ziaie1

ziaie1

۱۳۹۸ مرداد ۴, جمعه

نبرد پا برهنه ها
قسمت پنجم
بسم الله الرحمن الرحیم
شفیق مطابق برنامه به محل معین نزدیک شد ودرحالی که آقای نعیم انتظاراو را می کشید با یک اشاره به دو نفردیگری که به آنها نزدیک شدند یکجا گردیده وازاین محل با یک موترجیپی که درآنجا متوقف بود حرکت کردند.
درمسیر راه و دریکی ازچهار راهی ها دونفردیگری را هم که در انتظارآنها بودند با خود گرفته وبه جهت نامعلومی به راه خود ادامه دادند. درمسیر راه یکی از بین آنها صحبت را آغاز نموده گفت: در راه ما مشکلی وجود ندارد، با آن هم باید مواظب بود تا اتفاقی نیفتد. یکی ازهمراهان دیگرپرسید: شاید چه اتفاقی ؟
آن برادرگفت: اگرما زیرنظربوده باشیم ویا ما را افرادی تعقیب کرده باشند، احتمال حوادثی می رود واما این احتمال ضعیف است. بهرصورت باید ازلحظۀ که ازخانه خارج شده ایم خود را برای قبول هرحادثۀ آماده کرده باشیم.
موتربا سرعت هرچه بیشتربه سوی هدف به پیش می رود ومسافرینش درحالی که شناختی از یک دیگر ندارند اما به علت سرنوشت مشترک، دریک فضای صمیمانه وبا محبت به هم دیگرمی نگرند ومنتظراند تا با رسیدن به مقصد یکدیگررا در آغوش گرفته و با هم آشنا شوند.
موترپس ازساعاتی حرکت درمسیرراه اسفالت راه خود را عوض نموده و درجادۀ خاکی به سوی قریه ها وتپه ها حرکت خود را ادامه داد وقبل ازنیمه شب به دروازۀ قلعۀ بزرگی متوقف شد وبلا فاصله پس ازباز شدن دروازه داخل قلعه گردیده وبه سرعت متوقف گردید. چراغ هایش خاموش و راننده اعلام داشت که، برادران تا داخل شدن در اتاق، ازصحبت کردن خود داری ورزند. هنگام داخل شدن در راهرو اتاق ها به شخصی روبرو شدند که برای شان نا آشنا، اما خیلی صمیمی و مهربان به نظرمی رسید. اوآنها را درآغوش گرفته وخوش آمدید وخیرمقدم گفت.
او دراولین حرف های خود ازایشان خواست تا برای خود نام مستعاری را تعین کنند و نام اصلی و محل اصلی سکونت وکارخود را افشا نکنند. اواضافه کرد که این به معنی بی اعتمادی به یک دیگرنیست بلکه برای نظم وتنظیم وتدبیروجزء برنامۀ امنیتی ما است .
اواطمینان داد که ازاین لحظه به بعد بیشترین خطری که شما را قبلأ تهدید می کرد، حالا دیگر تهدید نمی کند.حالا سرنوشت شما را دیگران معین نمی کنند بلکه حالا سرنوشت تان بدست خدا وخود تان تعین می شود. دراینجا امنیت کامل حاکم است واین محل با مردم آن وتمام اهالی، پشتیبان شما اند وفقط ما بخاطر بعضی ملحوظات، تدابیری را اتخاذ کرد ه ایم.
آنها غذای را که از قبل تدارک گردیده بود، تناول نموده و هریکی با نام مستعار، خود را به دیگری معرفی کردند. آنها پس از صرف چای وغذا و رفع کسالت وخستگی وادای نمازبه استراحت پرداختند. صبح پس از تناول صبحانه هریکی به تنهائی جهت ملاقات به اطاقی رهنمائی شدند. درآن اطاق انسان آگاه وخبیری هدایات لازم را برای هر یکی داده واز آنها خواست تا دراین محدوه و درایامی که درآنجا هستند مقررات و نظم و اصول آنجا را بدقت رعایت نموده وازفرصت بدست آمده بیشترین استفاده را ببرند.
صبح آنروزکه اولین روز مآموریت شفیق بود به همین صورت به پایان رسید و پس ازادای نماز ظهر این پنج نفر با تعداد دیگری جهت یک ملاقات دسته جمعی به یکی از اطاقها رهنمائی شدند. دراین اطاق با فرد دیگری روبرو شدند که پس ازتعارف لازم ورقه های را دربرابرشان قرارداده وازآنها خواست تا این ورقه ها را بدقت مطالعه نموده و پس از اطمینان یافتن وقبول شروط مندرجه درآن ، به امضای آن بپردازند که این به مفهوم تعهدی دربرابرمأموریت جدید آنها به حساب می آمد؛ درقسمت بالای ورقه، آن تعهدی را که مسئول کل برای عموم سپرده بود درج بود وبا امضای فردی نا معلوم مزین گشته بود.
شفیق با مطالعه این ورقه چنین احساس نمود که دراین مأموریت مهم علاوه برایمان و اعتقادی که باعث چنین حرکت مهمی گردیده است نظم وتنظیم وتدبیری درکاراست که به انسان جرأت و نیرو وانرژی بیشتری می بخشد وبناءً بدون تأخیربه امضای آن پرداخت. پس ازامضای این تعهد نامه ها، فرد مؤظف آنها را مورد خطاب قرارداده چنین گفت:
خد اوند را سپاس گذارم که دراین اوضاع واحوالی که درکشوراسلامی ما تعدادی عناصرخود فروخته با افکارواندیشه های بیمار، سرکوب گرونا باب وآلۀ دست بیگانه مصروف یکسری اعمال خلاف و دوراز انتظارمردم اند وچنان جو اختناق وفشاری را بر ملت ما تحمیل نموده اند که هیچ کس را یارای حتی فکرکردن واندیشیدن نمانده است درچنین حالتی شما فرزندان صدیق اسلام، با ایمان واعتقادی قوی که به ارزشهای والای اسلامی و ملی خود دارید کمرهمت بسته وآماده گردیده اید تا در زیر پرچم پرافتخار توحید، رسالت ایمانی واسلامی خود را ادا نمائید.
خود می دانید که امروز جامعۀ اسلامی ما مستقیماً مورد تاخت و تازاندیشه های وارداتی قرار گرفته است واسلام و ارزشهای والای اسلامی زیرپا می گردد. مردم مؤمن و معتقد به خدا وارزشهای والای اسلامی مورد تهاجم وحشیانه قرارمی گیرند که براثر این توطئه تعداد کثیری زندان وتعداد بی شماری ازفرزندان صدیق کشورتا همین لحظه که با شما سخن می گویم، دردادگاه های صحرائی اعدام شده اند واین جریان به همین محدوه نیزخاتمه نیافته است بلکه جنگ سراسری را براه انداخته اند که در آن زمین وخانه های مردم ما را غصب وکشور به یک جنگ خطرناک ونابرابر روبرو گردیده است. دراین کشوراسلامی عقایدی پخش و نشر می گردد که با همه مصالح علیای کشور در تضاد بوده وهیچ انسان آزاده و با احساسی آنرا تحمل کرده نمی تواند. بناءً ای جوانان مؤمن ومتعهد! ازاین به بعد مسئولیت های سنگینی بردوش ما وشما قرارمی گیرد که اگر با اخلاص و تقوی و ترس ازخدا به انجام فرائض و مسئولیت های ایمانی وملی خود بپردازید، به شما اطمینان میدهم که بزودی روزی فراخواهد رسید تا دشمنان دین و وطن با چنان شکست مفتضحانۀ روبرو گردند که برای هیچ کسی قابل باور ویقین نباشد؛ وعدۀ خدا حق است و خداوند در قرآن مجید مؤمنان را به فتح ونصرت خود بشارت داده است . امروز جهاد بر زن و مرد افغان فرض عین گردیده است و تمام علمای افغانستان و جهان یکی پی دیگری فرضیت جهاد درافغانستان را اعلام نموده اند ولی من به شما تأکید می دارم که جهاد و مبارزه، تنها این نیست که سلاح بدست گرفته و با دشمنان دین و وطن به جنگ وجهاد به پردازند بلکه جهاد دونوع است. یکی جهاد اکبرودیگری جهاد اصغر؛ جهاد اکبر مبارزه با نفس وخواهشات نفسانی است واین جهاد، جهاد بزرگ و یا جهاد اکبر است که از سلاح بدست گرفتن وجنگیدن که جهاد اصغر است مهمتراست . پیامبر 13 سال تمام به جهاد اکبرپرداخت تا اُمَّت را به جهاد اصغرآماده ساخت. من در اولین روز تعهد وبیعت با خدا وبا یکدیگربه شما اعلام می دارم که بدون جهاد اکبر، جهاد اصغربه نتیجۀ مطلوب نمی رسد. من به شما اعلام می دارم که پس از صدراسلام، ودرطول تاریخ اسلام ، مواقعی زیادی پیش آمده است که مردم به جهاد فراخوانده شده اند ولی به نسبت این که جهاد اصغر را به جهاد اکبرترجیج داده و به آن توجه جدی مبذول نداشته اند، درنهایت و پس ازفتح و فتوحاتی به شکست و نا کامی روبرو گردیده اند.
ما دریک امتحان بزرگ خداوندی قرارگرفته ایم واین را باید ازالطاف بی پایان خداوند ( ج ) بدانیم که ما را به ادای چنین فریضۀ بزرگی مأمورگردانیده است. بسیارملت ها و اقوامی بوده وهستند که درآرزوی چنین فرصتی بوده و شب و روز برای رسیدن به چنین هدفی دعا می کنند ولی به آرزوی خود نمی رسند. حالاکه ما را خداوند از چنین نعمتی بهره مند گردانیده است باید قدراین لحظات فرخنده را دانسته و با تمام نیرو و توان انسانی درجهت ادای مسئولیت های ایمانی واسلامی خود قدم برداریم. من از شما می خواهم تا اولاً با خدای خود تجدید عهد وپیمان نمائید، به اصلاح نفس خویش بپردازید، ازخدا بترسید وآخرت را بردنیا ترجیح داده و به ادای حقوق بندگان بپردازید، و با ذکر خدا وصبردربرابرمصائب ومشکلات به شکرنعمت های که خدا به شما ارزانی داشته است مبادرت ورزید، ازکبرواخلاق و اعمال بد پرهیز کنید، حسد، بخل وکینه نورزید، غیبت کسی را نکنید، تجسس نکنید، بدگمانی نکنید، برکسی بهتان نزنید، از لهو و لعب وکلام فحش خود داری کنید، درهنگام روبروشدن با مشکلات برقهروغضب غلبه کنید، مال کسی را به ناحق مخورید، برکسی ظلم ننموده وکسی را به ناحق مکشید که کشتن کسی به ناحق، همانند کشتن تمام انسان ها است. همانگونه که نجات کسی ازکشتن همانند نجات تمام انسان ها بحساب می آید. واین را بدقت توجه کنید که تمام مسلمانها برادرتان اند ومتوجه شوید که به اندک خطایی، به برادر خود مانند یک دشمن معامله نکنید.
ما در اصل برای چنین هدفی قیام می کنیم وقیام وجهاد ما علیه این مفاسد و مظالم اجتماعی است که امروزبه صورت وحشتناک و توسط گروه های منظمی دربین جامعه اعمال می گردد و راه علاج و راه مبارزه با آن فقط وفقط این است که مردم را به نیکی دعوت کنید واز بدی بازدارید. من درحالی که پیوستن شما به صفوف جهاد را علامت سعادت شما میدانم به شما تبریک هم عرض می نمایم.
من به شما اطمینان می دهم که انشاءالله بزودی روزی فراخواهد رسید تا ثمرات این رنجها واین مبارزات واین مقاومت ها را نصیب خواهید شد وکشور وجامعه اسلامی ما ازاین بلا ومصیبت وارده خلاص خواهد گردید. دیگرصحبتی ندارم و با شما خدا حافظی می کنم ( ادامه دارد )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر