ziaie1

ziaie1

۱۳۹۹ مهر ۱۶, چهارشنبه

برگی ازتاریخ پر از اضطراب و....
قسمت ششم
جنگ جهانی دوم با ابعاد فاجعه بار، تلفات وویرانی ها وآبستن اولین نطفۀ مارکسیزم- لینینزم ( کمونیزم ).
دراوایل دهۀ چهارم ( 1939) قرن بیستم، ودر زمانی که تخنیک وتکنالوژی وپیشرفت های علمی وصنعتی بشرشتاب بیشتری به خود گرفت، بازهم زنگ های خطر به صدا در آمد و این بار جهان به یک فاجعه انسانی دیگری مواجه گردید. فاجعۀ که به جنگ جهانی دوم وبه یک جنگ اتمی انجامید.
جنگ جهانی دوم را نازیزم، فاشیزم، میلیتاریزم وکمونیزم، ابعاد وسیع تری بخشید و به یک جنگ جهانی تمام عیاربدل کرد. جنگی که قدرت های بزرگتر و قویتری مانند انگلیس وامریکا را هم وارد میدان کرد ودرنهایت با استعمال سلاح های اتمی، به تلفات، تخریب و ویران گری بیشماری منتهی شد. جنگی که ملیون ها کشته، زخمی ومعلول بجا گذاشت وخسارات مادی ومعنوی گستردۀ بهمراه آورد. مارکسیزم - لینیزم فرزند ونوزاد ناخلف این غائله است. فرزندی که دربرابر سرمایه داری بپا خاست، با جنگ اول جهانی قوت گرفت، قدکشید و در پایان جنگ جهانی دوم قهرمان میدان گردید، ودرنهایت بیش ازنیمی ازجهان را قبضه وتحت سلطۀ بلامنازع خود درآورد.
هیتلر و موسولینی زمینه ساز آن گردیدند تا آتش زیرخاکستری که درتحت نظام میلیتاریستی جاپان درحال فوران بود، سربرآورد وبا استالین که لجام یک مکتب فکری بیمار را بدست گرفته بود، همه باهم جهان را به یک مهلکه روبروکردند. هیتلر، موسولینی و زمامداران وقت جاپان، برافکار و اندیشه های منحط قوم، تبار و نژاد تکیه کردند ودر این جمع دربین خود هم، آن اعتماد واعتبار لازم را نداشتند، و اما استالین ومائو- تحت شعاردفاع ازحقوق کارگران ودهقانان وبا استفاده ازیک مکتب واندیشه وازیک ایدئولوزی مدون وبا یک استراتژی متکی برملت ها وجوامع زیرستم ومستضعفینِ که درجهان ازحقوق خود محروم و مورد تجاوز قرارگرفته ومظلوم واقع گردیده بودند، درحالی که خود را به آنها منسوب و خود را مدافع آن ها وانمود کرده، و شعار خود را جهانی ساخته، درنهایت برنیمی ازجهان حاکم گردیدند.
هیتلریکی ازچند چهرۀ معروف جهان معاصراست، که هرگاه حرف ویا خاطرۀ ازخاطرات تلخ تاریخ بشر مطرح می گردد، به ادامه وبه سلسۀ چهره های هولناک تاریخ، یکی ازآن چند انسان بیرحمی است که نام خود را با خون انسان ها و ویرانی و ویرانگری حک کرده اند.
« هیتلر در اتریش بدنیا آمد ودر19 سالگی به شهر وین رونهاد، جایی که نه دوستی داشت ونه پولی، اغلب گرسنه می ماند وشب ها را درفقیرخانه ها به روزمی آورد، وی در 1912 به ایالت باویر آلمان رفت ودر آنجا به حرفۀ درود گری و رنگریزی پرداخت....
- به قول ( ویلیام شایرز) مؤرخ معروف معاصر و کارشناس نازیسم، هیتلر مردی بود بیمار، خام طبع وتحصیل ناکرده. این آدم بیمار درسال 1939 جهان را درآن چنان جنگ هولناک ومصیبت باری فروبرد که هنوز انسان ازشنیدن حوادث آن به خود می لرزد......
-اوعقیده داشت که خداوند آریائی ها، بویژه آلمان ها را برگزیده است تا نژادی برتر وصاحب امتیازجهان باشند.....
-به نوجوانان آلمانی این گونه تلقین می گردید که هیتلریک ابرمرد بزرگ تاریخ انسان وازمسیح بزرگ تر و مقدس تر است...
-او از اندیشه های داروین هم بهره های فراوان برد.....
-کنت مولتکه می گفت: صلح دائمی خوابی است که حتی زیبائی هم ندارد. جنگ مشیت الهی است وجهان بی جنگ به تعفن وفساد می گراید ودرمادیگری گمراه می گردد....
- نیچه فیلسوف آلمانی، جنگ را وسیلۀ رشد و نمو و پیشرفت ملت ها ومقدس می دانست. هیچ فردی مانند نیچه بر اندیشۀ بیمار هیتلر اثر نگذاشت. او به موزۀ نیچه می رفت وعکس های افتخاری دربرابر مجسمۀ نیچه می گرفت.....»
هِگل فیلسوف دیگر آلمانی نیز که یکی ازتئوریسن های مارکسسیزم لینینزم است واما از اثر گذارترین افراد بر هیتلربحساب می آید، وی معتقد بود:
« جنگ پالایشگر بزرگی است که سلامت اخلاقی ملل را که بر اثر یک صلح پردوام فاسد شده است، تأمین می کند.... وی می گفت:
-یک چنان دستگاه نیرومندی ( دولت ) باید گل های بیگناه فراوانی را لگد مال نماید، موانع بسیاری را در سر راه خود خرد کند.» هنگامی که انسان عقاید هگل را می خواند می فهمد که هیتلر تا چه حد از او( هِگل ) الهام گرفته است.
تلاش های گستردۀ که درطول تاریخ بشریت، جهت مسخ انسان ومقام وکرامت انسان صورت گرفته است، مقام که پرورگار اورا اشرف مخلوقات قرارداده، تلاش ها برای پائین آوردنش به سطح سایرموجودات ( ماده ) وازجمله برایش رگ وریشۀ حیوانی دادن، همه وهمه برای این اهداف واغراض ناپاک وموذیانه صورت گرفته ومی گیرد، وبرهمین مبنا درطول تاریخ بشر، فیلسوف نماها، تحلیل گران وتوجیه گران ومشاوران بی شماری بودند که درخدمت دیکتاتورها، زمامداران بیمار و طغیان گران زمان قرارگرفته ونه تنها به ستم ها ومظالم آن ها صحه گذاشته اند، بلکه بیش ازآن ها ( زمامداران ) به جامعۀ انسانی زیان وآسیب رسانده اند، زیرا به مانند کاسه های داغ تر از آش عمل نموده ودراصل همین موریانه ها بودند که با استفاده از اوضاع نا بسامان سیاسی واجتماعی کشورها و جوامع، عامل این همه بدبختی جامعۀ بشری گردیدند. گرچه این چیز تازۀ نیست، بلکه این روند سابقۀ تاریخی دارد و در عقب هر زمامدار خود کامه و طغیانگر، بیرحم و عصیانگری، این گونه انسان های فرصت طلب واستفاده جو قرارگرفته وبا مغز، فکر و اندیشۀ بیمارخود، این جباران را برمظالم شان تشویق وترغیب کرده اند. باید بخاطرداشت که این ها اولین کسانی نبوده ونخواهند بود، این روند همیشه گی تاریخ بشری است.
سقراط، افلاطون وارسطویکی معلم دیگری بودند، و اما ارسطو راه استادان خود را که متعادل بنظرمی رسید، عوض کرد، اگرچه اساس وبنیاد منطق صوری وحکمت استدلالی را گذاشت ودربسیاری ازعلوم طبیعی وریاضی استاد وپیشتازبود، اما درطی قرن ها جامعۀ بشری را به بیراهه سوق داد، و در دربار اسکندر به نان و نامی رسید، و دانش خود را به خدمت کشور گشائی و تاخت وتاز اسکندر قرارداد. گاهی معلم، گاهی مشاور و گاهی هم توجیه گر عمل کرد های اسکندرگردید، بگونۀ که پس از درگذشت اسکندر، به خاطر ارتباط و نزدیکی با دربار، به معضلات ودرد سرهای مواجه گردید.
« جاپان ازآغازقرن بیستم درصدد بسط نفوذ خود درآسیای شرقی بود. درجنگ جهانی اول، کشورهای را فتح کرد و پس ازجنگ احساسات ناسیونالیستی در ژاپن دامن زده شد، از1936 مانورها ونمایش های نظامی اوج گرفت وحتی ادارۀ مدارس به افسران ارتش سپرده شد ونظامی کردن همۀ کشور برای فتوحات آینده، وارد مرحله ای تازه ای گردید، واشغال سرزمین منچوری به وسیلۀ جاپان به این احساسات دامن زد.....
- جاپان به دنبال سیاست توسعه طلبی در1937 حملۀ وسیعی را در دو جبهه علیه چین آغازکرد، و به مؤفقیت های دست یافت، و بر همین روند، مرکزحکومت چیانکایچک به دست جاپان افتاد، .....این اولین فرصت مناسب برای پیشروی وتحکیم مواضع قوای پارتیزانی مائوتسه تنگ گردید که درگیر جنگ با چیانکایچک بود....
-پس ازحاکمیت جاپان برقسمت های ازچین، ذغال سنگ استخراجی معادن چین بسوی جاپان حمل می گردید، و تجارت جاپان جانشین تجارت قارۀ اروپا گردید، ودر نهایت تمام سرزمین هند وچین عملاً درتحت سلطۀ جاپان درآمد.»
همان گونه که هیتلر پس از شکست فرانسه، قوای متفقین را تا داخل انگلیس تعقیب کرد و شهرهای مختلف انگلیس را زیر بمباردمان قرارداد، و سپس به سراغ روسیه رفت وتا داخل لیینگراد و مسکو پیشروی کرد و اما پس ازیک جنگ فرسایشی وپرتلفات وبی حاصل به شکست دیگری روبرو گردید. جاپان هم، علاوه بر قبضۀ هند، چین، برمه واندونیزی، طرح حمله وهجوم به استرالیا را روی دست گرفت وتا جائی پیشرفت که به پایگاه دریائی امریکا حمله ورشد و خشم امریکا را برانگیخت، و منجر به استعمال سلاح اتمی گردید. این حالات جنون آمیز و این جنگ های ویرانگر و وحشیانه سبب شد تا استالین و لشکریانش نیمی ازآلمان واروپای شرقی را تحت قبضۀ خود
در آورده وبا لشکرکشی به جوامع اسلامی وهمسایه، منطقۀ وسیع قفقاز وکشورهای آسیانی میانه را یکی پی دیگری تصرف نموده و اولین نظام ظالمانۀ کمونیستی را با قتل عام ها وکشتارهای بی رحمانه پایه گذاری کنند و مائوتسه تنگ هم در ساحۀ چین موجود ( شامل سرزمین های وسیعی از اقوام و ملت های مسلمان) اولین امپراطوری خود را تشکیل دهد، این جنگ ها باعث آن گردید که مسابقات تسلیحاتی با بودجۀ سرسام آور نظامی وازجمله، مسابقه درتولید سلاح های اتمی باشدت بیشتری آغاز گردد، چیزی که امروز دنیا شاهد آن است. ( ادامه دارد )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر