ziaie1

ziaie1

۱۴۰۰ بهمن ۲۷, چهارشنبه

 4 f

te8Sb1rua70aroi leh20m19 
Gedeeld met Openbaar
Openbaar
برگی از تاریخ پر از اضطراب و..
به ادامۀ قسمت های قبل- دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
عبدالرحیم نیازی در رهبری یکی از تظاهرات عظیمی که در همان روزهای پایان عمرش از پوهنتون کابل به سوی پل باغ عمومی براه انداخت، وگفته می توانم که از بزرگترین تظاهرات و گردهمآئی ها در کابل بحساب می آمد و در آن روز هر کدام از گروه های سیاسی دیگر در گوشه و کنارپارک زرنگار، اجتماع خود را برپا نموده بودند، در این اجتماع بزرگ به مدت تقریباً بیشتر از دو ساعت و تا ختم تظاهرات، و آن هم در سرپل باغ عمومی و از بالای غرفۀ ترافیک سخنرانی تاریخی خود را ایراد نمود. این گردهمآئی بقدری باشور و هلهله برپا گردید که هیچ سابقه نداشت، بخصوص لحظاتی که هزاران نفر از نمازگزاران مساجد کابل و از آن جمله نمازگزاران مسجد پل خشتی و مسجد شاه دو شمشیره با نعره های تکبیر به این جمع پیوستند. این اجتماع و این سخنرانی بود و پایان زندگی سیاسی و... استاد عبدالرحیم نیازی.
یادم می آید که صدای استاد در لحظات پایان سخنرانی کاملاً گرفته و به سختی سخنرانی را ادامه می داد و اما از این که حضار مشتاق ادامۀ سخنرانی و خواهان شنیدن سخنان بیشترش بودند و او را با نعره های تکبیر و شعارها ترغیب به ادامۀ سخنرانی می نمودند وی به سخنرانی خویش ادامه می داد. همین که تظاهرات خاتمه یافت و یکی دو روز از برگزاری آن تظاهرات نگذشته بود. شهید عبدالرحیم نیازی راهی شفاخانه گردید و متصل آن اعلام گردید که داکتری که گفته میشد: داکتر خانوادۀ سلطنتی بوده است، مریضی وی را سرطان تشخیص داده است و وی به همین مناسبت راهی هندوستان است. طولی نکشید که عبدالرحیم نیازی عازم هندوستان گردید و پس از مدتی کوتاه خبر شهادت نا بهنگام وی باعث تعجب همگان گردید، هر کسی برداشتی و هر کسی تحلیلی داشت اما بطور عموم صحبت از توطئه و طرح زیر پردۀ بود که عموم مشتاقان و پیروان او را به خود مصروف ساخته بود. همین که خبر انتقال جنازۀ مرحوم نیازی درسطح کابل پخش گردید، هزاران نفر از شهریان کابل ومشتاقان او سواره و پیاده راهی میدان هوائی کابل گردیده و در مسیر میدان هوائی ازدحام بی سابقۀ ایجاد گردید، همین که هجوم مردم به سوی میدان هوائی آغازگردید، مقامات مسئول میدان به وحشت افتاده و پس از ساعاتی تأخیر اعلام کردند، که انتقال جنازه برای امروز صورت نمی گیرد؛ بلکه برای فردا انتقال آن انجام خواهد یافت و از مردم خواستند تا از تجمع بیشتر در میدان هوایی خود داری نموده و انتظار بیشتر جنازه را نداشته باشند. همین که مردم اعلام دولت را شنیدند، دانستند که طرحی در کار است تا مردم را از تشیع جنازۀ مرحوم نیازی باز داشته و نگذارند تا مردم در مراسم نماز جنازۀ وی شرکت جویند و بناءً مردم به مسئولین میدان اعلام نمودند که تا رسیدن جنازه میدان را ترک نکرده و در همین جا خواهند ماند. زمانی که مسئولین میدان، قهر و خشم مردم را ملاحظه کردند، پس از لحظاتی اعلام نمودند که جنازه در راه است و پس از ساعاتی بکابل خواهد رسید و طبق اعلام مسئولین میدان هوائی، طیاره پس از ساعاتی تأخیر در میدان هوائی کابل به زمین نشست. همین که جنازه از طیاره پائین آورده شد، هزاران نفری که جهت تشیع جنازه اجتماع نموده بودند بسوی طیاره هجوم برده و جنازه را با نعره های تکبیر و اعزاز و اکرام تمام تشیع و بسوی کابل انتقال وپس از ادای نماز جنازه در مسجد پل خشتی، بسوی آرامگاه خانوادگی وی در میمنه انتقال دادند.
عبدالرحیم نیازی کسی که به این جنبش ( جوانان مسلمان ) هویت ظاهری داد و آن را از تئوری به عمل در آورد و دریک دورۀ حساس و حیاتی، جنبش را رهبری کرد و با همه آن عشق و علاقۀ که به ملت و مردم و دین و آئین خود داشت در خدمت اسلام و مسلمین قرار گرفت و جان خود را در این راه نثار کرد، نه تنها از بین ما رفت، بلکه از دل های ما و از جمع شهدای ما و از جمع بازماندگان برای همیشه وداع کرد، و با تأسف تا امروز کسی حتی به ( مزار) سراغش نرفت، از خانواده و بازماندگانش جویا نگردید، و او را همانند هزاران شهید گمنام به فراموشی سپرده و به هیچ مناسبتی از وی یاد و بودی بعمل نیامد.
در سطح مطبوعات هم، منهاج الدین گهیز تنها شخصیتی بود که به جنبش اسلامی روح و جان تازۀ بخشید او در سطح مطبوعات کشور به تنهایی همانند یک حزب قوی و قدرتمند و سازمان یافته در برابر همۀ بی بند و باری ها، مفاسد، مظالم، مکاید و همه اندیشه های وارداتی قد علم کرد و ایستاد و از اسلام و ارزش های الهی و انسانی به تنهائی دفاع کرد، بسرعت درخشید و موقعیت خود را در بین تمام اقشارجامعه بخصوص نسل جوان و مسلمان تثبیت کرد، او از محبوبیت و احترام خاصی برخوردار گردید و توانست که در زمانی کوتاه، بار صد سالۀ را بدوش بکشد که دیگران از حمل آن عاجز و طٌرفه رفته بودند، و اما او این بار را نتوانست به منزل برساند، زیرا او تنها فرد پیشتاز مطبوعات و مسلمان کشور بود، گروه های لائیک و باداران شان می توانستند او را به آسانی نشانه گرفته و از صحنۀ رقابت های سیاسی بزیر آورده و از سر راه خود بر دارند، و چنانچه عمال سفارت شوروی، با استفاده از امکانات، تجهیزات و موتر سفارت به خانه و محل اقامت وی هجوم برده و او را به شهادت رساندند. در بین آن فضای تیره و تار، و آن تبلیغات زهر آگینی که در کشور جریان داشت و این کاری را که منهاج الدین گهیزبه انجام آن مبادرت ورزیده بود، کاری که باید توسط ما و آن هائی طرح و عملی می گردید که در رأس جریان و مدعی این و آن بودند، کسانی که باید درد و آلام ملت و مردم را منعکس کرده و فسادی را که در سطح ملت و دولت رو به افزایش بود برای مبارزه با آن قد علم نموده و وجائب و مسئولیت های خود را در برابر ملت و مردم و کشور ادا می کردند با تأسف تا همین اکنون هم بغیر از خواب و خیال، هیچ کار فکری و بنیادی و هیچ کار فرهنگی شایسته و بایستۀ که بتوان به آن استناد و مباهات کرد انجام نداده اند، او که خدمات بی سابقۀ در پخش و نشر اندیشۀ والای اسلامی انجام داد، برای گروه های شناخته شده و آن های که .... غیر قابل تحمل می نمود و به همین مناسبت به قتل خائنانۀ او اقدام نموده و اما با تأسف و تأثر کس و یا کسان و یا گروهی پیدا نگردید که بپرسند چرا؟ « بای ذنب قتلت » اگر در عوض این انسان مؤمن، بی کس و تنها، یکی از افراد، اعضا و یا رهبر یکی از گروه های دیگر بود معلوم نبود که بر سر این ملت و مردم مسلمان چه پیش می آمد؟ در جنگی که در میان محصلین پوهنتون و آن هم در رابطه با توهین به دین و آئین و اعتقادات ملت و مردم پیش آمد و منجر به کشته شدن یک نفر گردید چه بلوای را راه اندازی و چه تعداد از محصلین راهی زندان گردیدند، اما در رابطه با گهیز مرحوم نه کسی پرسان و نه کسی تحت تعقیب و نه هم کسی زندان گردید. ( ادامه دارد )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر