ziaie1

ziaie1

۱۳۹۹ مهر ۲۳, چهارشنبه

برگی از تاریخ پر از اضطراب و..
قسمت نهم
آغاز دوران حاکمیت کمونیزم درچین
پس از آن که مائوتسه تونگ، با فروپاشی کشور و پس از شکست جاپان درجنگ بین الملل دوم به قدرت رسید، با اتکا به فکر واندیشۀ مارکسیزم- لینینزم، مقدرات یک کشور جنگ زده و یک ملت بزرگ را به چنگ گرفت. فکر و اندیشۀ که به سلب سرمایه، حذف سرمایه داران از بدنۀ دولت و ملت، تقسیم زمین، نابودی فرهنگ وکلتور جامعه و از بین بردن شیرازۀ خانه وخانواده وتصفیۀ مخالفین وهرصدای اعتراض ومخالفت خلاصه می گردید. همه وهمۀ اهداف ومقاصدش دریک جزوه کوچک به نشر رسید. جزوۀ که درطی سخنرانی ها، بیشترش ازتراوش مغز یک انسان جنگجوی عقده ای، یک جنرال و یک نظامی، یک انسان مغرور ومتعصب، از خود راضی و مستبد، طغیانگر وماجراجو مایه می گرفت. جزوۀ که به ملیون ها نسخه چاپ و نشرمی گردید تا ملت ومردم ونوجوانان کشور آشوب زده را تحت تأثیرتبلیغات واهی قرارداده و بدور این افکار پریشان جمع کند. برخی شاید مدعی گردند که امروز چین یکی ازبزرگترین اقتصاد های جهان است. اما همین حالا هم که چین درموارد زیادی ازاکثرکشورهای جهان گوی سبقت ربوده است، اما اگر سطح زندگی مردم و پیشرفت های که جوامع همجوار چین همانند سنگاپور، کوریای جنوبی، تایوان، هانگ کانگ، جاپان واسترالیا وحتی نیوزیلند ومالیزی، بدون توصل به خشم وخشونت، قهر و غضب سازمان یافته، تصفیه وکشتارملیون ها انسان، به آن دست یافته اند با چین مقایسه کنیم، باید منصفانه اذعان کرد که غیرقابل مقایسه وارزیابی است. آن آزادی و استقلال ورفاهیت وپیشرفتی که درسطح کل این کشورها وحتی قریه جات و دورافتاده ترین مناطق این کشورها، و آن آزادی های مدنی که درسطح جهان، مردم ازآن ها بهره مند اند با ملت ومردم و مناطق مختلف تحت ادارۀ چین کمونیست مقایسه کنیم، غیرقابل قیاس است. زیرا درتنها کشوری درجهان که بیش ازهمه، مردم از هیچ استقلال وآزادی، رأی واراده، فکر و اندیشۀ الهی وانسانی بهره مند نیستند، چین کمونیست است.
درطی چندین سال، سوسیالیست به کسانی گفته می شد که سیستم ونظام اقتصادی واجتماعی حاکم بربرخی جوامع را ظالمانه دانسته وخواهان آن بودند تا مؤسسات اقتصادی، بانک ها، راه آهن، معادن وزمین های زراعتی وغیره را از زیرسیطرۀ قدرت های مهاجم وخارجی، افراد سود جو و کسانی که برای بهره برداری وسود بیشتر، به استثمار جامعه می پردازند، بیرون آورده وتحت نظم وقانون، عدالت وانصاف ونظارت دولت قراردهند، آن ها معتقد بودند که درتحت نظام بورژوازی، غنی، غنی تر و فقیر، فقیر تر می گردد. آن ها ازمارکسیزم - لینینزم، مدینۀ فاضلۀ ارائه می کردند که درآن ازاختلافات طبقاتی، مصایب وآلام و رنج ومحرومیت خبری نیست.
یکی ازاولین سوسیالیست های جهان، رابرت اوون است ( 1771- 1858 )، کسی که خود صاحب کارخانه بود. اما با قلبی رئوف وبا ابتکاری بی سابقه درتقلیل ساعات کار و امتیازات و سهولت های برای کارگران داخل عمل شد، واولین کسی بود که ازواژۀ سوسیالیزم استفاده نمود وسپس درقرن 19 کارل مارکس و سپس انگلز ظهورکرد، که این روند تا ایجاد یک نظام کمونیستی تمام عیار در دوران مائو واستالین ادامه پیدا کرد.
« مائو درسال ۱۹۵۸ با هدف تغییر سریع اقتصاد وصنعتی کردن چین طرح « جهش بزرگ به پیش » را مطرح کرد. براساس این طرح کلیۀ زمین‌های زراعتی چین مصادره و به ۲۶ هزار واحد اشتراکی تقسیم شدند. در آن سال ها مائو اکثر محصولات زراعتی چین را در مقابل دریافت کمک های نظامی وسیاسی به اروپای شرقی صادرکرد. اوهم چنین مواد غذایی و پول به حرکت ‌های کمونیستی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین فرستاد.»
این سخاوتمندی واین حرص و آز توسعه طلبی و آنهم درشرایطی که مردم خودش، در بدترین شرایط اقتصادی، با فقروفاقه دست و پنجه نرم می کردند، نمایانگر اهداف واغراض بیمارگونه مائو بحساب می آید.
« محصولات زراعتی اصلاً به حد اقل سطح انتظارات نرسید و صنایع تولید فولاد هم عملاً شکست خورده وازکارماندند. درهمین حال دستور مائو مبنی بر صادرات بخش عمدۀ محصولات زراعتی، و از جمله فروش گندم ارزان به شوروی و کمک های غذائی بلا عوض رژیم کمونیستی چین به کشورهای سوسیالیستی چون آلمان شرقی، رومانی وآلبانی ادامه داشت...
-همزمان با مصادرۀ زمین ها، ده ها هزار نفر از مالکین زمین ها کشته شدند و کل زمین های زراعتی دربین دهقانان توزیع گردید. با این طرح ضربتی وانقلابی، حدود 40 ملیون نفر با قحطی جان خود را از دست دادند. برخی گزارش ها که بعد ها توسط لیوشاوچی، فرد شماره دو در دستگاه قدرت حاکمۀ چین که در این مقطع به مخالف مائو تبدیل شده بود، و در جلسۀ حزب کمونست مطرح شد، نشان می داد که مردم از شدت گرسنگی به خوردن علف و پوست تنۀ درخت ها روی آوردند. درهمین دوران تعداد بیشماری کودک چینی در روستا ها دزدیده شده وغذای افراد گرسنه گردیدند...
انقلاب فرهنگی سالهای (1966- 1976 )
پس ازمصادره و تقسیم زمین های زراعتی دربین دهقانان، درعوض آن که تولیدات زراعتی افزایش یابد، این جریان به رویا روئی مالکان و دهقانان کشیده شد و این روند به سیرقهقرائی واز بین رفتن زراعت انجامید، بگونۀ که سیل انتقادات دربین جامعه مدنی و قشرباسواد و تحصیلکرده نسبت به ضعف وناتوانی حاکمیت براه افتاد، حتی درمحافل ومجالس رسمی دولت، مائوتسه تُونگ را به یک حالت سرخوردگی واضطراب روبروکرد و سبب گردید تا مائو این حرکت واین عکس العمل ها را به دشمنان خود و انقلاب و به بورژوازی وگروه های راست گرا وضد انقلاب نسبت دهد، وآن ها را به این متهم نماید که آن ها درتلاش اند تا کشور را باردیگر به سوی نظام سرمایه داری سوق دهند. جریانی که ازدرون نظام به ضد نظام عمل کرده است وبرهمین مبنا مائو بلا فاصله دستور برخورد جدی با آن ها را صادر و به قلع وقمع نویسندگان، دانشگاهیان، منتقدان، وهنرمندان ازجمله تصفیۀ کامل حزب کمونیست ازمنتقدان پرداخت. این حرکت تحت رهبری خانم مائو و بنام انقلاب فرهنگی ازآن نام برده می شود. دراین دوران، قدرت درقبضه چهار نفرمعروف به دستۀ چهارنفره ازگردانندگان حکومت بود، که درنهایت به غیراز یک نفر، سه نفرشان مغضوب مائو قرارگرفته وبه محاکمه کشانده شدند.
« جانگ چنگ وجان هالیدی درکتاب جنجالی « مائو» تصویری تازه ازمائو ترسیم کرده وگفته اند که مائو ازسال 1920 تا 1976 جان هفتاد میلیون چینی را گرفت. این تعداد از مجموع قتل هایی که توسط هیتلر واستالین باهم انجام شده، فراتراست. اما حرف دراین است که این هفتاد میلیون انسان نه در دوران جنگ، بلکه درزمان صلح، کشته، اعدام، تصفیه و ازبین رفتند.»
این ها قربانیان مارکسیزم - لینینزم اند که باید برای تحقق این هدف ( سلطه وقبضۀ کمونیزم ) قربانی می شدند.

مائو درسال 1958 در دفاع از طرحش خطاب به کنگره حزب کمونیست، چنین اظهار کرد: « شما نباید از مرگ انسان‌ها درنتیجه خط‌ مشی حزبی، بیمی به خود راه دهید، بلکه باید به آن خوش آمد بگویید.» او پیش از این هم در مسکو گفته بود ما خود را برای مرگ 300 میلیون نفر آماده کرده‌ایم. این جنایات وکشتار ملیون ها انسان مظلوم واسیر بدست پیروان یک اندیشۀ بیماردرعصرحاضر و در قرن بیستم ودر زمانی اتفاق افتاده است که سازمان ها ونهاد ها و مؤسسات گوناگون حقوق بشری وانسانی دم ازپیشرفت ها ومؤفقیت ها درزمییه می زنند، درحالی که همین حالا هم پیروان این اندیشه ها وافکار، ملیون ها انسان را درچنگال های خونین خود اسیروبرده ساخته ودرهند وچین وآسیای میانه هنوزهم بیداد می کنند. ( ادامه دارد ) 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر