نامۀ سرگشاده به:
برادران....
قسمت هشتم
پس ازایمان بخدا، دومین رکن مهم اسلام
نمازاست، نمازاست که شخصیت معنوی انسان را می سازد واگرآنگونه که حقیقت نمازاست ادا گردد، انسان را به سوی صلاح وفلاح جهت داده
وازصفات واعمال زشت وناپسند بازمی دارد. عمل انسان بیانگرآن است که انسان حقیقتاً
فریضۀ نماز را ادا کرده است و یا خیر، زیرا خداوند فرموده است که ادای نماز، انسان
را ازگناهان بزرگ ( بزهکاریها ) وکارهایی ناپسند ( زشتیها ) بازمی دارد.
پروردگارمی فرماید:
« مسلّماً
نماز (انسان را) از گناهان بزرگ و از کارهای ناپسند (در نظر شرع) بازمیدارد، و
قطعاً ذکر خدا و یاد الله (از هر چیز دیگری) والاتر و بزرگتر است، و خداوند میداند
که شما چه کارهائی را انجام میدهید (و سزا و جزایتان را خواهد داد).» سورۀ
عنکبوت: آیۀ 45
همانگونه که درنمازبه طهارت وپاکیزگی بدن
ازآلودگی ها وکثافات توجه زیادی صورت گرفته است به طهارت باطن وقلب هم اکیداً
توصیه گردیده است و چنانچه امام محمد غزالی دراحیاءالعلوم می فرماید:
« طهارت را چهارمرتبه است:
اول- پاک کردن ظاهرازاحداث
واخباث وفضلات.
دوم- تنظیف جوارح [ اندام ها
] ازگناه وبزه.
سوم- تطهیرازرذایل واخلاق
نکوهیده.
چهارم- تنزیه سِرازهرچه
جزخدای است، واین طهارت پیامبران وصدیقان است .
حقیقت معرفت خدای هرگزدردلی نیاید تا هرچه
جزخدای است ازوی بیرون نشود.
طهارت سِرازصفات نکوهیده وعمارت آن به صفات
ستوده نیاید تا ازطهارت دل ازخوی های بد وعمارت آن به خوی های نیک فارغ نشود.
وبدین مرتبه نرسد تا جوارح را ازمعصیتها پاک نکند وبه طاعتها آبادان نگرداند.
هرکه بصیرت او نا بینا باشد ازمراتب طهارت فهم
نکند مگردرجۀ واپسین را [ که] به اضافت لبابِ مطلوب چون پوست است، ودرآن غلوکند
ومبالغت نماید، وهمۀ اوقات خود مستغرق گرداند دراستنجا وشستن جامه ها و پاک داشتن
ظاهرو بخصوی آب های روان بسیارجستن وبه حکم وسوسه ونقصان عقل پندارد که طهارت
مطلوب و[ شریف] همین است وبس ونداند که سلف کلَّ همت وتمام فکرت خود را
درتطهیردلها مصروف داشتندی ودرکارظاهرمساهلت نمودندی.»
ما ازاول جمع واحد ویکدست ویکپارچۀ بودیم، وآن
زمانی بود که نه ازمال و جاه ونه هم ازدست های بیرونی ومداخلۀ خارجی حرف وخبری
درمیان بود، بلکه یک تعداد انسان های معتقد، مؤمن، ایثارگروفدائی اسلام که همه هدف
وارمان شان، درخدمت به اسلام ومسلمین خلاصه می گردید. جمع متحد ویکپارچه، وحرفی
ازقوم، نژاد ومذهب درمیان نبود. سنی وشیعه، پشتون وتاجیک، ازبک وهزاره باصداقت
وراستی واخلاص و... درصف واحد، با قلب های پرازعطوفت ومهرکه برای اسلام می تپید،
اما همین که آوارگی وهجرت آغازگردید، دروازه اختلاف ونفاق بازگردید وازهمان روزهای
نخست آواره گی وهجرت علایم تشتت وپراکندگی محسوس ومشهود بود. همانگونه که آن دوران
وآن ایام قبل ازآوره گی وهجرت، دوران امتحانی عظیم بود، وبا کمترین ایرادی به
پایان رسید این دوران نوین آوارگی وهجرت هم که ازمهمترین دوران وحساس ترین روزهای
امتحان بزرگ پروردگاربود وباید که با تفکروتعقل، سنجیدگی ودرایت، برادری واخوت،
شوری ومشورت، دلسوزی وترحم، حلم وبردباری،عفووگذشت وده ها صفت والای اسلامی سپری
می گشت، افسوس که.....
جائی که برادربه برادرنکند
رحم – بیگانه برای توبرادرشدنی نیست
آنروزاگرفرصت این را پیدا نکرده بودیم که به
کتاب خدا وسنت پیامبرگرامی مراجعه کرده وعیب ونقص کاروحرکت خود را درروش وکردارخود
جستجوکنیم وفقط به این اکتفا نمودیم که همه اشکالات کارخود وجمع خود را به گردن
این وآن بیاندازیم، امروزهنوزهم فرصت آنرا داریم که گذشته
وحال وآیندۀ خود را با محک ارزشهای والای اسلامی بسنجیم وبه دقت به بینیم که چه
کرده ایم وبه چه جهتی درحرکت بوده وهستیم، وازهمین حالا هم اگر بتوانیم
ودراختیارخود باشیم، راه صحیح ودرست را دراین اوضاع متلاطم ومتشنج ( کشوروجهان )
انتخاب ومشعل راه خود قراردهیم.
دو راه درسرراه ما قرارداشته ( درگذشته )
ودارد ( حال وآینده ) ودوانتخاب که درگذشته وحال با آن روبروبودیم وهستیم، میدانیم
که ازاین ها یکی صحیح وانسانی ودیگری ناصحیح وناثواب است: برادری وخصومت، حسن ظن
وسؤ ظن، ترحم وبیرحمی، جوانمردی
وناجوانمردی، اعتماد وبی اعتمادی، بردباری وخشونت، حرمت وبی حرمتی، آسان گیری وسخت
گیری، گذشت وانتقام وبهمین گونه ده ها صفت نیک واوصاف پسندیدۀ که با آنها مقامات
والای معنوی نصیب انسان میگردد وازاین طریق بسوی خیروفلاح رهنمون می گردد، وده ها
خصلت های نا ثوابی که بدورازمقام وحیثیت یک فرد مسلمان ومبارزویک انسان با احساس
وبا مسئولیت است ودرنهایت ازانسان چیزی می سازد که جزوحشت وبربریت حاصل دیگری
بهمراه نخواهد داشت، حتی امروزمی بینیم که این صفات ناموزون وناثواب را درمواردی
کسانی با خود یکدک می کشند که هیچ قابل باوروتصور( ازایشان) نیست. درعین اینکه
ظاهراً پایبند اصول واساسات دین ومتمسک به فرائض وواجبات الهی ( ازعبادات وشب زنده
داری تا روزه های فرضی ونفلی ) اند، اما فخرفروشی ومقدس مآبی، کبروغرور، بی عدالتی
وظلم، بخل وبغض، خودمحوری ویکه تازی، خشونت وبیرحمی، کینه وانتقام، وتهمت وافتراء،
وده هاخصلت غیراسلامی وانسانی ودرمواردی........ ازآنها به نمایش می گذارد.
انسان موجود ی است که با وجود همۀ توانایی های خدادادی، دارای عیب ونقص
هایی است که هرقدرهم که با برنامه ودقیق عمل کند، وهرقدرهم که موفقیت وکامیابی
حاصل کند بازهم ازخطا واشتباه وگناه نمی تواند درامان باشد واین حالت، اختیاری
نیست. وبغیرازپیامبران که معصوم اند، زیرا مدد پروردگارهرلحظه شامل حال ایشان است
وبا وحی والهام پروردگارمورد عنایت قرارمی گیرند، سایرانسانها با درجاتی متفاوت
دارای نقطه ضعف ها، خلاها وعیب واشکالاتی اند، که دربعضی ناچیزودربرخی به پیمانۀ
زیاد است. درهرصورت مسلمان برادرمسلمان است وبرادرنمی تواند به هیچ عذروبهانۀ با
برادرمسلمانش رو در رو قرارگرفته ویا با اوقطع رابطه کرده، یا راه اختلاف وکمکش
ویا راه تصادم ودرگیری با او را درپیش گیرد.
آنچه ازابتدای امرواقع گردیده است، نه
برمبنای حق ویا برمبنای اجباروحالتی ازناگذیری وبلکه برمبنای، غروروتکبروخود بزرگ
بینی وخود محوری واما بیشترریشه درحب جاه ومال دارد وچنانچه این معضله ادامه یافته
است وبه اوضاع وشرایط خاص وزمان ومکان وموقعیت خاصی خلاصه نگردیده است واختلاف پی
اختلاف وانشعاب پی انشعاب و جدائی درپی جدائی بوده است، چیزی که منافی اسلام و با
ارزش های اسلامی درتضاد است.
وآنچه که خیلی تأسف باراست این است که ما همین
که عیب واشکالاتی را دربین خود مشاهده نمودیم، بدون این که ازطریق اصولی ومطابق
دستورخدا وسیرۀ رسول اکرم ( ص) عمل نموده ومانند طبیبی که بیماری را به دلسوزی
معاینه وتحت تداوی قرارمی د هد ( ادعوالی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة ) به
رفع آن اقدام کنیم، به رأی ومیل خود متوصل گردیده ودست بکاری میزنیم که باعث تشتت
وپراکندگی وعامل اختلاف ونفاق بیشترمی گردد. دریک لحظۀ مهم وحساس وسرنوشت سازخود
را درجایگاه کسانی قرارمی دهیم که هیچ قابل مقایسه با آنها نیستیم، ویا خود را
درموقعیت ومقام حضرت عمر( رض) قرارداده وادعا می کنیم که حضرت عمرچنین وچنان کرد
واما اگرخود واعمال ( چه ظاهری وچه باطنی ) خود را بخواهیم با حضرت عمر( رض)
مقایسه کنیم نه تنها درحق حضرت عمر( ج) جفا کرده ایم بلکه به اسلام واعتقادات خود
دشمنی ورزیده ایم، زیرا اسلام اصولی را مشخص نموده است که مسلمان مکلف است تا آنها
را با تمام توان رعایت کند وبرای رعایت آن اصول باید آنقدرازصبروتحمل وگذشت وایثار
کاربگیرد که تا مسئله به راه حلی معقول ومنطقی بیانجامد ومشکل برطرف گردد، بطورمثال:
مسلمان برادرمسلمان است ومسلمان آنچه را که برای خود می پسندد باید برای
برادرمسلمان خود هم بپسندد. ما اگردرمسائل فامیلی، که فامیل نزد ما عزیزاست هرعیب
واشکالاتی را ازیکی ازاعضای فامیل و یا ازیکی ازهمکاران خود ویا ازیکی ازپیروان
خود به بینیم نه تنها عیب واشکالات را پنهان می کنیم بلکه اگرکسی آن عیب واشکالات
را ناخود آگاه افشاء کند تا زنده هستیم با وی راه دشمنی وخصومت را درپیش می گیریم.
ما به اهداف وآرزوهایی خود ( اسلام ) نمی رسیم
تا آنکه به اسلامی که ما مدعی آن هستیم که نزد ما عزیزاست، مانند آن علاقه مندی و
توجهی که به مال وجاه وبه خانواده و فرزندان خود داریم، به اسلام نداشته باشیم.
هرگاه دربین این خانوادۀ بزرگ ما ( اسلام )، مسائلی پیش آید (عیب واشکالاتی) رونما
گردد، ازاولین کسیانی هستیم که با بیرحمی با آن برخورد می کنیم وبدون درنگ به
افشاگری می پردازیم، بطور مثال: اگرروزی بین ما ویک برادرمسلمان ما اختلافی رونما
گردد که ما باید ازچیزی دست بردارگردیده ویا عقب نشینی کنیم، زیرا باید مسلمان
مصالح جمع را درنظرگرفته، برای این که آن
اصول اساسی ما ( وحدت واتحاد خدشه دارنگردیده و یا تشتت وپراکندگی ایجاد نگردد و
یا نظم وانسجام بهم نخورد وابروی دوآدم مسلمان زیرپای نگردد واین جریان باعث درد
ورنج سایرمسلمین نگردد ) باید یکی ازمایان بخاطرخدا ( ج )، ایثار کرده ( ازحق خود
تنازل کرده ) وکناربرود تا معضلۀ مذکورحل گردد. خیلی ازروایات مستندی درتاریخ
اسلام موجود است که انسانهای مؤمن وبا احساسی، محض برای رضای پروردگارازهمه حقوق
خود گذشته وبرمعضلۀ خاتمه داده اند ولی خیلی انسان های را هم سراغ داریم که خون
های زیادی را به ناحق ریخته اند تا حرف خود را بکرسی بنشانند، وهرگاه کمی به دقت
توجه گردد نشانه های ازرد پای شیطان دراین موارد مشهود است بگونۀ که شیطان نقش خود
را بخوبی ایفا کرده ودراین میان برنده میدان است.( ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر