ziaie1

ziaie1

۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه



                                باب عقاید
                           قسمت اول

برگرفته ازکتاب فقه آسان
مؤلف : محمد یوسف اصلاحی
مترجم : بهاءالدین ضیائی
تاریخ چاب : اول قوس 1372

                          بسم الله الرحمن الرحیم

                               فصل اول

                            ارکان اسلام
     هرعمارت و بنای بر بعضی بنیاد ها استوار است و تا زمانی ثابت و استوار می ماند که ستون ها و پایه های آن ، کاملأ مضبوط و مستحکم باشد .
    اگر در وضعیت ستون ها ضعفی پیش آید که باعث عدم استحکام عمارت گردیده و یا ستونها سُست ویا از ریشه پوسیده  شده  و قدرت و توانائی خود را از دست بدهد ؛ بزودی لحظاتی فرامی رسد که عمارت مذکور با آواز مهیبی منهدم گردد .
     اسلام  مانند عمارتی است که بر پنج پایه استوار است . این پایه ها ( ستون ها ) را ارکان اسلام گویند .
     ارکان عمارت اسلامی هر قدر نیرومند و قوی باشد ، عمارت اسلامی به همان پیمانه  ثابت و محکم و پایدار خواهد بود ؛ ولی اگر خدای نخواسته این ارکان سست و نا مطمئن گردیده و از ریشه به ضعفی روبرو گردد ؛ بزودی باعث انهدام بنای اسلام خواهد گردید .
     اگر اسلام برای ما عزیز است و ما در زیر سقف وسایۀ این عمارت عظیم ، با سکون و اطمینان ، خواهان بندگی پروردگار خود بوده  و بخوبی می دانیم که همۀ بنده هایی خدا (ج) در پناه این عمارت  ، از شر کفر و شرک و هرگونه بیماری روحی و روانی ( معنوی ) در امان بوده و با زندگی خدا پسندانه ، در دنیا و آخرت کامیاب خواهند بود ؛ پس بر ما واجب است که از حقیقت ارکان اسلام آگاهی حاصل نموده و برای تقویه و استحکام آن سعی و تلاش نمائیم ؛ و هیچ گاهی نگذاریم تا خدای نخواسته یکی از ارکان آن به ضعفی روبرو گردد ؛  زیرا این عمارت عظیم اسلامی وبا برکت ، زمانی نیرومند می گردد که این ارکان آن مضبوط ومستحکم باشد.
     پنج بنای اسلام ازاین قراراست :
   1 - کلمۀ طیبه ؛ یعنی اجتناب ازعقاید کفرو شرک و ایمان به عقاید اسلامی .
   2 - اقامت نماز.
   3 - ادای زکوة .
   4 - روزۀ رمضان .
   5 - حج بیت الله شریف
   ارشاد رسول کریم ( ص ) است :
     بُنِیَ الِاسلامُ عَلی خَمسٍ
     « اسلام برپنج بنا استوار است »
    * شهادة ان لا اله الا الله و ان محمد اً رسول الله
     « گواهی دادن به اینکه غیر از خدا (ج ) کسی لایق عبادت نیست و محمد ( ص ) فرستادۀ خدا ( ج ) است.»
     *وَاِقامِ الصَّلوةِ
     « وبرپا داشتن نماز ».
     *وایتاء الزکاة
     « و پرداختن زکوة».
     *و صوم رمضان
     « وروزه گرفتن در رمضان».
     *و حج البیت
     « وحج بیت الله شریف ».( متفق علیه )

                                 


                               فصل دوم

                       افکار و عقاید  اسلامی

اساس و بنیاد اعمال صالحه
     ایمان ، اساس  و بنیاد همۀ اعمال صالحه  در اسلام است. بدون ایمان نه عبادتی ازاعتباربرخوردار است ؛ و نه نیکی  قابل قبول ؛  ونه بدون ایمان نجات ممکن است . عمل انسان هر قدر  پسندیده و مطلوب و مناسب باشد ؛ ولی اگر بنیاد آن بر ایمان استوار نباشد ؛ ازجانب خداوند ( ج) هیچ  قدر و قیمتی ندارد .
     قرآن مجید آن عملی را عمل صالح گوید که محرک حقیقی آن ایمان باشد .
      « هرکس عملی نیک انجام دهد، در حالی که مؤمن است ؛ چه مرد  باشد یا زن ، به او حیات پاکیزۀ می بخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام دادند خواهیم داد ».
                                                          ( النمل – 97 )
     « ای رسول ( ص ) : بگو آیا به شما خبر دهم که زیانکار ترین ( مردم ) چه کسانی اند ، آنها که تلاشهایی شان در زندگی دنیا گُم ( ونابود) شده ، با این حال گمان می کنند  که کار نیک انجام می دهند.
     آنها کسانی اند که به آیا ت پروردگار و لقای ( دیدار) او  کافرشدند ، به همین جهت اعمال آنها ضایع و نابود شد . لذا روز قامت میزانی برای آنها بر پا نخواهیم کرد. »
                      ( کهف : 103 – 105 )
مراد ازایمان
     پذیرفتن قلبی کلمۀ طیبه و کلمۀ  شهادت و اقرار به زبان است .
     کلمۀ طیبه چنین است :
     لَا اِلهَ اِلاَ اَللهُ مُحَمَدُ رَسُولُ الله
     « جز خدا ( ج ) هیچ چیزی قابل پرستش نیست و  محمد ( ص) فرستادۀ خدا (ج ) است . »
     کلمۀ شهادت :
     اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلا اللهُ  وَ اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَدأ عَبدُ هُ وَ رَسُولُهُ
     « گواهی می دهم که جز خدا ( ج) هیچ چیزی قابل پرستش نیست و گواهی می دهم که محمد ( ص) بنده و فرستادۀ خدا ( ج ) است .»
     ایمان آوردن به کلمه طیبه و کلمۀ شهادت به آن مفاهیمی که بصورت اجمالی اقرار می گردد ، آنرا عقاید اسلامی گویند .
     عقاید اسلامی برشش اصل استواراست :
   1 - ایمان به ذات و صفات خداوند ( ج ) .
   2 - ایمان به تقدیر .
   3 - ایمان به فرشته هایی خداوند ( ج ) .
   4 - ایمان به رسولان خداوند ( ج )  ( و برختم نبوت ایمان داشتن ).
   5 - ایمان به کتب آسمانی .
   6 - ایمان به روزآخرت .
     دراصل این عقاید ششگانه ، شش رکن ایمان و هریکی لازم وملزوم دیگری است .
     قبول یکی ایجاب می  کند که همه قبول  گردد و انکار دیگری باعث انکارهمه پنداشته می شود ؛ وحقیقت ایمان این است که  همۀ این عقاید را از ته دل به پذیرند .
    آن کسی که یکی را انکار کند هرگز مؤمن نمی باشد و آن  کسی هم مؤمن پنداشته نمی  شود که علاوه بر این عقاید ششگانۀ که در اسلام آمده است از جانب خود عقیدۀ جدیدی را جزء ایمان قرار دهد و برای ایمان آوردن ضروری بداند.

ایمان به ذات و صفات خداوند ( ج )
       1 - این کائنات با همۀ این وسعت و بزرگی و آن کُرات بیشماری که درگردش اند ؛ منظومه های مختلفی که عقل از محاسبۀ آن قاصر است ؛ اینها زادۀ یک حادثۀ اتفاقی و یا نتیجۀ استمرار یک عمل طبیعی و مادی در طی سالیان دراز نمی باشد  ؛ بلکه خداوند ( ج )  با حکمت و اراده و با دستور خاص خود آنها را ایجاد نموده است . خود مالک حقیقی و  خود باقدرت و اختیار خویش آنها را ثابت و استوار نموده  و تا زمانی که بخواهد قائم و دائم نگه می دارد.
       2 - خالق همۀ کائنات پروردگار ( ج ) است . هیچ چیزی  بدون ارادۀ او و به خودی خود ایجاد نشده است  . هر چیزی برای موجودیت و بقای خود به او محتاج و او پروردگار همۀ عالمیا ن است .
     او چیزی را که بخواهد باقی می گذارد و آنچه را بخواهد فنا می سازد  ؛ وجود هر چیز ، محتاج اراده و عنایت اوست .
       3 - خداوند( ج ) همیشه هست وبرای همیشه می باشد . او زندۀ جاوید است و هرگز فنا شدنی نیست .
       4 - خداوند (ج) یکی است ؛ همه به او محتاج اند و او محتاج کسی نیست ؛ و به هر چیز قادر است . کسی مانع ارادۀ وفیصلۀ او شده نمی تواند .
     نه از کسی زاده شده و نه از او کسی زاده شده است ؛ و نه او را پدر و مادر ، نه زن  وبچه ؛ و نه خانواده و قبیلۀ است.
       5 - خداوند ( ج ) یکتا است . در ذات و صفات و درحقوق و اختیارا ت او کسی شریک نیست . او بخودی خود موجود است ، بی نیاز است ، درذات و صفات ، وحقوق و اختیارات خود هرگز محتاج حمایت دیگری نیست .
       6 - هیچ چیزی از قدرت خداوند (ج) خارج نیست . کسی هیچ عملی را تصور کرده نمی تواند که او ازآن عاجز باشد . ذات او از مجبوری و معذوری وهرعیب  وایرادی پاک است .  ذاتش سرچشمۀ همۀ نیکی ها است .
   تمام صفات برتر و نام های شایسته از آن اوست ؛ نه او را خواب می آید و نه خواب آلودگی . او کاملاً پاک و ا ز هر عیب و نقصی  مبری است .
       7 - فقط خداوند ( ج ) مالک حقیقی کائنات است .او منبع و منشأ اقتدار و قدرت است . در کائنات به تنهائی حکم او جریان دارد . نه دراقتدارخود به کسی محتاج است ؛ و نه نزد غیر او ذرۀ از قدرت و اقتدار و جود دارد . او هرچه بخواهد انجام می دهد و هیچ کسی او را مورد پرسش قرار داده نمی تواند .
       8 - فقط خداوند (ج ) منبع و مرکز اصلی قدرت است ودر برابر او قدرت دیگری وجود ندارد ؛ وهرچه بنام قدرت پنداشته می شود در برابر وی هیچ است .
     درکائنات برای هیچ کس و هیچ چیز ، مجالی نیست تا بدون مشیت و ارادۀ او حرکتی انجام دهد ؛ و یا در برابر حکم او اظهار موجودیت کند .
    اگرانسان باشد و یا فرشته ، جن باشد و یا مخلوق قدرتمند دیگری ، سیارۀ از سیارات بزرگ آسمان و یا طاقت و قدرت دیگری ؛ آن قدرت های که از آنها آگاهیم و یا در آینده به آن آگاهی خواهیم یافت ؛ تمام قدرتها در برابر قدرت بی پایان او هیچ است .
      9 - خداوند (ج) هروقت و در هر جایی موجود است ؛ هرچیز زیرسلطۀ او قرار دارد و هیچ چیزی از او مخفی نیست ؛ نه تاریکی هایی زیر زمین و نه فضایی لایتناهی آسمان .
     اوغیب را می داند و او از نیت و ارادۀ انسان ؛ افکار و احساسات و تمام عزائم پوشیده اش به خوبی آگاه است .  
    او به بنده های خویش از رگ گردن نزدیکتر است . او به گفته های گذشته و آینده به صورت یقین علم دارد . برگی که از درخت به زیر افتاده و دانۀ  که در زیر  پرده هایی تاریک زمین پنهان گردیده باشد از محدودۀ علم او خارج نیست .
       10 - مرگ و زندگی در ید قدرت اوست . کسی را که بخواهد زندگی می بخشد و آنکه را بخواهد می میراند. کسی را که خواهان مرگش باشد ؛  کسی وی را نجات داده نمی تواند ؛ و کسی را که اوزندگی بخشد ؛ کسی او را کشته نمی تواند .
       11 - خزائن هرچیز نزد پروردگار است ، آنرا که محروم کند کسی او را بخشیده نمی تواند و کسی را که چیزی بخشد کس دیگری مانع وی شده نمی تواند.
     دادن و ندادن ( فرزند ) در اختیار اوست ؛ کسی را بخواهد پسر می دهد و دیگری را دختر ؛ و یا هردو را اعطاء می کند ؛ و یا کسی را که خواست از هر دو محروم می گرداند .
     در برابر فیصله اش فرصت دم زدن نیست .
       12 - نفع و نقصان فقط به مشیت اوست . اگر کسی را به مصیبت و نقصانی مواجه گرداند ؛ کسی دفع کرده نمی تواند  ؛ و اگربه کسی  نفع و خیری برساند ؛ هیچ کسی مانع آ ن شده نمی تواند  .
    به غیر از خداوند ( ج) ، نه کسی به دیگری نفع رسانده می تواند و نه نقصانی .
       13 - فقط خداوند( ج ) برای همه روزی می دهد . خزانۀ رزق در قبضۀ اوست . او از تما م مخلوقات خود بخوبی آگاه است و همه را روزی می رساند . فراخی و تنگی روزی در اختیار اوست . آنچه را برای کسی مقدر کرده باشد ، ضرور برایش می رسد . نه بیشتر از آن ، کسی داده می تواند و نه از آنچه مقدر است مانع شده می تواند .
      14 - خداوند( ج) عادل و منصف ، علیم و حکیم است ؛ شایسته وعالی  فیصله می کند ؛ اجرو پاداش هیچ مستحقی را ضایع نمی سازد ؛ به کسی ظلم نمی کند ؛ از عدل و انصاف او بعید است که نیک و بد نزد او یکی باشد . او پاداش اعمال هریکی را می دهد . او نه مجرمی را بیش از جرمش سزا می دهد و نه نیکوکاری را از اجر و پاداش وی محروم می گرداند . آن فیصلۀ را که می کند بر بنیاد علم و حکمت و عد ل و انصاف استوار است .
     15 - خداوند ( ج ) به بنده هایش بی نهایت مهربان است . گناهان ایشان را می بخشد ؛ توبۀ توبه کنندگان را قبول می کند ؛ رحم او بر بنده هایش  مساوی است ؛ مؤمن هرگز از رحمت و مغفرت او مأیوس نمی گردد.
    16 - فقط خداوند ( ج ) شایستۀ محبت است و باید که رضایش حاصل گردد ؛ آن محبتی که به غیر او صورت می گیرد باید به خاطراو باشد و محبت او باید بر همه محبت ها افزون باشد .
    17 - فقط خداوند ( ج) مستحق شکر گذاری است ؛ وعبادت  منحصربه اواست ؛ و غیر از او ، کسی لایق عبادت نیست .     
     تنها او شایستۀ آن است که در حضورش قرار بگیریم ، سجده نمائیم ، دعا کنیم و در برابر او اظهار عجز و درماندگی نمائیم .
    18 - صِرف حق خداوند( ج ) است که از او اطاعت گردد ؛ از قانون وی فرمان برداری شود و ازشریعت او بصورت غیر مشروط اطاعت گردد.
     حلال و حرام نمودن چیزی حق خداوند( ج ) است و درین حق ، کسی شریک او بوده نمی تواند .
    19 - خداوند ( ج ) شایستۀ آن است تا از او بترسند و امید ها را به او وابسته گردانند و از او در هر موردی مدد جویند و او را  روا کنندۀ حاجت ها ، مشکل گشا و حامی و ناصر خود بدانند  و براو توکل کنند و به او در همۀ امور رجوع نمایند.
  20 - فقط از خداوند ( ج ) طلب هدایت کنند . هدایت  صِرف کار اوست . آنکه را او هدایت کند ، کسی او را گمراه کرده نمی تواند و آنکه را او از هدایت محروم کند ؛ کسی او را هدایت کرده نمی تواند.
  21 - کفر و الحاد  ؛ شرک و  بدعت ؛ باعث تباهی دنیا و آخرت است .
     بد ترین مردم در روی زمین خداوند ( ج ) کسانی اند که وجود او را انکار کنند و از قبول دینش سر بتابند و دیگران را شریک او قرار دهند و در بدل او از نفس و خواهشات خود پیروی کنند .
  22 - کسانی که با کفر بمیرند ، لعنت خداوند ( ج ) ، فرشته های خدا (ج ) و تمام انسانها بر آنها است .
 23 - انجام کفرو شرک ، نارضایتی خداوند ( ج ) ، عذاب همیشه گی و رسوائی دائمی است.
   شرک ، دروغ محض  و ظلم بزرگی است . تمام گناهان بخشیده می شود ؛ ولی خداوند ( ج ) مشرک را مورد عفو قرار نمی دهد  :
        اِنَّ اللهَ لا یَغفِرُاَن یُشرَکَ بِهِ وَ یَغفِرُ مَادُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاء .
 « خدا ( هرگز ) شرک را نمی بخشد و پائین تر از آنرا برای هرکسی بخواهد ( شایستگی آنرا داشته  باشد ) می بخشد . »

ایمان به تقدیر
     درحقیقت ، ایمان به تقدیریک جزء مهم ایمان به ذات و صفات خداوند( ج ) است ؛ و در قرآن مجید از آن به همین صفت ، ذکر بعمل آمده است ؛ البته دراحادیث رسول اکرم ( ص ) با در نظرداشت اهمیت آن ، به صفت یک عقیدۀ، مستقل یاد گردیده است .
    دراصل منظور از ایمان به تقدیر این است ، که آنچه در جهان هستی اتفاق می افتد ؛ چه خیر باشد و یا شر ؛ و یا آن  که در آینده اتفاق  خواهد افتاد  ؛ همه و همه  از جانب خداوند ( ج) است .
   خداوند ( ج ) به آن علم دارد و هیچ ذرَۀ از خیر و شر از دائرۀ علم او خارج نیست ؛ وهرچیز در دائره علم او قرار دارد .
   انسانی که به دنیا می آید ، بدیها و نیکی ها را مرتکب می شود ، همه وهمه قبل از ظهور ؛ در علم خداوند (ج ) داخل است .
   در کائنات هیچ ذرۀ بدون ارادۀ او نه حرکتی کرده می تواند و نه حرکت هیچ ذرۀ از دائرۀ علم او خارج است . خداوند( ج ) آنچه را برای کسی که نوشته است ؛ در دنیا هیچ قدرتی وی را از آن محروم کرده نمی تواند ؛  و آنرا که از چیزی محروم کند ، هیچ قدرتی برایش داده نمی تواند ؛ اساس تقدیرخوب و بد فقط درید قدرت اوست ، و او فیصله سعادت و شقاوت انسان ها را قبلأ کرده است ؛ و آن درعلم اوست .
     رسول اکرم ( ص) میفرمایند :
      کَتَبَ اللهُ مَقَادِیرَ الخَلاَئِقَ قَبلَ اَن یَخلُقَ السَّمواتِ وَ الاَرضَ بِخَمسِینَ اَلفَ سَنَةٍ  قَالَ وَ کَانَ عَرشُهُ عَلَی المَاءِ
     « خداوند ( ج ) تقدیر مخلوقات را پنجاه هزار سال قبل از  خلقت زمین و آسمان نوشته است و فرمود : و عرش آن برآ ب بود . »            ( مشکوة باب الایمان بالقدر بحواله مسلم عن عبدالله بن عمرو(رض) ) .

ایمان به ملائکه
       1 - ملائکه از مخلوقات فرمانبردار خداوند ن(ج ) اند . آنها از نور پیدا شده اند . از نظرهایی ما پنهان اند . نه مرد اند و نه زن . آنها را خداوند ( ج ) برامور مختلف مؤظف کرده است و آنها فقط سرگرم وظائف خویش اند
       2 - ملائکه مطابق میل خویش کاری انجام داده نمی توانند و نه آنها را در امور خدائی دخالتی است ، آنها رعیت بی اختیار خداوند ( ج ) اند ؛ آن دستوری که از جانب  خداوند به آنها صادر می گردد بی چون و چرا درتعمیل آن سرگرم اند ؛ مجال و فرصتی برای آنها در برابر حکم پروردگار نیست .
       3 - ملائکه همیشه در تسبیح و حمد پروردگار( ج ) مصروف اند . آنها نه از حکم پروردگار ( ج )  سرپیچی کرده می توانند و نه هرگزاز حمد و تسبیح پروردگار (ج ) غفلت می ورزند . شب و روز را به ذکر پاکی پروردگار (ج ) سپری می کنند و لحظۀ آرام نیستند .
       4 - ملائکه همیشه از خوف پروردگار (ج) می لرزند و هیچ گاهی تصور نافرمانی و بغاوت پروردگار (ج) را کرده نمی توانند.
       5 - پروردگار (ج) آن وظائفی را که برای ملائکه مقررفرموده است با دیانت داری و مسئولیت پذیری انجام می دهند ، نه هیچگاهی در فرائض خویش سستی و غفلت می ورزند و نه در وظائف خویش خلافی را مرتکب می شوند.
       6 - شمار دقیق ملائکه را فقط پروردگار (ج) میداند و بس . البته چهار ملک بزرگ نزد پروردگار  (ج ) مقرب و مشهور اند :
     الف : حضرت جبرئیل ( ع) ، این ملک کتابها و احکام و پیغام پروردگار(ج ) را نزد انبیا میبرد ( وفعلأ این مأموریت خاتمه یافته است ، زیرا با حضرت محمد (ص) نبوت ختم گردیده است ) .
     ب : حضرت اسرافیل (ع ) ، این ملک مأمور دمید ن صور در روزقیامت است .
    ج : حضرت میکائیل ( ع) ، این ملک مأمور باران و برای مخلوق پروردگار (ج ) وظیفۀ رساندن روزی را به عهده دارد .
    د : حضرت عزرائیل (ع ) ، این ملک مأمور قبض روح مخلوقات است.
     دوملک مأمور و همراه هر انسان است ، یکی اعمال نیک  و دیگری اعمال بد انسان را نوشته می کنند  . آنها را « کراماً کاتبین » گویند .

     برخی از ملائک بعد از مردن انسان در قبر حاضر گردیده و به پرسش از وی می پردازند ، که اینها بنام نکیر و منکر اند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر