تکنوکرات ها و اوضاع بحرانی افغانستان
قسمت دوم
رژیم های که ازحال مردم ( درد وآلام مردم ) خود بی خبر اند، ویا اصلاً رغبتی به مردم مظلوم خود ندارند و نمی دانند که کاربجائی کشیده است که این مردم مضطرب و وحشتزده فرار را بر قرار ترجیح می دهند، درحالی که خود در زیر چتر نیروهای امنیتی با آرامش و آسایش و رفاه زندگی می کنند وتمام هم وغم شان در زد وبند ها وحرکت های غیرمسئولانه صرف می شود اما حرف شان این است که این مردم (مظلوم، بی کس وبی پناه) آزاد اند که به هرطرفی که می خواهند بروند، اگر چه همۀ ایشان در دریا ها غرق گردیده و یا بدست باند های تبه کاربه عملیات های انتحاری و یا تله های انفجاری کشانده شوند و یا بدست دزدان ویا دشمنان خاک و وطن ویا همسایگان ظالم و بیرحم کشته شوند.
اکثراً این مهاجرین پس از خروج از کشور یا بدست باند های مافیائی رسمی وغیر رسمی ( دولتی وغیر دولتی ) می افتند که درهمان ابتدای امر، آبرو وعزت و مقام شان زیرپا می گردد و مانند برده ها و اسیران میدان های جنگ درمی آیند که نه در مال خود ( مزدکارخود) و نه در جان خود و نه هم درسرنوشت خود اختیاری دارند.
درکشور های مختلف برخورد های متفاوت با این مهاجرین بی کس و بی وطن صورت می گیرد. دربعضی از این کشورها علاوه بر این که این مهاجرین مانند اسپ لجام شان در دست دیگران است، علاوتاً این مهاجرین را با تهدید، تخویف، حیله و تزویر( و با گروگان گرفتن خانواده هایشان ) به جبهه های جنگ و در کشورهای دیگری می فرستند که تعداد زیادی از این جوانان مهاجر زنده بر نمی گردند و اگر زنده هم برگردند مانند جوانان مظلوم هزاره که در غزنی به گروگان گرفته شدند؛ به چنگ مخالفین افتاده و به چنان سرنوشت وحشتناکی روبرو می گردند که برای همه اتباع کشور درد آور و رنج دهنده است. زیرا این فضای تاریکی که در داخل کشور ایجاد گردیده و باعث این همه آوارگی و هجرت پیاپی گردیده است؛ فضای وحشت و دهشت، و فضای پر از ترس و اضطراب است.
به شتر گفتند که گردنش کج است، درجواب گفت که کجایش راست است. این نظامی که همه چیزش درد آور و دردسر ساز است؛ از مسائل سیاسی تا اقتصادی، اجتماعی واخلاقی همه در هم و برهم است که جز لجام گسیختی وفساد چیزی به چشم نمی خورد، زیرا افراد مؤمن و پاک وبی آلایش را کنار زدند و دزدان و جواسیس و مزدوران و دشمنان دین و وطن را در رأس امور قرار دادند، از ادارات تا ولایات و تا وزارتخانه های حساس و سفارت خانه های مهم.
پول های هنگفتی را که بنام بودجۀ جنگی و یا پول های را که بنام کمک به بازسازی ویا دولت افغانستان اختصاص یافته بود؛ در اختیار کسانی از این خودی ها قراردادند ( انجئوها، مؤسسات خارجی و داخلی و افرادی که بر اساس نصفش لی ونصفش لک ) و چنان به تاراج بردند که آثاری از آن همه پول و امکانات بچشم نمی خورد ( بغیر از آسمان خراش های داخل و خارج کشور ) وحتی به نیازمندی های مبرم زندگی شهرنشینی پشت پا زده واقلاً برای جمع آوری زباله ها وسیستم فاضلاب کشور که اگر راه و چارۀ برای آن پیدا نگردد، بیشترین آسیب را به صحت وسلامتی مردم خواهد رساند، حتی در سطح ولایات بزرگ، و لااقل در سطح شهرکابل راه و چارۀ برای آن جستجونکرده اند وطوری که گفته می شود آب های خوردنی، یعنی آب چاه ها با آب فاضلاب درحال یکجا شدن است و امکان آن وجود دارد که فاجعۀ بزرگی را برای شهروندان ببار بیاورد و اما این ها که باید از این فرصت طلائی که بازسازی افغانستان را آغازکرده بودند، قبل از هرچیز به این امر مهم توجه می کردند، خصوصاً کشوری که کاربازسازی اش از صفر آغازیافته بود، اگربه این معضله توجهی می کردند، بامصارف کم و ناچیز می توانستند این معضله را حل وفصل نمایند ولی حالا که یک قسمت مهم سرک ها اسفالت گردیده وساختمان سازی درنقاط مهم به جلو رفته است هرگاه بخواهند اقدامی در زمینه انجام دهند؛ خیلی هزینه بردارخواهد بود. و اما همان گونه که در همه بخش های حیاتی و اساسی کشور کاری انجام نداده اند، حتی یک بیماری را که باید چِک نموده ومورد آزمایش قراردهند به کشورهای دور و نزدیک باهزینه های گزاف می فرستند ولی این نا بخردان و نامردان، حتی یک کلینیک مجهزبرای دولتمردان و اقارب ونزدیکان خود هم که شده است در افغانستان فراهم نکرده اند، زیرا ترجیح میدهند تا به هربهانۀ هم که شده به خارج سفرنمایند.
هرگاه کسی به دقت توجه کند؛ بغیر از چند ساختمان، هتل، رستوران وسالن های عروسی که آن ها را هم، مردم ما خود بدست خود ساخته اند، کاری که بیانگریک طرح و برنامه ریزی دولتی باشد سراغ نمی گردد.
برخی از این سرمایه گذاری های به باد رفته را نهادی امریکائی بنام سیگار( ادارۀ بازرسی عمومی امریکا) به اطلاع همگان رسانده است. که بطورنمونه می توان ازپروژۀ ساختن یک پمپ گازفشرده در شهر شبرغان به قیمت 43 ملیون دالریاد آورشد، پروژۀ که مانند صد ها پروژۀ دیگر در لست مصارف آمده، اما در عمل نشانۀ از آن وجود ندارد. پروژۀ که معادل آن درپاکستان با 500 هزار دالر ساخته شده است. ( گذارش بی بی سی – 3 نومبر2015).
از شاهکارهای دیگر این تکنوکرات ها:
– انتخابات تقلبی وتلاش برای قبضۀ قدرت از هر طریق ممکن، حتی غیرقانونی، بصورتی که در چند قرن گذشته در افغانستان جریان داشته است.
-تسلیم شدن و زانو زدن در برابر کشمکش های نژادی، قومی، مذهبی وگروهی.
– تقسیم قدرت بر مبنای امتیازات طبقاتی، نژادی، مذهبی وگروهی؛ و شعله ور کردن بیش ازپیش تعصبات نژادی، مذهبی، قومی وحزبی.
– دامن زدن به پراکندگی، اختلاف وهرج ومرج اجتماعی و ادعای قوت وقدرت و پاسخگوئی.
– لاف وپوف زدن و حرف های چِرت و پِرت و وعده های کاذب وغیرعملی.
– زانو زدن در برابر قُلدرمآبی و تسلیم شدن در برابر تهدیدات و اخطارهای شفاهی.
– کرنش در برابر زورگوئی؛ و انقیاد در برابر شرط و شروط تحمیلی ( داخلی وخارجی).
– بی رغبتی به وحدت ملی و برادری اسلامی و چشم امید به حمایت خارجی.
– بی توجهی به سرمایه های عظیم معنوی و مادی و چشم براه کمک خارجی.
– از دزدان دین، دولت، ملت و از سرمایه های باد آورده وحرام و نا مشروع قدردانی.
– دامن زدن به افراط و تفریط در همه ابعاد آن، (فقر و سرمایه داری، با حجاب و بد حجابی، تدین و بی دینی، و .......) .
– دارائی های عامه را به غارت بردن و از جمله ( سرمایه گذاریهای داخلی وخارجی ) را دربین اطرافیان و اقوام ونزدیکان خود جابجا کردن ( یک نمونه کابل بانک ).
-مناطق مختلف و نقاط حساس کشور را به ساحۀ نفوذ بیگانگان تقسیم کردن ونسبت به آیندۀ کشوربی تفاوتی.
-پست های حساس دولتی وحتی نمایندگی های مهم خارجی را سپردن به دستگاه های استخباراتی.
-ادعای حمایت و دفاع از قوم کردن ولی در عمل به قوم ومردم خود دشمنی.
-نه تنها در جهت وحدت عمل نکردن بلکه دامن زدن به اختلافات نژادی، قومی، مذهبی وگروهی.
– تقسیم کشور به واحد های کوچک و آن هم برمبنای انگیزه های قومی و نژادی.
-علاقه داری ها را به السوالی ها و السوالی ها را به ولایات، و ولایات را به حوزه ها تقسیم و به افراد موذی واستفاده جو وسران قومی و قلدور و زورگو باج دادن و پایه های آن ها را محکم کردن و ملت مسلمان ومجاهد را به پای آن ها انداختن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر