ziaie1
۱۳۹۲ بهمن ۱۱, جمعه
۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه
توبۀ نصوح
نوشته اند
:نصوح مردی عربی بود که چهره و سیمای زنان داشت و به این جهت کارش دلاکی در حمام
زنانه بودو زنان و شاهزادگان را دلاکی می
کرد . اتفاقاً روزی انگشتری دختر امیر در گرمابه گم شد قرار شد فرطۀ ( لٌنگ) همه
دلاکان را کاوش کنند . نصوح وحشت زده بگوشه ای پنهان شد و با خدا عهد کرد که اگر
انگشتر پیدا شد از این کار و شغل توبۀ بی برگشت کند . چون انگشتر پیدا شد و نصوح ایمن گشت و توبه نا
شکستنی کرد ، به توبۀ نصوح معروف شد.
تفسیر ادبی و عرفانی خواجه عبدالله انصاری ( در پاورقی تفسیر آیۀ 22 سورۀ
حدید )
باب عقاید
قسمت اول
برگرفته ازکتاب فقه آسان
مؤلف : محمد یوسف اصلاحی
مترجم : بهاءالدین ضیائی
تاریخ چاب : اول قوس 1372
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل اول
ارکان اسلام
هرعمارت و بنای
بر بعضی بنیاد ها استوار است و تا زمانی ثابت و استوار می ماند که ستون ها و پایه های آن ، کاملأ مضبوط و مستحکم باشد .
اگر در وضعیت ستون ها ضعفی پیش آید که باعث عدم
استحکام عمارت گردیده و یا ستونها سُست ویا از ریشه پوسیده شده و
قدرت و توانائی خود را از دست بدهد ؛ بزودی لحظاتی فرامی رسد که عمارت مذکور با
آواز مهیبی منهدم گردد .
اسلام مانند عمارتی است که بر پنج پایه استوار است .
این پایه ها ( ستون ها ) را ارکان اسلام گویند .
ارکان عمارت اسلامی هر قدر نیرومند و قوی باشد ،
عمارت اسلامی به همان پیمانه ثابت و محکم و
پایدار خواهد بود ؛ ولی اگر خدای نخواسته این ارکان سست و نا مطمئن گردیده و از
ریشه به ضعفی روبرو گردد ؛ بزودی باعث انهدام بنای اسلام خواهد گردید .
اگر اسلام برای
ما عزیز است و ما در زیر سقف وسایۀ این عمارت عظیم ، با سکون و اطمینان ، خواهان
بندگی پروردگار خود بوده و بخوبی می دانیم
که همۀ بنده هایی خدا (ج) در پناه این عمارت ، از شر کفر و شرک و هرگونه بیماری روحی و روانی
( معنوی ) در امان بوده و با زندگی خدا پسندانه ، در دنیا و آخرت کامیاب خواهند
بود ؛ پس بر ما واجب است که از حقیقت ارکان اسلام آگاهی حاصل نموده و برای تقویه و
استحکام آن سعی و تلاش نمائیم ؛ و هیچ گاهی نگذاریم تا خدای نخواسته یکی از ارکان
آن به ضعفی روبرو گردد ؛ زیرا این عمارت
عظیم اسلامی وبا برکت ، زمانی نیرومند می گردد که این ارکان آن مضبوط ومستحکم
باشد.
پنج بنای اسلام
ازاین قراراست :
1 - کلمۀ طیبه ؛
یعنی اجتناب ازعقاید کفرو شرک و ایمان به عقاید اسلامی .
2 - اقامت نماز.
3 - ادای زکوة .
4 - روزۀ رمضان .
5 - حج بیت الله
شریف
ارشاد رسول کریم
( ص ) است :
بُنِیَ الِاسلامُ
عَلی خَمسٍ
« اسلام برپنج بنا
استوار است »
* شهادة ان لا اله الا الله و ان محمد اً
رسول الله
« گواهی دادن
به اینکه غیر از خدا (ج ) کسی لایق عبادت نیست و محمد ( ص ) فرستادۀ خدا ( ج )
است.»
*وَاِقامِ الصَّلوةِ
« وبرپا داشتن
نماز ».
*وایتاء الزکاة
« و پرداختن
زکوة».
*و صوم رمضان
« وروزه گرفتن
در رمضان».
*و حج البیت
« وحج بیت الله
شریف ».( متفق علیه )
فصل دوم
افکار و عقاید اسلامی
اساس و بنیاد اعمال صالحه
ایمان ، اساس و بنیاد همۀ اعمال صالحه در اسلام است. بدون ایمان نه عبادتی ازاعتباربرخوردار
است ؛ و نه نیکی قابل قبول ؛ ونه بدون ایمان نجات ممکن است . عمل انسان هر
قدر پسندیده و مطلوب و مناسب باشد ؛ ولی
اگر بنیاد آن بر ایمان استوار نباشد ؛ ازجانب خداوند ( ج) هیچ قدر و قیمتی ندارد .
قرآن مجید آن عملی را عمل صالح گوید که محرک
حقیقی آن ایمان باشد .
« هرکس عملی
نیک انجام دهد، در حالی که مؤمن است ؛ چه مرد
باشد یا زن ، به او حیات پاکیزۀ می بخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی
که انجام دادند خواهیم داد ».
( النمل – 97 )
« ای رسول ( ص
) : بگو آیا به شما خبر دهم که زیانکار ترین ( مردم ) چه کسانی اند ، آنها که
تلاشهایی شان در زندگی دنیا گُم ( ونابود) شده ، با این حال گمان می کنند که کار نیک انجام می دهند.
آنها کسانی اند که به آیا ت پروردگار و
لقای ( دیدار) او کافرشدند ، به همین جهت اعمال آنها ضایع و نابود
شد . لذا روز قامت میزانی برای آنها بر پا نخواهیم کرد. »
( کهف : 103 – 105 )
مراد ازایمان
پذیرفتن قلبی
کلمۀ طیبه و کلمۀ شهادت و اقرار به زبان
است .
کلمۀ طیبه چنین
است :
لَا اِلهَ اِلاَ
اَللهُ مُحَمَدُ رَسُولُ الله
« جز خدا ( ج )
هیچ چیزی قابل پرستش نیست و محمد ( ص) فرستادۀ
خدا (ج ) است . »
کلمۀ شهادت :
اَشهَدُ اَن لا
اِلهَ اِلا اللهُ وَ اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَدأ
عَبدُ هُ وَ رَسُولُهُ
« گواهی می دهم
که جز خدا ( ج) هیچ چیزی قابل پرستش نیست و گواهی می دهم که محمد ( ص) بنده و
فرستادۀ خدا ( ج ) است .»
ایمان آوردن به
کلمه طیبه و کلمۀ شهادت به آن مفاهیمی که بصورت اجمالی اقرار می گردد ، آنرا عقاید
اسلامی گویند .
عقاید اسلامی برشش
اصل استواراست :
1 - ایمان به ذات
و صفات خداوند ( ج ) .
2 - ایمان به
تقدیر .
3 - ایمان به
فرشته هایی خداوند ( ج ) .
4 - ایمان به
رسولان خداوند ( ج ) ( و برختم نبوت ایمان
داشتن ).
5 - ایمان به کتب
آسمانی .
6 - ایمان به
روزآخرت .
دراصل این
عقاید ششگانه ، شش رکن ایمان و هریکی لازم وملزوم دیگری است .
قبول یکی ایجاب می کند که همه قبول گردد و انکار دیگری باعث انکارهمه پنداشته می
شود ؛ وحقیقت ایمان این است که همۀ این
عقاید را از ته دل به پذیرند .
آن کسی که یکی
را انکار کند هرگز مؤمن نمی باشد و آن کسی
هم مؤمن پنداشته نمی شود که علاوه بر این
عقاید ششگانۀ که در اسلام آمده است از جانب خود عقیدۀ جدیدی را جزء ایمان قرار دهد
و برای ایمان آوردن ضروری بداند.
ایمان به ذات و صفات خداوند ( ج )
1 - این
کائنات با همۀ این وسعت و بزرگی و آن کُرات بیشماری که درگردش اند ؛ منظومه های
مختلفی که عقل از محاسبۀ آن قاصر است ؛ اینها زادۀ یک حادثۀ اتفاقی و یا نتیجۀ استمرار
یک عمل طبیعی و مادی در طی سالیان دراز نمی باشد ؛ بلکه خداوند ( ج ) با حکمت و اراده و با دستور خاص خود آنها را
ایجاد نموده است . خود مالک حقیقی و خود
باقدرت و اختیار خویش آنها را ثابت و استوار نموده و تا زمانی که بخواهد قائم و دائم نگه می دارد.
2 - خالق همۀ
کائنات پروردگار ( ج ) است . هیچ چیزی بدون ارادۀ او و به خودی خود ایجاد نشده است . هر چیزی برای موجودیت و بقای خود به او محتاج
و او پروردگار همۀ عالمیا ن است .
او چیزی را که بخواهد باقی می گذارد و آنچه را
بخواهد فنا می سازد ؛ وجود هر چیز ، محتاج
اراده و عنایت اوست .
3 - خداوند(
ج ) همیشه هست وبرای همیشه می باشد . او زندۀ جاوید است و هرگز فنا شدنی نیست .
4 - خداوند
(ج) یکی است ؛ همه به او محتاج اند و او محتاج کسی نیست ؛ و به هر چیز قادر است .
کسی مانع ارادۀ وفیصلۀ او شده نمی تواند .
نه از کسی زاده شده و نه از او کسی زاده شده است
؛ و نه او را پدر و مادر ، نه زن وبچه ؛ و
نه خانواده و قبیلۀ است.
5 - خداوند (
ج ) یکتا است . در ذات و صفات و درحقوق و اختیارا ت او کسی شریک نیست . او بخودی
خود موجود است ، بی نیاز است ، درذات و صفات ، وحقوق و اختیارات خود هرگز محتاج
حمایت دیگری نیست .
6 - هیچ چیزی
از قدرت خداوند (ج) خارج نیست . کسی هیچ عملی را تصور کرده نمی تواند که او ازآن
عاجز باشد . ذات او از مجبوری و معذوری وهرعیب
وایرادی پاک است . ذاتش سرچشمۀ همۀ
نیکی ها است .
تمام صفات برتر و
نام های شایسته از آن اوست ؛ نه او را خواب می آید و نه خواب آلودگی . او کاملاً پاک
و ا ز هر عیب و نقصی مبری است .
7 - فقط
خداوند ( ج ) مالک حقیقی کائنات است .او منبع و منشأ اقتدار و قدرت است . در
کائنات به تنهائی حکم او جریان دارد . نه دراقتدارخود به کسی محتاج است ؛ و نه نزد
غیر او ذرۀ از قدرت و اقتدار و جود دارد . او هرچه بخواهد انجام می دهد و هیچ کسی
او را مورد پرسش قرار داده نمی تواند .
8 - فقط
خداوند (ج ) منبع و مرکز اصلی قدرت است ودر برابر او قدرت دیگری وجود ندارد ؛
وهرچه بنام قدرت پنداشته می شود در برابر وی هیچ است .
درکائنات برای هیچ کس و هیچ چیز ، مجالی نیست تا
بدون مشیت و ارادۀ او حرکتی انجام دهد ؛ و یا در برابر حکم او اظهار موجودیت کند .
اگرانسان باشد و
یا فرشته ، جن باشد و یا مخلوق قدرتمند دیگری ، سیارۀ از سیارات بزرگ آسمان و یا
طاقت و قدرت دیگری ؛ آن قدرت های که از آنها آگاهیم و یا در آینده به آن آگاهی
خواهیم یافت ؛ تمام قدرتها در برابر قدرت بی پایان او هیچ است .
9 - خداوند (ج)
هروقت و در هر جایی موجود است ؛ هرچیز زیرسلطۀ او قرار دارد و هیچ چیزی از او مخفی
نیست ؛ نه تاریکی هایی زیر زمین و نه فضایی لایتناهی آسمان .
اوغیب را می داند و او از نیت و ارادۀ انسان ؛
افکار و احساسات و تمام عزائم پوشیده اش به خوبی آگاه است .
او به بنده های
خویش از رگ گردن نزدیکتر است . او به گفته های گذشته و آینده به صورت یقین علم
دارد . برگی که از درخت به زیر افتاده و دانۀ
که در زیر پرده هایی تاریک زمین
پنهان گردیده باشد از محدودۀ علم او خارج نیست .
10 - مرگ و
زندگی در ید قدرت اوست . کسی را که بخواهد زندگی می بخشد و آنکه را بخواهد می میراند.
کسی را که خواهان مرگش باشد ؛ کسی وی را
نجات داده نمی تواند ؛ و کسی را که اوزندگی بخشد ؛ کسی او را کشته نمی تواند .
11 - خزائن
هرچیز نزد پروردگار است ، آنرا که محروم کند کسی او را بخشیده نمی تواند و کسی را
که چیزی بخشد کس دیگری مانع وی شده نمی تواند.
دادن و ندادن ( فرزند ) در اختیار اوست ؛ کسی را
بخواهد پسر می دهد و دیگری را دختر ؛ و یا هردو را اعطاء می کند ؛ و یا کسی را که
خواست از هر دو محروم می گرداند .
در برابر فیصله
اش فرصت دم زدن نیست .
12 - نفع و
نقصان فقط به مشیت اوست . اگر کسی را به مصیبت و نقصانی مواجه گرداند ؛ کسی دفع
کرده نمی تواند ؛ و اگربه کسی نفع و خیری برساند ؛ هیچ کسی مانع آ ن شده نمی
تواند .
به غیر از خداوند ( ج) ، نه کسی به دیگری نفع
رسانده می تواند و نه نقصانی .
13 - فقط
خداوند( ج ) برای همه روزی می دهد . خزانۀ رزق در قبضۀ اوست . او از تما م مخلوقات
خود بخوبی آگاه است و همه را روزی می رساند . فراخی و تنگی روزی در اختیار اوست .
آنچه را برای کسی مقدر کرده باشد ، ضرور برایش می رسد . نه بیشتر از آن ، کسی داده
می تواند و نه از آنچه مقدر است مانع شده می تواند .
14 - خداوند(
ج) عادل و منصف ، علیم و حکیم است ؛ شایسته وعالی فیصله می کند ؛ اجرو پاداش هیچ مستحقی را ضایع
نمی سازد ؛ به کسی ظلم نمی کند ؛ از عدل و انصاف او بعید است که نیک و بد نزد او
یکی باشد . او پاداش اعمال هریکی را می دهد . او نه مجرمی را بیش از جرمش سزا می
دهد و نه نیکوکاری را از اجر و پاداش وی محروم می گرداند . آن فیصلۀ را که می کند
بر بنیاد علم و حکمت و عد ل و انصاف استوار است .
15 - خداوند (
ج ) به بنده هایش بی نهایت مهربان است . گناهان ایشان را می بخشد ؛ توبۀ توبه کنندگان
را قبول می کند ؛ رحم او بر بنده هایش
مساوی است ؛ مؤمن هرگز از رحمت و مغفرت او مأیوس نمی گردد.
16 - فقط خداوند
( ج ) شایستۀ محبت است و باید که رضایش حاصل گردد ؛ آن محبتی که به غیر او صورت می
گیرد باید به خاطراو باشد و محبت او باید بر همه محبت ها افزون باشد .
17 - فقط خداوند
( ج) مستحق شکر گذاری است ؛ وعبادت
منحصربه اواست ؛ و غیر از او ، کسی لایق عبادت نیست .
تنها او شایستۀ
آن است که در حضورش قرار بگیریم ، سجده نمائیم ، دعا کنیم و در برابر او اظهار عجز
و درماندگی نمائیم .
18 - صِرف حق خداوند( ج ) است که از او اطاعت
گردد ؛ از قانون وی فرمان برداری شود و ازشریعت او بصورت غیر مشروط اطاعت گردد.
حلال و حرام
نمودن چیزی حق خداوند( ج ) است و درین حق ، کسی شریک او بوده نمی تواند .
19 - خداوند ( ج
) شایستۀ آن است تا از او بترسند و امید ها را به او وابسته گردانند و از او در هر
موردی مدد جویند و او را روا کنندۀ حاجت
ها ، مشکل گشا و حامی و ناصر خود بدانند و
براو توکل کنند و به او در همۀ امور رجوع نمایند.
20 - فقط از
خداوند ( ج ) طلب هدایت کنند . هدایت صِرف
کار اوست . آنکه را او هدایت کند ، کسی او را گمراه کرده نمی تواند و آنکه را او
از هدایت محروم کند ؛ کسی او را هدایت کرده نمی تواند.
21 - کفر و الحاد ؛ شرک و
بدعت ؛ باعث تباهی دنیا و آخرت است .
بد ترین مردم
در روی زمین خداوند ( ج ) کسانی اند که وجود او را انکار کنند و از قبول دینش سر
بتابند و دیگران را شریک او قرار دهند و در بدل او از نفس و خواهشات خود پیروی
کنند .
22 - کسانی که با
کفر بمیرند ، لعنت خداوند ( ج ) ، فرشته های خدا (ج ) و تمام انسانها بر آنها است
.
23 - انجام کفرو
شرک ، نارضایتی خداوند ( ج ) ، عذاب همیشه گی و رسوائی دائمی است.
شرک ، دروغ محض و ظلم بزرگی است . تمام گناهان بخشیده می شود ؛ ولی
خداوند ( ج ) مشرک را مورد عفو قرار نمی دهد :
اِنَّ اللهَ
لا یَغفِرُاَن یُشرَکَ بِهِ وَ یَغفِرُ مَادُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاء .
« خدا ( هرگز ) شرک
را نمی بخشد و پائین تر از آنرا برای هرکسی بخواهد ( شایستگی آنرا داشته باشد ) می بخشد . »
ایمان به تقدیر
درحقیقت ،
ایمان به تقدیریک جزء مهم ایمان به ذات و صفات خداوند( ج ) است ؛ و در قرآن مجید از
آن به همین صفت ، ذکر بعمل آمده است ؛ البته دراحادیث رسول اکرم ( ص ) با در
نظرداشت اهمیت آن ، به صفت یک عقیدۀ، مستقل یاد گردیده است .
دراصل منظور از
ایمان به تقدیر این است ، که آنچه در جهان هستی اتفاق می افتد ؛ چه خیر باشد و یا
شر ؛ و یا آن که در آینده اتفاق خواهد افتاد
؛ همه و همه از جانب خداوند ( ج)
است .
خداوند ( ج ) به
آن علم دارد و هیچ ذرَۀ از خیر و شر از دائرۀ علم او خارج نیست ؛ وهرچیز در دائره
علم او قرار دارد .
انسانی که به
دنیا می آید ، بدیها و نیکی ها را مرتکب می شود ، همه وهمه قبل از ظهور ؛ در علم
خداوند (ج ) داخل است .
در کائنات هیچ
ذرۀ بدون ارادۀ او نه حرکتی کرده می تواند و نه حرکت هیچ ذرۀ از دائرۀ علم او خارج
است . خداوند( ج ) آنچه را برای کسی که نوشته است ؛ در دنیا هیچ قدرتی وی را از آن
محروم کرده نمی تواند ؛ و آنرا که از چیزی
محروم کند ، هیچ قدرتی برایش داده نمی تواند ؛ اساس تقدیرخوب و بد فقط درید قدرت
اوست ، و او فیصله سعادت و شقاوت انسان ها را قبلأ کرده است ؛ و آن درعلم اوست .
رسول اکرم ( ص) میفرمایند :
کَتَبَ اللهُ مَقَادِیرَ الخَلاَئِقَ قَبلَ اَن
یَخلُقَ السَّمواتِ وَ الاَرضَ بِخَمسِینَ اَلفَ سَنَةٍ قَالَ وَ کَانَ عَرشُهُ عَلَی المَاءِ
« خداوند ( ج )
تقدیر مخلوقات را پنجاه هزار سال قبل از
خلقت زمین و آسمان نوشته است و فرمود : و عرش آن برآ ب بود . » ( مشکوة باب الایمان بالقدر بحواله
مسلم عن عبدالله بن عمرو(رض) ) .
ایمان به ملائکه
1 - ملائکه
از مخلوقات فرمانبردار خداوند ن(ج ) اند . آنها از نور پیدا شده اند . از نظرهایی
ما پنهان اند . نه مرد اند و نه زن . آنها را خداوند ( ج ) برامور مختلف مؤظف کرده
است و آنها فقط سرگرم وظائف خویش اند
2 - ملائکه
مطابق میل خویش کاری انجام داده نمی توانند و نه آنها را در امور خدائی دخالتی است
، آنها رعیت بی اختیار خداوند ( ج ) اند ؛ آن دستوری که از جانب خداوند به آنها صادر می گردد بی چون و چرا
درتعمیل آن سرگرم اند ؛ مجال و فرصتی برای آنها در برابر حکم پروردگار نیست .
3 - ملائکه
همیشه در تسبیح و حمد پروردگار( ج ) مصروف اند . آنها نه از حکم پروردگار ( ج
) سرپیچی کرده می توانند و نه هرگزاز حمد
و تسبیح پروردگار (ج ) غفلت می ورزند . شب و روز را به ذکر پاکی پروردگار (ج )
سپری می کنند و لحظۀ آرام نیستند .
4 - ملائکه
همیشه از خوف پروردگار (ج) می لرزند و هیچ گاهی تصور نافرمانی و بغاوت پروردگار
(ج) را کرده نمی توانند.
5 - پروردگار
(ج) آن وظائفی را که برای ملائکه مقررفرموده است با دیانت داری و مسئولیت پذیری
انجام می دهند ، نه هیچگاهی در فرائض خویش سستی و غفلت می ورزند و نه در وظائف
خویش خلافی را مرتکب می شوند.
6 - شمار
دقیق ملائکه را فقط پروردگار (ج) میداند و بس . البته چهار ملک بزرگ نزد پروردگار (ج ) مقرب و مشهور اند :
الف : حضرت
جبرئیل ( ع) ، این ملک کتابها و احکام و پیغام پروردگار(ج ) را نزد انبیا میبرد (
وفعلأ این مأموریت خاتمه یافته است ، زیرا با حضرت محمد (ص) نبوت ختم گردیده است )
.
ب : حضرت
اسرافیل (ع ) ، این ملک مأمور دمید ن صور در روزقیامت است .
ج : حضرت
میکائیل ( ع) ، این ملک مأمور باران و برای مخلوق پروردگار (ج ) وظیفۀ رساندن روزی
را به عهده دارد .
د : حضرت
عزرائیل (ع ) ، این ملک مأمور قبض روح مخلوقات است.
دوملک مأمور و همراه هر انسان است ، یکی اعمال
نیک و دیگری اعمال بد انسان را نوشته می
کنند . آنها را « کراماً کاتبین » گویند .
برخی از ملائک
بعد از مردن انسان در قبر حاضر گردیده و به پرسش از وی می پردازند ، که اینها بنام
نکیر و منکر اند .
۱۳۹۲ بهمن ۱, سهشنبه
قسمت سوم
بسم الله الرحمن الرحیم
اشک یتیم
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد
شوق برسر هرکوی وبام خواست
پرسید زان میانه یکی کودکی یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاه است
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیدا ست آنقدر که متاعی گرانبها ست
نزدیک رفت پیر زنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدۀ من و خون دل شماست
مارا به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرک سالهاست که با رمه آشنا است
آن پارسا که ده خرد
وملک رهزن است
آن پاد شاکه مال رعیت خورد گداست
برقطرۀ سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهراز کجاست
پروین به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آن چنان کسی که نرنجد زحرف راست
پروین اعتصامی
شاعر آزاده ، با احساس و با درد
رهبری ضعیف ( ضعیف الایمان و ضعیف النفس )
جامعۀ اسلامی جامعۀ
است که برمبنای ایمان و عمل ، زهد وتقوی ، عدالت و انصاف ، برادری و اخوت ؛ و
دلسوزی و ترحم پایه گذاری میگردد ؛ و هرگاه زعامت و رهبری جامعۀ اسلامی بر اصول و ارزشهای
و الای اسلامی عمل نموده و به آن ها متعهد و پایبند باقی بماند ، هیچ گاهی جامعه به
بحرانی روبرو نگردیده و در مسیر انحراف ،
انحطاط ، سراشیبی و سقوط قرار نمی گیرد .
این اوضاع آشفتۀ
که دربیشتر جوامع و یا کشورهای جهان سوم بمشاهده
می رسد ؛ برگرفته از فکر واندیشه ؛ و یا ایمان و عقیدۀ حاکم بر جامعه نبوده که بر
دیگران تحمیل شده باشد ؛ بلکه دستآورد هائی نظام هایی فاسد و زعما و رهبران ظالمی است که با اعمال زور و قدرت برگردۀ مردم مظلوم وستمدیدۀ
خود پا نهاده و با تکیه بر افکار و اندیشه های وارداتی و جزیه به بیگانگان ؛ نه تنها به ملت و مردم مظلوم خود ستم روا می
دارند ، بلکه تاریخ کشور خود را سیاه و ازخود ودولت خود و نظام موجود خود یک
هیولای بدنیا ارائه می دارند .
تقسیم جامعه به
اقشار قدرتمند و ضعیف و یا هم ظالم و
مظلوم ، ویا دارا و نادار و یا راه وروش های همراه با افراط و تفریط ؛ و یا زیرپا نمودن همه ارزشهای والای انسانی و
اخلاقی چیزی است که بیشتر جوامع را تهدید
میکند و این چیز تازۀ هم نیست ، بلکه در طول تاریخ بشر ، جوامع انسانی با این گونه آلام و رنجها روبرو بوده و درد آنرا کشیده اند ؛ واما داد و فریاد مردم با درک و با احساس هم بطور
همیشه و مداوم شنیده شده و آهنگ آن بطور دوام دار طنین انداز بوده است .
در کلیله و د
منه آمده است : « می
بینم که کار های زمانه میل به ادبار دارد
وچنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی ؛ و افعال ستوده و اقوال پسندیده مدروس گشته ؛ و راه راست بسته ؛
و طریق ضلالت گشاده ؛ و عدل ناپیدا ؛ و
جور ظاهر؛ و علم متروک ؛ و جهل مطلوب
؛ و لئوم و دنائت مستولی؛ و کرم و مروت متواری ؛
و دوستیها ضعیف ؛ وعداوتها قوی ؛ نیکمردان رنجور و مستذل ؛ و شریران فارغ و
محترم ؛ و مکروخدیعت بیدار ؛ و وفا وحریت
در خواب ؛ و دروغ مؤثرو مثمر ؛ وراستی مهجور و مردود ؛ وحق منهزم ؛ و باطل مظفر ؛
ومتابعت هوا سنتی متبوع ؛ و ضایع گردانیدن احکام خرد طریقتی مشروع ؛ و مظلوم محق
ذلیل ؛ وظالم مبطل عزیز ؛ وحرص غالب و قناعت مغلوب ؛ و عالم غدار ؛ و زاهد مکار
بدین معانی شادمان و بحصول این ابواب تازه روی وخندان ؛ وچون فکرت من بدینگونه
درکارهای دنیا محیط گشت و بشناختم که آدمی شریفتر خلائق وعزیزتر موجوداتست و قدر
ایام عمر خویش بواجبی نمی داند و در نجات نفس نمی کوشد . ازمشاهدت این حال در
شگفتی عظیم افتادم و چون بنگریستم مانع این سعادت را حتی اندک و نهمتی حقیر است که
مردمان بدان مبتلا شده اند وآن لذات حواس است .» کلیله ودمنه 57
این حالتی بوده
است که درزمان ومکان و در یک برهۀ خاصی از
تاریخ اتفاق افتاده است و مسبب اصلی این
حالت یا حکام و دولت های خود کامه وظالم و
فاسدی بوده اند که مقدرات مردم را دراختیار داشته اند و یا اینکه انسان ها از وجائب و مسئولیت هائی ایمانی
و انسانی خود غفلت نموده و راه خود را بسوی فلاح و رستگاری گم کرده و در نتیجه به
این وضع نا به هنجار روبرو گردیده اند .
انحطاط اخلاقی وضعف ایمانی در امت
بعد از وفات عمر بن عبدالعزیز (رض)
« حکومت های فردی
و موروثی و کثرت مال و ثروت در جامعه اسلامی میکروبهای نفاق و اخلاق و اعمال
مترفین سابق آغاز شد . محیط به عیش جوئی گرایش پیدا کرد. زندگی ایمان و عمل صالح
که اصل سرمایه این امت است و ترکه ارزشمند پیامبر (ص) ، دراین دور در معرض خطر بود
و تصور میرفت که این امت از نظراخلاقی وروحی بطورکلی تو خالی بماند ، زیرا در قلوب
، افسردگی ، در ایمان ضعف ، در ارتباط با خدا اضمحلال بشدت وسرعت در حال رشد بود و
این امر بی نهایت خطرناک بود و دولت از حفاظت چنین گوهر ارزشمندی نه تنها غافل وبی
تفاوت بود بلکه خود دولت و نمایندگانش خطر مهمی علیه این امر محسوب می شدند و در
حقیقت با روشهای عملی خویش داعی ومحرک انحطاط اخلاقی بودند . » 59 تاریخ دعوت
هشدار رسول اکرم ( ص ) به امت اسلامی
« پیامبر اکرم (ص
) در روزهای واپسین حیاتش از چیزی که زیاد احساس خطر می کرد همین بود که حب دنیا
مسلمانان را هضم نکند و مانند امت های گذشته به این مرض مبتلا نشوند و ازبین نروند
. چند روز قبل از وفات ، در خطبۀ به صراحت ارشاد فرموده بودند : « مالفقراخشی
علیکم و لاکن اخشی علیکم ان تبسط الدنیا ......»
ترجمه : « من در
مورد شما از فقر وافلاس احساس خطر نمی کنم ، اما خطر این است که ثروت دنیا زیاد
گردد ، همچنان که برای امت های گذشته زیاد شده بود . پس شما جهت حرص از یکدیگر
سبقت می جوئید همچنان که گذشتگان چنین
کردند و این نیز شما را هلاک خواهد کرد همانطور که گذشتگان را هلاک کرد . »60
تاریخ دعوت و اصلاح
« این خطری که از
زمان نبوت احساس می شد ، بزودی ظاهر شد ، اما بلافاصله برای مبارزه با این خطر ، بندگان مخلص و فداکار خداوند وارد میدان
عمل شدند و با نیروی ایمان درونی ، صحبت و تربیت و عظ و نصیحت و دعوت و تلقین ،
هزاران نفر را از طوفان مادیت نجات دادند بلکه خود جریان این طوفان مهیب را کند
کردند و تسلسل ایمانی و معنوی امت را حفظ کردند که از تسلسل سیاسی و نژادی خیلی
مهم تر بود و نگذاشتند که بطور کلی این
امت ، قومی بی روح و بی سیرت و بدون یقین بار بیایند ؛ و برای مبارزه با این فتنه ، گروهی برجسته از فضلای تابعین
وجود داشت که تعدادی ازآنها مانند سعید بن جبیر – محمد بن سیرین و شعبی اختصاص و
امتیاز داشتند. »
اما حریف اصلی این فتنه و پرچمدار دعوت ایمانی
، حضرت حسن بصری بودند.
حضرت ، اوضاع
آشفتۀ آن ایام را چنین به تصویر می کشند :
« هیهات ،
هیهات که آز ، طمع و برنامه های خیالی ، ایمان مردم را غارت کرده اند ؛ سخنهای
زبانی موجود است اما اثری از عمل نیست . علم موجود است اما برای آن عمل برآن ،
صبرو استقامت نیست . ایمان است اما خالی ازیقین ، تعداد مردم زیاد است ، اما مغز
های متفکر کم ، سرو صدای جمعیت ها زیاد ، اما یک بندۀ خدای که از او انس پیدا شود
وجود ندارد . به خدا سوگند ، مردم (
درایمان ) داخل شدند و بلافاصله خارج شدند و همه چیز را دانستند و ازپذیرفتن انکار
ورزیدند ، قبلأ چیزی را حرام گفتند و بعدأ همان را حلال کردند . چه دینی دارید شما
؟ فقط چرب زبانی ؟ اگرپرسیده شود آیا شما بر روز حساب یقین دارید ؟ در جواب می
گویند : آری . قسم به مالک روز جزا غلط گفتند ، زیرا مؤمن باید در دین قوی باشد و
برای علمش حلم و برای حلمش علم ، زیبائی آن باشد . مؤمن بایستی عاقل اما نرم طبیعت
باشد ، صبرو استغنای آن فقر و افلاسش را بپوشاند و اگر ثروت دارد ، حد اعتدال را
از دست ند هد و باید در خرج گشاده دست و در مورد مستمندان رحیم و کریم و در پرداخت
حقوق دست باز و گشاده دل و در انصاف مالی ثابت قدم باشد . اگر از کسی متنفرباشد
نباید در حقش زیاده روی کند و اگر کسی را دوست دارد ِ، درهمکاری با او از حد شرعی
تجاوز نکند ، عیب جوئی نکند ، تمسخر ، طعن تشنیع نکند و یا به امور بیهوده سروکار
نداشته باشد . با لهو ولعب گرایش پیدا نکند ، سخن چینی نکند ِ. چیزی که حق او نیست
خواستار آن نباشد ی چیزی که پرداخت آن واجب است از آن سرپیچی نکند ، در عذر خواهی
از حد نگذرد ِ، ازمصایب دیگران خوشحال نگردد. »
آن اوضاع آشفته
و حالت اسفبار ، باسعی وتلاش مستمر ؛ و ایثار وفداکاری مردان باخدا و ایثارگر
ومؤمنِ چون شیخ حسن بصری و یارانش دگرگون ؛ وبزودی تغیرات کمی و کیفی در همه ابعاد
زندگی جامعه رونما گردید .
افغانستان وآشفتگی اوضاع کشور
روزی که قشون
شوروی سابق با سرافگندگی و ذلت ، خاک
افغانستان را ترک کرد و متعاقب آن قدرتی بنام شوروی فروپاشید ؛ و پس از مدتی وبا مقاومت
بیشتر و جهاد بی امان ، رژیم نجیب هم سقوط کرد ؛ درهمین لحظاتی که باید با اعلام جهاد اکبر ( مبارزه با نفس ) ، از دست آورد های
بزرگ جهاد تجلیل به عمل می آمد ، تازه نشانه های از حب مال و جاه در میان صفوف مجاهدین آشکار گردید ؛ اگر چه این پدیده عمومیت نداشت ؛ و با درگیری ها و جنگهای سازمان یافتۀ بیرونی
، محسوس نبود ؛ اما در مجموع ، زمینه را
برای افراد فرصت طلب و استفاده جو چنان فراهم آورد ، تا یکباره به مال و منال و ریاست
و چوکی روی آورند آ ، به صورتی که جهاد و دست آورد های عظیم آن را زیر
سوال برده و به چالش کشند . جهادی که با خون های پاک جوانان و پیران ایثارگرو
فداکار و با شکم های گرسنه و پاهایی برهنۀ فدائیان اسلام آغاز گردید و با حمایت و
پشتیبانی همۀ مردم ما ( از زن و مرد ) تقویت شد و با مهاجرت بیش از هفت ملیون
آواره جهان شمول گردید ؛ و درنهایت به پیروزی عظیمی که همانا فروپاشی ابر قدرت
شوروی بود انجامید ، بسی مایۀ فخر و مباهات و شکران است .
چیزی که درد
آور و مایۀ رنج و الم است آنکه پس از آن همه شهید و قربانی و پیروزی باورنکردنی ؛
جهاد و انقلاب و دستآورد های عظیم آن بالوسیلۀ دست های کثیف و مرموزی از داخل و
خارج مورد تاخت و تاز و دست برد قرار گرفت
و به غارت برده شد ؛ و درد آورتر از همه این که جهاد و انقلاب نشانه قرار گرفت و تا
آنکه همه چیز حتی ارزشهای والای انسانی و اخلاقی را به نابودی روبروکرد .
و با پیاده کردن نظام جدید ، همراه با زر و زور و تزویر
دروازۀ هرگونه فساد و سؤ استفاده باز گردید و تیر تعبیه شده در کمان به هدف خورد و
یکشبه افرادی از خاک ذلت به اوج رفعت و ازعالَم گمنامی به شهرت و نام و نشان
رسیدند . مسابقه در همه ابعاد آن درداخل
نظام آغاز ( مسابقه ، ثروت و قدرت و شهرت ) و ادامه یافت ، و صیادانی که در کمین
نشسته بودند به آرزوهای دیرین خویش رسیدند ؛ تا جائی که صدای طرّاحان و مجریان آن هم در آمد . و اما سیل ثروت ، توام با رشد وانکشاف و زندگی
شهری ؛ وزرق و برق های فریبندۀ دنیائی ، بگونۀ در آمد که همه را کلاوۀ سر در گم نمود و به انسان نا آرامی که راه را گم کرده بود ، فرصت درنگ و تفکر و تعقل و بازبینی به فرجام
کار و توجه به نتایج حاصله را نداد وگوئی که انسان یا مست و یا دیوانه است و قادر
نیست تا راه خود را بسوی فلاح ورستگاری ویا ادای فرائض وواجبات الهی و انسانی باز یابد .
و همین است که
اوضاع موجود ما و جامعۀ ما و کشور و حتی منطقۀ که ما در آن زندگی می کنیم ؛ بیانگر
آن است که به سلسلۀ طوفان های یک ربع قرن گذشته
، طوفان دیگری در راه است و همین گونه که ما دریک بیراهۀ تنگ و تاریک و
دریک فضای پراز گردو غبار و سراسر ابهام ، بسوی نامشخصی درحرکتیم ، کاروان بشریت
هم وضع بهتری ازما پیدا نخواهد کرد ، زیرا
ملتی را که یک روزی قلب آسیا پنداشته می شد ؛ امروز در تلاش اند تا به رودۀ گندیدۀ
تبدیل نموده که به شکمبۀ سرمایه داری وصل
است ؛ وبزودی خواهیم دید که هرگونه آصیب جدی به ما ، همۀ ما حول ما و حتی دورترین
نقاط دنیا را هم متأثر خواهد ساخت .
در حوالی سقوط
رژیم نجیب زمزمه های شنیده می شد که : بهترین راه حل برای معضلۀ افغانستان وخاتمه دادن به جنگ ها و رویاروئی ها ، یک
نظام تیکنوکرات است به اشتراک همه نیروها
و احزاب و سازمان هایی مدنی که در افغانستان مطرح اند و اگر یک دولت تیکنوکرات با
حمایت و پشتیبانی جهانی در افغانستان ساخته شود ؛ آنگاه افغانستان یک افغانستان
آباد ، مرفه و پیشرفته خواهد گردید . این ایده درکنفرانس بن به گونۀ یک کودتا عملی
گردید ، و آنگونه نظامی را که قدرت های جهانی برای افغانستان طرح و نقشۀ آنرا
ریخته بودند درافغانستان پیاده کردند و تکنوکرات ها و مهره هایی را که در طرح
گنجانیده بودند از سراسرد نیا به افغانستان سرازیر کرده و با حمایت مالی و نظامی و سیاسی و فرهنگی و
زیرچتر سازمان هایی بنام حقوق بشر( که هیچ کسی صدای خود را هم بلند کرده نتواند ) در
رأس نظام قرار دادند و هرچه خواستند کردند و اما نتیجه چه شد ؟
ادامۀ جنگ و
خشونت ، فساد درهمه ابعاد آن ، تولید و اعتیاد به مواد مخدر و سقوط همه ارزشهای
معنوی و انسانی .
آسیا یک پیکری آب و گیل است ملت افغان در آن پیکر دل
است
و آنچه مایۀ درد
و رنج وعذاب بیشتراست شگافی است که دربین ملت مسلمان ما ایجاد کرده اند ؛ جمعی همه
هست ونیست خویش را قربانی کرده و از قله های رفیع ناز و نعمت به خاک مذلت نشسته و جمع دیگری جان های شیرین خویش را به طبق اخلاص
گذاشته و شهید شده و جمعی دیگر دست وپا و اعضای بدن خویش را به خاطر خدا و حاکمیت
دین خدا فدا کرده ؛ ولی افراد انگشت شماری از درون نظام ، راه فساد و طغیان و راه
سؤ استفاده و د زدی وغارت بیت المال را
پیدا نموده و به نود در صد ازمجاهدین و
سربازان اسلام و خانواده های شان ، خانواده های شهدا و معلولینی که در بدترین
شرایط زندگی پُرمشقتی را سپری می کنند ، و آن مردم بی پناه و بی گناه وبی وسیله و
بی کسی که دربین دو جناح مجاهد و غیر مجاهد ، همیشه سرگردان بوده اند ، پُشت کرده ؛ نه تنها جهاد و مجاهدین را زیر سوال
برده بلکه انقلاب و افغانستان و اسلام را زیر سوال قرار داده اند .
امام محمد غزالی در تعریفی که از دنیا دارد میگوید :
«اصل دنیا سه چیز است : طعام ، لباس و مسکن . طعام برای خوردن ،
لباس برای پوشیدن و مسکن برای حفاظت ازسرما و گرما . پس ضرورت انسان از دنیا برای
تن بیش از این نیست .
اما انسان دل
بدوستی وطلب وی ( دنیا ) مشغول میدارد و اما
تن را باصلاح آن و ساختن کار آن مشغول می دارد و از مشغول داشتن تن بدان ،
مشغولی دل پدید می آید ، تا خود را فراموش کند ، و همه را به کار دنیا مشغول دارد
محبت دنیا عامل همۀ بدبختی ها است
زندگی در دنیا
با مشاغل دنیائی همراه است و بناءً تا زمانی
که انسان زنده است ، از دنیا و مشاغل دنیائی خلاصی ندارد .
یکی آنست که
انسان ، با دنیا
و مشاغل دنیائی سرو کار دارد و تا زنده است از آن بی نیاز شده نمی تواند ؛
و دیگری آن که تمام هم وغم انسانی صرف
امور دنیائی گردد و مازاد بر ضرورت وتأمین
زندگی ؛ به دنبال مال و جاه بیشتر و بیشترتر باشد ، وهیچ توجهی به حلال و
حرام ، جائز و نا جائز و مباح و غیرمباج نداشته باشد ، هرچه
پیش آید با تکیه بر این اصل که پروردگار غفور و رحیم است ازآن ابا نورزد ؛ و دیگری
آنکه مغرور و خود را از دیگران برترمی داند، به رقابت و هم چشمی با دیگران ، حتی
یاران و اقارت و نزدیکان خود می پردازد ؛ آنانی را که هم طراز وی و یا از وی
دردرجات پائین تری از زندگی مادی قرار دارند ، آنها را به دیدۀ کم می نگرد ، به
سرگرمی ها و مشاغل بیهوده و خوشگذرانی و
عیاشی می پردازد ؛ بخاطر دنیا به کسی دوستی و یا دشمنی می کند ؛
و یا درگناه و فساد معاونت می کند و یا در رشد و رونق فساد اخلاقی و اجتماعی سهیم
می گردد ؛ ویا آگاهانه ، و یا نا خود آگاه
، به دام لذایذ و علایق دنیائی گرفتار می شود ، تا جائیکه این عشق و علاقه به
پرستش دنیا تبدیل می گردد ، که این برای انسان
هدفمند و مسئول فاجعه بار و پیامد های آن
هولناک است .
رسالت انسان
خداوند ( ج ) انسان را مورد خطاب قرار داده می
فرماید که رسالت انسان در روی زمین فراتر
از آن است که انسان به آن می پردازد . وی خلیفۀ خدا و کسی است که وجائب و مسئولیت
های عظیم و سنگینی را بر دوش دارد ؛ و
باید توجه داشته باشد که برای رسیدن به این امر مهم ؛ لحظۀ غفلت نورزد ؛ بلکه با
تمام توان و قدرت بشری در اجرای این مأموریت مهم و خطیر کمر را بسته و وقت و اوقات
گرانبهای خود را صرف امور بیهوده و بی ارزش و یک سری امور دست و پا گیری نکند که
برای آن مأمور نگردیده است .
وجائب و مکلفیت
های انسان فراتر ومهمترازآن چیزی است که بدنبال آن است .
خداوند ( ج ) در قرآن مجید انسان را مخاطب قرار داده می
فرماید :
وَلَيَنصُرَنَّ
اللَّـهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿٤٠﴾ الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ
وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ ۗ
وَلِلَّـهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ ﴿٤١﴾ حج -41
وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ
وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم
مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي
شَيْئًا ۚ وَمَن
كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٥٥﴾ نور 55- 318
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ
ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ
اللَّـهِ ۚ
أُولَـٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿١٥﴾ الحجرات 15
و
مسلمأ خدا یاری می دهد کسانی را که ( با دفاع از آئین و معابد ) او را یاری دهند .
خداوند نیرومند و چیره است ( وبا قدرت نامحدودی که دارد یاران خود را پیروز می
گرداند ، وچیزی نمی تواند او را درمانده کند و از تحقق وعده هایش جلوگیری نماید .
آن مؤمنانی که خدا بدیشان وعدۀ یاری و پیروزی داده است ) کسانی هستند که هرگاه (
در زمین ایشان را ) قدرت بخشیم ، نماز را برپا میدارند و زکات را می پردازند و امر
به معروف ، و نهی از منکر می نمایند ،
وسرانجام همۀ کارها به خدا برمی گردد ( و بدانها رسیدگی و در بارۀ آنها داوری
خواهد کرد، همان گونه که آغاز همۀ کارها از ناحیۀ خدا است ). حج 41-680
خداوند
به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند ، وعده می دهد
که آنان را قطعأ جایگزین ( پیشینیان ، و وارث فرماندهی و حکومت ایشان ) در
زمین خواهد کرد ( تا آن را پس از ظلم
ظالمان ، در پرتوعدل و داد خود آبادان گردانند ) همان گونه که پیشینیان ( داد گرو
مؤمن ملتهای گذشته ) را جایگزین ( طاغیان و باغیان ستمگر ) قبل از خود ( در ادوار
و اعصار دور و دراز تاریخ ) کرده است ( و حکومت و قدرت را بدانان بخشیده است )
همچنین آئین ( اسلام نامِ ) ایشان را که برای آنان می پسندند ، حتمأ ( در زمین )
پا برجا و برقرار خواهد ساخت ، ونیز خوف وهراس آنان را به امنیت و آ رامش مبدل می
سازد . ( آن چنان که بدون دغدغه و دلهرۀ از دیگران ، تنها ) مرا می پرستند و چیزی
را انبازم نمی گردانند . بعد از این ( وعدۀ راستین ) کسانی که کافرشوند ، آنان
کاملأ بیرون شوندگان ( ازدائرۀ ایمان و اسلام ) بشمارند ( و متمردان و مرتدان
حقیقی می باشند ) . 839
مؤمنان
( واقعی ) تنها کسانی اند که به خدا و پیغمبرش ایمان آورده اند ، و با مال و جان
خویش در راه خدا به تلاش ایستاده اند و به
جهاد برخاسته اند . آنان ( بلی آنان ، در ایمان خود ) درست و راست گویند. 959
آو
پروردگار ، در ادوار و مقاطع مختلف تاریخ بشر ،
پیامبرانی را با پیامهای متواتر ارسال کرده
است و از جمله بالوسیلۀ خاتم پیامبران ، آخرین و کاملترین پیام خود را به انسان
فرستاد ؛ وانسان را متوجه مسئولیتها و ووجائبش گردانید ؛ ولی همانگونه که جمعی به
این ندای پروردگار لبیک گفته و وجائب و مسئولیتهای خود را درک و رسالت خود را ادا نمودند ؛ اما با گذشت زمان و
اعصار ، بیشتر انسانها غفلت نموده و نه تنها درادای وجائب و مسئولیت ها سستی
ورزیده ویا اینکه دردام هوی های نفسانی
گیر آمده و از هدایات و دستورات خالق خود غافل گشتند ؛ بلکه در خیلی موارد راه
طغیان و سرکشی را هم در پیش گرفتند .
عرضه کردن متاع دنیا به پیامبر
مشرکین قریش پس
از نا امیدی و تلاش های مذبوحانه ، و پس از آن که همه در ها را بروی خود بسته
دیدند ، به این فکرافتادند ؛ تا رسول اکرم ( ص ) را با پیشکش نمودن متاع دنیا ، از
مأموریتی که در پیش دارد ، مانع گردند ؛ و بناءً
از آن حضرت خواستند تا اگر آرزوی
ریاست قوم را دارد ؛ حاضراند تا ریاست قوم را برایش تفویض کنند ؛ ویا اگر مال و
دنیا می خواهد ؛ مال وثروت کافی در اختیارش قرار دهند ؛ و یا اگر زن می خواهد
بهترین دختر قریش را به خدمتش قرار دهند . اما آن پیامبر گرامی و آن مجری احکام
پروردگار درجواب آنها می گوید که اگر
آفتاب را در دست راست و مهتاب را در دست چپ من قرار دهید ؛ من آن مأموریتی را که
در پیش دارم لحظۀ فروگذار نخواهم شد . این عطای شما به لقای شما . من برای این
چیزهائی که شما تصور می کنید نیامده ام ؛ بلکه من آمده ام تا دین خدا را کامل و
رسالتم را به انجام برسانم .
خداوند ( ج ) در مذمت دنیا و عواقب دلبستگی به آن می فرماید
:
« وَمَا الْحَيَاةُ
الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ ۖ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ
لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ ۗ أَفَلَا تَعْقِلُونَ0 ( ) »
« وَذَرِ الَّذِينَ
اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا ۚ
وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ
اللَّـهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَّا يُؤْخَذْ
مِنْهَا ۗ
أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا ۖ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ
أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ ( ) . »
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ
اللَّـهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿٢٨﴾
« قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ
وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ
تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ
اللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ
اللَّـهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ
الْفَاسِقِينَ ﴿﴾ توبه »
« وَاعْلَمُوا
أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّـهَ عِندَهُ أَجْرٌ
عَظِيمٌ ﴿٢٨﴾ »
« إِنَّا جَعَلْنَا
مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ﴿٧﴾ »
« الْمَالُ
وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ
عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا ﴿٤٦﴾ »
« يَا أَيُّهَا
النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا
وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا ﴿٢٨﴾ وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ
الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّـهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا
﴿٢٩﴾ »
« وَالَّذِينَ كَفَرُوا
يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى
لَّهُمْ ﴿١٢﴾ »
« اعْلَمُوا أَنَّمَا
الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ
وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ
نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۖ وَفِي
الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا
الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿٢٠ »
« يَا أَيُّهَا
الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ
اللَّـهِ ۚ وَمَن
يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿٩﴾ »
« يَا أَيُّهَا
الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ
فَاحْذَرُوهُمْ ۚ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا
فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿١٤﴾ إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ ۚ
وَاللَّـهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿١٥﴾ فَاتَّقُوا اللَّـهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ
وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنفِقُوا خَيْرًا لِّأَنفُسِكُمْ ۗ وَمَن
يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿١٦﴾ إِن تُقْرِضُوا اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ
وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۚ وَاللَّـهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ ﴿١٧﴾ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿١٨﴾ »
« فَأَمَّا مَن
طَغَىٰ ﴿٣٧﴾ وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿٣٨﴾ فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَىٰ ﴿٣٩﴾ » 1
« زندگی دنیا ( که کافران تنها آن را زندگی می دانند) سرگرمی و بازیچه ای بیش
نیست ، و سرای آخرت ( جهان حقیقی است و) برای پرهیز گاران بهتر ( از این جهان فانی
) است . آیا ( این امر بدیهی را ) نمی فهمید ( و سود و زیان خود را نمی دانید ؟). »
( انعام : 32 )
«
کسانی را ترک کن که آئین ( فطری و آسمانی ) خود را به بازی وشوخی گرفته اند وزندگی دنیا آنان را گول زده است ( و
آخرت را از یاد شان برده است ). و به آن (زمزمۀ جاویدان قرآن ، پیوسته ایشان را )
پند و اندرز بده ( وبدانان بگو که در روز قیامت ) هرکسی در گرو اعمالی است که
انجام داده است و مسئول چیز هائی است که فراچنگ آورده است . و بجز خدا برای ایشان
یار و یاور و میانجی و واسطه ای نیست ( تا مردمان را از عذاب دوزخ برهاند و به
بهشت وارد گرداند ). و اگرهم چنین کسی هر گونه فدیه و تاوانی (که تو می دانی ،
برای نجات خود ) بپردازد ، از او دریافت نمی گردد . ( وپذیرفته نمی شود ) . آنان کسانی هستند که گرفتار اعمالی
شده اند که کرده اند ( و به زندان چیزهائی دربندند که فرا چنگ آورده اند ) . برای
آنان به سبب کفری که می ورزیده اند ، نوشیدنی بسیار داغ و عذاب بس درد ناکی است . »
(انعام :70 - )
« ( ای مؤمنان راستین
) بدانید که اموال و اولاد شما وسیلۀ آزمایش هستند ( وترجیح محبت دارائی و فرزندان
بر محبت یزد ان سبحان ، مایۀ بلا و هلاک شما است) و بدانید که پاداش بزرگ (
مؤمنانی که از عهدۀ امتحان برمی آیند و رضایت خدا را بالاتر ازمال و منال دنیا می
دانند ) در پیشگاه خدا ( مهیا و مصئون )
است .» ( انفال : 28 )
« بگو: اگرپدران ومادران و فرزندان و برادران و همسران و
قوم و قبیلۀ شما، و اموالی که در فراچنگش آورده اید ، و بازرگانی و تجارتی که از
بی بازاری و بی رونقی آن می ترسید ، ومنازلی که مورد علاقۀ شما است ، اینها در نظر
تان از خدا وپیغمبرش و جهاد در راه او محبوب تر باشد ، در انتظار باشید که خداوند
کار خود را می کند( وعذاب خویش را فرومی فرستد ) . خداوند کسان نافرمانبر دار را (
به راه سعادت ) هدایت می نماید . » ( توبه : 23 و 24 )
« ما همه چیز های روی زمین را زینت آن کرده ایم ( و
جهان پرزرق وبرق ، و پرنعمتی را برای انسانها آراسته ایم ) تا ایشان را بیازمائیم
( و به بینیم از آنان ) کدام یک کار نیکوتر می کند .» ( کهف : 7 )
« باکسانی باش که صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را می
پرستند و به فریاد می خوانند ، ( و تنها رضای ) ذات او را می طلبند ، و چشمانت از
ایشان ( به سوی ثروتمندان و قدرتمندان مستکبر) برای جستن زینت حیات دنیوی برنگردد
، و از کسی فرمان مبر که ( به خاطردنیا دوستی و آرزو پرستی ) دل او را از یاد خود
غافل ساخته ایم ، و او به دنبال آرزوی خود روان گشته است ( و پیوسته فرمان یزدان
را ترک گفته است) و کار وبارش همه افراط و تفریط بوده است . » ( الکهف :46 )
« ای پیغمبر ! به همسران خود بگو : اگر شما زندگی دنیا و
زرق و برق آن را می خواهید ، بیا ئید تا به شما هدیه ای مناسب بدهم و شما را به
طرز نیکوئی رها سازم . و اما اگرشما خدا و پییغبرش و سرای آخرت را می خواهید ( و
به زندگی ساده از نظر مادی ، و احیانآ محرومیت ها قانع هستید ) خداوند برای
نیکو کاران شما پاداش بزرگی را آماده
ساخته است . » (الاحزاب : 28 -29 )
« اما کافران ( چند روزی از نعمت های زود گذر جهان )
بهره ولذت می برند وهمچون چهار پایان ( بی خبر وغافل از سرانجام کار) می چرند و می
خورند ، و( پس از به درود حیات و گام نهادن به آخرت ) آتش دوزخ جایگاه ایشان است .»
( محمد :12 – )
« بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و، سرگرمی ، آرایش و پیرایش ، نازش درمیان
همدیگر ، و مسابقه در افزایش اموال واولاد است و بس . دنیا همچون باران است که
گیاهان آن ، کشاورزان را به شگفت می آورد ، پس گیاهان رشد ونمو می کنند ، وبعد
گیاهان را زرد و پژمرده خواهی دید ، و آنگاه خرد وپرپر می گردند . در آخرت عذاب
شدیدی ( برای دنیا پرستان ) و آمرزش و خشنودی خدا ( برای خدا پرستان ) است. اصلأ
زندگی دنیا چیزی جز کالای فریب نیست .» ( الحدید :20 )
« ای مؤمنان !
اموال تان واولاد تان شما را از یاد خدا غافل نکند . کسانی که چنین کنند ( واموال
و اولاد شان آنان را سرگرم و به خود مشغول دارد ) ایشان زیانکارند . ازچیزهائی که
به شما داده ایم بذل و بخشش و صدقه و احسان کنید ، پیش از آن که مرگ یکی از شما در
رسد و بگوید : پروردگارا ! چه می شود اگر مدت کمی مرا به تاخیر اندازی و زنده ام
بگذاری تا احسان و صدقه بدهم.» ( منافقون : 9 )
« ای مؤمنان ! قطعأ بعضی ازهمسران و فرزندانتان دشمنان
شما هستند ( شما را از راه خدا باز می دارند ، و از عبادت و طاعت سست می گردانند )
پس از ایشان خویشتن را برحذر دارید . اگر عفو کنید و چشم پوشی نمائید و ببخشید (
خداهم شما را مشمول عفو و مرحمت و مغفرت خود می نماید ) چرا که خداوند بخشایندۀ
مهربان است . قطعأ اموالتان و اولادتان ، وسیلۀ آزمایش شما یند ، و اگر در این
میدان آزمایش ، از عهده برآئید ، برای شما ) اجر وپاداش بزرگی در پیشگاه خدااست . پس آن قدر که در توان دارید
از خدا بهراسید و پرهیز گاری کنید، و( در سها و اندرز های آسمانی را ) بشنوید و
بپذیرید ، و ( از قوانین و فرمانهای خدا ) اطاعت کنید ، و( در راه خدا ، صدقه و احسان و ) بذل و بخشش کنید . (
انجام این کارها ) به سود شما خواهد بود . کسانی که از بخل و حرص نفس خویش ، مصئون
داشته شوند ، آنان قطعأ رستگار اند . اگر به خدا قرض الحسنه ای بدهید ، آن را برای
تان چندین برابر می سازد ، و شما را می آمرزد . خداوند سپاسگذار و بردبار است ( و
او از بندگانش به وسیلۀ دادن پادشهای عظیم تشکر می نماید ، و در پرتو بردباری خود
، درعقوبت بندگان تعجیل نمی فرماید ، و بلکه گناهانشان را می بخشاید ) او آگاه از
نهان و آشکار ، وچیره کار بجا است . » (تغابن:14 )
« به سوی خود می خواند ( و نام می برد ) کسی را که پشت (
به فرمان خدا ) کرده است و ( از اطاعت او ) روی گردان بوده است و دارائی را جمع
آورده است و در خزینه ها نگهدا ری کرده است ( و در خیرات و حسنات آن را مصرف
ننموده است ) . » ( المعارج : 17و18 )
« اما آن کسی که
طغیان و سرکشی کرده باشد ، وزندگی دنیا را
( برگزیده باشد و برآخرت ) ترجیح داده باشد ، قطعأ دوزخ جایگاه ( او) است .» (
نازعات : ............
وَإِذَا أَرَدْنَا
أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ
عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا ﴿١٦﴾
هرگاه بخواهیم شهر و دیاری را نابود گردانیم ، افراد دارا و
خوشگذران و شهوت ران آنجا را سردار و چیره می گردانیم ، و آنان در آن شهر ودیار به
فسق و فجور می پردازند ( و به مخالفت با دستورات الهی برمی خیزند ) ، پس فرمان (
وقوع عذاب ) برآنجا واجب و قطعی می گردد و آن گاه آن مکان را سخت درهم می کوبیم (
وساکنانش را هلاک می گردانیم ) . اسرأ 16
( سنت و عادت ) پروردگارت چنین نبوده است که شهر
ها و آبادیها را ستمگرانه ویران کند ، درحالی که ساکنان آنجاها ( متمسک به حق و ملتزم به فضائل بوده و ) در صدد اصلاح ( حال
خود ودیگران ) برآمده باشند . هود 117
حُبُّ الدنیا رأس کل خطیئةٍ
رسول اکرم ( ص)
گفت : « همت مؤمن نماز و روزه و عبادت بود و همت منافق طعام و شراب بود چون ستور .» کیمیای سعادت 23
رسول ( ص) گفت :
« دوستی مال و جاه نفاق را اندر دل چنان رویاند که آب تره رویاند .» و گفت : « (ص)
: « دو گرگ گرسنه در رمۀ گوسفند آن تباهی نکنند که دوستی جاه و مال در دین مرد
مسلمان کند .»
و گفتند : « یا رسول الله ، بدترین امت که اند ؟
» گفت : « توانگران .»
و گفت : « پس از
من قومی پدید آیند که طعام های خوش خورند گوناگون و جامه های لونالون و زنان
نیکوروی و اسبان گرانمایه می دارند ، شکم ایشان به اندک طعام سیر نشود و به بسیاری
نیز قناعت نکنند ، همه همت ایشان دنیا باشد و دنیا را به خدائی گرفته باشند ، هر
چه کنند برای دنیا کنند . عزیمت است از من( حکم واجب )که محمدم که هر که ایشان را
اندر یابد ازفرزندان فرزندان شما با ید که برایشان سلام نکند ، و به بیماری ایشان
را نپرسد ، و از پس جنازۀ ایشان نشود ، و بزرگان ایشان را حرمت ندارد . هر که کند یاور باشد ایشان را برویران کردن مسلمانی. » 150
کیمیای سعادت
وگفت (ص) :«
گروهی همی آیند روز قیامت وکردار های ایشان چند کوه تهامه باشد ، همه را به دوزخ
فرستند .» گفتند : « یا رسول الله از اهل نماز باشند ؟ » گفت : « نماز کنند و روزه
دارند و شب زنده دارند ، لکن چون از دنیا چیزی پدیدار آید در آن جهند.»
و اما حب جاه
حب جاه و مقام
چیزی است که پیامد های آن از حب مال خطیرتر و زیانبارتراست . حب جاه در خیلی از
موارد با وجود آنکه تحت عنوان خدمت گذاری و ادای مسئولیت های انسانی مطرح مگردد
اما دربیشتر موارد ؛ و درعمل چهرۀ اصلی اش ( که عطش رسیدن به قدرت است ) ظاهر می گردد .
دربسیاری اوقات
اختلاف بر سر این است که باید این رهبرشود یا آن .
پیروان این و آن
چنان فکر می کنند که منشأ این اختلاف برمبادی و مفاهیم است اما در واقع اختلاف بر
سر مال و حب شهرت یا مقام یا حب سبقت است. همین بیماریی است که پیامبر خدا مسلمین
را از آن چنین تذکر داده است : « ماذئبان جائعان ارسلا فی غنم بأفسد لها من حرص
المرء علی المال و الشرف لدینه. »
مراد ازشرف در
این حدیث مقام و منصب است و معنی آن این است که طمع به مال و جاه در دین فاسد تر
از فساد دو گرگی است که بر گله ای داخل شوند .186 فرهنگ اختلاف .
رسول اکرم ( ص) می فرمایند :
« دیری نمی پاید
که ملت های دیگر، مانند چند نفری که بر سر یک کاسه غذا می خورند ، بر سر شما
بریزند . گفتند : یا رسول الله ، مگر درآن روزگاری که اشاره می فرمائید عدۀ ما
بسیار کم می شود؟ فرمود : نه ، درآن روزگار تعداد شما بسیار زیاد است ، اما در حکم
خس و خاشاک روی آب سیل هستید ، و خدا از دل د شمنان تان هیبت شما را برمیدارد ،
وضعف و ناتوانی را در دل شما می افگند . گفتند : به چه سبب ضعیف و ناتوانیم ؟ !
فرمود : « به سبب » دنیا دوستی ، و کراهیت تان ازمرگ ! » نقش ایمان در زندگی 440
پیامبرخدا (ص ) میفرماید : « تعس عبدالدینار ، تعس
عبدالدرهم ، تعس ......»
« هلاک باد بندۀ دینار ، هلاک باد بندۀ درهم ،
هلاک باد بندۀ شکم ، اگربه او چیزی داده شد راضی است واگر محروم شود غضبناک می شود
( مردی که دارای این حالت است ) هلاک و سرنگون باد و (خدایا ) اگرخاری در پایش
فرورفت کسی به فریادش نرسد تا آن را از پایش بیرون آورد . خوشا به حال کسی که در
راه خدا لگام سرکش را در دست گرفته و
موهای سرش ژولیده و پاهایش در گرد وغبار
رفته ( یعنی غرق کار خود شده است ) اگر او را به نگهبانی گمارند نگهبانی می
دهد و اگر در آخر صف قرارش دهند درآخر مشغول کار می شود .»
« رحمت خدا بر
خالد بن ولید آن شمشیر کشیده خدا ، پهلوان
میدان ، همان مردی که در حیاتش همیشه قائد و فرمانده بود و خداوند به وسیله او
مسلمانان را در بسیاری ازجبهه ها پیروز کرده و خیر زیادی را برای مسلمین به ارمغان
آورد . همین مجاهد نستوه زمانیکه از فرماندهی عزل شد و ابوعبیده به جای وی منصوب شد او برای ابوعبیده ، فرمانده
خود بهترین مشاور و بهترین نصیحت گر بود و این علامت صدق مؤمن است. »
« متأسفانه در پس
اکثر اختلافات موجود بین گروه های اسلامی بوی تعصب مذموم برای حزب ، جماعت ، خاک ،
شهر یا شخص و مکتب یا نوعی فرهنگ و تمدن استشمام می کنم . کاش همه آنها خود را در
برابر حق از هواهای نفسانی پیراسته می کردند و خالصانه مسئوولیت را حمل می کردند .
آنگاه خداوند به آنها اخلاص می بخشید .
و به همین خاطر
سلف صالح گفته اند : خطرناکترین معبود بندگان در زمین هوا وهوس است . زیرا انسان
علی رغم این که از وجود این مرض با خبر است گمراه می شود .
خداوند در بارۀ
این نوع شرک می فرماید : « افرأیت من اتخذ
الهه هواه .......» هیچ دیده ای کسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفته
است . وبا وجود آگاهی ، خدا او را گمراه ساخته است و برگوش و دل او مهر گذاشته و
بر چشمش پرده ای انداخته است . پس چه کسی جز خدا می تواند او را راهنمائی کند ؟ » 187فرهنگ
اختلاف.....
در حدیث صحیح آمده است :
« اولین کسانی
که آتش جهنم آنها را می سوزاند اهل ریا و
دروغگویان نسبت به خدا هستند ، کسانی که چنان عمل خود را جلو چشم مردم زینت و
آراسته می کنند که دیگران می پندارند اینان برای خدا عمل می کنند ، در حالی که
آنها فقط برای شخصیت خود و ارضای شهوت خود
پرستی کار می کنند هرچند در میان آنها دانشمند و معلم و انفاق کننده و بخشنده و
مجاهد و جنگجو موجود باشد !! » 184 فرهنگ
اختلاف
روزی رسول اکرم ( ص) برای صحابه خطبه ای خواند و
فرمود : « ایهاالناس ! اتقوا الظلم فأن الظلم .......» 76 ستارگان
ترجمه : « ای مردم ! ازستم بپرهیزید همانا ستم ظلمت روز
قیامت است و از بخل و حرص بپرهیزید همانا
مردمان پیش از شما را حرص هلاک کرد و آنان
را واداشت که خون هم را بریزند و محارم یکدیگر را حلال بدانند . »
حضرت علی (رض) روایت می کند : « رسول (ص) گفت
: ( هرگاه که خلق روی به جمع دنیا و عمارت آن آورند و درویشان را دشمن دارند .
خدای – تعالی – ایشان را به چهار چیز مبتلا کند : قحط زمان ، و جور سلطان ، وخیانت
قاضیان ، وشوکت و قوت کافران و د شمنان .) » 424 کیمیای سعادت .
شخصی به بِشر
گفت فلان سرمایه دار به کثرت روزه می گیرد و نماز می خواند . بِشر گفت: « این
مسکین وظیفۀ خودش را ترک نموده و در وظائف دیگران مشغول است زیرا وظیفۀ او این بود
که به گرسنگان اطعام و به مساکین انفاق می کرد. این برایش افضل و بهتر بود از آن
که خودش را گرسنه نگه دارد و به نماز های نفلی اشتغال بورزد و همیشه مشغول جمع
آوری سرمایه باشد و فقرا را به حالت محرومی نگه دارد . » 154 دعوت واصلاح
« هرکه تخم
ایمان درست در صحرای سینه می کارد و سینه از خار اخلاق بد پاک می کند و بر مواظبت
بر طاعت ، درخت ایمان را آب می دهد و چشم دارد ازفضل خدای – تعالی – که آفتها دور
دارد و تا به وقت مرگ همچنین بماند و ایمان بسلامت ببرد ، این را امید گویند . و
نشان این آن بود که در مستقبل در هر چه ممکن بود هیچ تقصیر نکند و تعهد باز نگیرد
، که فروگذاشتنِ تعهدِ کِشت از نومیدی بود لیکن سینه را از اخلاق بد پاک نکند و به
طاعت آب ندهد ، چشم داشتن رحمت خدای – تعالی – حماقت بود نه امید . چنانکه رسول
(ص) گفت : الاحمق من اتبع نفسه ......
احمق آن بود که
هرچه خواهد می کند و رحمت چشم می دارد ؛ بلکه حق – تعالی – گفت : فخلف من بعدهم
خلف .......
ترجمه : ابن کثیر
در معنی آیه می گوید : بعد از همین نسل که در آنان صالح و طالع و جود داشت فرزندان
ناخلفی جانشین آنان شدند که تورات را از اسلاف شان به میراث بردند ، آنان متاع پست
دنیا چه حلال و چه حرام را می گرفتند و می گفتند : خداوند گناهان ما را می بخشد .
و این بهتان و کذب بود که به خداوند بسته
بودند ، و آنان با وصف اصرار شان برگناه ، امیدوار مغفرت خداوند بودند و هرگاه
متاع ناچیز دنیا چه حلال و چه حرام برایشان دست می داد ، آن را می گرفتند .
مذمت کرد کسانی
را که پس از انبیا علم بدیشان رسید و لیکن به دنیا مشغول شدند و گفتند چشم داریم
که خدای – تعالی – برما رحمت کند . پس هرچه اسباب آن به اختیار بنده تعلق دارد
تمام شد ، ثمرۀ چشم داشتن رجا باشد ؛ و چون اسباب ویران بود و نه آبادان ، آرزو
باشد . ورسول ( ص) گفت : لیس الدین ُ بِالتمنی
. کاردین به آرزو را ست نیاید . پس هر که توبه کند باید که امید قبول دارد
؛ و هر که توبه نکرد، ولیکن به سبب معصیت خویش اندوهگین و رنجور است و چشم می دارد
که خدای – تعالی – وی را توبه دهد ، این رجا بود ، که رنجوری وی سبب آن است که وی
را به توبه کشد ؛ اما اگر رنجور نبود و توبه چشم دارد ، غرور بود ؛ اگر بی توبه آمرزش
چشم دارد ، همچنین غرور بود ، اگرچه این را ابلهان امید نام کنند . و خدای – تعالی
– می گوید : ان الذین امنوا والذین هاجروا....
ترجمه : کسانی که
ایمان آورده اند و کسانی که هجرت نموده اند و در راه خدا جهاد کرده اند . آنان
رحمت خدا را چشم می دارند .
یحی بن معاذ
گوید : هیچ حماقت بیش از آن نیست که تخم آتش می پراکند و بهشت چشم می دارد و سرای
مطیعان می جوید و کار عاصیان می کند و عمل نا کرده را ثواب می بیوسد ( امید داشتن)
.»388
حق – تعالی –
گفته است : « قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا.......
گفت :
زیانکارترین در آخرت قومی باشند که رنج برده باشند و پندارند که کاری کرده اند ، چون نگاه کنند همه غلط کرده
باشند .» کیمیای سعادت 286
رسول ( ص) گفت :
« مردی را بیاورند روز قیامت که مالی ازحرام کسب کرده باشد و به حرام خرج کرده و به دوزخ برند ؛ و دیگری بیاورند
که مال از حرام جمع کرده و به حلال خرج کرده و به دوزخ فرستند ؛ و دیگری را
بیاورند که مال از حلال کسب کرده باشد و به حرام نفقه کرده ، و به دوزخ برند ؛ پس
چهارم را بیاورند که از حلال کسب کرده و به حلال و به حق خرج کرده ، گویند: این را
بدارید که اندر طلب این مال تقصیری کرده بود ، اندر طهارتی یا اندر نمازی یا اندر
رکوعی یا اندر سجودی ، و نه بوقت خویش و
نه به شرط خویش کرده باشد . گوید : یا رب ؛ از حلال کسب کردم و به حق خرج کردم و
اندر هیچ فریضه تقصیر نکردم . گوید : باشد که جامۀ ابریشمین و اسب و تجمل داشته
باشی و بر سبیل فخر و بارنامه ( لاف زدن ) بخرامیده باشی . گوید : باز خدایا اندر
هیچ فریضه تقصیر نکردم و بدین مال تفاخر نکردم ، گوید : باشد که اندر حق یتیمی یا
مسکینی یا همسایه ای یا خویشی تقصیر کرده باشی . گوید : بارخدایا از حلال بدست
آوردم و به حق خرج کرده ام و اندرفرایض تقصیر نکردم .»
خلاصه ازهمه چیز سوال می شود و برای هر عمل
وحرکتی پاسخ لازم است و آنهم پاسخ قانع کننده .
انتخاب بیراهه
ما راه خود را که راه خدا و راه فلاح و رستگاری و عزت دنیا
و آخرت بود رها کرده و بدنبال هواهای نفسانی و اموری رفتیم که ما را به این ذلت دچار کرد . به آرزو های خود که مال و ثروت و ریاست و چوکی و خانه و بلند منزل و سرک و پل و
سالن های بزرگ عیش و عشرت بود رسیدیم ؛ اما آرامش و آسایش و امن و امان و خیر و
برکت و عزت واعتبار سابق را نیافتیم . و بالعکس خود و جامعه و کشور خود را به یک
بحران روبرو دیدیم ، بحرانی که از آن همه در وحشت بسر می بریم . ضرب المثلی است که
می گویند خائن خائف است .
عوامل و اسباب
گوناگونی دست بدست هم می دهند که جوامع به بحران و آصیب های ناشی از آن دچار می
گردند .
یکی از عوامل
مهمی که در بیشتر موارد باعث بحران ، هرج
و مرج ، بی بند وباری و عیاشی ( فساد اجتماعی ) ، تخطی ازقانون و شرع ، بزهکاری و
گناه ، تولید واستفاده از مواد مخدر ، و ده ها پرابلم دیگر در جوامع می گردد ، همانا
رهبری افراد بیمار ، غیرمعتقد به ارزشهای معنوی و اخلاقی ، غیر مأنوس به ارزشهای
ملی و قومی ، بخصوص رهبری عناصر مزدور
ووابسته به بیگانه ویا دشمنان دین و وطن و در اصل مهره و یا مانند دانۀ شطرنج در
دست دشمنان است .
عامل دیگر
سقوط جوامع به دامن انحراف و فساد ؛ روی آوردن زعما و سران یک ملت و دولت است به عناصر خائن و
مزدور ، استفاده جو و فاسد ، سخن چین ونمام ، خوش گذران و عیاش
؛ عناصری که ازهرطریق ممکن ( چه از طریق چاپلوسی و تملق ؛ و چه از طریق غدر
و فریب ؛ و چه از طریق مکر وحیله ) تلاش می ورزند که به اهداف پلید خود برسند ؛ و بالمقابل افراد
مؤمن و با خدا ، عالم و دانشمند ، عفیف و پاک دامن ، کریم و جوانمرد ، پارسا و
باحیا ، باوقار و با حیثیت ، آزاد منش و آزادی خواه ، را ازکنارخودمیرانند
زیرا
آن فرحت و لذتی را که از آن دستۀ اول حاصل شا ن می شود ؛ هیچ گاهی ازین دستۀ دوم
حاصل کرده نمی توانند .
کفران نعمت های پروردگار
ولی ما همۀ آن ناز
ونعمت های فراوانی که خداوند به ما ارزانی کرده بود ؛ چه ناز ونعمت های عظیم معنوی ( بهترین و شریفترین
مردم مؤمن و خدا پرستی که حاضر شدند تمام هست نیست خود را در راه خدا و مردم
خود فداکنند ؛ ایثار گرانی که یکنیم ملیون شهید و یک ملیون معلول دادند و خم به
ابرو نیاوردند ، و با وجود بی مهری و بی توجهی و بی تفاوتی و چشم پوشی از حق و
حقوق شان ، همیشه با صبر و تحمل و بردباری پاسخ دادند ) ؛ و چه هم سرمایه های عظیم
مادی ( آب فراوان و هوای مطبوع و دلکش با زمین های زراعتی وحاصل خیز و باغ های
بزرگ میوه باانواع و اقسام مختلف میوه که در دنیا نظیری برای آن وجود ندارد ، و
کوه های سربه فلک با منابع عظیم و غنی زیرزمینی که همه دست ناخورده باقی مانده است
) همه و همۀ این نعمت ها را با یک سهل انگاری و غفلت و بی پروائی از دست
دادیم و تا زمانی که بخود نیامده ( خود و موقعیت و جایگاه خود را درک نکرده ) و
در راه و روش و در شیوۀ زندگی خود دگرگونی
لازم را ایجاد نکنیم . به هیچ صورت دیگری ، راه نجاتی نخواهیم یافت ؛ زیرا همه چیز را امتحان نمودیم و اما نتایج آن
منفی بود .
ان الله لا یغیروا
ما بقوم ...................
خداوند ( ج ) در
وضع هیچ قومی تغیر ( چه تغیر مثبت و چه تغیر منفی ) وارد نمی کند تا آن که ایشان در نفس های خود تغیری وارد
نکنند .
حالا وقت آن
رسیده است که سر به گریبان کنیم ، از اشتباهات و
خطاها و گناهان گذشته بپرهیزیم .
راه خود را درست ترسیم کنیم ، هواهای نفسی را
کنار گذاشته ،
راهی بدور از افراط و تفریط ، تعصب و تنفر ، کینه و عقده ،
انتقام ومقابلۀ بالمثل بلکه راهی همراه با صبر واستقامت ، عفو و گذشت ، ایثار و
فداکاری .
تنها به این اکتفا
کردن که گناه همه را بگردن این و آن انداختن دردی را دوا نمی کند ؛ ما بیمار و
ضعیفیم که هر مکروبی قادر است بر ما اثر گذار باشد و اوضاع ما را دگرگون کند . ما
بیماری و مرض و ضعف خود را پیدا کنیم . و به مدوای خویش به پردازیم تا صحتمند
وسالم گردیده و وجود ما مقاومت خود را باز یابد آنگاه هیچ عامل منفی برما اثر گذار نخواهد بود .
برو قوی شو اگر راحتی جهان طلبی که در نظام طبیعت ضعیف پامال است
نقش علمای دین در
زمینه می تواند سرنوشت ساز باشد ، علمای دین و دانشمندان با احساس ومؤمن کشور اند که
باید وجیبۀ امر به معروف و نهی از منکر را به شیوۀ مؤثر و کارآمد آن بصورتی در بین
جامعه ( ملت و دولت ) به اجرا در آورند که
نتایج ملموسی از آن بدست آید .
جوانان با درک
، با احساس ، مؤمن و دلسوز کشورهم می
توانند نقش اساسی درهر تغیر و تحولی ایفا کنند ، جوانانی که فقط به مصالح اولیایی
کشور فکرکنند و خود را ازحصار تعصبات نژادی ، قومی ، مذهبی ، گروهی و سیاسی رهائی بخشیده ؛ بخاطر نجات کشور با هم متحد شده و علیه هرگونه دسیسه و توطئۀ که به نفاق
و اختلاف و مرزبندی های گوناگون بیانجامد ، عَلَم مبارزه و جهاد را بدوش کشیده تا
پیروزی نهائی دست از حرکت و تلاش بر ندارند .
و من الله
التوفیق
بهاء
الدین ضیائی
اشتراک در:
پستها (Atom)