نبرد پا برهنه ها
یادی ازجهاد
یادی ازجهاد
قسمت یازدهم
شفیق پس ازختم جلسه، جهت
تدارک سفروبرنامه ریزی دقیق آن، فرصت کافی دراختیار نداشت، وبناءً بصورت فشرده
پلان سفروحرکت به سوی کابل را با هم سنگران جدید خود که قبلاً به اودرزمینه مشوره
داده بودند روی دست گرفته وتا پایان روز برنامۀ سفروترتیب آغاز کارخود را ردیف
کرد. اوصبحگاهان رو زبعد، پس ازادای نمازصبح وپس ازاین که دوستان وهمسنگرانش
زمینۀ سفراو را مساعد ساخته بودند، با دو نفرهمراه جانب کابل حرکت کرد وهمین که
وارد شهرکابل شد، دریکی ازخانه ها و در مسیر راه ورودی به کابل توقف مختصری نموده
وبلافاصله پس ازلحظاتی با یکنفرعازم محل مأموریت خود گردید. شفیق که تا این خانه
با موترکهنه وفرسودۀ سفرکرده بود ازاینجا با یک وسیله ویا موترجدیدتری تا محل
کارخود اعزام گردید. او با خود هیچ چیزی بهمراه نداشت وفقط تمام سعی و تلاش
همکاران وی دراین بود تا لباس وقیافۀ ظاهری او را بگونۀ مرتب نمایند که باعث
اشکالی دراجرای مأموریت وی نگردد. شفیق که هنوزهم ظاهراً تحت تعقیب کسی قرار نداشت،
خیلی مطمئن به نظرمی رسید و درطول سفرومأمورت جدید خود با انرژی وقوت بیشتری عازم
محل مأموریت خود بود. اوبلافاصله وپس از رسیدن به محل کار، آستین ها را برزده، محل
مأموریت جدید خود را که یک خانۀ ظاهراً درهم و برهم بود به یک کانون منظم ومرتب
تبدیل کرد. خانۀ که متعلق به یک فامیل مسلمان ومتدین بود، و درهمان روزهای اول
کودتا تخلیه وصاحبان آن به خارج ازکشورمهاجرگردیده وخانۀ خود را
دراختیارمبارزین مسلمان قرار داده بودند.
آنها ازوسایل خانه هیچ چیز را
باخود نبرده بلکه همه چیز را وقف جهاد نموده بودند.
شفیق همین که درخانه مستقرگردید،
صدای درب منزل شد ودرهمین لحظه زنگ تلفن هم به صدا درآمد وشفیق که انسان حساس و
زیرکی بود، ابتدا گوشی تلفن را برداشت تا به بیند که از راه دورچه خبراست تا از
درب خانه. بناءً با اولین تماس دریاف که همکاران وی می خواهند به اواطمینان دهند
که درارتباطات وی با خارج از منزل هیچ جائی تشویش و نگرانی نیست، زیرا دشمن
ازطرح وبرنامه های ایشان کاملاً غافل است واز وی جویا شدند که آیا کسی به درب منزل
آمده است ویا خیر؟ تا بدین وسیله برایش اطمینان خاطربدهند که ازهمسایگان نزدیک وارتباطی
هایش قصد ملاقات او را دارند و بناءً شفیق گفت که همین الآن زنگ دروازه را شنیده
است وهنوزندیده ونمی داند که کیست وچه می خواهد. همکارشفیق تلفونی گفت که گوشی را
کناربگذارواز پنجره به درب منزل نگاه کن که اگرزن و مردی دردروازه ایستاده باشند،
دروازه را برایشان باز نموده و برایش اطمینان بدهد. وهمین که شفیق به دروازه نگاهی
کرد ملاحظه نمود که دو نفردردروازه انتظاراو را می کشند واو بلافاصله درب منزل را
باز نموده و آنها را بداخل هدایت کرد.
شفیق پس ازاحوال پرسی به سراغ تلفن
رفت تا به همکارخود اطمینان بدهد که همسایۀ مورد نظر بوده است. خالد که صدایش
کاملاً آشنا بود ضرورتی پیش نیامد تا خود را معرفی کند، زیرا قرار براین بود تا
درمکالمات وارتباطات حضوری وغیابی از احتیاط کامل کارگرفته و بصورت فشرده و با
رمزوشِفرامور محوله را به انجام برسانند.
خالد گفت: اولین ارتباط ما با کم وکاستی هایی همراه بود واما پس ازاین برایت
اطمینان می دهم که دقیق ترومنظم ترعمل نمایم. پس ازاین تا با خودت تماس نگرفته
باشم، کسی به نزدت نخواهد آمد. مطمئن باش، خداحافظ تا ارتباط بعدی.
شفیق با خاطری آرام دربرابرمهمانان
تازه وارد خود قرارگرفت وازآنها خواست تا برایش اجازۀ تهیۀ چای را بدهند تا نشست
آنها خودمانی ترودرفضای گرمتربرگزار گردد. آنها که ازهرچیزبه صحبت علاقه مندی
بیشترداشتند دراولین حرف های خود چنین گفتند:
ما متأثربودیم که همسایۀ
خوبی را ازدست داده ایم ولی حالا خوشحالیم که همسایۀ بهتری را خدا (ج ) به ما داده
است وما به خاطررفع سؤ ظن، یکجا آمده ایم ودرآینده نیزیکجا خواهیم آمد، زیرا
با آمدن مرد وزن مشترکا،ً یعنی به شیوۀ فامیلی، سوالی پیش نخواهد آمد که دراینجا
چه رفت وآمد هایی جریان دارد که برایتان روزی خدای نکرده مایۀ درد سرنگردد، ما
آمده ایم تا اعلام بداریم که هردوی ما درخدمت شما قرار داریم و امکانات آنرا نیزداریم
تا هرگونه مأموریتی را که بدوش ما سپرده شود، انشاءالله با کمال میل و رغبت به
آنجام آن بپردازیم. ما هردو درس خوانده وهردو از دانش مختصری برخورداریم واما
دربخش های فرهنگی و تبلیغاتی شاید مؤثرترومفید ترعمل نمائیم. ما همین حالا ماشین
تایپ وگستتنری دراختیارداریم که حاضریم به دسترس شما قرار دهیم و اِلَّا اگرلازم
بدانید، امکان آن وجود دارد تا هرگونه نشراتی را بدون ضیاع وقت نشرو پخش نمائیم،
بدون این که ازبابت جابجائی این ماشین ها مشکلی برای ما وشما رونما گردد. ما درگذشته
اطلاعیه ها واعلامیه های مختلفی را بالوسیلۀ این ماشین ها به چاپ رسانده و درکابل
واطراف آن پخش و توزیع کرده ایم. (ادامه
دارد.)
آدرس وبلاک : Ziaiebeha.blogspot.n
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر