بنام خداوند بزرگ
فضای عجیب وغریبی دربین ما وجامعه
وکشور ما حاکم گردیده است که تمیزوتشخیص حق ازباطل، صادق ازکاذب، وخوب ازبد را
دشوارکرده است، وضعی که همه ازهم شاکی، وهمه کس ازهمه کس وهمه چیزناراض واما ازخود
راضی وخیلی هم راضی، فضائی که گوئی من ( وما ) مظلوم به چنگ اهریمن ظالم وستمگری
گیرکرده ایم که رهائی ماغیرمقدوراست. فضای که گوئی کسی، به هیچ چیز، وهیچ کس دیگری
اعتماد ندارد واعتماد خود را به همه چیزوهمه کس ازدست داده است. هم ظالم داد
وفریاد می زند وهم مظلوم فغانش برآمده است. هم خاطی وگنهکار شاکی است وهم قاضی
ومفتی ، همه را به این وآن متهم می سازد. هم بیمارشاکی وشکایت دارد وهم طبیب
وداکترازهمه (بیماران ) ناراض ونسبت به همه کس وهمه احساس درد والم می کند. بندگان
خدا، همۀ آنچه را خود مرتکب گردیده وآنچه را که خود کشت کرده ودرومی کنند، به خدا
نسبت داده وآنگونه وانمود می کنند که گوئی خدائی با قدرت وهیبت درکمین است ( نعوذ
بالله ) تا نگذارد که انسانها واین بندگان مظلوم از نازونعمت ها وآسایش وآرامشی که
دارند لحظۀ هم درامن وامان قرارگرفته وازلذتهای زندگی بهره مند گردند، ازخدا می
نالند وگوئی که بدون عذروتقصیر، به بلاومصیبتی گرفتارشده اند، کسانی که اگرمؤفقیتی
نصیب شان می گردد، آنرا ازخود واززحمات وتلاشها واستعداد وتوانائی های خود می
دانند واما اگربه ناکامی وشکست وناتوانی وضعف ودرد و بیماری مبتلا گردیدند آنرا به
عوامل دیگرودرنهایت به نظام هستی ومشیت الهی نسبت داده ومظلوم نمائی می کنند، گوئی
که دست غیبی است که آنها را بیچاره ساخته و این وضعیت را برآنها مسلط کرده است.
اقشار، جناح ها، گروه ها واحزاب
مختلف درحالی که خود را برائت می دهند، یکی بردیگری تاخت وتازنموده ویکی دیگری را
به این وآن متهم می سازند، وهمه ازهم دل آزرده ونا آرام اند.
ملت همۀ کم وکاستی ها ونابسامانیها
وآنچه برخود شان وجامعه وکشورمی گذرد، ازمعضلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی،
کلتوری، اخلاقی، درد ومرض وبیماری ونا امنی ونا بسامانیها را ازدولت می دانند
ودولت هم ملت را به بی توجهی وبی تفاوتی وتخطی ازقانون وپُشت پازدن به اصل واصول
متهم می کند.
نه برزگرودهقان به حق خود قناعت دارد
ونه کسبه کاران درکسب وکارخود رعایت دیگران را می کنند، نه شاگرد به هدایات
وراهنمائی های استاد خود توجه می کند ونه هم استاد با شفقت ودلسوزی ( همانند
فرزندان خود ) به تربیه وتعلیم صادقانۀ اولاد وطن می پردازد. نه داکترانصاف وعدالت
را رعایت کرده وازبیماران مستضعف خود خصوصاً ازاخذ فیس افراد بی بضاعت می کاهد،
ونه هم بیماران به حرف داکترگوش داده اصل واصول صحی را که داکتربرای صحت وسلامت
شان تجویزمی کند درنظرمی گیرند. بالاخص داکتران وانجنیرانی که صاحب مال وثروتی
هنگفت گردیده وازجیب ملت به مال وثروتی دست یافته اند، فقیروغنی ازوضعیت موجود
شاکی وداد وفریاد کنان یکی دیگری را مسئول این وضعیت می دانند.
صاحبان مال وثروت به عیش وعشرت
واصراف وفضولخرجی مصروف اند وازهرطریق ممکن به ازدیاد مال وثروت خود درتلاش واما
ازحال فقیروبینوا وازیتیمان وبیوه زنانی غافل اند که نه نان وآبی برای خوردن ونه
لباسی برای پوشیدن ونه جایی برای خوابیدن دارند، وصاحبان جاه وجلال وحاکمان
وزمامداران بی احساس وبی خاصیت وبی انصاف با چنان شأن وشوکت وغروری برملت حکومت می
کنند که گوئی هیچ مسئولیتی دربرابرمردم ورعیت ومعضلاتشان ندارند وچنان احساسی بی
تفاوتی می کنند که گوئی، بربردگانی حکمروائی می کنند که هیچ مسئولیتی دربرابرشان
احساس نمی کنند.
بغیراز تعداد انگشت شماری، بیشترعلما
وبزرگان دین هم درپیوند با حاکمان وصاحبان مال وثروت، آنگونه سرگرم زندگی ذلت
بارومشغول زد وبند هایی اند که فرصتی برای ارزیابی وجائب ومسئوولیتهای عظیم خود که
وارث انبیا بحساب می آیند نمی یابند.
باهرکسی روبروگردی وبا هرکسی
درهرمحفل ومجلس ودرهرجمع واجتماعی مواجه شوی انتقاد است واعتراض است واتهام است
وزیرسوال بردن همه کس وهمه چیز. آنکه بیشترازهمه، درخطا وگناه وفساد غرق است،
بیشترازهمه شاکی است واعتراض می کند.
انتقادات واتهاماتی که قرین واقعیت
است وناشی ازعیب واشکالات، نواقص وخلاها، نا توانی ها ونارسائی هایی است که همه به
نحوی از انحا به آن روبروایم.
این معضله وپرابلم شمۀ ازهزاران درد
ورنجی است که ما وجامعۀ ما وکشورما به آن مواجه هستیم. آیا درتحت چنین اوضاع
واحوالی می توان فقط به انتقاد واعتراض وگله وشکوه وشکایت بسنده کرد وبه راه خود
ادامه داده، هم خود وهم جامعۀ خود را به یک بحران عظیمترمواجه نساخت؟
اگراین اظهارنظرها وانتقادات واین
سبوتاژها وعکس العمل ها برای خودنمائی وبا ظاهری دلسوزانه برای ملت ودولت نیست،
بلکه برای ادای وجیبه دربرابرملت ومردم وجامعه وکشورودین ووطن، وحقیقتاً که ناشی
ازعلاقه مندی واحساس محبت ( برای دین ووطن ) باشد، کی امکان دارد که کسی بازهم دست
زیرالاشه گذاشته وناظروشاهد تباهی ونابودی و ویرانی کامل کشورباشد وحتی قدمی برای
رفع این معضلات برنداشته ودرجستجوی راه نجاتی برای آن نباشد؟
درتمام این مواردی که به شکایت های
گوناگون و... چیزقابل تأمل وتوجه آنست که همه وهمه سنگ دفاع ازملت ومردم ودین ووطن
را به سینه می زنیم وآنگونه وانمود می سازیم که گوئی دایه های مهربانترازمادریم.
اما این سوال مطرح می گردد: ما که اینقدرشیفته وعاشق ودلسوزجامعه وکشورودین وآئین
خود هستیم، آیا شده باشد که لحظۀ را هم برای رفع این معضلات وراه حلی برای رسیدگی
به این شکایات درنظرگرفته وازوقت وفرصت وتوانائی های خود درزمینه مدد جُسته باشیم؟
آیا فقط با طرح خلاها ونواقص وخطاها
واشتباهات می توان کاری انجام داد وبراوضاع فایق آمده ومسلط شد؟
ما که اینقدر شاکی وشکایت داریم آیا
حاضریم تا با کمترین ایثاروفداکاری، ازتوانائی های بالقوه، مثل فکرواندیشه، درآمد
وعواید، مال ودارائی، معامله وتجارت، کسب وکار، موقف وموقعیت اجتماعی، دینی
ومذهبی، گروهی وحزبی خود به نفع دین وآئین، ملت ومردم، ودولت وحکومت خود مایه
بگذاریم؟
بیشترما که زندگی خود را بصورت کامل
وقف تأمین معیشت، آسایش وآرامش خود وخانواده ویا رسیدگی به امورقوم ونژاد ویا صرف
امورگروهی وحزبی کرده ایم، آیا قادرنیستیم تا یک فیصدی ازاین همه تلاشها وکوششها
واین همه سرمایه گذاریهای را که در..... برای دین وآئین وملت ومردم وجامعه
وکشورخود اختصاص دهیم؟
شاید بگوئیم که ما چنین وچنان کردیم.
یک داکتری را درنظربگیریم که احساس مسئولیت کرده ودربرابرفیسی که اخذ نموده ویا
دربرابرحقوق ومعاشی که دریافت می کند روزانه به تداوی تعدادی ازبیماران می پردازد
وبرای معالجه ای بهترومؤفقانه تربیماران خود، روزانه به مطالعۀ بیشتروآگاهی
ازپیشرفتهای علمی درهمان رشته ای خود می پردازد وعلاوتاً برای پیشبرد بهتراهداف
خود درسیمینارها ومحافل علمی شرکت می ورزد تا بهترین طریقه ای ممکن را برای معالجه
ای بیماران خود بیابد، آیا شده باشد که ما هم درجستجوی راه حلی به این معضلات خود
وجامعۀ خود، اوقاتی را اختصاص داده، با تماس وارتباط ودید وبازدیدها، محافل
ومجالسی را درزمینه براه انداخته وطرحی را تدرزمینه تهیه کرده باشیم؟
آیا شده باشد که ما هم لحظۀ وقت خود
را صرف آن کرده باشم تا دستآوردهای روزانه وماهانه وسالیانه ای خود را نسبت به ملت
ومردم، جامعه وکشور ودین وآئین خود را مورد ارزیابی قرارداده، تامعلوم کرده باشیم
که چه سهمی درادای وجائب ومسئولیتهای خود ایفا نموده ایم؟
آیا می دانیم که دربرابرخالق
وفرمانروای خود جوابگوی وضع موجود هستیم؟
آیا می دانیم که وجائب ومسئولیتهای
عظیمی برعهده داریم که لحظه هم نسبت به آنها اندیشه نکرده ولحظه ای به سراغ آنها
نرفته ایم. مسئولیتها ووجائبی که با اد ای آنها همۀ این معضلات موجود ما وجامعه
وکشورما قابل حل است؟
آیا می دانیم که فقط وفقط ایمان کامل
به خدا واطاعت بلاقید وشرط ازاوامرونواهی پروردگاراست که می تواند ما را ازاین
مصایب موجود وازاین بن بست وبلاتکلیفی وسردرگمی موجود نجات دهد؟
آیا می دانیم که دربرابردین ووطن
مسئولیتهای عظیمی را برعهده داریم که اگرازانجام بموقع آن غفلت ورزیم، هم باعث
پریشانی خود وهم جامعه ومردم خود خواهیم گشت، وباردیگراهریمنانی دراین کشورما قد
عَلَم خواهند کرد که بازهم ازکشته ها پُشته ساخته وآنگاه جهادی هم غیرمقدورخواهد
بود؟
آیا می دانیم؟ مهمترین اصلی را که
خداوند ما را به اجرای آن ملزم ساخته است اتحاد ووحدت ماست؟ اتحاد ووحدتی که
شیرازۀ یک جامعه ویک کشور( اسلامی ) را می سازد، اتحاد ووحدتی که هیچ چیزوهیچ
بهانۀ، سد ومانع آن شده نمی تواند زیرا دستورصریح پروردگاراست: واعتصموا بحبل الله
جمیعاً، واما درقسمت بعدی پروردگارصراحتاً دستورمی دهد: ولا تفرقوا، پرهیزازتفرقه
دستورصریح پرودگاراست که اگرکسی به خدا ایمان داشته با شد غیرممکن است که راه
اختلاف وتفرقه را درپیش گیرد. اتحاد ووحدتی که شکارمال وجاه گردیده، وجاه ومالی که
ازانسانی کریم انسانی بیرحم وظالم ساخته است.
آیا حاضریم تا بخاطروحدت واتحاد خود،
همۀ آن تاروپود های نفسانی، دام وجالهای دست وپاگیر، قومی ونژادی، گروهی وحزبی
وحرص وهواهای نفسانی که عالم را به خاک وخون کشیده واولاد آدم را به اختلاف ونفاق،
جنگ ورویاروئی بی سابقۀ مواجه ساخته است، ازدست وپای خود خطا نموده وخود را ازقید
وبند این وآن سد ومانع رها سازیم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر