ziaie1

ziaie1

۱۳۹۹ فروردین ۲۹, جمعه

نبرد پا برهنه ها
قسمت چهل ودوم
   دوجناح به هفت جناح،  گروپ ودسته تغیرجهت وماهیت دادند،  چیزی که ریشه درتعصبات قومی ونژادی، خود بزرگ بینی های فردی وگروهی وعدم احساس مسئولیت دربرابروجائب ایمانی وانسانی شان دارد. زمانی که این برادربا احساس، اوضاع را بدین منوال درد آورومأیوس کننده می یابد، جان به کف گذاشته وخود را برای قربانی آماده می سازد وبدون طرح وبرنامۀ قبلی داخل کشورجنگزده وبی سروسامانی می گردد که هزاران کشته به جای گذاشته است واما قبل ازفوت وقت ودرآخرین روزها ولحظات عمرگرانمایه اش وصیت نامه ای را ازخود بجا می گذارد که می تواند بهترین درس عبرت وبهترین راهنما وراهگشا برای بازماندگان ونسل های آینده گردیده وبه جمع وتشکیل ما هم مفید ومؤثرواقع گردد. وی دروصیت نامۀ تاریخی خود می نویسد:
   « بنام خداوند بخشندۀ مهربان. فرزندان دلبند، خانم مؤمن ومتدین وهمسنگران گرامی ام. السلام علیکم. شما هریکی بنوبۀ خود اززندگی فردی واجتماعی من، با همه کم وکیف  ( کمیت وکیفیت)، فرازونشیب، سختی وآسانی، کامیابی وناکامی هایم به صورت نسبی آگاهی دارید. من درحالی که تحصیلاتم را تا لحظۀ آخروتا حد مقدوروتوان بشری ام، درسطح بالا با بلندترین درجه  تحصیلی درسطح کشورهنوزبه پایان نرسانده ودرحالی که یکی ازشاگردان ممتازمکاتب وپوهنتون بودم اما به نسبت اوضاع نابسامان و روبه وخامت کشورمجبوربه ترک تحصیل گردیدم زیرا که ازآینده خود، مردم خود وکشورم نگران بودم، همان چیزی که امروزهمۀ ما شاهد وگواه آن درکشورهستیم وبنا براین ملحوظات  راه مبارزۀ همراه با قیام را برگزیده وبرخود واجب دانستم وبه همین منظوربه جمع آن هایی پیوستم که قبلاً ازاوضاع کشورمتأثروهمانند من راه جهاد وقیام برحق را انتخاب نموده بودند.
   شما می دانید که من وهربرادردیگری، دربرابرابنای وطن، جامعۀ بزرگ اسلامی وانسانی وازجمله همۀ فرزندان آدم مستولیت ها ووجائبی را برعهده داریم که باید به ادای آن ها بپردازیم.  نآن  
   من به صورت اختصارعرایضی دارم که خدمت شما تقدیم می دارم تا همان گونه که همۀ ما، دربرابراوضاع نا بهنجارامنیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وحوادث واتفاقات دردناک کشوردرپیشگاه خدا ومردم خود جواب گوی هستیم  وخواهیم بود باید ازچند وچون آن چه برما گدشته وخواهد گذشت، با همه مسئولیت ها ووجایبی که بردوش ما قراردارد باید خود را آمادۀ پاسخگوئی کنیم.
خانواده وفرزندان عزیزم!  همان گونه که خود را ازمن ومرا ازخود می دانید این را هم باید بخوبی بدانید وجدی بگیرید که ما همه ازخدائیم وبرگشت ما بسوی اوست، ما وهمۀ جهان هستی مخلوق وآفریدۀ پروردگاری هستیم که رحیم ورحمن، قادروتوانا، غفوروحکیم، لطیف وخبیر، علیم وکریم، مجیب و ودود، حافظ ورازق و... پروردگاری که دارای اسما وصفات عالی ورب وفرمانروای کل جهان هستی است. مرگ وزندگی، عزت وذلت، کامیابی وناکامی، نفع وضرر، فراخی وتنگی رزق و... درید قدرت پروردگارومنوت به نیات وکردارانسان است. خالقی که ازهمه ( والدین و... ) به مخلوقات خود نزدیکترومهربانتراست وازجمله برمخلوقات وبندگانی که به اصل واصول الهی وانسانی پایبند وزندگی را با بی پروائی وپشت پازدن به ارزش های والای الهی وانسانی سپری نمی کنند، آنهائی که راه فلاح ورستگاری را فقط دراطاعت وفرمانبرداری ازالله وپیامبرگرامی اش می دانند. درغیرآن نه والدین ونه هیچ کس وهیچ قدرت  دیگری قادراست تا انسان را درزیرچترپشتیبانی وحمایتی خود قرارداده و راه نجاتی ( ازحوادث واتفاقات ) برایش پیدا کند. من به خانواده وهمسنگرانم اعلام می دارم که من با یک عالم درد ورنج، ناراحتی وپریشانی ازمیان شما می روم، درد ورنجی که نه ازکم وکاستی های زندگی ومعیشتی، بیماری ومرض ومشاکل دنیایی دیگر، بلکه درد ورنجی که ازپراکندگی وتشتت، بی نظمی وبی سروسامانی، وبی تفاوتی همسنگرانم دربرابراصل واصول صریح الهی وانسانی، ناشی می شود، زیرا همسنگرانم را درچنگال وسوسه ها، زد وبندها ومعاملاتی می یابم که نه تنها با عقیده وایمان ومسئولیت ها ووجائب الهی وانسانی ما سازگاری ندارد، بلکه با مصالح اسلام ومسلمین هم درتضاد وتقابل کامل قراردارد. ( ادامه دارد )

نبرد پا برهنه ها
قسمت چهل ویکم  
 نامۀ پرازدرد ورنج ( وصیت نامه ) یکی ازاعضا واراکین جنبش
   یکی ازهمکاران شفیق یاد داشتنی را درجلسه ارائه کرد که درآن،   ازاوخواسته بودند تا خلاصۀ ازسرگذشت پرتلاطم وتلخ یکی ازاعضاء واراکین جنبش اسلامی را بصورت خصوصی، یعنی غیرعلنی به سران ودست اندرکاران با احساس جنبش تقدیم کند. دراین یادداشت تذ کرداده بودند که ما پرده از اسرارپنهان یکی ازمحبوبترین اعضای خانوده برمی داریم، کسی که ازافراد سرشناس ویکی ازمبارزین طرازاول جنبشی است که سال ها درمقابل رژیم های اقتدارگرا وپوسیده مبارزه کرده است، کسی که بیشتراعضا واراکین با وی آشنائی کامل دارند. وی که دراین اواخربه خیل شهدای کشورپیوست، درطول سالیان متمادی دوشادوش سران وبزرگان جنبش درخط مقدم، مبارزه وجهاد کرد، چه دردوران زمامداری ظاهرشاه وچه هم پس ازآن تا همین اکنون که کشوردستخوش تحولات عظیم وحوادث واتفاقات تلخ وناگوارگردیده است،
 وی پس ازآن که دوران سخت زندگی درمبارزه، هجرت وآوارگی را با همه ناملایماتش پُشت سرمی گذارد، دراین اواخربه این نتیجه می رسد که باعث وعامل اصلی پریشانی های موجود نسل مسلمان وجامعۀ اسلامی نه تنها رژیم های فرتوت وخائن وگروهک ها ودسته جات وابسته به بیگانه ومتأثرازاندیشه ها وافکار وارداتی وبی مایۀ چون نشنلزم ومارکسیسزم- لنینیزم اند، بلکه مبارزین مسلمان هم، بدون هیچ اصل واصول کاری برای یک سازمان اسلامی وهدفمند، وهیچ طرح وبرنامۀ جامع وکامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی وتربیتی و...، با گروه- گروه ودسته- دسته شدن، اختلاف ونفاق، عهد وپیمان خود باخدا را به فراموشی سپرده، برای اهداف ومقاصد نا میمون فردی وگروهی، مهمترین اصل واصول الهی وانسانی ( اتحاد ووحدت صفوف ) را  که شیرازۀ یک جمع،جامعه واجتماع اسلامی را تشکیل می دهد زیرپا کرده، میل ثروت وقدرت ومنیت، آن ها را تا مرز رویاروئی های غیرمنصفانه به جلوبرده است، بگونۀ که لحظۀ را هم به مصلحت اسلام ومسلمین فکرنمی کنند، این ها به منافع فردی وگروهی خود روی آورده واقتدا کرده اند.
   این برادرمبارز ومجاهد سرشناس، پس ازآن که پراکندگی وتشتت، یکه تازی وخود محوری وسوء ظن وگمان این گروه ها ودسته جات را دربین  شان مشاهده کرده که براساس آیه مبارکه:
فتقطعوا امرهم بینهم ... المؤمنون ( 53)
   « امّا مردمان کار و بار خود را به پراکندگی کشاندند و (هر گروهی به راهی رفتند، و عجب این که) هر دسته و جمعیّتی بدانچه دارند و برآنند خوشحال و شادانند (چرا که گمان می‌برند ایشان بر راستای راهند و دیگران کژ راهه می‌روند).»
   هریکی به راهی که رفته اند خوشحال، وبا همه عیب واِشکالات شان متأسفانه بازهم خود را درجایگاه پیامبروخلفا ویاران صدیقش قرارداده واما همسنگران دیروزوامروزخود را به زیرپا کردن اصل واصول وارزشهای والای الهی متهم می کنند، هریکی خود را برترازدیگری دانسته وعلاوتاً، ازبرچسپ ها واتهامات بی اساس بردیگری هم دریغ نمی کنند. آن ها درحالی که ازاوضاع متلاطم کشوروازحالت رقت بارملت ومردم خود ( فقروفاقه، بیماری ومرض، جهل وبی سوادی وهزاران درد ورنج  دیگر)غافل وبی خبرودرفکرراه نجاتی برای مردم خود نیستند، بروضعیت موجود خود فخرومباهات هم می کنند، این دوجناح که بیشتررنگ وبوی قومی ونژادی به خود گرفته اند با دو راه ورسمی که برمبنای تفاوت های سلیقه ای است عرض اندام کرده اند، آن ها که باید برای اتحاد ووحدت صفوف، به رأی وآرای اعضا رجوع کرده وازطریق انتخابات آزاد دربین اعضا، طرح ها وبرنامه های  خود را مطرح وطالب حمایت اعضا می شدند، با تأسف، این شیوۀ صحیح رسیدن به هدف را که مراجعه بۀ آرای اعضا عمومی است نادیده گرفته، وعلاوتاً برای پیشبرد اهداف ومقاصد نا ثواب خود به هرخس وخاشاکی چنگ زده وبا اهدای امتیازات به استقبال کسانی شتافته وازآن ها دعوت وپذیرائی بعمل می آورند که مایۀ شرمندگی برای همگی است واما درعین حال ازجورآمدن وهم نوائی با برادران وهمسنگران دیروزوامروزخود اِبا می ورزند ومصیبت بارتراین که دراین اواخر، رو درروی هم قرارگرفته، فرصت های طلائی را که با میانجیگری مصلحین برای اتحاد ووحدت وهمآهنگی صفوف وپاسخگوئی به درد ها وآلام ملت ومردم  بدست آورده بودند با قدم های لرزانی که درجهت همبستگی ووحدت صفوف برداشتند، به علت این که درهدف ومقصد شان صادق ودرعزم وارادۀ شان راسخ ودرتوکل شان به خدای قادروتوانا لنگیدند، دودسته گی را به چند دسته گی تبدیل کرده، باعث ایجاد گروهک های بی مایه وبی خاصیت دیگری شدند که برای آیندۀ کشورزیانباروبرای نسل های بعدی درد آوروبرای قیام وانقلابی که درپیش است مهلک خواهد ب
نبرد پا برهنه ها
قسمت چهلم
رویاروئی مستقیم با رژیم ائتلافی داؤد وپیامد های آن
  اختلافات جناحی زمانی برجسته وظاهرگردید که عملیات های این جنبش درسرطان 1354 درولایات مختلف ازجمله جنوبی، مشرقی، شمالی، کابل، پنجشیر، بغلان وبدخشان به شکست سختی مواجه گردید وبدون کدام نتیجه ودستآورد  ملموس، جمع کثیری ازاعضای برجسته وفعال وحتی اعضای شورای رهبری آن یا شهید، یا دستگیروزندان گردیدند. برهمین مبنا کاسۀ صبروتحمل رهبری واعضای جناح میانه رولبریزگردید، بصورتی که بلا درنگ پا بمیدان گذاشته، طرح ها وبرنامه های جناح تند رو را که خشونت را با خشونت ورویاروئی را با جنگی نا برابرپاسخ داده است، زیرسوال برده چنین استدلال کردند که آن چه تا الآن برسرجنبش اسلامی وپیروانش آمده، زادۀ افکارواندیشه های است که حامیان وطرفداران شدت عمل، عامل آن بوده اند، آن هایی که هیچ گاهی فرصت ظهوریک حرکت عقلانی را نداده بلکه ازهرفرصتی برای پیاده کردن اهداف ... خود استفاده و بهره برداری جناحی کرده وجنبش اسلامی را که باید راه اعتدال ومیانه روی را می پیمود، به یک جنبش مسلحانۀ خارج ازکشوربدل نموده است . این رویاروئی وکشمکش بی سابقه درزمانی بوقوع پیوست که جناح تند رو ازحمایت کامل حاکمان پاکستان برخوردارگردیده وموقعیت خویش را دربین نسل جوان و دانشگاهی هم بیش ازپیش تحکیم بخشیده بود. این شگاف عمیق، جنبش را تا مرزتجزیه وانشعاب به پیش برد، انشعابی که درابتدا به جدائی مراکزتنظیمی انجامید وسپس منجربه تجزیۀ کامل جنبش به دوجناح قدرتمند جهادی گردید که امروزشاهد قدرت نمائی هرکدام آن ها هستیم. رهبری جناح تند رو با حمایت کامل پاکستان هم چنان ابتکارعمل را دردست خود داشت وبا همۀ آن شکست ها وتلفات سنگین روحیۀ خود وپیروان خود را حفظ نمود وبا تنظیم مجدد به آرایش نیروهای خویش پرداخت وبه اسرع اوقات ارتباط خود را بداخل کشوربرقرارنمود وبا انتشاراولین نشریۀ تحت عنوان شهادت، موجودیت خود را درسال 1356 بصورت یک گروه مستقل اعلام نمود، وهمزمان با فعالیت های تبلیغاتی وفرهنگی، فعالیت های نظامی خود را نیزدرداخل کشورآغازنمود، این فعالیت ها که با شناسائی سران رژیم ائتلافی آغازیافت، با هدف ضربه زدن به رژیم وازبین بردن سران رژیم طراحی گردیده بود تا رژیم کودتایی را که درتلاش بدست آوردن حمایت های داخلی وخارجی برآمده بود ازاعتبارانداخته وفرصت آن را برایش ندهد تا ازوجه قانونی ملی وبین المللی برخوردارگردیده ونفسی براحت بکشد وبناءً برای خورد کردن رژیم ازهرتکتیکی که قادربه ضربه زدن به حیثیت ملی وبین المللی اش بود استفاده می کرد وروی همین منظوراین باربرای انتقام گیری ازشهدای جنبش، برخلاف گذشته سران رژیم وسران حزب ائتلافی حاکم را هدف قرارداد وبرهمین مبنا دراولین عملیات، خرم وزیرپلان ودردومین عملیات رهبرگروهک پرچم یعنی اکبرخیبررا زیرضربه قرارداد تا رژیم را به سرنگونی وسقوط کامل مواجه ساخت. اگرچه این جناح دربرابراین عملیات های که منجربه سقوط رژیم ودرنهایت منجربه یک فاجعۀ عظیم درکشورگردید، سکوت اختیارنموده وبه این عملیات ها اعتراف ننموده است اما کسانی که درمتن جریانات قرارداشته اند می دانند که هرگونه رأی ونظردیگری درزمینه بی پایه وبی بنیاد بوده ومبنای صحیح ومعقولی ندارد. این جناح معتقد بود که داؤد با حمایت شوروی وبالوسیلۀ گروه های خلق وپرچم وازجمله فیض محمد وزیرداخله که یک تن ازپرچمی های سرشناس  وسایروزرا واراکین پرچمی دولت، سران این جنبش مانند انجنیرحبیب الرحمن وخواجه محفوظ ومولوی حبیب الرحمن را که یا استاد ویا محصل پوهنتون بودند، زندان، اعدام وبه شهادت رساند وصد ها عضو دیگرجنبش را زندانی کرد. آیا چگونه می توان دربرابراین همه دهشت ووحشت رژیم بی تفاوت مانده وبه انتقام برادران وهمسنگران خود مبادرت نورزید. همان گونه که آن ها سران جنبش را هدف قراردادند، باید سران این رژیم استبدادی را مجازات کرد. پس ازکشته شدن داؤد به دست خلقی - پرچمی های هم پیمانش، به نسبت این که گروه های خلق وپرچم قدرت اصلی دردستگاه دولت را دردست داشتند، بلافاصله قدرت را قبضه کرده وحاکمیت خود را برکل کشوراعلام وکشوررا بسوی آشوب وفتنه سوق دادند. هم زمان با این تحولات، صفحۀ جدیدی ازمبارزات ملت مسلمان وامت اسلامی علیه این رژیم غاصب که با حمایت ودسیسۀ شوروی برسرقدرت آمده بود آغازگردید وحالا حرف ازسقوط رژیم فراتررفته وجهاد برای همۀ مردم ما واجب وبصورت یک تکلیف شرعی درآمده است. این یک زمان حساس وسرنوشت سازی برای کشوروامت اسلامی است تا برای دفاع ازکیان وتمامیت ارضی کشور، همه نیروهای ملی ومذهبی دست دردست یکدیگرداده، بدون تبعیض وتعصب، جهت رهائی کشورازچنگ اهریمنان وایادی بیگانه به میدان آمده تا کشوررا ازیک بحران ومصیبت عظیم رهائی بخشند.
   جناحی که قبلاً بصورت یک الترنتیف عمل می نمود وقادرنبود تا درآن فضای بسته واختناق خارج ازکشور راه خود را به سوی یک روزن امید ودرحال انتظاربگشاید، ازاین فرصت مناسب استفادۀ بموقع نموده ازهمه نیروهای ملی ومذهبی دعوت بعمل آورد تا دریک جبهۀ وسیع مردمی، علیه مزدوران خارجی قرارگرفته وبا مشتی آهنین برفرق این گروهک های مزدوربکوبند. با این دعوت عام واین طرح جدید، آن آعضا واراکین رژیم های گذشته کشوربه شمول سران اقوام وقبایل وعلما وروشنفکران گرد هم آمده وجبهۀ جهادی جدیدی را تشکیل دادند. ( ادامه دارد )


نبرد پا برهنه ها
قسمت سی ونهم
  سران هردوجناح با وجود همه اختلاف نظرها ودیدگاه های متفاوت درمورد خیلی ازمسایل، دریک مورد فکرونظرمشابه وهمانندی داشتند واین تنها چیزی بود که سبب شد، کل جریان بازهم به سمت وسوی واحدی سوق داده شود واین همان دیدگاه مشترکی بود که درمورد داؤد وهم پیمانانش شکل گرفته بود، دیدگاهی مالامال ازبی اعتمادی وآنهم پس ازبرخورد های بیرحمانه داؤد،یعنی زندان واعدام محصلین جوان، اعضا وپیروان. دیدگاهی که هیچ گاهی نتوانست تغیرمحسوسی یافته وراه را برای یک دگرگونی وتحول چشمگیرفراهم سازد، داؤد نیزتحت تأتیرعمیق فکرواندیشۀ همسنگران چپی اش قرارگرفته بود، همسنگرانی که فرصت مناسبی برای بچالش کشیدن عقیده وایمان، دین وآئین مردم وجامعه، وحذف وتصفیۀ حریفان قسم خوردۀ خود پیدا کرده بودند، تا جایی که کل یک جریان ( جنبش اسلامی ) ویک ملت بزرگ را زیرضربات کوبندۀ خود قرارداده وفکرکرده بود که شاید با همان قُلدری های دوران صدارت خود که درچوکات رژیم ظاهرشاه عمل می کرد، قادرخواهد گردید که بساط این جنبش عظیم را که دراعماق جامعه نفوذ کامل دارد ازریشه برکند. فضای سیاسی وامنیتی کابل درآن ایام به حدی تیره وتاربود که هیچ مسلمان با فکرواندیشۀ احساس آرامش نمی کرد زیرا همه چیز مطابق اهداف وخواسته های گروه های چپ، خصوصاً خلقی - پرچمی های مسلط بررژیم شکل گرفته وشوروی وسایرهم پیمانان شان هم ازاین جریان بیشترین بهره برداری را کردند.
   همزمان با آواره گی وهجرت، فرصتی پیدا شد تا مجدداً تجدید قوا گردیده و رهبری جنبش اولین اعلامیۀ مهم وحیاتی خود را درخارج ازکشور تحت عنوان داؤد درگذشتۀ ننگین، حاضری جنایتبارومستقبلی هولناک برشتۀ تحریردرآورده وهمبستگی وقدرت خویش را به نمایش گذاشته وازاین طریق به جهانیان اعلام داشتند که نه تنها این جنبش ازبین رفتنی نیست، بلکه تا خاتمۀ نظام ائتلافی داؤد وطرد همۀ دسایس منطقه ای وجهانی وخصوصاً خنثی سازی توطئه های ابرقدرت شوروی واهداف شومی که درافغانستان ومنطقه درسرمی پروراند، آمادۀ پیکارومبارزه اند. این جنبش با وجود آراء ونظریات متفاوت اعضای آن،  نامه های تحلیلی ازاوضاع آشفتۀ کشورونفوذ شوروی دردرون رژیم داؤدی، عنوان شخصیت ها ونهاد های مختلف افغانی وبرخی سفارتخانه های افغانستان، ازجمله به استاد خلیل الله خلیلی سفیرافغانستان دربغداد وعبدالمجید زابلی وغیره ارسال ودرآن نامه ها ازآیندۀ کشوروطرح های شوروی درافغانستان ومنطقه اظهارتشویش ونگرانی گردیده بود وبرهمین مبنا برای اولین مرتبه هیئتی به عربستان سعودی سفرنمود تا مقامات کشورهای مختلف عربی واسلامی خصوصاً ملک فیصل پادشاه وقت سعودی را که به صفت شخصیت معروف دنیای اسلام وخادم حرمین شریفین شناخته می شد درجریان تحولات واهدافی که شوروی درافغانستان دنبال می کند قرارداده وازعواقب آنچه درکشورمی گذشت آگاه نماید. این حرکت پس از تثبیت وتنظیم مجدد جنبش اسلامی درخارج ازکشورجان تازۀ بخود گرفته وقادرگردید تا پس ازآن همه تصفیه ها وتلفات سنگین اعضایش، راه خود را بسوی یک رستاخیزعظیم بازنماید. ( ادامه دارد )