ziaie1

ziaie1

۱۳۹۲ اسفند ۲۵, یکشنبه

شانزدهم مارچ 2014 مطابق 25 حوت
نبرد پا برهنه ها
یادی از جهاد
قسمت هفتم
   فردای آنروز شفیق را به اطاقی طلب نمودند که در آن اطاق مسئول بخش سیاسی انتظار شفیق را می کشید . با وارد شدن شفیق به اطاق و پس از تشریفاتی خاص ، همراه با چای ومیوه ، مسئول بخش سیاسی که به اسم مستعار یاسر نامیده می شد ، شفیق را مورد خطاب قرار داده گفت : من خیلی خوشحالم که شخصیتها و برادرانی مانند تو به این حرکت می پیوندند . این علامت رحمت الهی درمورد این حرکت است .من به یاد دارم که در اوایل ، زمانی که این جنبش تحت نام جوانان مسلمان پا به میدان جهاد و مبارزه گذاشت تعداد برادران مؤمن و متعهد و آگاه عضو این جنبش انگشت شمار بود ، اما بزودی تعداد کثیر ی از جوانان با احساس و با اندیشه و متعهد که مشتاق ایجاد چنین حرکتی بودند به صفوف آن پیوستند و حرکت نوپا به یک رستاخیر فراگیر و به یک جنبش عظیم دانشگاهی بدل شد و اگر تحولات  و کودتای سال 52 اتفاق نمی افتاد ، این حرکت بسوی یک انقلاب گسترده و سراسری مردمی راه خود را باز نموده بود ، حالا اگرچه سایۀ شوم ظلمت و فساد این گروهک های شیطانی بر کشور درحال چیره شدن است اما به کمک و نصرت خداوند و به سعی و تلاش ما و شما انشاءالله روشنی بر تاریکی و آزادی بر اسارت و حق بر باطل چیره خواهد گردید و کشور و ملت از این وحشت و بربریت نجات پیدا خواهند کرد . من برایت ابلاغ می دارم که تو سراز این تاریخ به صفت برادری متعهد ، با اخلاص و با تقوی و مطمئن برای این حرکت پذیرفته شده ای و از جانب کمیسیون مؤظف به صفت عضو شورای اجرائی و مسئول بخش تبلیغات وعضو کمیسیون جهادی این حوزه تعین گردیده ای که عهده دار شدن این همه وظائف  و مسئولیت ها توسط یک عضو جدید چیز بی سابقه وغیر مأمول در بین ما بوده است . از این که درمورد شخصیت و اهلیت وموقف اجتماعی و خانوادگی ات همه اعضای کمیسیون اتفاق نظر داشتند این وظائف خطیر و مهم و حساس را در اولین لحظات بدوش تو گذاشتند و من مؤظف گردیدم تا برایت ابلاغ نمایم که ما برادران در مجموع از تو و از برنامه های کاری ات حمایت و پشتیبانی کامل خواهیم نمود و تا زمانی که برامور بطورکامل مسلط گردی ، ازهیچ نوع همکاری با تو دریغ نخواهیم نمود .
   شفیق با شنیدن این حرف ها سخت تحت تأثیر قرار گرفته و با لحنی گیرا و دلنشین آمادگی مجدد خویش را برای خدمت اعلام نمود و خداحافضی کرد.
   شفیق از اولین لحظات به تدارک تهیۀ یک برنامۀ کاری مفید و مؤثر برای خود گردید . او اولاً تصمیم گرفت تا در مورد وظائفی که بدوش وی گذاشته شده معلوماتی را ازهمسنگران خود بدست آورد . او تلاش کرد تا بصورت عاجل بداند که در این موارد چه اقداماتی قبلاً صورت گرفته است و اثرات آن اقدامات چه بوده است و آیا زمینه برای اقدامات بیشتر و مؤثر تر وجود دارد و یا خیر؟ .
   او در اولین فرصت دریافت که آنچه او بدنبال آن سرگردان است در عمل وجود ندارد و ملاحظه نمود که این هسته تازه تشکیل گردیده است و به همین علت باید آغاز کار اساسی و برنامه ریزی توسط خودش صورت بگیرد.
   او برنامۀ کاری اش را به این صورت تنظیم نمود . تهیۀ اطلاعات و گذارشات جدید از چگونگی اوضاع دشمن ، طرح ها و برنامه های جدید دشمن و همچنین وضعیت سیاسی ، اخلاقی ، اجتماعی و نظامی دشمن بصورت کامل باید مطالعه و بررسی گردد . وی تصمیم گرفت تا درمورد نیروهای خودی ، هسته های مختلف حرکت و طرح ها و برنامه های آن ها معلومات کافی حاصل کند وبناءً پس از مشخص نمودن اهداف و مقاصد ، بفکر تشکیلی افتاد تا ازاین طریق بتواند کارخود را بصورت دقیق و مؤثر آغاز نماید .
   او تشکیل  خود را دربخش تبلیغات آماده ساخت . او در این تشکیل به ابزار و وسائل و افرادی نیاز داشت تا او را در جهت اهدافش کمک کنند . بناءً خیلی فشرده و به اختصار اهداف خود را مشخص و افراد و ابزار مورد نیاز خویش را ، طی درخواستی فردایش به مسئول سیاسی تقدیم کرد . مسئول سیاسی از او مهلت بررسی خواست . درهمین لحظات کسی برایش مراجعه نمود و از وی پرسید که آیا جدیداً به صفت مسئول بخش تبلیغات مقرر گردیده است ؟ و اگر چنین باشد برایش تبریک می گوید .
   شفیق درجواب می گوید که چیزی بنام بخش تبلیغات وجود ندارد و اما من به همین مقصد مؤظف گردیده ام و آرزو دارم تا به کمک برادران در این بخش کارهائی صورت گرفته و خدماتی را که از دستم ساخته باشد انجام دهم . فرد مذکور که به اسم مستعار خالد بود ابراز داشت که ای برادر ! از لحظۀ که خودت به صفت مسئول بخش تبلیغات تعیین گردیده ای یک جنب و جوش خوبی در بین برادران و اعضای این حوزه بوجود آمده است و از اینجا تا به مرکز کابل ، برادران یک صدا و یک پارچه همبستگی و همکاری خود را با تو اعلام نموده اند .
   شفیق که در یک حالت ابهام و بی برنامگی درجستجوی روزنی برای داخل شدن درجریانات روز و هسته های داخل کابل بود ، بلا فاصله از او پرسید که شما چه خبر دارید ؟ از کجا این حرفها را می زنید ؟ کدام برادران و از کجا ؟
خالد گفت برادرعزیز ! اسم من خالد است و من از اولین روزهای تحولات اخیر کشور خانه و خانواده را ترک گفته و به فعالیت آغاز نموده ام . من سابقۀ طولانی در این جنبش دارم که در یک فرصت مناسب برایت خواهم گفت . من مسئول بخش ارتباطات هستم و ارتباط من با تمام هسته های داخل کابل بصورت کامل تأمین است . من این ارتباطات را پس از زحمات و رنجهای زیادی برقرار ساخته ام ، من در این راه بهترین جوانان پاک و خوب مانرا از دست داده ام که ده ها خانواده همین لحظه به سوگ آنها نشسته اند . تو و سایر برادرانی که تا اینجا به سلامت رسیده اید نتیجۀ تلاشها و رنجهای من و سایر برادران ارتباطی بوده است و من برایت یک پیشنهاد دارم و آن این که اگر بخواهی در این مأموریت مهم خود مؤفق باشی از اینجا کاری کرده نمی توانی . اینجا برای من و تو به مثابه زندان است . ما تا مرکز کابل فاصلۀ زیادی داریم و این مأمورت من و تو از راه دور نتیجه و ثمرخوبی نمی تواند داشته باشد . تو اگربخواهی که در جریانات داخل کابل مؤثر باشی ، باید در مرکزکابل باشی و این موجودیت تو درکابل به آسانی ممکن است . من درحالیکه شدیداً تحت تعقیب قرار دارم و به دسته های شیطانی دستور احضار و دستگیری من داده شده است ، باوجود آن ، بیشترین اوقاتم را درمرکز کابل می گذرانم و اگرتوهم تصمیمی دراین رابطه گرفتی من حاضرم تا زمینه را برای پیشبرد وظائف تو در کابل فراهم نمایم . این به من و تو مربوط است که آیا درتمام دوران مآموریت درکابل می مانیم و یا گاهی در کابل و گاهی درخارج از کابل بسر می بریم . من نظرم این است که مرکز فعالیت تو باید درکابل باشد ، اما هرلحظۀ که خواستی و شرایط را نا مساعد دیدی از کابل بیرون بیا . درکابل هر لحظه از تحولات جدید آگاه خواهی شد. ارتباطات خود را بصورت فوق العاده می توانی برقرار نموده و فعالیت های خویش را چنان گسترده سازی که دشمن سراسیمه گردد .
   مردم کابل با اختناق وفشاری که برسرشان آمده است یک قسمت زیادی مهاجر و آواره گردیده و یک قسمت آنها زندانی و یک قسمت باقی مانده با تمام نیرو و توان از ما و هرکسی که علیه این وضعیت ناگوار قرار گرفته و علیه این باند حاکم و کودتاگر و وحشی مبارزه کند حمایت می کنند . در این بین فرد دیگری که از دور به آنها نزدیک می شد اجازه خواست و با آنها پیوست .
    وی پس از معرفی معلوم گردید که از همکاران نزدیک خالد به اسم جاهد است و از مأموریت جدید شفیق نیز آگاهی دارد . خالد به حرفهای خود ادامه داد و گفت : ما در شرایط حساسی قرار داریم و در دو جبهۀ مختلف باید مبارزه کنیم . یکی دشمن اصلی و شناخته شده  ما است و دیگری دسته های مسلح و نا شناختۀ که تازه به میدان جنگ آمده اند .    ازنظرم این دسته ها خطرناکتراند و مبارزه با این ها مشکل تر است . اینها گاهی در لباس دوست و اغلب و نا خود آگاه درجبهۀ واحد با دشمن ، علیه مردم مظلوم ما توطئه می کنند . اینها بظاهر علیه رژیم حاکم سلاح گرفته و ظاهراً اعلام جهاد نموده اند ولی در عمل کاری می کنند که غیرقابل قبول است . اینها بیشتربرای استفاده سؤ ازفرصت بدست آمده بمیدان آمده اند . این ها گروه های مرموزی اند که تا همین حالا کسی قادر به شناسائی کامل آنها نشده است . آنها از شیوه های مختلفی کارگرفته و بصورت های مختلفی خورا در بین مردم ما جازده اند .

   ادامه دارد 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر