14 - 3 - 2019
برگی از تاریخ پر از اضطراب و پر از درد و....
به ادامۀ قسمت های قبل - قسمت چهاردهم
بسم الله الرحمن الرحیم
آنگلیس همان گونه که در حمله وهجوم، قتل وغارت و ایجاد اختلاف و نفاق در افغانستان لحظۀ را از دست نداد، و برای جبران شکست های خود در افغانستان به تجزیۀ کشور هم مؤفق گردید، و قسمت های مهمی از کشور را به هند، روسیه و ایران ضمیمه و مانند مال یتیم ترکه و تقسیم کرد و امضا و تأئید زمامداران دست نشاندۀ خود را هم از آن ها گرفت، در سایر نقاط جهان هم بیش از این بحران سازی و معضلاتی را ایجاد کرد که تا اکنون غیر قابل مهار و لاینحل باقی مانده است.
یکی از معضلات باقی مانده از استعمار انگلیس در منطقه مسئله کشمیر است. انگلیس برای تحقق آن اهداف پنهانی خود، ایالت متحد و یکپارچۀ کشمیر را تجزیه و به دو قسمت هند و پاکستان تقسیم کرد، چیزی که در طی نیم قرن گذشته باعث بحران عظیم و تلفات سنگین انسانی گردید. پاکستان را به دو بخش شرقی و غربی تجزیه کرد، تجزیۀ که با تلفات سنگین انسانی و به اختلافات عمیق و دائمی در بین دو طرف منجرشد. در سطح وسیعتر تایوان و هانک کانگ را از بدنۀ چین جدا کرد و صدها معضلۀ دیگری که در این اوراق نمی گنجد، معضلاتی که تا همین اکنون جنجال برانگیز و بحران آفرین بوده و هست، و اما با این که اکثریت مردم کشمیرخواهان استقلال و جدائی خود از پیکر هند بوده و هستند، و در این راستا مبارزات و قیام های خونینی را تجربه کرده اند، به طوری که در هرگاه و بیگاه، اختلافات شان بر سر مسئلۀ کشمیر به نقطۀ اوج خود میرسد؛ اما باز هم هیچ راه حل معقولی برای مشکل کشمیر سراغ نگردیده است، و چین قدرتمند و یکی از پنج قدرت اتمی جهان هم تا همین اکنون قادر به استرداد سر زمین های از دست رفتۀ خود نشده و هیچ گاهی هم به زور و قوت خود متوصل نگردیده است، صهیونیست های که سرزمین های فلسطین، اردن و سوریه را تازه در همین دوران حیات ما اشغال نموده و با وجود این که با التیماتوم و اخطار تمام دنیای اسلام مواجه بوده اند، به نسبت این که از حمایت قدرت های بزرگ جهانی برخوردار بوده اند، کسی به شمول سازمان ملل متحد قادر نگردید تا به داد مردم فلسطین برسد، و از داعیۀ فلسطین حمایت کند، و قطعنامه های پیاپی سازمان ملل هم همیشه زیرپاگردید، و یا کشتار بیرحمانۀ که در حمایت از بشار اسد صورت گرفت و با همه آن حمایت های جهانی از مردم سوریه، کسی قادر نگردید تا در برابر ابر قدرت روسیه قرار گرفته و از دیموکراسی و انتخاب آزاد مردم سوریه حمایت کند و اما این رژیم های مفلوک، ییکاره و بی کفایت کشور که نه پایۀ مردمی و نه هم قوت و قدرت دولتی و نه هم حمایت خارجی با خود دارند، و سال ها است که نه تنها در مسائل خارجی کشور ناکام و نا کارآمد و دنباله رو قدرت های منطقه ای و خارجی بوده اند، بلکه در امور داخلی و مسائل اجتماعی هم خیلی بدتر و گندیده تر عمل نموده، کشور را در یک بحران دائمی و ملت و مردم را در ناگوارترین شرایط موجود قرار داده، شرایطی که روزانه هزاران نفر در راه فرار از کشور خود را به آب و آتش زده و فرار را بر قرار ترجیح می دهند، فقر وفاقه بیداد می کند، بیکاری و فساد به اوج خود رسیده است، معضلات اجتماعی جامعه را به انحطاط مواجه ساخته است، اما باز هم این رژیم های مفلوک و پوسیده ادعاهای بس بزرگ و لاف وپتاق های دایشتونستان زمونژ ( این پستونستان از ما است) سرداده تعدادی از عناصر استفاده جو و فرصت طلب را بدور خود جمع نموده و امکانات ناچیز این ملت محروم و مظلوم را را در اختیارشان قرار داده و از این طریق خود را خواهان سرزمینی نشان می دهند که قرن ها قبل توسط اسلاف و خائنینی از جنس خود شان به دشمنان دین و وطن بفروش رسیده و حالا نه ساکنین آن سرزمین ها به این دروغ پردازی ها و این عوام فریبی ها موافق اند ویا تمایلی برای پیوستن مجدد به کشور دارند و نه هم خود این ها توان و قدرت چنین ... دارند.
رژیم های که در طی سالیان متمادی قادر نگردیدند تا جنگ دوامدار جاجی و منگل را حل و فصل نمایند، چیزی که اگر مجاهدین داخل عمل نمی گردیدند؛ شاید تا حالا از کشته ها پشته می ساختند، این ها باز هم مدعی حاکمیت در سرزمینی می گردند که به غیر از حالات استثنائی و امداد الهی راه حلی برای آن مقدور نیست.
در زمانی که فرصت های مناسب وطلائی برای این امرمهم و حیاتی میسربود، چیزی که در قسمت های قبل این نوشته توضیح داده شد، کسی از بین این رژیم های مغرور و متکبر( گدا متکبر) و ازخود راضی پیدا نشد تا دست بکار گردیده و آرزو و خواستۀ ملت را محقق سازد، فرصت های که به آسانی از دست رفت. اما در این شرایطی که کسی قادر به یک وجب پیشروی ویک قدم فراتر از حدود و مرزهای تعیین شده خود نیست، من حیرانم که این ها بر کدام اساس و مبنا و بر چه خواب و خیالاتی در تلاش اند تا مردم مظلوم خود را کمافی السابق با حیلۀ و نیرنگ به فریبند. جهان آن دوران یکه تازی و آن زمان حمله و هجوم را پشت سرگذاشته است، دورانی که هم ملت ها و هم دولت ها و هم سازمان های جهانی سر عقل آمده و کوچکترین حرکتی را حتی از جانب قدرت های بزرگ بر نمی تابند، و در شرایط موجود جهان که هیچ نهاد و قدرتی توان طرح چنین ادعا های بی خود و بی حاصلی را ندارد. من حیرانم به این ها، و این سوال برایم مطرح است که آیا این ها درپی چه اهداف و مقاصدی خواهند بود؟ مقاصد شوم ( رسیدن به قدرت و ثروت ) تا از این فضای تیره و تار و جهل و بی سوادی حاکم بر کشور بیشترین استفاده را ببرند. و در نهایت من نمی دانم که این ها بر چه اصل و اصول و بر چه مبنا و اساس و بر چه انگیزه و هدفی، بر این خواب و خیالات تکیه می کنند؟
عدۀ احساس می کنند که اگر ما این امتیاز( برسمیت شناختن خط دیورند ) را به پاکستان بدهیم شاید مشکل افغانستان با پاکستان حل گردد. شاید ما هم کریدتی بگیریم و ازین پوستین ما هم صاحب سهمی شویم.
پاکستانی که در طی سال ها نشان داده است که نه تنها به دیورند راضی نمی شود، بلکه ادعا های خیلی گسترده تر و مقاصد خیلی عظیم ترسیاسی، اقتصادی، و اجتماعی دارد، پاکستانی که پشتون ها را به ملتی درجه سه هم قبول ندارد، اما در قضایای بین پاکستان و افغانستان خود را حامی پشتون ها نشان می دهد، در حالی که پاکستان در طی نیم قرن گذشته، بیشترین قدرت نظامی خود را دربرابر مردم مظلوم صوبۀ سرحد و بلوچستان بکاربرده است، پشتون های که می توان از وضعیت اقتصادی، معیشتی، عمرانی، راه و ساختمان و شهرسازی و مقایسۀ صوبه های پاکستان بخوبی تمیزکرد. پاکستانی که در بین اقوام پشتون اختلافات قومی، مذهبی وگروهی را بشدت دامن زده است، به گونۀ که پشتون های پاکستان قادر به رهبری جامعه پشتون و حتی اداره صوبۀ سرحد نیستند، صوبۀ که گاه و بیگاه شاهد اختلاف و نفاق، درگیری و کشمکش و بمباردمان های وحشیانه است.
پاکستانی که با آن همه معضلات، تجزیه ها و کشمکش ها، اقوام گوناگون و قدرتمندی که با تضاد های جدی و صوبه های جداگانه و دور افتاده ازیکدیگر، احزاب قومی و نژادی قوی با پایه های مستحکم مردمی، و دو کشور رقیب و همسایه های در به دیوار و پرمدعا و ادعا قادرگردید که در مدت نیم قرن، به عنوان یک کشور قوی و قدرتمند منطقه در آید، کشوری که با یک ابرقدرت جهانی دست وپنجه نرم کرد و دنیا را مطابق اهداف و مقاصد خود بدور خود و اهداف و استراتژی خود جمع نمود، از خود و نظام خود و کشور خود یک قهرمان میدان ساخت، و اما، ما که چنین و چنان ادعا ها داشته و داریم، وحقیقتاً هم که ...
باز هم باید اعتراف کرد، که پاکستان دارای یک نظام سیاسی حساب شده، پارلمانی قوی و قدرتمند، انتخاباتی شفاف، قوۀ قضائیۀ مستقل، اردوی منظم و قوی، اقتصاد و صنعتی پیشرفته و روحانیتی با پایه های وسیع و گستردۀ مردمی و دارای احزاب سیاسی نمونه است.
پاکستانی که باهمۀ آن کم و کمبودها قادر بوده است تا همۀ مردم پاکستان را زیریک چتر در آورده و با همه آن اختلافات نژادی، مذهبی و گروهی، پاکستان را بر همه ترجیح می دهند.
بر و قوی شو اگر راحتِ جهان طلبی – که در نظامِ طبیعت ضعیف پامال است.( ادامه دارد )
Leuk
Opmerking plaatsen
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر