ziaie1

ziaie1

۱۴۰۱ فروردین ۱, دوشنبه

 7 - 3 - 2019

برگی از تاریخ پر از اضطراب و..
به ادامۀ قسمت های قبل - قسمت دوازدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
انگلیس در طی لشکر کشی های متوالی به شبه قارۀ هند و از جمله افغانستان، از همه آن ابزار های شرارتی استفاده کرد که فکر می کرد او را در اغراضش برای سلطه و قبضه شبه قارۀ هند و خصوصاً افغانستان کمک خواهد کرد، با تمام ابزار و نیروی جنگی به سراغ مردم افغانستان آمد و ابتدا گمان می کرد که با یک حمله وهجوم بیرحمانه کار مردم افغانستان را یکسره خواهد کرد و اما در طی سه جنگ هولناک، اگرچه به ملت و مرد م مظلوم افغانستان خسارات سنگین و جبران ناپذیری وارد کرد اما در نهایت کمرخود را هم خم نمود و این که نه تنها از افغانستان، بلکه در مدت کمی از منطقه و حتی از جهان بساطش برچیده شد، انگلیس علاوه بر این که نطام سیاسی کشور را به آشفته گی کشاند، اقتصاد کشور را نابود کرد، در مسائل اجتماعی، کشمکش های قومی و نژادی و دینی و مذهبی براه انداخت، و کشور را به فقر و فاقه و بیماری و مرض روبرو ساخت. بدترین و زشت ترین عملش با استفاده از فرصت، نفوذ بداخل ملت و دولت و برهم زدن شیرازۀ وحدت ملی و ارزش های والای انسانی بود. و تأسف بارتر و موذیانه تر این که همۀ این تلاش های مذبوحانه با ظاهری کریمانه ومقاصدی انسانی عنوان می گردید، و چنین تبلیغ می گردید که همه وهمه برای آن است تا افغانستان ومنطقه را به سوی مدنیت ومدرنیته سوق داده و تمام هم و غمش فقط وفقط برای کمک های انسان دوستانه صورت می گیرد، آن چه امروز هم شاهد آن هستیم، از انجئوها و نهاد های بنام مدنی و در اصل مراکزی برای تخریت و فروپاشی ملت و دولت و گسترده کردن فساد با همه ابعاد آن و راه نفوذ به داخل ملت و دولت.
« انگیس ها پس از تماشای جنگ « پانی پت » احساس کردند که قدرت نظامی ونفوذ معنوی افغانستان در سر تا سرهندوستان، اصلاً خودش بزرگترین رقیب انگلیس در شبه قارۀ هند است. حرکات نظامی شاه زمان افغان در پنجاب و تمایل هند به استمداد از افغان ها، تشخیص قبلی انگلیس را در مورد اهمیت افغانستان مجسم ساخت و لهذا تمام قدرت انگلیس متوجه افغانستان شد. در همین وقت بود که روش انگلیس نسبت به افغانستان تعین گردید...
- در قدم اول انگلیس بالواسطه به تضعیف افغانستان پرداخت و نمایندگان او سرجان مالکم و هرفرد بارونت جونز در دربار قاجاری ایران مشغول تخریب افغانستان گردیدند. این نمایندگان دو دانه الماس به قیمت دو نیم صد هزار روپیه به فتح علی شاه حریص، سه ملیون روپیه به خزانۀ قاجار، سی هزار تفنگ و بیست توپ به اردوی دولت ایران بخشیدند و ولایت خراسان افغانی را هم از کیسۀ خلیفه به حکومت قاجاری پیش کش نمودند...هم چنین سی نفرمعلم و مهندس انگلیسی را در قشون ایران پذیرفته، مانع عبور هر قشون اروپائی از ایران به استقامت هند گردند. کذ ا ایران حتی المقدور نگذارد که سپاه افغانستان در هندوستان حمله نماید و به مجردی که پادشاه افغانستان ( شاه زمان ) به چنین سوقیاتی بپردازد، قشون قاجار ازپشت سر در ولایات شمال مغربی افغانستان ( ولایت خراسان ) هجوم کند و در امور داخلی افغانستان مداخله نماید. انگلیس ها در داخل افغانستان هم توسط سرویس جاسوسی خود، توانستند که یک دستۀ ترورستی را برای انهدام دولت وکشتن پادشاه افغانستان تشکیل نمایند. شهزاده محمود باغی رقیب شاه زمان نیز بدست ایران تجهیز و مکرراً در افغانستان سوق گردید. نتیجۀ این فعالیت انگلیس چه بود؟ شاه زمان اسیر، کور، خلع و دولت مرکزی منهدم شد. شهزاده محمود و وزیرفتح خان فراری جای دولت مرکزی افغانستان را گرفتند، جنگ های فئودالی و نفاق های داخلی مشتعل شد و حکومت قاجار ولایت خراسان را اشغال کرد...
- ولارد لیتن و ایسرای هند، فیصله کرد که اشغال نظامی کابل دوام کند. کلنل جان هم شمشیر حکومت تحت الحمایۀ قندهار را از طرف دولت انگلستان در می 1880 به کمر سردار شیرعلی خان پسر سردار مهردل خان قندهاری بست و تبریک گفت وبه قول « لیال » این سردار دست نشانده در وقت جلوس خود به نمایندۀ انگلیس گفت: این شمشیر را در راه خدمت به انگلستان از غلاف خواهم کشید، و ولایت کابل نیز توسط گریفن به سردار ولی محمد پسر امیر دوست محمد ( مشهوربه سردارلاتی = لاردی ) بحیث یک حکومت تحت الحمایۀ انگلیس سپرده شد. درباب ولایت هرات، سالسبری از لندن در مکتوب اکتوبر1879 به تامسن رونالد سفیر انگلیس در ایران نوشت که: هرات را به ایران بدهید با این شرط که در موقع خطر، انگلیس هرات را اشغال خواهد نمود، ولی این بار نوبت دولت روس بود که نگذارد انگلیس بنام ایران در هرات نفوذ نماید، لهذا مذاکرات انگلیس و ایران در مورد هرات بی نتیجه ماند. لارد تندردن در همین وقت پیشنهاد کرد که سرحدات افغانستان و ایران به نفع ایران تعیین شود...
- روی هم رفته ماحصل سیاست انگلیس در افغانستان این بود که خواه به جنگ و اشغال نظامی و خواه سیستم ولسلی ( ملوک الطوائفی ) و خواه به تجزیه و تقسیم و خواه کنترول توسط حکومات افغانی، مملکت را به شکل پارچه- پارچه شده و ضعیف و مجزا از جهان و متروک و منزوی نگهدارد، استقلال سیاسی و ارتباط او را با دول جهان معدوم نماید، از نشر تمدن وفرهنگ جدید جلوگیری کند، ملت را در نفاق و خانه جنگی نگه دارد، دولت ها را طرف تنفر مردم قرار داده مجبور به توصل بخود نماید، در عین حال کشور را به تبلیغات وسیع خود به صفت جهل و وحشت و دزدی و دروغ گوئی به دنیا معرفی کرده، هیچ نوع فضیلت و افتخار تاریخی برایش نگذارد. مخرب ترین پالیسی انگلیس در افغانستان همانا کنترول کشور بواسطۀ امرای آن بود. زیرا در صورت استیلای مستقیم، مردم کشور دشمن خارجی را تشخیص کرده و خط سیرخود را در برابر او معین کرده می توانستند، در حالی که نفوذ دشمن در زیر نقاب داخلی، این خط و سیر را مغشوش می ساخت و تخریبات دوام دار راه خود را در بین جامعه افغانستان گشاده می ساخت، این طرح انگلیس از اواخر قرن هژدهم ( دورۀ شاه زمان ) تا اواسط قرن بیستم ( ختم جنگ جهانی دوم ) چه در عمل نظامی و چه در روش سیاسی و پروپاگندی و بالآخره با اِعمال نفوذ مخفی، قدم به قدم در افغانستان تطبیق وتعقیب گردید...
- انگلیس ها پس از جنگ سوم افغان و انگلیس، همان گونه که متوجه نفوذ معنوی علما و روحانیون گردیده بودند، دیدند که اهل علم ودانش و روشنفکران کشور هم نقش تعیین کنندۀ در سیاست داخلی و خارجی و سرنوشت این کشور دارند و بناءً سعی کردند تا به هر وسیلۀ که ممکن گردد بر این نهاد های مؤثر هم برنامه ریزی کنند، و بر همین مبنا عاملین و مستخدمین مسلمان انگلیسی همین که رودبار سند را عبور می کردند نام وعنوان و هدف خود را تغیر داده، نام های مردم پسند، ظاهری با شریعت آراسته وسیمای فریبنده از خود می ساختند، پرچم « انتی بریتش » را جهت اغفال مردم به شانه می کشیدند و سنگ اتحاد اسلام و آزادی خواهی هندوستان به سینه می کوفتند، لهذا این ها در نزد ملت و دولت افغانستان با شفقت و اعتماد قبول می شدند و قسماً جزء مامورین عالی رتبه نظامی و ملکی افغانستان قرار می گرفتند، آن گاه به نفع خارجی مشغول فعالیت می شدند...
« ازآغازقرن نزدهم تا اواسط قرن بیستم این دسته مردم در دورۀ هر دولت افغانستان موجود بودند. مثلاً در عهد امیر دوست محمد در لشکر قطغن ( تخارستان) قوماندان سواره نظام افغانی باقر علی شاه هندوستانی، و در عهد امیر شیرعلی در قشون هرات جنرال پیاده نظام کریم بخش هندوستانی بودند. در دورۀ جنرالی همین شخص بود که سپه سالار فرامرز خان در توطئۀ سری کشته شد و کریم بخش خود کفیل سپه سالار گردید، مگر جنرال جدید داود شاه این کفیل مشکوک و خارجی را مغلولاً بکابل فرستاد. امیر شیرعلی همان رویۀ را که پدرش با جنرال شیر محمد ( کیمپبل ) نموده بود، با کریم بخش نمود، یعنی او را از حبس رها و به رتبۀ جنرالی در اردوی کابل پذیرفت. اگر این قبیل اشخاص در دربار و قشون افغانی نفوذ نمی کردند، نه امیر دوست محمد و نه امیر شیرعلی به آسانی از مقابل هجوم انگلیس ها جنگ نا کرده فرار می کردند، زیرا هریک از آن ها ملت دلیر و سپاهیان فداکاری در عقب خود ایستاده داشتند. دولت انگیس از مستخدمین مسلمان خود در افغانستان چنان استفادۀ سؤ می نمود که از عناصر انگلیسی مقدور نبود، لهذا تا جنگ سوم افغان و انگلیس 1919 تمام نمایندگان دائمی انگلیس در کابل مسلمانان بودند، پس از آن که وزرای مختار انگلیسی نژاد هم در کابل مقیم شدند، معاونین آن ها مسلمان بودند، چنانچه در عهد دولت امانیه در سرحدات شرقی افغانستان، شیخ محبوب علی خان پنجابی پولیتیکل اجنت پارا چنار و معاون او سکندرایبت آبادی بود. بعد ها که سر همفری پولیتیکل اجنت خیبر بحیث وزیر مختار انگلیس در کابل آمد، شیخ محبوب علی خان به صفت سکرتر شرقی، همکار نزدیک او در کابل بود و بیشترین فعالیت های سری وعلنی سفارت انگلیس را بر ذمه داشت.» ( ادامه دارد)
Leuk
Opmerking plaatsen
7- 3 - 2019

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر