نبرد پا برهنه ها
قسمت سی ونهم
سران هردوجناح با
وجود همه اختلاف نظرها ودیدگاه های متفاوت درمورد خیلی ازمسایل، دریک مورد فکرونظرمشابه
وهمانندی داشتند واین تنها چیزی بود که سبب شد، کل جریان بازهم به سمت وسوی واحدی
سوق داده شود واین همان دیدگاه مشترکی بود که درمورد داؤد وهم پیمانانش شکل گرفته
بود، دیدگاهی مالامال ازبی اعتمادی وآنهم پس ازبرخورد های بیرحمانه داؤد،یعنی زندان
واعدام محصلین جوان، اعضا وپیروان. دیدگاهی که هیچ گاهی نتوانست تغیرمحسوسی یافته
وراه را برای یک دگرگونی وتحول چشمگیرفراهم سازد، داؤد نیزتحت تأتیرعمیق
فکرواندیشۀ همسنگران چپی اش قرارگرفته بود، همسنگرانی که فرصت مناسبی برای بچالش
کشیدن عقیده وایمان، دین وآئین مردم وجامعه، وحذف وتصفیۀ حریفان قسم خوردۀ خود
پیدا کرده بودند، تا جایی که کل یک جریان ( جنبش اسلامی ) ویک ملت بزرگ را زیرضربات
کوبندۀ خود قرارداده وفکرکرده بود که شاید با همان قُلدری های دوران صدارت خود که درچوکات
رژیم ظاهرشاه عمل می کرد، قادرخواهد گردید که بساط این جنبش عظیم را که دراعماق
جامعه نفوذ کامل دارد ازریشه برکند. فضای سیاسی وامنیتی کابل درآن ایام به حدی
تیره وتاربود که هیچ مسلمان با فکرواندیشۀ احساس آرامش نمی کرد زیرا همه چیز مطابق
اهداف وخواسته های گروه های چپ، خصوصاً خلقی - پرچمی های مسلط بررژیم شکل گرفته وشوروی
وسایرهم پیمانان شان هم ازاین جریان بیشترین بهره برداری را کردند.
همزمان با آواره
گی وهجرت، فرصتی پیدا شد تا مجدداً تجدید قوا گردیده و رهبری جنبش اولین اعلامیۀ
مهم وحیاتی خود را درخارج ازکشور تحت عنوان داؤد درگذشتۀ ننگین، حاضری
جنایتبارومستقبلی هولناک برشتۀ تحریردرآورده وهمبستگی وقدرت خویش را به نمایش
گذاشته وازاین طریق به جهانیان اعلام داشتند که نه تنها این جنبش ازبین رفتنی نیست،
بلکه تا خاتمۀ نظام ائتلافی داؤد وطرد همۀ دسایس منطقه ای وجهانی وخصوصاً خنثی
سازی توطئه های ابرقدرت شوروی واهداف شومی که درافغانستان ومنطقه درسرمی پروراند،
آمادۀ پیکارومبارزه اند. این جنبش با وجود آراء ونظریات متفاوت اعضای آن، نامه های تحلیلی ازاوضاع آشفتۀ کشورونفوذ شوروی
دردرون رژیم داؤدی، عنوان شخصیت ها ونهاد های مختلف افغانی وبرخی سفارتخانه های
افغانستان، ازجمله به استاد خلیل الله خلیلی سفیرافغانستان دربغداد وعبدالمجید
زابلی وغیره ارسال ودرآن نامه ها ازآیندۀ کشوروطرح های شوروی درافغانستان ومنطقه
اظهارتشویش ونگرانی گردیده بود وبرهمین مبنا برای اولین مرتبه هیئتی به عربستان
سعودی سفرنمود تا مقامات کشورهای مختلف عربی واسلامی خصوصاً ملک فیصل پادشاه وقت
سعودی را که به صفت شخصیت معروف دنیای اسلام وخادم حرمین شریفین شناخته می شد
درجریان تحولات واهدافی که شوروی درافغانستان دنبال می کند قرارداده وازعواقب آنچه
درکشورمی گذشت آگاه نماید. این حرکت پس از تثبیت وتنظیم مجدد جنبش اسلامی درخارج
ازکشورجان تازۀ بخود گرفته وقادرگردید تا پس ازآن همه تصفیه ها وتلفات سنگین
اعضایش، راه خود را بسوی یک رستاخیزعظیم بازنماید. ( ادامه دارد )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر