ziaie1

ziaie1

۱۴۰۱ فروردین ۱, دوشنبه

 11- 3 - 2019

برگی ازتاریخ پر از اضطراب و..
به ادامۀ قسمت های قبل - قسمت سیزدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
لشکرکشی های بی رحمانه و مخرب سه قدرت منطقه ای ( صفوی، بابری وشیبانی) درقرن هژده 18 میلادی که در نتیجۀ رویاروئی های ممتد منطقه ای برای ایجاد دهشت و وحشت، و تاخت و تاز بیشتر در بین ملت ها و مردم مظلوم و تضعیف ملت ها و دولت های حاکم در منطقه صورت می گرفت، غیر از آن که انگلیس و سایر کشورها و قدرت های نو ظهور جهانی را از ماورای ابحار و از دورترین نقاط جهان به طمع یک لقمۀ خام به سوی خود جلب کرد و زمینه ساز حمله و هجوم آن ها برای سلطه و قبضۀ این سر زمین ها گردید و راه نفوذ وپیشروی به این مناطق را برای شان باز و در مدت کوتاهی بر این منطقه حاکم ساخت، هیچ دستآورد دیگری نداشت.
انگلیس در سال 1600 میلادی پس از آن که تحت عنوان تجارت وارد قلمرو شبه قارۀ هند گردید؛ بلافاصله اقدام به تأسیس کمپنی هند شرقی نموده و در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی داخل عمل گردید و با چنگ و دندان به مصاف ملت ها و دولت های منطقه رفت، و دیری نپائید که ملت ها و دولت های ضعیف و از پا مانده و جنگزده را از درون متلاشی ساخت و برپیکر نیمه جان شان حکومت خود را بنا نهاد.
« فعالیت های مخفی و سری ( جاسوسی ) انگلیس در افغانستان از عملیات های نظامی او شدید تر و مؤثرتر بود. دولت های افغانستان در برابر این دسیسه بزرگ بکلی خلع سلاح و عاجز از دفاع بودند. مستر کیمپبل یکی از این عمال و از این قماش افراد بود که در حملۀ سال 1833 شاه شجاع فراری در قندهار، افسریک کندک نظامی وی بود. شاه شجاع در این جنگ منهزم شد و کیمپبل پس از زخمی شدن اسیر و مسلمان شد و نامش را شیر محمد گذاشت... بلافاصله امیر دوست محمد وی را به معاش ماهوار چهارصد روپیه قوماندان توپخانۀ اردوی کابل مقرر نمود ولی همین که انگلیس و شاه شجاع و سکهه در سال 1839 به افغانستان حمله کردند و امیر دوست محمد، شیر محمد ( کیمپبل ) مذکور را به دفاع مأمور نمود، وی از مقابله با شاه شجاع و انگلیس ابا ورزید، و اما پس از فرار دوست محمد، مجدداً افسریک قطعه گارد شاهی شاه شجاع گردید و در سرکوب مبارزین کابل نقشی فعال ایفا کرد. با تعجت شیر محمد پس از شکست مجدد انگلیس و شاه شجاع و برگشت دوبارۀ امیر دوست محمد، بازهم قوماندان اردوی پانزده هزار نفری بلخ مقرر شد. سردار محمد افضل والی بلخ پسر دوازده سالۀ خود سردار عبدالرحمن ( پادشاه آیندۀ افغانستان ) را به شاگردی وی داد. شیرمحمد سه سال این پسر بی سواد را که سخت تحت تأثیر تبلیغات وی قرار گرفته بود، صرف سوهانکاری و قسماً در روز سه ساعت جراحی آموخت.»
انگلیس در طی سه جنگی که در افغانسان براه انداخت، اگر چه در بین ملت دست آوردی نداشت اما رژیم های ظالم و جبار، یکه تاز و خود محور و نظام های پوشالی ونا کار آمد را زیر قبضۀ خود در آورد و آن چه خواست بربالای شان انجام داد، از غصب تا تجزیۀ سر زمین ها و بده- بستان های شرم
آور و ننگین با حاکمان و خائنین ملی و تا امضای خط دیورند که همانند زخم ناسوری منطقه را درنا آرامی، تنش و اختلاف دائمی قرار داد و تا امروز هم این معضله یکی از درد سرسازترین بحران های منطقه بحساب می آید.
-مادۀ اول عهدنامه مورخ 30 مارچ 1855 بین امیر دوست محمد و انگلیس از این قرار است: « ما بین آنریبل ایست اندیا کمپنی و جناب امیر دوست محمد والی کابل و آن ممالک افغانستان که در قبضۀ او می باشد و ورثای امیر مذکور صلح و دوستی دایمی خواهد بود. این معاهده دارای سه ماده است. در مادۀ دوم آن گفته شده که: انگلیس در علاقه جاتی که حالا در تصرف امیر مذکور می باشد، ابداً مداخله نمی کند. در مادۀ سوم آن گفته شده است: جناب امیر دوست محمد والی کابل و ورثای او در قلمرو کمپنی مداخله نکرده وبه دوستان آنریبل اییست اندیا کمپنی دوست باشند و با دشمنان کمپنی مذکور دشمن باشند. »
در این معاهده، جناب امیر( سلطان افغانستان ) به صفت والی یک ولایت و آن هم والی تحت امر و فرمانی که نه تنها باید دوستی و فرمانبرداری خود به مقامات عالیۀ انگلیس را رعایت کند، بلکه رعایت دوستان کمپنی را هم برخود واجب بداند، معرفی شده است.
« معاهدۀ دیورند مورخ 12نوامبر1893 با امیر عبدالرحمن این گونه شروع می شود: معاهدۀ مابین جناب امیر عبدالرحمن خان جی، سی، اِس، آی امیر افغانستان و حدود متعلقۀ آن دریک طرف، و سرهنری مارتیمر دیورند کی، سی، ائی، سی، اس، ای فارن سکرتری دولت عالیه هند و نایب و وکیل از جانب دولت عالیه طرف دیگر از آن جا که بعضی مسئله ها به نسبت سرحد افغانستان به طرف هندوستان برپاشده اند و چنان که هم جناب امیرصاحب و هم دولت عالیه هند خواهش انفصال این مسئله بطریق اتفاق دوستانه دارد و خواهش تقرر و تعین حدود دایرۀ تسلط واقتدارخودشان را دارند، تا که در آینده هیچ اختلاف رأی و خیال در امر مذبور بین دولت هم عهد و هم پیمان وقوع نیابد، پس به وسیلۀ این نوشته معاهده حسب ذیل صورت گرفت:
-معاهدۀ دیورند دارای هفت ماده ویک نقشۀ ضمیمه آن است که طبق این نقشه و مواد اول و دوم معاهده حدود شرقی و جنوبی افغانستان از واخان تا سرحد ایران، از طرف خود انگلیس بطور دلخواه تعیین شده و امیر عبدالرحمن تعهد کرده که آن را قبول نماید. در مادۀ سوم امیر عبدالرحمن متعهد گردیده که از دعوی افغانستان به تمام ولایات « سوات، باجور، چترال، ارنوی، ملک وزیری واور، گذشته است. در مادۀ پنجم امیر واگذاری علاقۀ چمن و حقابۀ « سرکی تلری » را به انگیس ها قبول کرده است. درمادۀ هفتم گفته شده که نسبت به طریقۀ دوستانه که جناب امیر صاحب در این گفتگو و معامله یعنی قبول معاهدۀ دیورند ظاهر ساخته اند، دولت عالیۀ هند بر وجه عطیۀ سالانه یک ملیون و دو صد هزار روپیه که الآن به جناب ممدوح ( امیر) داده می شود، ششصد هزار روپیه سالیانه مزید نموده شود.
-آن عده مردم افغانستان که در خارج خطوط سرحد شرقی افغانستان « دیورند » ماندند و از قید چنین بیعتی آزاد بودند صد سال دیگر به جنگ های دفاعی و حفظ آزادی خود با انگلیس ها مشغول و دریک قرن تقریباً نود جنگ خورد وبزرگ درمقابل انگلیس ها انجام دادند. تنها در مدت سی سال انگلیس ها « سی وهفت سفربری » برضد سرحدات آزاد افغانی نمودند، معهذا نتوانستند که آزادی واستقلال ایشان را سلب نمایند. این است که حتی دشمن مجبوربه اعتراف شد و گفت از این افغان های تند طبع و جنگآور و متعصب و آزادی دوست، جنگ جویان بهتری در دنیا وجود ندارد. گریفن دریاد داشت های 1876 نوشت که سفربری های انگلیس در مقابل سرحدات آزاد افغانی از جهتی مکرر صورت می گرفت تا هر قبیله جداگانه اندازۀ قدرت دولت انگلیس را معاینه کند. لیتن که از ضربات ملی مردم افغانستان بسیار منزجر شده بود در مورد سرحدات آزاد افغانی چنین گفت: منظرۀ سرحد درجهان نظیر ندارد. زیرا یک قدرت بزرگ متمدن! ( انگلیس) پس از بیست وپنج سال اشغال مسالمت آمیز هنوز نفوذ مطلوبی بر همسایگان « نیمه وحشی »! خود ندارد و قلمرو برتانیه در فاصلۀ یک روزه راه ازبزرگترین قشله نظامی آن منطقه نا محفوظ بوده وحیات انگلیسی در فاصلۀ یک میلی سرحد آن معروض خطر است...( ادامه دارد )
Leuk
Opmerking plaatsen

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر