدت اسلامی با دولت برهبری استاد ربانی شخص ایشان و حزب شان بود، زیرا حزب آقای محسنی بیشترین مناصب را بنام سهمیه اهل تشیع در دولت تصاحب کرده بودند، که حزب وحدت به این عمل اعتراض داشت، و باز وقتی دولت حامد کرزی بمیان آمد، آقای محسنی خود را قندهاری و عموی آقای کرزی گفتند، اما با این ملاحظات شکوه، شکایت انتقاد و تمسخر از دوستان، همراهان و همسنگران آن هم در وقت فقدان آنها نامردی است، و به معنی تف سربالا است که بر روی خود انسان بر می گردد،، و دست آویز دست دشمنان و معاندان می گردد، و سنگری می شود که از آن بر روی همگان شلیک گردد، نباید ناجوانمردانه در خلای دیگران خود را پاک و صادق قلمداد کرد، و دیگران را مجرم و گنهکار شمرد، در آخر شعر حافظ شیرازی در این جا بهترین مصداق است، که می گوید: نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد -- ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد -- صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی -- شامگاهی نگران باش که سر خوش باشد-- خوش بود گر محک تجربه آید به میان -- تا سیه روی شود هر که در او غش باشد-- خط ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب-- ای بسا رخ که به خونابه منقش باش


 

تبلیغ خداناباوری شوروی تا کجا بارور بود؟

داریوش رجبیان

بی‌بی‌سی

۳ ساعت پیش

هرچند اصطلاح "آتئیسم" به معنای خداناباوری یا بی‌خدایی نخستین بار در ادبیات فرانسوی سده ۱۶ میلادی به ثبت رسیده، شواهدی وجود دارد که ریشه این مفهوم را در سومر باستان، مصر باستان، تمدن وِدایی و در کل دوران باستان ردیابی می‌کند. از دوران باستان آثاری بجا مانده که با انتقاد از دیدگاه‌های دینی، موجودیت خدایان را زیر سؤال می‌برد. "آهنگ‌های چنگ‌نواز" که در حوالی سال ۲۱۰۰ پیش از میلاد در پادشاهی میانه مصر سروده شده بود، شاید کهن‌ترین و معروف‌ترین این متن‌ها باشد.

و اما شاید در هیچ دورانی به اندازه عهد شوروی نوع بشر علیه خدایان جنگ سازمان‌یافته و گسترده و درازمدت اعلام نکرده بود. از انقلاب سال ۱۹۱۷ روسیه تا فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ این نبرد بی‌امان ادامه داشت؛ گاه با شدت و حدت بیشتر و گاه با ملایمتی اندک. حکومت اتحاد شوروی طی هفت دهه اثار مکتوب و مصوری خلق کرد، تا مردم را از آنچه کارل مارکس "افیون توده‌ها" نامیده بود، برحذر دارد. پایان شوروی به مثابه فرجام سیاست خداناباوری در پهنه شوروی پیشین بود و نظام‌های کمونیستی بازمانده از آن، جامه کهنه دیانت بر تن کردند تا خود را با واقعیت‌های نوین وفق دهند. اما نمی‌توان منکر تأثیر آن چند دهه تبلیغ بی‌وقفه و بی‌امان خداناباوری بر مردمان این گستره شد.

با وجود تلاش‌های فراوانِ آشکار مقام‌های شوروی در راستای پشت سر گذاشتن ادیان، اتحاد شوروی خداناباوری را عنصر عقیدتی رسمی خود اعلام نکرده بود. یک سیاست عملی بود، نه اعلام‌شده که به‌ویژه تا سال ۱۹۸۸ با جدیت تمام دنبال می‌شد. هرچند در ترکیب دولت شوروی در سال ۱۹۲۱ "کمیسیون ضد کلیسا" تأسیس شده بود و منظور از "کلیسا" هم برای سردمداران شوروی آن دوران، نیایشگاه‌های پیروان همه دین‌ها بود. بجای اصطلاح "آتِئیسم" هم معمولاْ از اصطلاح شوروی "جهان‌بینی علمیِ مادی‌گرایانه" استفاده می‌شد. سخنان زیر ولادیمیر لنین از مبانی این سیاست بود:

"ما باید با دین مبارزه کنیم. این مبارزه، الفبای مادی‌گرایی و متعاقباْ مارکسیسم است. هرچند مارکسیسم همان مادی‌گرایی نیست که در الفبا باز مانده باشد. مارکسیسم ادامه راه را می‌پیماید و می‌گوید: باید توانایی مبارزه با دین را داشته باشیم. برای این کار باید مادی‌گرایانه سرچشمه ایمان و دین در میان توده‌ها را توضیح داد."

بلشویسم که ادعای برابری‌خواهی داشت، رفته رفته عملاً به کیشی پیرامون شخصیت لنین تبدیل شد و تلاش برای اِعمال همگونی و یکسانی را جایگزین مبارزه برای برابری کرد. به گونه‌ای تازه از نظام تزاری تبدیل شد که جای کلیسای حکومتی را بی‌خدایی حکومتی گرفته بود. لنین به‌تدریج آدم‌خدای این نظام شد و استالین، فرشته‌گونه‌ای لغزش‌ناپذیر. آرامگاه این دو، به معابد پیشین شباهت داشت. یعنی با آن طرز دید و سلسله‌مراتب، بلشویسم، شبیه همان ادیانی بود که قصد داشت تیشه بر ریشه‌‌اشان بزند.

جورج اورول، نویسنده بنام انگلیسی، در مقاله‌اش با نام "پیشگیری از ادبیات" در سال ۱۹۴۶ در توصیف چنین نظامی نوشته بود:

"یک حکومت مطلقه (توتالیتر) عملاً نوعی یزدان‌سالاری (حکومت دینی) است و قشر حاکم آن، به خاطر حفظ جایگاهش، باید لغزش‌ناپذیر فرض شود."

در دهه‌های آغازین شوروی، تبلیغات خداناباوری یا همان "جهان‌بینی علمیِ مادی‌گرایانه" همراه با بازداشت‌های فله‌ای و پیگرد روحانیون انجام می‌شد و تا آغاز دهه ۱۹۴۰ سیاست انهدام سازمان‌های دینی جریان داشت. پس از آن هم این سیاستِ خصمانه مشاهده می‌شد، اما با اندکی تبعیض به طرفداری یا در سرکوب گروهی خاص.

بیشترین بار تبلیغات ضددینی بر دوش رسانه‌های شوروی بود. همه رسانه‌ها، اما برخی ویژه این کار بودند. مهم‌ترین آنها که در این مبارزه تخصص داشت، روزنامه "بِزبوژنیک" (بی‌خدا) بود که از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۱ منتشر می‌شد و ناشر افکار "شورای مرکزی اتحادیه ملحدان مبارز" بود.

این روزنامه‌ گزینه‌هایی به دیگر زبان‌های اتحاد شوروی هم داشت؛ از جمله به فارسی (به خط روسی) با نام "بی‌خدایان تاجیکستان" که سردبیرش باباجان غفورف بود. او بعدا به دبیری اول حزب کمونیست تاجیکستان رسید و اکنون بزرگ‌ترین تاریخ‌نگار سده ۲۰ در این کشور شناخته می‌شود.

کاریکاتورهایی که دین و دین‌داران را به سخره می‌کشیدند، در کانون این تبلیغات بودند. رولاند اِلیوت براون، روزنامه‌نگار و نویسنده انگلیسی، در یک اقدام بی‌سابقه شمار بسیاری از کاریکاتورهای آن دورانِ را گرد آورده و با توضیحات روشن‌گرانه در جلد کتابی با نام "آرمان‌شهر بی‌خدایی؛ تبلیغات ضددینی شوروی" (Godless Utopia; Soviet Anti-Religious Propaganda) گنجانده است. بیشتر کاریکاتورها که از نشریه "بِزبوژنیک" هستند به سال‌های پایانی عمر شوروی برمی‌گردند.

کاریکاتورهایی عهد شوروی علیه دین و خدایان

همه کاریکاتورهای این مجموعه به زبان روسی است، بجز یکی. و آن یکی به زبان فارسی تاجیکستان شوروی است، با امضای "د. صفایف" که پیرمردی را با عبا و دستار نشان می‌دهد که به پشت بام خانه‌اش رفته و شلیک یک سفینه به فضا را تماشا می‌کند و با خودش می‌گوید: "پروردگارا! لیله‌القدرش همین باشد؟" سال انتشار این پوستر در دوشنبه ۱۹۶۹ ذکر شده است.

یک کاریکاتور دیگر هم در این کتاب هست که به نظر می‌آید از تاجیکستان باشد، اما به زبان روسی است. این یکی با امضای "خ. رسولف" به سال ۱۹۸۵ برمی‌گردد؛ به مجموعه‌ای با نام "بی‌خدایان" که در همان سرآغاز پرسترویکای (بازسازی) میخائیل گورباچف منتشر شده. در آن یک زن بلندقامت را می‌بینیم با پوشش تاجیکی و کتاب لنین به دست. او شتابان از کنار پیرمرد دستاربه‌سر و تسبیح‌به‌دستی می‌گذرد که از آن زن می‌پرسد: "از کی تا حالا به کتاب مقدس پشت می‌کنی؟" و کتابی که پیرمرد در دست دارد، ظاهراً قرآن است. زن در پاسخ می‌گوید: "از زمانی که خواندن این کتاب را یاد گرفتم"، که منظور همان کتاب لنین است.

شاید بتوان گفت کاریکاتورهای تاجیکی این مجموعه از کم‌آزارترین آنها برای افراد متدین باشد. از این منظر، در برابر برخی از آثار منتشره در این کتاب که ۱۰۰ سال یا کم‌تر قدمت دارند، کاریکاتورهای جنجال‌برانگیز مجله فرانسوی شارلی ابدو رنگ می‌بازند.

در برخی از کاریکاتورهای روسی بازمانده از دهه ۱۹۲۰ در کنار مضامین دین‌ستیزانه نه تنها تمثال پیامبران، بلکه تصور تمسخرآمیز نقاشان از خدایان ادیان مختلف، به‌ویژه یهودیت، مسیحیت و اسلام را هم می‌شود دید.

در کاریکاتوری در مجله "بی‌خدای پشت ماشین" چاپ سال ۱۹۲۳، تصاویری تخیلی از خدایان سه دین سامی (ابراهیمی) را در گورستان خدایان دیگر می‌بینیم. روی سنگ قبرها می‌شود نام‌های اگنی، میترا، ایزیس و اوزوریس، ژوپیتر و زئوس را خواند؛ با این اشاره که خدایان هم میرا هستند. قهرمان منفی بیشتر کاریکاتورها روحانیون همان سه دین اصلی سامی هستند.

"دشمن خارجی" در این کاریکاتورها در کل غرب و به‌ویژه آمریکا و بریتانیا هستند که پشت سنگر دین و دین‌داری قرار دارند.

در این کاریکاتورها دانش و مدرسه در تقابل با دین و معابد دینی است؛ اولی مظهر روشنایی و دومی نماد تاریکی معرفی شده‌اند. در یک پوستر سال ۱۹۳۰ پیرزنی با پوشش تیره، دختربچه‌ای با لباس روشن را به‌زور از موی سرش به سوی کلیسا می‌کشد، اما دختربچه همچنان به سوی مدرسه می‌رود. شعار این پوستر شعرگونه‌ای روسی است بدین این مضمون که "دین، زهر است، دشمن کودکان دهر است."

این آثار مصور طنزآمیز در سرزمین‌هایی منتشر می‌شد که اکنون در حفظ دین و مذهب از همدیگر سبقت می‌گیرند. هرچند که در رأس قدرت، امروز هم عمدتاً پروردگان همان مکتبی قرار دارند که بلشویک‌ها پایه‌ریزی کرده بودند.