برگی ازتاریخ پرازاضطرات و..
قسمت هفتم
بسم الله الرحمن الرحیم
ببین تفاوت ره ازکجا است تا به کجا ؟
مبارزاتی که درطی چندین قرن درجوامع مختلف غربی، برای استقلال وآزادی، تحقق عدالت ورعایت قانون وایجاد یک نظامی مبتنی بررأی وارادۀ مردم صورت گرفت، وملتها وجوامع بیشماری مؤفق گریدند تا بساط دیکتاتوری ونظام های استبدادی را ازجوامع وکشورهای خود برچیده ودراین مبارزۀ خود به مؤفقیت های عظیم دست یافتند، اما درجوامع شرقی ( بلوک شرق )، یعنی درچین وروسیه آن اجحافی که ازسوی سرمایه داران وفئودالها برطبقۀ کارگرودهقان صورت می گرفت وآن استبداد ومظالم کمرشکنی که ازجانب رژیمهای خود کامه برایشان تحمیل گردیده بود، رژیم های که جزخشم وخشونت، فقروفافه، بیماری ومرض، چیزدیگری برایشان به ارمغان نیاورده بودند وازجهت دیگراین جوامع ازسوی کشورهای مقتدرآماج لشکرکشی ها وحملات تهاجمی قرارگرفته وبیشترین خسارات مالی وجانی را متقبل می گردیدند وآمادۀ یک حرکت وخیزش مردمی برای مقابله با این اوضاع نابهنجاربودند، درتحت چنین شرایط واوضاعی، این جوامع دردام خشن ترین سازمانها افتاده، گروه های فرصت طلب وریاکار، ماجراجووعقده ای، بی حوصله وپرخاشگربا شعارهای عوام فریبانه ووعده ووعید های کاذبانه – مردم خوشباوروساده لوح را بدورخود جمع نموده، آن حرکتی را که دراثرجبروظلم دستگاه های حاکمه برمردم مظلوم وبی پناه، درسطح منطقه وجهان برای تغیروتحول ایجاد گردیده بود بسوی اهداف واغراض وامیال فردی وگروهی ودرنهایت شیطانی خود سوق داده، ملتها وجوامع بیشماری را اسیراهداف واغراض شیطانی ووحشیانۀ خود کردند.
شاید ازاول، انگیزه ومحرک آن هایی که تحت نام اصل مساوات وبرابری، دفاع ازحقوق کارگران ودهفانان وحمایت از زحمتکشان ومستضعفان مبارزه را آغازکردند، این گونه سوال برانگیزنبود ه باشد، اما آنچه اتفاق افتاد وآنچه درتحت سلطۀ رِژیم های خود کامتۀ بلوک شرق، ازتلفات عظیم انسانی تا تصفیه ها وکشتارهای بی رحمانه، خصوصاً کسانی را که سنگ دفاع ازآنها را به سینه می زدند، مثل کارگران ودهقانان وحتی اعضای بلند پایۀ حزب، وآنهم به جرم انتفاد ومخالفت با طرحها وبرنامه های غیرانسانی، خود گویای آن است که آنها هرچه گفته وادعا کرده بودند جزفریب ودروغ مبنای دیگری نداشته است.
پس لرزه های بعد ازجنگ های اول ودوم جهانی که تا هنوزهم محسوس وملموس است:
پیامد های جنگ اول ودوم جهانی را نمی توان تنها وتنها با تلفات وویرانی های بجا مانده ازآن جنگها برآورد کرد، بلکه آن صحنه های هولناک تاریخ، تبعات وسیعتروعظیمتری ازخود بجا گذاشت که شاید اکثراً ازنظرها وبررسی های لازم بدورمانده باشد، یکی ازتبعات آن جنگها: دوقطبی شدن ودرمواردی چند قطبی شدن جهان است وآنهم برمعیارها وموازین عقیدتی وفکری که جهان بدوبلوک شرق وغرب تقسیم گردید، غرب سرمایه داری وشرق کمونیستی. غربی که نطام سیاسی اش برموازین دیموکراسی ورأی وآرا وانتخابات آزاد مردم استوارگردید، وشرق دیموکراتی که مانند سایرامور، همۀ مقدرات ملتها وجوامع بیشماری درچنگال فرد ودرمواردی هم درقبضۀ افراد انگشت شماری قرارگرفت، یعنی رأی وآرا وانتخاب وارادۀ مردم تحت نظارت فرد ویا افراد ویا گروه ویا دولت برسراقتدارتنظیم وسازماندهی گردید. هریکی ازاین دوبلوک، ازایدئولوژی وطرزفکرواصل واصول خاصی تبعیت می کنند، طرزفکری که درهمۀ شئون حیات، ازاقتصادی تا سیاسی وازامنیتی تا نظامی وازکلتوری تا فرهنگی وازاخلاقی تا ضد ارزشهای اخلاقی تقسیم گردیده است.
یکی ازعواقب نا میمون آن جنگها، پیمان های نظامی ناتو وورشوبود که بلافاصله پس ازجنگهای اول ودوم جهانی شکل گرفت، اگرچه پس ازفروپاشی اتحاد شوروی، پیمان ورشو ازبین رفت اما درعوض، پیمان شانگهای جای خالی آنرا پرکرد. این پیمان ها دراثررویاروئی های متمادی که درسطح جهان اتفاق افتاده بود، بمیان آمد چیزی که خواب وخیال وآرامش وامنیت را ازهمۀ جهانیان ربوده بود وحالا فقط یک راه نجات باقی مانده بود وآن این که:
« بروقوی شو اگرراحتی جهان طلبی – که درنظام طبیعت ضعیف پامال است.»
یکی دیگرازپیامدهای سؤآن جنگ ها، ایجاد پنج قدرت اتمی جهان است که سپس در دوران لشکرکشی روس به افغانستان، و وحشت ودهشتی را که درسطح جهان ایجاد کرد، دوکشوردیگرهم به آن جمع علاوه گردید.
حالا این سوال مطرح می گردد که آیا جهان پس ازآن همه جنگ های خونین وویرانگرجهانی وتجارب تلخی که بشرحاصل کرد آیا جهانی امنترومطمئن تروبه صلح نزدیکترگردید و یا آنکه آن جنگها هیچ اثرمثبتی دررفع این رویاروئی ها ومخاصمات جهانی نداشت، زیرا به ادامۀ جنگهای جهانی اول ودوم، جنگ ویرانگروپرتلفاتی درویتنام براه افتاد که سالها ادامه پیدا کرد ویا جنگ اسرائیل واعراب برای سلطه برسرزمین فلسطین که تا امروزلاینحل باقیمانده وقربانی می گیرد ولشکرکشی شوروی به افغانستان که تا اکنون هم دود وآتش آن بلند است ویا لشکرکشی مرموزامریکا به افغانستان، ویا جنگهای عراق، لیبی، سوریه واکراین با ویرانی های گسترده وتلفات سنگین وملیون ها آواره ومهاجر، که یکی پی دیگری فاجعه آفریده است. ودراین اواخرجنایاتی را که رژیم سفاک حاکم بربرمه، خصوصاً آن زن متلون مزاج وفرصت طلب « انسانسوچی » برمردم مظلوم ومسلمان برمه درپیش چشم همۀ مسلمانان وجهانیان مرتکب شده ومی شود واین حملات وحشیانه وانتحاری که درافغانستان بدست کشورهای همسایه واستخبارات منطقه وجهان وبالوسیله ای نهاد های مرموزومشکوک وشیطانی درجریان است وافغانستان را میدان تاخت وتازوملت افغان را هدف قرارداده ونشانه گرفته اند. مشخص است که درتحت چنین اوضاع وشرایطی، جهان روی خوش وخوشبختی را نخواهد دید.( ادامه دارد)
قسمت هفتم
بسم الله الرحمن الرحیم
ببین تفاوت ره ازکجا است تا به کجا ؟
مبارزاتی که درطی چندین قرن درجوامع مختلف غربی، برای استقلال وآزادی، تحقق عدالت ورعایت قانون وایجاد یک نظامی مبتنی بررأی وارادۀ مردم صورت گرفت، وملتها وجوامع بیشماری مؤفق گریدند تا بساط دیکتاتوری ونظام های استبدادی را ازجوامع وکشورهای خود برچیده ودراین مبارزۀ خود به مؤفقیت های عظیم دست یافتند، اما درجوامع شرقی ( بلوک شرق )، یعنی درچین وروسیه آن اجحافی که ازسوی سرمایه داران وفئودالها برطبقۀ کارگرودهقان صورت می گرفت وآن استبداد ومظالم کمرشکنی که ازجانب رژیمهای خود کامه برایشان تحمیل گردیده بود، رژیم های که جزخشم وخشونت، فقروفافه، بیماری ومرض، چیزدیگری برایشان به ارمغان نیاورده بودند وازجهت دیگراین جوامع ازسوی کشورهای مقتدرآماج لشکرکشی ها وحملات تهاجمی قرارگرفته وبیشترین خسارات مالی وجانی را متقبل می گردیدند وآمادۀ یک حرکت وخیزش مردمی برای مقابله با این اوضاع نابهنجاربودند، درتحت چنین شرایط واوضاعی، این جوامع دردام خشن ترین سازمانها افتاده، گروه های فرصت طلب وریاکار، ماجراجووعقده ای، بی حوصله وپرخاشگربا شعارهای عوام فریبانه ووعده ووعید های کاذبانه – مردم خوشباوروساده لوح را بدورخود جمع نموده، آن حرکتی را که دراثرجبروظلم دستگاه های حاکمه برمردم مظلوم وبی پناه، درسطح منطقه وجهان برای تغیروتحول ایجاد گردیده بود بسوی اهداف واغراض وامیال فردی وگروهی ودرنهایت شیطانی خود سوق داده، ملتها وجوامع بیشماری را اسیراهداف واغراض شیطانی ووحشیانۀ خود کردند.
شاید ازاول، انگیزه ومحرک آن هایی که تحت نام اصل مساوات وبرابری، دفاع ازحقوق کارگران ودهفانان وحمایت از زحمتکشان ومستضعفان مبارزه را آغازکردند، این گونه سوال برانگیزنبود ه باشد، اما آنچه اتفاق افتاد وآنچه درتحت سلطۀ رِژیم های خود کامتۀ بلوک شرق، ازتلفات عظیم انسانی تا تصفیه ها وکشتارهای بی رحمانه، خصوصاً کسانی را که سنگ دفاع ازآنها را به سینه می زدند، مثل کارگران ودهقانان وحتی اعضای بلند پایۀ حزب، وآنهم به جرم انتفاد ومخالفت با طرحها وبرنامه های غیرانسانی، خود گویای آن است که آنها هرچه گفته وادعا کرده بودند جزفریب ودروغ مبنای دیگری نداشته است.
پس لرزه های بعد ازجنگ های اول ودوم جهانی که تا هنوزهم محسوس وملموس است:
پیامد های جنگ اول ودوم جهانی را نمی توان تنها وتنها با تلفات وویرانی های بجا مانده ازآن جنگها برآورد کرد، بلکه آن صحنه های هولناک تاریخ، تبعات وسیعتروعظیمتری ازخود بجا گذاشت که شاید اکثراً ازنظرها وبررسی های لازم بدورمانده باشد، یکی ازتبعات آن جنگها: دوقطبی شدن ودرمواردی چند قطبی شدن جهان است وآنهم برمعیارها وموازین عقیدتی وفکری که جهان بدوبلوک شرق وغرب تقسیم گردید، غرب سرمایه داری وشرق کمونیستی. غربی که نطام سیاسی اش برموازین دیموکراسی ورأی وآرا وانتخابات آزاد مردم استوارگردید، وشرق دیموکراتی که مانند سایرامور، همۀ مقدرات ملتها وجوامع بیشماری درچنگال فرد ودرمواردی هم درقبضۀ افراد انگشت شماری قرارگرفت، یعنی رأی وآرا وانتخاب وارادۀ مردم تحت نظارت فرد ویا افراد ویا گروه ویا دولت برسراقتدارتنظیم وسازماندهی گردید. هریکی ازاین دوبلوک، ازایدئولوژی وطرزفکرواصل واصول خاصی تبعیت می کنند، طرزفکری که درهمۀ شئون حیات، ازاقتصادی تا سیاسی وازامنیتی تا نظامی وازکلتوری تا فرهنگی وازاخلاقی تا ضد ارزشهای اخلاقی تقسیم گردیده است.
یکی ازعواقب نا میمون آن جنگها، پیمان های نظامی ناتو وورشوبود که بلافاصله پس ازجنگهای اول ودوم جهانی شکل گرفت، اگرچه پس ازفروپاشی اتحاد شوروی، پیمان ورشو ازبین رفت اما درعوض، پیمان شانگهای جای خالی آنرا پرکرد. این پیمان ها دراثررویاروئی های متمادی که درسطح جهان اتفاق افتاده بود، بمیان آمد چیزی که خواب وخیال وآرامش وامنیت را ازهمۀ جهانیان ربوده بود وحالا فقط یک راه نجات باقی مانده بود وآن این که:
« بروقوی شو اگرراحتی جهان طلبی – که درنظام طبیعت ضعیف پامال است.»
یکی دیگرازپیامدهای سؤآن جنگ ها، ایجاد پنج قدرت اتمی جهان است که سپس در دوران لشکرکشی روس به افغانستان، و وحشت ودهشتی را که درسطح جهان ایجاد کرد، دوکشوردیگرهم به آن جمع علاوه گردید.
حالا این سوال مطرح می گردد که آیا جهان پس ازآن همه جنگ های خونین وویرانگرجهانی وتجارب تلخی که بشرحاصل کرد آیا جهانی امنترومطمئن تروبه صلح نزدیکترگردید و یا آنکه آن جنگها هیچ اثرمثبتی دررفع این رویاروئی ها ومخاصمات جهانی نداشت، زیرا به ادامۀ جنگهای جهانی اول ودوم، جنگ ویرانگروپرتلفاتی درویتنام براه افتاد که سالها ادامه پیدا کرد ویا جنگ اسرائیل واعراب برای سلطه برسرزمین فلسطین که تا امروزلاینحل باقیمانده وقربانی می گیرد ولشکرکشی شوروی به افغانستان که تا اکنون هم دود وآتش آن بلند است ویا لشکرکشی مرموزامریکا به افغانستان، ویا جنگهای عراق، لیبی، سوریه واکراین با ویرانی های گسترده وتلفات سنگین وملیون ها آواره ومهاجر، که یکی پی دیگری فاجعه آفریده است. ودراین اواخرجنایاتی را که رژیم سفاک حاکم بربرمه، خصوصاً آن زن متلون مزاج وفرصت طلب « انسانسوچی » برمردم مظلوم ومسلمان برمه درپیش چشم همۀ مسلمانان وجهانیان مرتکب شده ومی شود واین حملات وحشیانه وانتحاری که درافغانستان بدست کشورهای همسایه واستخبارات منطقه وجهان وبالوسیله ای نهاد های مرموزومشکوک وشیطانی درجریان است وافغانستان را میدان تاخت وتازوملت افغان را هدف قرارداده ونشانه گرفته اند. مشخص است که درتحت چنین اوضاع وشرایطی، جهان روی خوش وخوشبختی را نخواهد دید.( ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر