11-12-2015
نامۀ سرگشاده به:
قسمت سوم
خیلی از افرادی را می بینیم که به تنهائی خود، ازیک حزب و یک گروه فعال تر و موفق تر عمل می کنند. نه در حرکاتی ظاهری و نمایشی، بلکه در نتیجه وثمرۀ که از تلاش های خود برمیدارند. این گونه افراد به هدف و مرامی که دارند نه تنها عمیقاً اعتقاد دارند، بلکه در راه هدف و آرمان خود مانند شمع می سوزند تا دور و پیش خود را روشن بدارند. و اما بالعکس خیلی احزاب و سازمان های را هم سراغ داریم که نه تنها به مردم خود و به اعضای خود حتی برای مسئولین و رؤسای خود هم هیچ طرح و برنامۀ مشخصی نداشته وهیچ کاری انجام نداده و نمی دهند. ما برادران زیادی داشتیم که در سخت ترین شرایطی که امیدی به هیچ چیز نبود، تا پایان حیات (شهادت ) شان لحظه آرام نگرفتند.
ما همه یکجا حشر می شویم و از همۀ ما سوال می گردد که چه کردید. تعدادی می گویند که ما جان های شیرین خود را در طبق اخلاص گذاشته ودر راه خدا قربانی کرده ایم و اما اگر ما، از فرصت های که در اختیار داریم به وجائب و مسئولیت های خود عمل نکنیم، درپاسخ به این سوال چه خواهیم گفت؟
از همه چیز از ما سوال می گردد. از صحت و سلامتی، ثروت و دارائی، خانواده و فرزندان، و از همه آن نعمت های بیشماری که خداوند به ما ارزانی داشته است. خصوصاً از وقت و فرصت های را که در اختیارداشته و داریم. ولی ما چه خواهیم گفت؟
در دورانی که به یکی از کمپ های مهاجرین اقامت داشتم متوجه گردیدم که برخی از سران و بزرگان برخی احزاب از صبح تا به شام یا به شطرنج ویا به پربازی ( قطعه بازی) وقت خود را سپری می کردند و حرف شان این بود که چه کنیم، غیر ازا ین کاری نیست که انجام دهیم. و میگفتند که خیلی خانواده های هستند که دربین پدر و فرزند و دختر و مادر بر سر کنترول تلویزیون مشاجره و جنگ است هریکی می خواهد که کنترول را در دست خود داشته با شد تا بدین وسیله خود را مصروف و سرگرم نماید.
در داخل همان کمپ یکی از برادران، تفسیر معروف صابونی را با شب و روز تلاش، ترجمه کرد که این دست آوردی عظیم بود.
ما فرصت های خوبی در اختیار داریم که اگر برای آن برنامه ریزی کنیم می توانیم به وجائب ومسئولیت های خود کما حقُهُ عمل کنیم. امروز برادران زیادی الحمدالله دست بکار اند و در تمام سطوح و با تمام توان و استعدادی که دارند، مشغول انجام وظیفه و وجائب خود اند، و اما بصورت نه منسجم و منظم بلکه بصورت پراگنده، کسی به شعر و شاعری و کسی به نوشتن ونویسندگی و کسی به کنفرانس و سخنرانی و کسی به درس واستادی وکسی به دعوت و فراخوانی مشغول اند. اگر زمینۀ لازم بوجود آید که اکثر این برادران با یک هم آهنگی و با در نظر داشت اولویت ها و مسائل حساسی که همه با آن روبرو هستیم، طرح واحد، تلاش واحد و برنامۀ واحد داشته باشیم شاید بتوان بیش ازپیش به خیلی از نیاز ها و خواسته ها و مسائلی که همه را به خود مشغول نموده است راه حل بهتری جستجو کنیم. باید اولویت ها را جستجو و به ترتیب مشخص سازیم.
امروز جنگ وحشتناکی نه تنها در سطح کشور بلکه در سطح منطقه و جهان در جریان است که شناخت حق از باطل را مشکل ومشکل تر ساخته میرود، و اگرحق و باطل هم تشخیص گردد؛ این سوال مطرح است که آیا طرف حق مجاز است، آن گونه با طرف مقابل خود عمل کند که طرف با وی می کند. موشگافی این مسائل از اولویت هاست و خصوصاً خون های که به دست دو طرف مسلمان ریخته می شود، دو مسلمانی که هیچ شکی در مسلمانی و اعتقادات شان نیست، ولی شاید یکی از جانبین به گروهی مربوط باشد که به مراکزشیطانی وصل است ویا به گروهی ارتباط داشته باشد که هیچ نقطۀ وصلی دربین آن ها واسلام نیست وبهمین ترتیب این هر دو مسلمان هنگام رویا روئی از خود آن گونه عکس العمل هایی را نشان میدهند که با افکار و اعتقادات هیچ کدام و لااقل با اعتقادات یکی از طرفین مطابقتی ندارد و اگر با افکار یک جانب همخوانی داشته باشد با جانب دیگر غیر قابل همخوانی است.
اختلاف و نفاقی که همه چیز را به نابودی روبروکرده است وهیچ کسی هم حاضر نیست تا یک قدم عقب نشینی کند. اختلاف و نفاقی که از بین دو نفر آغاز می گردد و سپس در سطح خانواده تا اجتماع و تا یک ملت و اکنون در سطح ملت ها و در نهایت تا سطح قارَّه ها به شدت ادامه دارد.
ادب و اخلاق بطور عام به سقوط مواجه گردیده است و همۀ آن ارزش های والای اخلاقی و انسانی که یک روزی معیار اصلی شخصیت انسان بحساب می آمد امروز جایش را ارزش های پست مادی فراگرفته است. و از همین گونه پرابلم های بیشماری که دامن گیر ما و جامعۀ ما و جهان گردیده است.
این چه شوری است که در دورقمر می بینم - همه آفاق پر از فتنه و شرمی بینم. ( حافظ شیرازی )
این حالتی که در شعر حافظ بملاحظه می رسد بیانگر اوضاع نا بهنجاری است که در همان دوره و شاید در ادوار مختلف دیگر بر جوامج حاکم بوده باشد. و اما پس از مدتی با تلاش وکوشش های انسان های با درد و با احساس ومؤمنی، این اوضاع چنان متحول گردیده است که باورکردنی نیست.
ما در گذشته ها و در ادوار مختلف، هر زمانی که به دشواری هایی روبرو گردیدیم به این و آن امید بسته و از این و آن ..... تقاضای کمک و حمایت کردیم و اما بزودی مزۀ تلخ چنین کمک ها وحمایت هایی را هم چشیدیم، ما باید بخود بیائیم وخود به درمان درد خود بپردازیم و این در صورتی ممکن خواهد بود که خود را در جایگاه اصلی خود قرار داده و از این حالت متحیر وسرگردان، متلون مزاجی و دنباله رَوی، اِنزوا و افسردگی، یأس و نا امیدی، ضعف و ناتوانی، عذر و معذرت خواهی که هر کدام این ها بیماری و به عبارتی دیگر به دور از کرامت انسانی است، خود را رهائی بخشیم. البته بیشتر کسانی را که با ایشان آشنائی دارم؛ الحمدالله، مقام خود را با همه شائسته گی اش درک ومطابق آن عمل کرده اند و اما خیلی کسانی را هم سراغ داریم، که مانند یک فیلسوف همیشه کارشان فقط به انتقاد وانگشت گذاری بر این و آن سپری می گردد و نه تنها بر امور خورد و ریزه انتقاد می کنند، بلکه تا جائی پیش می روند که نه تنها به افراد معمولی؛ بلکه به بزرگان و امامان وحتی مذاهب و ادیان هم انگشت انتقاد می گذارند، و شعار می دهند، گوئی که نوابغی هستند که اگر کسی مانع شان نمی گردید، نه تنها امور مهمی را انجام میدادند، بلکه دینا را هم متحول می ساختند، اما زمانی که میدان عمل فرا برسد؛ شاید از ترس این و آن چیز موهوم زبان به کام هم نیاورده و گوئی معیوب، معلول و معذور اند. این گونه افراد فرصت طلب در زمان سختی و مشقت به سوراخ ها پناه برده و هیچ گاهی حاضر نمی گردند که بغییر از خود و نفس خود به چیز دیگری فکر کرده و یا لحظۀ وقت خود را صرف نمایند و لیکن در دوران گشایش و پیشرفت ... آن گونه ظاهر می گردند که گوئی همه کس مدیون و قرضدار ایشان و همه چیز از برکت این ها محقق گردیده است. ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر