برگی از تاریخ پر از اضطراب و...
به ادامۀ قسمت های قبل - چهارم
بسم الله الرحمن الرحیم
علم و دانش است که دریک جامعه و یک کشور؛ اقتصاد و صنعت، تخنیک و تکنالوژی، کارخانه و ماشین آلات، راه و ساختمان، برق و گاز، کلینیک و شفاخانه می آورد. و با فراگیری علم و دانش است که رابطه انسان با خداوند استحکام می یابد و انسان از موجودی حقیر که فقط به خوردن و خوابیدن اکتفا کند، به موجودی کریم و شریف ارتقا پیدا می کند. همین طرز فکرو اندیشه است، که او را اشرف المخلوقات قرار داده و خلیفۀ خدا در روی زمین می سازد، مقامی که با آن فرایض و مسئولیت های خود را در برابر خدا، فرشتگان، کتاب ها، پیامبران الهی و سایر موجودات الهی درک نموده و معتقد به پاسخ گوئی در برابر همۀ این فرایض و مسئولیت ها می گردد.
افغانستان زادگاه پیشوایان دین، امامان و صد ها دانشمند و فیلسوف بزرگی که دانش و علم و ادب را به دنیا صادر کردند، زادگاه امام ابوحنیفه که ملیون ها انسان در روی زمین پیرو مذهب وی هستند، از عالمان وعارفان بزرگی مانند امام فخررازی، جلال الدین محمد بلخی، خواجه عبدالله انصاری، مولانا عبدالرحمن جامی، ابن سینای بلخی، ابوریحان بیرونی، امام قتیبه بغلانی، امام محمد بن حبان بُستی، ابراهیبم بن یعقوب جوزجانی، ابوداؤد سجستانی، عبدالحی بن ضجاک گردیزی( تاریخ گردیزی) معین الدین زمچی اسفزاری، سنائی غزنوی، ابو نصرفراهی و صد ها شخصیت معروف و مشهور دیگری که دنیا را متحول ساختند، کشوری که هر شهر و حتی هر قریۀ آن زادگاه امام، پیشوا و دانشمندی است و اما زمانی که ایادی استعمار بر این سر زمین مسلط گردیدند این کشور مهد علم و ادب و عرفان را به کشور مرده ها و به کشور اسیران و بردگانی تبدیل کردند، که نه تنها قادربه ایستادن روی پای خود نشده، بلکه دنباله رو بیگانگان گردیده، و مایۀ ننگ تاریخ شدند.
در دوران حکومت چهل سالۀ ظاهرشاه بر کشور، مکاتب و مدارس، و تنها پوهنتون افغانسنان که مرجعی برای فراگیری علم و دانش عالی در کشور بشمار می رفت در شرایطی قرار داشت که حتی قادر به جلب و جذب دانشجویان طبقۀ اشراف و وابستگان طبقات حاکم هم نبود چه جائی این که نیاز جامعه و کل کشور را بر طرف ساخته و زمینه ساز رُشد و شگوفائی کشور باشد. وهمین طور مدارس خصوصی و دینی و مذهبی و مساجد و عبادتگاه های کشور که در حالت انهدام و ویرانی قرار داشت، من نمی خواهم سطح تعلیم و تربیه در کشور را با کشورهای پیشرفتۀ دنیا مقایسه کنم ولی هرگاه با سایر کشورهای اسلامی و خصوصاً با کشورهای همسایه مقایسه کنیم می بینیم که در این کشورها مساجد و مدارس دینی در کنار سایر مکاتب و پوهنتون ها و مراکزعلمی مختلف به سرعت درحال رُشد و انکشاف و پیشرفت بوده است و این حرکت نه تنها در کشورهای اسلامی و همسایه و در تحت نظام های سلطنتی مانند نظام سلطنتی وقت ایران و سعودی و یا کشور ترکیه بقدری چشم گیر و رو به گسترش بوده است که انسان را به تأمل وامی دارد ، ترکیۀ که غیر از دولت بر سراقتدار، گروه ها و احزابش نه تنها در سطح کشور بلکه در سطح دنیا اقدام به تأسیس مدارس وپوهنتون های بیشماری کرده ودرین راستا قدم های ماندگاری برداشته اند و اما در چنین اوضاع و احوالی مردم افغانستان در جهل و فقر دست و پا می زنند تا لقمۀ نانی برای امرار حیات پیدا کنند. کشوری که در طول زمامداری این شاهان و حاکمان فرسوده هیچ حاصل معنوی و مادی برای مردمش نداشته است. این گونه اوضاع فلاکت بار، انسان را بقدری خوار و ذلیل می سازد که نه تنها بر خود و هم نوعان خود رحم نمی کند بلکه هیچ موجود و جنبندۀ از شر آن رهائی پیدا نمی کند، انسانی که باید به کمک همنوعان خود در سایر نقاط جهان کمر به بندد، برای لقمۀ نانی، دست به هر عمل روا و نا روای می زند و مجبور به شکار پرندگان و حیوانات می گردد و از جمله شکار کوچکترین و زیبا ترین پرندگانی که نه از جهت کمی و نه هم از جهت کیفی ارزش غذائی دارند و بر عکس برای محیط زیست و زیبائی محل و منطقه و برای محیطی سالم و طبیعی و ماحولی خوشگوار و لذت بخش در حدی با ارزش و اهمیت اند که نمی توان برایش حد و حدودی قایل گردید، نه برای سیرکردن و پرکردن شکم، بطور مثال اگریکصد دانه گنجشک و یا پرنده های زیبای دیگری از این قبیل ... که ارزَش زیست محیطی شان بیش از تصور است کسی بخاطر سد جوع شکار نموده و وزن کند شاید بیشتر از دو کیلو نگردد، درحالی که ارزش غذائی آن ها برابر با یک کیلو گوشت معمولی نخواهد گردید.
در افغانستان و در تحت ادارۀ باصطلاح زعمای ... که مدعی این و آن در کشوربوده اند، همه چیز به آخر خط رسیده بود و باید که کشور به چنین مصیبت عظیم و به چنین بحرانی که سال های سال را در بر بگیرد مواجه می گردید. می گویند: « هر چه کشت کنی درو می کنی» این وضعیت موجود کشور زادۀ خواب و غفلتی نبود که بصورت غیر مترقبه و یک شبه بر کشور سایه افگنده باشد؛ بلکه زادۀ سال ها خود کامگی ها، بی عدالتی ها، و... وبی هویتی نظام ها و سیاست های جاهلانۀ بود که منجر به چنین کابوس وحشتناکی گردید. ( ادامه دارد )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر