سازمان ومعضلات......
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت دوم
این رآی و نظرم در رابطه با استاد ( سیاف ) بر این مبنا استوار نبود که من به کس دیگری نظر مساعد ندارم و چنانچه جانشین استاد را از بهترین فرزندان استاد و جوان با درک و با احساسی می دانستم که برای یک دورۀ انتقالی هرچند که با اشکالات زیادی همراه بود؛ اما جهت قدردانی از مقام استاد آن را حرکت نا مناسبی نمی دانستم اگرچه برای این گونه مواردی که امروز پا در پیش گذاشته است درد سرساز می دانم زیرا دو مأموریت حساس، مهم وحیاتی یک سازمان و یک دولت را در زمان واحد بعهده گرفتن، مشخص است که نتایج مطلوبی از آن محسوس و ملموس نیست. اگرگویند کسی قادر گردیده است که دو هندوانه را در یک زمان و با یک دست بر دارد، از نظربنده غیر مقدور نخواهد بود زیرا ممکن است با استفاده از هنر چشم بندی به این کار مؤفق گردد و اما اگر کسی ادعا کند که من ( هم زمان ) مسئولیت یک سازمان بزرگ را با آن اهداف و مقاصد و مسئولیت یک نهاد حساس دولتی را بدون اشکال ومشکل ازپیش خواهم برد و آن هم در صورتی که پروای مسئولیت ها و وجائبی را که بر دوشش قرار می گیرد نکند، غیر منتظره نیست که هیچ کاری از وی ساخته نباشد و فقط فرصت و غنیمتی باشد که همه را غافلگیر کرده تا به آرزوها وهوس های که دارد برسد. و اما با وجود این هم، اگر نظم، تنظیم وسازماندهی و اصل و اصولی در کار می بود، شاید سبب می شد که امور بوجه بهتری انجام یابد ولی افسوس که اوضاع و شرایط بگونه ای در آمده است که همه چیزفدای ندانم کاری ها، مسابقه در زد و بندها، رقابت ها وجناح بندی ها، رسیدن به این وآن .... وافتادن درچنگال افراد، دسته جات، جناح ها و رژیم های است که برای ما و جمع ما و ملت و مردم و کشور ما برنامه ریزی های محیلانه می کنند، و با اهداف و اغراض پلید و خائنانۀ که دارند، چیزی به جز خسارۀ دنیا و آخرت حاصل ما نخواهد شد.
مشکل اساسی وعمدۀ ما مشکل گریز از سازماندهی و نظم و تنظیم و انسجام است، سازماندهی بدین معنی که باید اهداف و مقاصد، سیاست داخلی و خارجی، صلاحیت ها و اختیارات، منابع و مآخد مادی ومعنوی، عواید و مصارف، روابط و ارتباطات، دوست و دشمن، وفا به عهد وپیمان در برابر دوستان و دشمنان روشن و مشخص باشد، و این معضله به ما و جمع ما و گروه خاصی خلاصه نمی گردد؛ بلکه مشکل همۀ ما است ( ملت ودولت ). شاید کسانی مدعی گردند که گروه ما، گروه سازمان یافته ای بود وهست، اما زمانی که وضعیت را بر رسی کرده و زیر ذره بین قرار دهیم دیده می شود که همۀ ثروت، قدرت، وهمۀ اختیارات و صلاحیت ها در دست فرد و یا نهاد خاصی است که همۀ مقدرات فرد و اجتماع را در چنگال خود در آورده و در رآس هِرَم قرار دارد هر آن چه بخواهد بدون حساب وکتاب انجام می دهد، چیزی که نه با اصل و اصول الهی و نه هم با اصل و اصول انسانی هم خوانی دارد.
دسته جات، گروها و احزابی که از معضلات ملت و مردم خود غافل اند، معضلاتی که کشور را به نابودی کامل روبرو کرده است، مثل: فقر و فاقه، بیماری و مرض، بیکاری و بیگاری، رشوت و اختلاس، اعتیاد و تولید مواد مخدر، اختلاف و نفاق وپارچه پارچه شدن ملت، عیاشی و فساد، سؤ استفاده از ثروت و قدرت، اصراف و فضولخرجی و فسادی که در همۀ ساحات زندگی مردم رخنه کرده و جامعه را به نابودی مواجه ساخته است نه تنها برای رفع این معضلات کاری انجام نداده؛ بلکه خود یکی از عوامل این معضلات و بر این معضلات افزوده اند. گروه های که برای تأمین مطامع شوم خود همۀ اصل و اصول الهی و انسانی را زیر پا کرده به هر دری سر می زنند و با هر دوست و دشمنی که بخواهند آزادانه معامله کرده جامعه و مرد م و دولت وکشور را به حراج می گذارند « به خال هندویش بخشم سمرقند و بخا را را »
این فاجعۀ که امروز شاهد آن هستیم و کسی قادر به مهار آن نیست، فاجعۀ که همه چیز را به باد فنا داده است و آن هم تراکم ثروت و قدرت است در دست فرد و یا نهاد؛ و هرگاه قدرت و ثروت یکجا گردیده و بدست عناصربی رحم و بی عاطفه و بی پروا به اصل و اصول و آدم های لجام گسیخته قرار بگیرد چیزی که اتفاق می افتد آن است که همه به چشم سرمی بینیم.
برای رسیدن به نظم وانسجام یک جمع و جامعه، دو مبنای اساسی وجود دارد وآن این که: یکی نظم و انسجامی است که از قانون و شریعت الهی مایه می گیرد و دیگری نظم و انسجامی که از قوانین بشری یا مدنی ناشی میشود که اساس آن بر فیصله و رأی و آرایی مردم گذاشته می شود و اما ملت ها و یا دولت ها برای حل معضلات شان یا به قوانین الهی متوصل می شوند و یا قوانین و مقرراتی را تدوین و به مرحلۀ اجرا می گذارند و اما مردمی هم پیدا می شوند که قوانین ومقررات را در مجموع نا دیده گرفته و آن ها را زیرپا کرده و به آن ها ارزشی قایل نمی گردند، عدم نظم و تنظیم و انسجام است که همه چیز را به نابودی می کشاند و بالعکس نظم، تنظیم و انسجام است که سبب می شود تا افراد و اجتماعات و ملت ها و دولت هایی راه رشد و شگوفائی را درپیش گرفته به مدارج عالی کمال نایل گردند.
کسانی هم از نظم، تنظیم و سازماندهی فرار کرده و از آن فاصله می گیرند، زیرا آن را مانع رسیدن به امیال واغراض خود می دانند. گویند: « آب را گل آلود کردن و از آن ماهی گرفتن است.»
ما کسانی را داریم که از برکت جمع به ثروت، قدرت و شهرت رسیده اند واما ازشهرت خود، هم خود وهم یک مجموعۀ بزرگ را زیرسوال برده اند، شهرتی را که یک جمع ویک مجموعه برای شان رقم زده است، شهرتی که نه تنها محلی، بلکه شهرت منطقه ای و جهانی، و شهرتی که به آسانی میسرنگردیده و به زور و بازوی این و آن حاصل نشده است، بلکه شهرتی که به نام خدا..... و با اهدای خون هزاران انسان مظلوم، معصوم ومسلمان و در زیریک چتر تنظیمی ( تنظیم بزرگ ) و آن هم تنظیمی فراگیر و قدرتمند حاصل گردیده است. ( ادامه دارد )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر