برگی ازتاریخ پرازاضطراب ... را که با تحلیلی ازاوضاع دوسه قرن اخیر بلوک غرب وشرق درچهارده قسمت ارائه نموده بودم وایجاب آنرا می کرد تا به ادامۀ آن ازاسلام وآنچه نظام اسلامی درجهان اسلام به ارمغان آورده است چیزی به نشربرسانم واما اوضاع متشنج منطقه وآنهم شدت مداخلۀ کشورهای همسایه سبب شد تا قبل ازجهان اسلام به بررسی اوضاع کشورهای همسایه بپردارم. اینک باردیگربه سلسلۀ برگ های ازتاریخ گذشته، قسمت پانزدهم را که درگذشته به نشرر سیده بود بک باردیگرجهت مرورخوانندگان عزیر بدسترس شان قرارداده وانشاء الله تا روز دوشنبه قسمت های بعدی یکی پی دیگر ی دردسترس عزیران قرارخواهد گرفت.
>>>>>>>>>>>>>
برگی ازتاریخ پرازاضطراب و...
قسمت پانزدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
درست چهارده قرن قبل، درچنین ایام فرخنده ومبارکی درمکۀ مکرمه ودربین قبیله وخانوادۀ بزرگ عبدالمطلب، یکی ازبزرگان وسرداران قریش کودکی بدنیا آمد که اسمش را محمد گذاشتند، قبل ازتولد وپیش ازآن که چشم این کودک معصوم به دیدارپدرروشن گردد، پدرش پدرود حیات گفت ومادرهم پس ازشش سال فرزند دلبند خود را به تقدیرالهی واگذاروخود بدیارابدی پیوست. این کودک یتیم همانند حضرت موسی وحضرت عیسی، دوران قبل وپس ازولادت را دورانی پرازحادثات، اتفاقات وتحولاتی غیرمعمول سپری کرد: آمنه مادرحضرت محمد پس ازفوت همسربارها درخواب خود با رؤیا های مواجه گردید که پیاپی اورا نوید داده وامید وارمی ساختند. اودرمقاطع مختلف خواب می دید که کسی صدایش می زند که ای آمنه! « توباردارهستی وبزودی مادرخواهی شد..... ای آمنه! سرداراین امت ازتومتولد خواهد شد..... ای آمنه! مادرشخصی خواهی شد که بهترین انسان روی زمین است وباردیگرصدا زد که نامش را احمد بگذار!»
این طفل پاک ومعصوم، ازبدوتولد با معضلات مختلفی روبروشد، مادرش شیری برای خوردنش نداشت ومحتاج دایه گردید وازابتدای حیات با جهانی پرازرنج ومحنت، درد وداغ وحسرت پنجه نرم کرد، جهانی که با سختی ها آغازوبا ناملایمات همراه وبا پایانی پرازفخرومباهات، وپیشوائی امت ومقام والای رسالت همراه گردید.
حالا محمد به جوان برومندی بدل گردیده است که درزیرسایۀ الطاف بی پایان خالقش راه رُشد ونمووشگوفائی را یکی پی دیگری طی کرده است، درجوانی به القابی چون امین وصادق وپاکدامن ملقب گردید وبرهمین مبنا مورد لطف وتفقد یکی ازصاحبان ثروت ومکنت مکه یعنی خدیجه کبری، زن ثروتمندی قرارگرفت که به تجارت اشتغال داشت وی با شناختی که با اوپیدا کرد، اورا امین ومعتمد یافته ودررأس کاروباروکاروان تجارتی اش قرارداد ومتعاقباً اورا به همسری خود برگزید. واما چیزی نگذشت که درغارحرا ودرهنگامی که ازمشاغل دنیائی فاصله گرفته وبه رازونیازبا خالقش مشغول بود، فرشتۀ به سراغش آمد ودرحالی که کلام خدا را به وی عرضه کرد، وی را چنین مخاطب قرارداد:
اقرأ باسم ربک الذی خلق...
« ( ای محمد ) بخوان بنام پروردگارت، آن که ( همۀ جهان را ) آفریده است، همان خدای که به وسیلۀ قلم ( انسان را تعلیم داد وچیزهای به او) آموخت، چیزهای که نمی دانست ... قطعاً انسان درطغیان واتباع هوسها ازحد تجاوزمی کند، همین که خود را توانمند وبی نیازاحساس می کند... آیا اونمی داند که خداوند ( همۀ احوال اورا می یابد وهمۀ اعمال وی را می بیند؟ ) هرگز، هرگز...» ( سورۀ علق:1 -)
محمد سراسیمه خود را به همسرمحبوبش خدیجۀ کبری رسانده ووی را ازماجرای پیش آمده با خبرساخت وهمسرمحبوبش پس ازدقت وبررسی وپس آنکه جویای حقیقت گردیده واطمینانش حاصل شد به صفت اولین زن، رسالت وپیامبری امت را به وی تبریک گفته وبه وی ایمان آورد.
چیزی نگذشته بود که بازهم همان هاتف، تکراراً به سراغ وی آمده وهربارچنین مخاطبش قرارداد:
یایهالمدثر، قم فانذر، وربک فکبر...
« ای جامه برسرکشیده برخیزوبترسان (هشداربده ) وپروردگارت را به بزرگی یاد کن وجامۀ خویش را ازآلوده گیها پاکیزه داروازچیزهای کثیف وپلید دوری کن...» المدثر: 1 - )
>>>>>>>>>>>>>
برگی ازتاریخ پرازاضطراب و...
قسمت پانزدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
درست چهارده قرن قبل، درچنین ایام فرخنده ومبارکی درمکۀ مکرمه ودربین قبیله وخانوادۀ بزرگ عبدالمطلب، یکی ازبزرگان وسرداران قریش کودکی بدنیا آمد که اسمش را محمد گذاشتند، قبل ازتولد وپیش ازآن که چشم این کودک معصوم به دیدارپدرروشن گردد، پدرش پدرود حیات گفت ومادرهم پس ازشش سال فرزند دلبند خود را به تقدیرالهی واگذاروخود بدیارابدی پیوست. این کودک یتیم همانند حضرت موسی وحضرت عیسی، دوران قبل وپس ازولادت را دورانی پرازحادثات، اتفاقات وتحولاتی غیرمعمول سپری کرد: آمنه مادرحضرت محمد پس ازفوت همسربارها درخواب خود با رؤیا های مواجه گردید که پیاپی اورا نوید داده وامید وارمی ساختند. اودرمقاطع مختلف خواب می دید که کسی صدایش می زند که ای آمنه! « توباردارهستی وبزودی مادرخواهی شد..... ای آمنه! سرداراین امت ازتومتولد خواهد شد..... ای آمنه! مادرشخصی خواهی شد که بهترین انسان روی زمین است وباردیگرصدا زد که نامش را احمد بگذار!»
این طفل پاک ومعصوم، ازبدوتولد با معضلات مختلفی روبروشد، مادرش شیری برای خوردنش نداشت ومحتاج دایه گردید وازابتدای حیات با جهانی پرازرنج ومحنت، درد وداغ وحسرت پنجه نرم کرد، جهانی که با سختی ها آغازوبا ناملایمات همراه وبا پایانی پرازفخرومباهات، وپیشوائی امت ومقام والای رسالت همراه گردید.
حالا محمد به جوان برومندی بدل گردیده است که درزیرسایۀ الطاف بی پایان خالقش راه رُشد ونمووشگوفائی را یکی پی دیگری طی کرده است، درجوانی به القابی چون امین وصادق وپاکدامن ملقب گردید وبرهمین مبنا مورد لطف وتفقد یکی ازصاحبان ثروت ومکنت مکه یعنی خدیجه کبری، زن ثروتمندی قرارگرفت که به تجارت اشتغال داشت وی با شناختی که با اوپیدا کرد، اورا امین ومعتمد یافته ودررأس کاروباروکاروان تجارتی اش قرارداد ومتعاقباً اورا به همسری خود برگزید. واما چیزی نگذشت که درغارحرا ودرهنگامی که ازمشاغل دنیائی فاصله گرفته وبه رازونیازبا خالقش مشغول بود، فرشتۀ به سراغش آمد ودرحالی که کلام خدا را به وی عرضه کرد، وی را چنین مخاطب قرارداد:
اقرأ باسم ربک الذی خلق...
« ( ای محمد ) بخوان بنام پروردگارت، آن که ( همۀ جهان را ) آفریده است، همان خدای که به وسیلۀ قلم ( انسان را تعلیم داد وچیزهای به او) آموخت، چیزهای که نمی دانست ... قطعاً انسان درطغیان واتباع هوسها ازحد تجاوزمی کند، همین که خود را توانمند وبی نیازاحساس می کند... آیا اونمی داند که خداوند ( همۀ احوال اورا می یابد وهمۀ اعمال وی را می بیند؟ ) هرگز، هرگز...» ( سورۀ علق:1 -)
محمد سراسیمه خود را به همسرمحبوبش خدیجۀ کبری رسانده ووی را ازماجرای پیش آمده با خبرساخت وهمسرمحبوبش پس ازدقت وبررسی وپس آنکه جویای حقیقت گردیده واطمینانش حاصل شد به صفت اولین زن، رسالت وپیامبری امت را به وی تبریک گفته وبه وی ایمان آورد.
چیزی نگذشته بود که بازهم همان هاتف، تکراراً به سراغ وی آمده وهربارچنین مخاطبش قرارداد:
یایهالمدثر، قم فانذر، وربک فکبر...
« ای جامه برسرکشیده برخیزوبترسان (هشداربده ) وپروردگارت را به بزرگی یاد کن وجامۀ خویش را ازآلوده گیها پاکیزه داروازچیزهای کثیف وپلید دوری کن...» المدثر: 1 - )
یایهالمزمل، قم اللیل الا قلیلاً ...
« ای جامه برخود پیچیده، جزاندکی بیداربمان ( قیام شب کن ) نیمی ازشب ( را به نیایش بپرداز)، یا کمی ازنیمه کم کن ویا برنیمۀ آن بیفزا، وقرآن را با دقت وتأنی بخوان، ما سخن سنگینی را برتونازل خواهیم کرد... » ( المزمل: 1- )
دراین آیات کریمه است که رسول اکرم ( ص) به فاصله گرفتن ازآسایش وآرامش وبه قبول مسئولیتها ووجائب خطیری فرا خوانده می شوند که متوجه ایشان گردیده است..
این آیات کلام الله واین سوره های که پروردگار، یکی پی دیگری برای رسول اکرم فرستاد، با این پیامهای مهم وحیاتی وسرنوشت سازآغازگردید: بخوان وبرخیزوجامه ات را ازسرت برداروبه مسولیتها ووجائبی که به آن ها مکلف گردیده ئی جامۀ عمل بپوشان، خدا را به بزرگی یادکن، خود وماحول خود را پاک وتمیزگردان، زیرا برای یک مأموریت عظیم وحمل یک بارسنگینی که کوه ها ازحمل آن عاجزآمده اند، باید خود را آماده سازی. پیام های که با خواندن ونوشتن ( قلم ) آغازگردید، چیزی که درآئین ها وادیان گذشته سابقه نداشت ، ودرسورۀ مدثربه مسئولیتها ووجائب روزانه ودرسورۀ مزمل به وجائب ومسئولیتهای شبانۀ که درخواندن قرآن وتأمل به آن اشاره مستقیم دارد، پرداخته است. اولین کسی که به رسول اکرم ( ص ) وبه رسالتش ایمان آورد وتصدیق کرد، خدیجۀ کبری همسرگرامی اش بود، کسیکه اورا با تمام خصوصیات وخوی وخصلت ها می شناخت واورا آنگونه که بود وهست شناخته ودرک کرده بود وبرایش باورداشت، سپس علی وابوبکروعثمان ودرنهایت عمرو... قیادت ورسالتش را تصدیق وبه وی ایمان آورده وحمایت خود را ازوی با مال وجان اعلام نمودند، اینها علاوه برپایگاه قوی وقدرتمند خانواده گی وقومی، ازقدرت مالی وازسرمایۀ کافی هم بهره مند بودند، حمایت اینها ازکسی که غیرازخدا پشتوانۀ دیگری ندارد وازهمۀ آن ابزارووسایل رایج ومرسوم ومتداول زمانه بی بهره است، خود گویای یک حقیقت وواقعیتی است که غیرقابل مقایسه با معادلات اجتماعی وسیاسی مرسوم وموجود است، با وی علاوتاً افراد بیشماری ازبین برده گان واسیران وپیشه وران واهل کسب وکاررا که درزیرشلاق صاحبان قدرت وثروت کمرخم نموده ودرجستجوی راه نجات ودرتکاپوی آزادی واستقلال بسرمی بردند، ایمان آورده، همه را با یک عهد وپیمان برادروهمقطاروهم سنگرخود قرارداد، واولین هستۀ را ازاقشارمختلف جامعه چه تجاروبرخی سرمایه داران بزرگ وچه هم افراد تهی دست ومظلوم تشکیل داد که بعدها به یک جنبش عظیم وبه یک نظام نیرومند ومنظمی بدل گشت که دربرابربزرگترین قدرتهای زمان، روسا وزعمای بیرحم ایستاد وقدعلم کرد، ازمردم مظلوم ومحروم وازمستمندان ومستضعفان حمایت کرد وحمایت عامۀ مردم را با خود ساخت، درکنارملتهای محروم ودرمقابل دولتهای طاغی وزورمندانی که دست شان به خون ملتها آغشته بود قرارگرفت، واعلام کرد: « عربی برعجمی سفید پوستان برسیاه پوستان، زرد پوستان برسرخ پوستان فضیلت وبرتری ندارند مگربه تقوی، همۀ مردم اولاد یک آدم هستند وآدم ازخاک بود ».
پیامبری که ازجانب خدا، به رحمة للعالمین مورد خطاب قرارگرفت ودرظرف نیم قرن، نه با زر وزور، ونه با تهدید وتخویف، ونه با زندان واعدام، بلکه با عقیده وایمان قسمتهای وسیعی ازجهان را تحت رهبری وقیادت خود درآورد، قیادت ورهبری که نه برای سلطه وقبضه ونه برای استثمارواستعمارملتها ودولتها، ونه هم برای بهره کشی وبهربرداری های فردی، اجتماعی، سیاسی ویا نظامی، بلکه برای تحقق عدالت وانصاف، علم وآگاهی ودانش، اتحاد ووحدت صفوف، اصل واصول وقانون، رعایت حقوق دیگران، ادای وجائب ومسئولیتهای الهی وانسانی، صحت وسلامتی جسم وروح، کرامت وبزرگواری انسان، خیرخواهی وتعاون ودرنهایت برای استقلال وآزادی انسان ازبندها وزنجیرهای نفسانی، انسانی وشیطانی درجهان کمربسته است، تا زمانی که این اصل واصول واین اهداف ومقاصد واین ارزشهای والای الهی وانسانی رعایت گردید، اسلام ومسلمین، مانند تاج مرصعی برفرق بشریت درخشیدند واما اززمانی که این اصل واصول کمرنگ گردیده ویا ازاین اصل واصول فاصله گرفته شد، دوران ضعف وناتوانی ودوران پیری ونقاهت ودوران سقوط درورطۀ هولناک خود خواهی ها وجاه طلبی ها، وبرخورداری ازمکنت وثروت آغازواین روند با سؤظن وگمان، وبا تشتت وپراکندگی وبا بی حوصله گی وپرخاشگری بسوی انحطاط واختلاف وکشمکش های سوق داده شد که نتایج منفی آن تا قرن ها وتا همین اکنون محسوس وملموس ودرد آوروناراحت کننده است. پیامبری که سیزده سال تمام دربرابرهمۀ انواع آزاروشکنجه ها، تعقیب وتهدیدها، تروروتصفیۀ بهترین یاران وهمسنگرانش، درشرایطی عقب نشینی کرد ومقاومت نمود که هیچ آثار وعلایمی ازخشم وخشونت وکینه وانتقام دروی وپیروانش بمشاهده نرسید، خشم وخشونت را با صبروتحمل، نرمی وملایمت، شرافت وبزرگواری، عفووگذشت، جوانمردی وکرم، ثبات وپایداری وخیرخواهی وفرجام اندیشی پاسخ داد وتازمانی که کارد به استخوانش نرسید وتا زمانی که دشمن به یک قدمی وی ویارانش ظاهرنگردید وتا آنگاه که فرمان دفاع ومقابله وجهاد ازسوی پروردگاردریافت نکرد، راه رویاروئی ومقابلۀ بالمثل را اختیارنکرد.
« تحول وانقلابی را که محمد ( ص ) باعث آن شد انقلابی بود دربرابربت پرستی، برای استقرارمبادی عدالت، حریت ومساوات، انقلابی بود برای ازبین بردن امتیازات طبقاتی، انهدام ونابودی نظام های استبدادی وحکومت های فردی واشرافی، وانقلابی بود برای استقرارنظام جمهوری ومردمی، انقلابی برای برقراری توازن درتمام ساحات زندگی، انقلابی برای ازبین بردن اخلاق پست ودنی وروی آوردن به اخلاق عالی انسانی که ضامن تأمین کرامت بشری وشرافت انسانی شده بتواند.» ( سیرت النبی ازمحمد شاه ارشاد ).( ادامه دارد )
« ای جامه برخود پیچیده، جزاندکی بیداربمان ( قیام شب کن ) نیمی ازشب ( را به نیایش بپرداز)، یا کمی ازنیمه کم کن ویا برنیمۀ آن بیفزا، وقرآن را با دقت وتأنی بخوان، ما سخن سنگینی را برتونازل خواهیم کرد... » ( المزمل: 1- )
دراین آیات کریمه است که رسول اکرم ( ص) به فاصله گرفتن ازآسایش وآرامش وبه قبول مسئولیتها ووجائب خطیری فرا خوانده می شوند که متوجه ایشان گردیده است..
این آیات کلام الله واین سوره های که پروردگار، یکی پی دیگری برای رسول اکرم فرستاد، با این پیامهای مهم وحیاتی وسرنوشت سازآغازگردید: بخوان وبرخیزوجامه ات را ازسرت برداروبه مسولیتها ووجائبی که به آن ها مکلف گردیده ئی جامۀ عمل بپوشان، خدا را به بزرگی یادکن، خود وماحول خود را پاک وتمیزگردان، زیرا برای یک مأموریت عظیم وحمل یک بارسنگینی که کوه ها ازحمل آن عاجزآمده اند، باید خود را آماده سازی. پیام های که با خواندن ونوشتن ( قلم ) آغازگردید، چیزی که درآئین ها وادیان گذشته سابقه نداشت ، ودرسورۀ مدثربه مسئولیتها ووجائب روزانه ودرسورۀ مزمل به وجائب ومسئولیتهای شبانۀ که درخواندن قرآن وتأمل به آن اشاره مستقیم دارد، پرداخته است. اولین کسی که به رسول اکرم ( ص ) وبه رسالتش ایمان آورد وتصدیق کرد، خدیجۀ کبری همسرگرامی اش بود، کسیکه اورا با تمام خصوصیات وخوی وخصلت ها می شناخت واورا آنگونه که بود وهست شناخته ودرک کرده بود وبرایش باورداشت، سپس علی وابوبکروعثمان ودرنهایت عمرو... قیادت ورسالتش را تصدیق وبه وی ایمان آورده وحمایت خود را ازوی با مال وجان اعلام نمودند، اینها علاوه برپایگاه قوی وقدرتمند خانواده گی وقومی، ازقدرت مالی وازسرمایۀ کافی هم بهره مند بودند، حمایت اینها ازکسی که غیرازخدا پشتوانۀ دیگری ندارد وازهمۀ آن ابزارووسایل رایج ومرسوم ومتداول زمانه بی بهره است، خود گویای یک حقیقت وواقعیتی است که غیرقابل مقایسه با معادلات اجتماعی وسیاسی مرسوم وموجود است، با وی علاوتاً افراد بیشماری ازبین برده گان واسیران وپیشه وران واهل کسب وکاررا که درزیرشلاق صاحبان قدرت وثروت کمرخم نموده ودرجستجوی راه نجات ودرتکاپوی آزادی واستقلال بسرمی بردند، ایمان آورده، همه را با یک عهد وپیمان برادروهمقطاروهم سنگرخود قرارداد، واولین هستۀ را ازاقشارمختلف جامعه چه تجاروبرخی سرمایه داران بزرگ وچه هم افراد تهی دست ومظلوم تشکیل داد که بعدها به یک جنبش عظیم وبه یک نظام نیرومند ومنظمی بدل گشت که دربرابربزرگترین قدرتهای زمان، روسا وزعمای بیرحم ایستاد وقدعلم کرد، ازمردم مظلوم ومحروم وازمستمندان ومستضعفان حمایت کرد وحمایت عامۀ مردم را با خود ساخت، درکنارملتهای محروم ودرمقابل دولتهای طاغی وزورمندانی که دست شان به خون ملتها آغشته بود قرارگرفت، واعلام کرد: « عربی برعجمی سفید پوستان برسیاه پوستان، زرد پوستان برسرخ پوستان فضیلت وبرتری ندارند مگربه تقوی، همۀ مردم اولاد یک آدم هستند وآدم ازخاک بود ».
پیامبری که ازجانب خدا، به رحمة للعالمین مورد خطاب قرارگرفت ودرظرف نیم قرن، نه با زر وزور، ونه با تهدید وتخویف، ونه با زندان واعدام، بلکه با عقیده وایمان قسمتهای وسیعی ازجهان را تحت رهبری وقیادت خود درآورد، قیادت ورهبری که نه برای سلطه وقبضه ونه برای استثمارواستعمارملتها ودولتها، ونه هم برای بهره کشی وبهربرداری های فردی، اجتماعی، سیاسی ویا نظامی، بلکه برای تحقق عدالت وانصاف، علم وآگاهی ودانش، اتحاد ووحدت صفوف، اصل واصول وقانون، رعایت حقوق دیگران، ادای وجائب ومسئولیتهای الهی وانسانی، صحت وسلامتی جسم وروح، کرامت وبزرگواری انسان، خیرخواهی وتعاون ودرنهایت برای استقلال وآزادی انسان ازبندها وزنجیرهای نفسانی، انسانی وشیطانی درجهان کمربسته است، تا زمانی که این اصل واصول واین اهداف ومقاصد واین ارزشهای والای الهی وانسانی رعایت گردید، اسلام ومسلمین، مانند تاج مرصعی برفرق بشریت درخشیدند واما اززمانی که این اصل واصول کمرنگ گردیده ویا ازاین اصل واصول فاصله گرفته شد، دوران ضعف وناتوانی ودوران پیری ونقاهت ودوران سقوط درورطۀ هولناک خود خواهی ها وجاه طلبی ها، وبرخورداری ازمکنت وثروت آغازواین روند با سؤظن وگمان، وبا تشتت وپراکندگی وبا بی حوصله گی وپرخاشگری بسوی انحطاط واختلاف وکشمکش های سوق داده شد که نتایج منفی آن تا قرن ها وتا همین اکنون محسوس وملموس ودرد آوروناراحت کننده است. پیامبری که سیزده سال تمام دربرابرهمۀ انواع آزاروشکنجه ها، تعقیب وتهدیدها، تروروتصفیۀ بهترین یاران وهمسنگرانش، درشرایطی عقب نشینی کرد ومقاومت نمود که هیچ آثار وعلایمی ازخشم وخشونت وکینه وانتقام دروی وپیروانش بمشاهده نرسید، خشم وخشونت را با صبروتحمل، نرمی وملایمت، شرافت وبزرگواری، عفووگذشت، جوانمردی وکرم، ثبات وپایداری وخیرخواهی وفرجام اندیشی پاسخ داد وتازمانی که کارد به استخوانش نرسید وتا زمانی که دشمن به یک قدمی وی ویارانش ظاهرنگردید وتا آنگاه که فرمان دفاع ومقابله وجهاد ازسوی پروردگاردریافت نکرد، راه رویاروئی ومقابلۀ بالمثل را اختیارنکرد.
« تحول وانقلابی را که محمد ( ص ) باعث آن شد انقلابی بود دربرابربت پرستی، برای استقرارمبادی عدالت، حریت ومساوات، انقلابی بود برای ازبین بردن امتیازات طبقاتی، انهدام ونابودی نظام های استبدادی وحکومت های فردی واشرافی، وانقلابی بود برای استقرارنظام جمهوری ومردمی، انقلابی برای برقراری توازن درتمام ساحات زندگی، انقلابی برای ازبین بردن اخلاق پست ودنی وروی آوردن به اخلاق عالی انسانی که ضامن تأمین کرامت بشری وشرافت انسانی شده بتواند.» ( سیرت النبی ازمحمد شاه ارشاد ).( ادامه دارد )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر