ziaie1

ziaie1

۱۴۰۴ آذر ۲۰, پنجشنبه

 نامۀ سرگشاده به:

قسمت سوم
خیلی از افرادی را می بینیم که به تنهائی خود، ازیک حزب و یک گروه فعال تر و موفق تر عمل می کنند. نه در حرکاتی ظاهری و نمایشی، بلکه در نتیجه وثمرۀ که از تلاش های خود برمیدارند. این گونه افراد به هدف و مرامی که دارند نه تنها عمیقاً اعتقاد دارند، بلکه در راه هدف و آرمان خود مانند شمع می سوزند تا دور و پیش خود را روشن بدارند. و اما بالعکس خیلی احزاب و سازمان های را هم سراغ داریم که نه تنها به مردم خود و به اعضای خود حتی برای مسئولین و رؤسای خود هم هیچ طرح و برنامۀ مشخصی نداشته وهیچ کاری انجام نداده و نمی دهند. ما برادران زیادی داشتیم که در سخت ترین شرایطی که امیدی به هیچ چیز نبود، تا پایان حیات (شهادت ) شان لحظه آرام نگرفتند.
ما همه یکجا حشر می شویم و از همۀ ما سوال می گردد که چه کردید. تعدادی می گویند که ما جان های شیرین خود را در طبق اخلاص گذاشته ودر راه خدا قربانی کرده ایم و اما اگر ما، از فرصت های که در اختیار داریم به وجائب و مسئولیت های خود عمل نکنیم، درپاسخ به این سوال چه خواهیم گفت؟
از همه چیز از ما سوال می گردد. از صحت و سلامتی، ثروت و دارائی، خانواده و فرزندان، و از همه آن نعمت های بیشماری که خداوند به ما ارزانی داشته است. خصوصاً از وقت و فرصت های را که در اختیارداشته و داریم. ولی ما چه خواهیم گفت؟
در دورانی که به یکی از کمپ های مهاجرین اقامت داشتم متوجه گردیدم که برخی از سران و بزرگان برخی احزاب از صبح تا به شام یا به شطرنج ویا به پربازی ( قطعه بازی) وقت خود را سپری می کردند و حرف شان این بود که چه کنیم، غیر ازا ین کاری نیست که انجام دهیم. و میگفتند که خیلی خانواده های هستند که دربین پدر و فرزند و دختر و مادر بر سر کنترول تلویزیون مشاجره و جنگ است هریکی می خواهد که کنترول را در دست خود داشته با شد تا بدین وسیله خود را مصروف و سرگرم نماید.
در داخل همان کمپ یکی از برادران، تفسیر معروف صابونی را با شب و روز تلاش، ترجمه کرد که این دست آوردی عظیم بود.
ما فرصت های خوبی در اختیار داریم که اگر برای آن برنامه ریزی کنیم می توانیم به وجائب ومسئولیت های خود کما حقُهُ عمل کنیم. امروز برادران زیادی الحمدالله دست بکار اند و در تمام سطوح و با تمام توان و استعدادی که دارند، مشغول انجام وظیفه و وجائب خود اند، و اما بصورت نه منسجم و منظم بلکه بصورت پراگنده، کسی به شعر و شاعری و کسی به نوشتن ونویسندگی و کسی به کنفرانس و سخنرانی و کسی به درس واستادی وکسی به دعوت و فراخوانی مشغول اند. اگر زمینۀ لازم بوجود آید که اکثر این برادران با یک هم آهنگی و با در نظر داشت اولویت ها و مسائل حساسی که همه با آن روبرو هستیم، طرح واحد، تلاش واحد و برنامۀ واحد داشته باشیم شاید بتوان بیش ازپیش به خیلی از نیاز ها و خواسته ها و مسائلی که همه را به خود مشغول نموده است راه حل بهتری جستجو کنیم. باید اولویت ها را جستجو و به ترتیب مشخص سازیم.
امروز جنگ وحشتناکی نه تنها در سطح کشور بلکه در سطح منطقه و جهان در جریان است که شناخت حق از باطل را مشکل ومشکل تر ساخته میرود، و اگرحق و باطل هم تشخیص گردد؛ این سوال مطرح است که آیا طرف حق مجاز است، آن گونه با طرف مقابل خود عمل کند که طرف با وی می کند. موشگافی این مسائل از اولویت هاست و خصوصاً خون های که به دست دو طرف مسلمان ریخته می شود، دو مسلمانی که هیچ شکی در مسلمانی و اعتقادات شان نیست، ولی شاید یکی از جانبین به گروهی مربوط باشد که به مراکزشیطانی وصل است ویا به گروهی ارتباط داشته باشد که هیچ نقطۀ وصلی دربین آن ها واسلام نیست وبهمین ترتیب این هر دو مسلمان هنگام رویا روئی از خود آن گونه عکس العمل هایی را نشان میدهند که با افکار و اعتقادات هیچ کدام و لااقل با اعتقادات یکی از طرفین مطابقتی ندارد و اگر با افکار یک جانب همخوانی داشته باشد با جانب دیگر غیر قابل همخوانی است.
اختلاف و نفاقی که همه چیز را به نابودی روبروکرده است وهیچ کسی هم حاضر نیست تا یک قدم عقب نشینی کند. اختلاف و نفاقی که از بین دو نفر آغاز می گردد و سپس در سطح خانواده تا اجتماع و تا یک ملت و اکنون در سطح ملت ها و در نهایت تا سطح قارَّه ها به شدت ادامه دارد.
ادب و اخلاق بطور عام به سقوط مواجه گردیده است و همۀ آن ارزش های والای اخلاقی و انسانی که یک روزی معیار اصلی شخصیت انسان بحساب می آمد امروز جایش را ارزش های پست مادی فراگرفته است. و از همین گونه پرابلم های بیشماری که دامن گیر ما و جامعۀ ما و جهان گردیده است.
این چه شوری است که در دورقمر می بینم - همه آفاق پر از فتنه و شرمی بینم. ( حافظ شیرازی )
این حالتی که در شعر حافظ بملاحظه می رسد بیانگر اوضاع نا بهنجاری است که در همان دوره و شاید در ادوار مختلف دیگر بر جوامج حاکم بوده باشد. و اما پس از مدتی با تلاش وکوشش های انسان های با درد و با احساس ومؤمنی، این اوضاع چنان متحول گردیده است که باورکردنی نیست.
ما در گذشته ها و در ادوار مختلف، هر زمانی که به دشواری هایی روبرو گردیدیم به این و آن امید بسته و از این و آن ..... تقاضای کمک و حمایت کردیم و اما بزودی مزۀ تلخ چنین کمک ها وحمایت هایی را هم چشیدیم، ما باید بخود بیائیم وخود به درمان درد خود بپردازیم و این در صورتی ممکن خواهد بود که خود را در جایگاه اصلی خود قرار داده و از این حالت متحیر وسرگردان، متلون مزاجی و دنباله رَوی، اِنزوا و افسردگی، یأس و نا امیدی، ضعف و ناتوانی، عذر و معذرت خواهی که هر کدام این ها بیماری و به عبارتی دیگر به دور از کرامت انسانی است، خود را رهائی بخشیم. البته بیشتر کسانی را که با ایشان آشنائی دارم؛ الحمدالله، مقام خود را با همه شائسته گی اش درک ومطابق آن عمل کرده اند و اما خیلی کسانی را هم سراغ داریم، که مانند یک فیلسوف همیشه کارشان فقط به انتقاد وانگشت گذاری بر این و آن سپری می گردد و نه تنها بر امور خورد و ریزه انتقاد می کنند، بلکه تا جائی پیش می روند که نه تنها به افراد معمولی؛ بلکه به بزرگان و امامان وحتی مذاهب و ادیان هم انگشت انتقاد می گذارند، و شعار می دهند، گوئی که نوابغی هستند که اگر کسی مانع شان نمی گردید، نه تنها امور مهمی را انجام میدادند، بلکه دینا را هم متحول می ساختند، اما زمانی که میدان عمل فرا برسد؛ شاید از ترس این و آن چیز موهوم زبان به کام هم نیاورده و گوئی معیوب، معلول و معذور اند. این گونه افراد فرصت طلب در زمان سختی و مشقت به سوراخ ها پناه برده و هیچ گاهی حاضر نمی گردند که بغییر از خود و نفس خود به چیز دیگری فکر کرده و یا لحظۀ وقت خود را صرف نمایند و لیکن در دوران گشایش و پیشرفت ... آن گونه ظاهر می گردند که گوئی همه کس مدیون و قرضدار ایشان و همه چیز از برکت این ها محقق گردیده است. ادامه دارد.

۱۴۰۴ آذر ۱۷, دوشنبه

 برادران مبارز و سروران گرامی ! السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته !

قسمت اول
وقت آن رسیده است که برادران، همان گونه که درطی یک دهه با الهام از دستورات و فرائض الهی، با دست خالی وقلبی پُر از عشق و ایمان به میدان آمده و با تکیه برپروردگار و درپیوند و رابطه و حمایت بلادریغ مردم مؤمن و ایثارگرخود بزرگترین ابر قدرت جهان را ازپا در آوردند، امروز و در این مقطع حساس وبحرانی کشور و جهان هم که فساد وبی بندوباری، طغیان وتجاوز، سد شکنی و بغاوت بیداد می کند و جهان به یک جنگلی تبدیل شده است که کسی قادر به مهار آن نیست، ایجاب می کند که دست روی دست نگذاشته و در انتظار این و یا آن مرد و نا مرد که با پول های باد آورده و حرام به تجارت و عیاشی مصروف اند ویا آن هائی که به گوشه ها خزیده و در انتظار فرصت اند و یا آن هائی که در زد و بندهای موجود منطقه وجهان تحت تأثیر نفس وهوا و شیطان قرارگرفته، همه عهد پیمان وهدف ومرام وقول وقرار را فدای اهداف پست مادی گردانیده وبحال زار کشور و فرزندان ایثارگر و فداکارش لحظۀ نمی اندیشند و نمی دانند که این اوضاع آشفته اگر به همین منوال ادامه پیداکند نه تنها دامن آن ها و دامن کل کشور را فرا خواهد گرفت که علاوتاً ، قبل از همه به سراغ همۀ آن هائی خواهد رفت که در این بحران موجود سهیم بوده ویکی از عوامل بحران بحساب می آیند.
رفتم که خار ازپا کشم محمل نهان شد از نظر - چندی بدو غافل شدم صد ساله راهم دور شد
از همۀ برادران بدون استثناء دردمندانه تقاضا می نمایم که اوضاع موجود کشور و جهان را به دقت ارزیابی نموده، همه دست در دست یکدیگر داده بدون مرزبندی های قومی، نژادی، مذهبی وگروهی، تعصبات را کنار گذاشته بفکر راه حلی به این بحران موجود کشورگردند. این تشتت و پراکندگی، این اختلاف ونفاق، این حالت یأس وبی تفاوتی، خیلی خطرناک و وحشتناک است. این اوضاع نا بهنجار را دشمنان دین و وطن وآن دست های مرموز، کثیف وخائنی ایجاد کرده اند تا کشور را به نابودی کامل روبرو سازند.
ولاتهنوا ولاتحزنوا .....سورۀ آل عمران: 139
« و اگرمؤمنید، سستی مکنید وغمگین مشوید که شما برتر اید.»
به همه فرزندان دلسوز و صدیق کشور، و به همه پیروان راستین اسلام و به همه آن کسانی که از جوانی تا پیری درخدمت دین و وطن بوده اند و مانند شمع برای استقلال و آزادی کشور سوخته اند وهیچ هدفی جز سربلندی وترقی دین و وطن نداشته اند از همه میخواهم تا دوریک محور( اسلام ) جمع شوند، خود را سازماندهی کنند، ومانند یک سپاهی (عالم ودانشمند، مؤمن و پرهیزگار، حلیم و بردبار، صبور و متحمل، شریف و بزرگوار) درخدمت دین و وطن قرار بگیرند.
امروز دنیا را سازمان ها اداره می کنند. هرجائی که سازماندهی و نظم وتشکیلات است، مؤفقیت وپیشرفت است. درغیر آن اگر به هزاران وملیون ها انسان موجود باشند؛ اگر چه دارای هدف واحد و فکر واحد هم باشند، اما اگر سازماندهی و تشکیلات نداشته باشند، هیچ چیز ندارند، و اگرمثل ما، نه فکر واحد و نه هم هدف واحد داشته باشند همین است که امروز شاهد آن هستیم.
دردنیای که گروه ها وسازمان های منظم ومتشکل را از پای در می آورند و کشورها و قدرت ها و امپراتوری هایی قدرتمندی را سرنگون میسازند، چگونه افراد پراگنده و بدون طرح و برنامه خواهند توانست به این وضعیت ادامه بدهند، اگر چه تعداد شان از ملیون ها هم تجاوزکند.

ما بیاد داریم، که تقریباً چهل سال قبل، وقتی صبحگاهان از خواب بیدار شدیم در اطراف خود همه چیز را دگرگون یافتیم، گروهی انگشت شمار، سرنوشت یک دولت را در دست گرفتند، و نه تنها یک دولت را بلکه جامعه ومنطقه و جهان را متحول و حیران ساختند. و سپس دیری نپائید که باز هم تعدادی انگشت شمار دست بکارگردیده و آن گونه اوضاعی را بر کشور حاکم گردانیدند که در ظرف چند روز، کشور به یک ماتمکده و ماتمسرا تبدیل گردید و در نتیجه هزاران نفر زندان، صد ها وهزاران نفر اعدام و ملیون ها نفر آواره گردیدند. تا بکی غفلت و تکرار ماجرا های وحشتناک .ادامه دارد./8/12/2015

۱۴۰۴ آذر ۱۶, یکشنبه

 جنگهای خانمانسوزوتحمیلی، گروگان گیری، انتحاروترور

قسمت دوم
ازاولین روزهای بعثت پیامبرگرامی اسلام، مسلمانها با تهدید وتخویف وآوارگی وهجرت روبروبوده اند، تاجائیکه مشرکین قریش به طورسیستماتیک به اذیت وآزاروشکنجۀ مسلمین ادامه دادند وبا شهید ساختن اولین زن مسلمان ( سمیه ) به جُرم مسلمان بودن، قصد تروروشهادت پیامبرگرامی را کردند ورسول اکرم (ص) را وادارنمودند که شب هنگام خانه وکاشانه وشهرودیارآبائی واقارب ونزدیکان خود را پُشت سرگذاشته راه هجرت را درپیش بگیرد. لیکن جریان تعقیب وگریزبه همین جا خاتمه پیدا نکرد بلکه تا شهادت وترورحضرت عمرخلیفۀ مسلمین وتا امروزهم ادامه دارد. ازاولین روزهایی آغازدعوت پیامبر تا زمان فتح مکه وسپس تا دوران تابعین وپس ازآن، هیچگاهی سراغ نمی گردد که اسلام ومسلمین طرح ترورویا گروگان گیری ویا زندان و یا اعدام کسانی را رویدست گرفته باشند وحتی مشرکین قریش که قدم به قدم مانند سایه، مسلمین را توبیخ وتعقیب کرده وقصد تروریکایک آنها را دردل می پروراندند، هیچگاهی ازجانب اسلام ومسلمین به تهدید وتخویف ویا قتل وترورویا عمل بالمثل مواجه نگردیدند.
مکۀ آنروز(قبل ازبعثت)، مرکزقدرت وقوت وثروت منطقه به حساب می آمد وازخود تشکیلات و بنیاد اجتماعی، سیاسی واخلاقی خاصی داشت وتوسط افراد واعضاء وارکانی اداره میشد که هیچ کسی را توان مقابله با آن نبود وهمین زروزوراست که اگربا یک اندیشۀ انسانی، عقلانی ویا ایمانی همراه نباشد می تواند برای جامعۀ بشری فاجعه بارباشد.
درروزفتح مکه همه آن کسانی که درطول آن مدت باعث آوارگی وجنگ ودرگیری وکشتارمردم مسلمان گردیده بودند نه تنها مورد عفوعمومی قرارگرفتند بلکه علاوه برآن مأمون ومصئون به حساب آمدند. بعکس آنچه دردنیای امروزپس ازانقلابات اتفاق می افتد یعنی تعقیب وزندان ومحاکمه و اعدام وحتی اعدام های بدون محاکمه وصحرائی. مشرکین قریش وسپس منافقینی که مرتب دردرون صفوف مسلمین برای نابودی اسلام ومسلمین برنامه ریزی می کردند، برای یک مرتبه هم با مقابلۀ بالمثل مسلمانها روبرونگردیدند. یعنی مسلمین دربحرانی ترین حالات یعنی زمانی که کارد به استخوان شان هم رسیده است روش انتقام ومقابلۀ بالمثل را اختیارنکردند.
پسرسردستۀ منافقین (عبدالله ابن ابی) پس ازاین که اطلاع حاصل کرد که برخی عملکرد های منفی پدرش موجب ناراحتی بعضی ازبرادران مسلمانش گردیده است وشاید که طرح وبرنامۀ را برای مجازات پدرش رویدست بگیرند به رسول اکرم ( ص) مراجعه کرد وازایشان خواست که هرگاه طرح وبرنامۀ برای طرد ویا مجازات ( کشتن ) پدرش رویدست داشته باشند به خودش واگذارکنند تا خود آنراعملی بدارد زیرا اگرافراد دیگری بخواهند پدرش را مجازات کنند شاید تحت تأثیرعواطف پدرفرزندی قرار گرفته ودردل وی نسبت به برادران مسلمانش کدورتی رونما گردد. رسول اکرم ( ص) برایش اطمینان دادند که هیچ کسی طرح وبرنامۀ برای مجازات پدرش رویدست ندارد وبناءً وی ازناحیۀ پدرمطمئن باشد، وچنانچه تا آخرعمرابن ابی اتفاقی نیفتاد وپس ازمرگ وی رسول اکرم ( ص) درنمازجنازه اش شرکت کردند.
منافقین درزد وبند با مشرکین قریش واقلیت های دینی دیگرهمیشه باعث درد سرها وپرابلم های پیاپی برای مسلمین می گردیدند وخطرات این گروه بخاطرپیوند وارتباط نزدیکی که بامسلمین داشتند بیشترازکسانی بود که با مسلمین رو د ر رو داخل پیکاربودند.
دربسترتاریخ بشر، هیچ یکی ازادیان الهی وپیروان صدیق شان وازجمله دین مبین اسلام وپیروانش، راه استعمارواستثمار، ظلم وبی عدالتی، ودرنهایت خشونت وپرخاشگری را که عامل همۀ بدبختی های موجود بشراست نه تنها نپیموده اند بلکه با تمام قدرت وتوان دربرابراین پدیده های نامیمون ایستاده اند، مانند قیام حضرت موسی دربرابرفرعون، زیرا این ها پدیده های شومی اند که ازبیماری های مزمن وخطرناکی ناشی می شوند. بیماری های که ریشه دراهدافی پست ومادی وشیطانی دارد مانند: بنده گی نفس وهوی ( فقط همه چیز را برای خود وتبارخود ....خواستن)، فریب وغدر، طغیان وتجاوز، خود بزرگ بینی وتحقیردیگران ، که عامل این همه کشمکش واختلاف ونفاق وجنگ ودرگیری وکشتاروترورو انفجارودرنهایت انتحاراست.
ولی بالعکس، رهبران وبزرگان و پیروان همۀ ادیان الهی، وازجمله اسلام، وآزادیخواهان واصلاح طلبان جهان، همیشه ازجانب مراکز زر، وزور، وتزویر، درطول تاریخ، وازجانب مکتبها ونهاد ها ودسته جات وگروه های که مدعی پروپا قرص مدرنیته وپیشرفت بوده اند، ویا دولت ها ورژیم های که خود را نمایندۀ نهاد های مدنی دانسته وازمیان آن ها سربرآورده اند، موردهجوم وحمله قرارگرفته وبه تروروشهادت روبروگردیده اند که نمونه های بارزآنرا درترور، ده ها وصدها انسان مبارزوآزاد یخواه واستقلال طلب درسراسرجهان مانند: مهاتما گاندی، مالکوم اکس، مارتین لوترکینگ وبه همین ترتیب درطی یک قرن گذشته ده ها تن ازرهبران وهزاران مبارزمسلمانی که برای استقلال وآزادی ودیموکراسی وحقوق پایمال شدۀ خود با زبان وقلم مبارزه کرده اند، ترورویا شهید شده اند وازجمله ترورحسن البنا ی شهید بنیان گذارجنبش جهانی اخوان المسلمین و تروراولین شهید افغان یعنی منهاج الدین گهیزو آنچه پس ازکودتای 26 سرطان اتفاق افتاد، شهادت انجنیرحبیب الرحمن وداکترعمروخواجه محفوظ ومولانا فیضانی، میوندوال وهمراهانش وسپس با فاجعۀ هفت ثور، ماتمی که کل کشوررا دربرگرفت وکشتاردسته جمعی وقتل عام مردم بیگناه افغانستان بدست تره کی وامین وببرک ونجیب که باعث یکنیم ملیون شهید وقریب به یکنیم ملیون معلول وهفت ملیون مهاجروآواره گردید ورئیس جمهورکشورباخانواده وتعداد کثیری ازاراکین دولت قتل عام شدند. واعدام های گستردۀ که بنام انقلابات کمونیستی وتحت عنوان عدالت ومساوات ودفاع ازحق این وآن.... درچین وشوروی اتفاق افتاد، اعدام های که توسط فراعنۀ زمان، جان ملیون ها نفرازمردم بیگناه را گرفت، ملیون ها انسان بدست استالین، وپُلپُت ومائو به قتل رسیدند. اینها همه مشت نمونۀ خرواراست که بدست مدعیان کاذب مدنیت ونوآوری ودفاع ازاین وآن حرفهای دروغ وخیالی رُخ داده است.
جنگ های اول ودوم جهانی که ملیون ها انسان را به کام مرگ فروبرد وازکشته ها پُشته ساخت وکشتاربیرحمانۀ که بدست هیتلرانجام یافت وقتل عامی که همین حالا درسوریه ودرمواردی درعراق وافغانستان جریان دارد همۀ اینها حکایت ازاین دارد که اوضاع ما انسانها، باهمه این ظاهری آراسته، اقتصادی شگوفا، اجتماعی مرفه، تعمیروساختمان وپارکهای زیبا، درهم وبرهم وقابل تشویش ونگرانی است.
این اعدام ها وکشتارها وترورها بدست کسانی صورت گرفته ومی گیرد که حالا خود ویا همرزمان شان اشک تمساح میریزند وبراین وآن خُرده می گیرند واین حالت دهشت و وحشت را به این وآن چیزموهوم نسبت می دهند.
یکی ازصد ها موردعفو وگذشت وصبروتحمل وحلم وبردباری مسلمانها، درتحولات چند دهۀ اخیردرافغانستان است که مجاهدین مسلمان افغانستان پس ازآن جنگ های خونین باشوروی که یکنیم ملیون شهید وبه همین تعداد معلول وهفت ملیون مهاجربهمراه داشت اعلام عفوعمومی کردند وحتی یک نفرازمجرمین جنگی را نه تعقیب ونه به دادگاهی کشاندند.

۱۴۰۴ آذر ۱۱, سه‌شنبه

 به شترگفتند که گردنش کج است، کسی درجواب گفت که کجایش راست است.

2/11/2017

فروپاشی وسقوط ودرنهایت مسدود کردن مهمترین موسسات وکارخانه جات بافندگی وپشمینه بافی کشوریکی دیگرازصد ها شاهکارحکومت کرزی وبازماندگانش.
درزمانی این اتفاق تلخ ونا میمون افتاده است که افغانستان ازچنگال یک هیولای منطقه ای وجهانی رها گردید وتازه ملیارد ها پول اهدائی مؤسسات بین الملی برای بازسازی زیرساختهای اقتصادی افغانستان به این کشورسرازیرگردید واما این بی عُرضه های حاکم برسرنوشت کشورقادربه هزینه کردن واستفادۀ شفاف ومعقول وسالم ازآن امکانات وسیع نگردیدند وخوب شد تا ماهیت واهداف واغراض شوم وامیال شیطانی شان آشکارگردید.
افغانستان همانگونه که سرشارازمنابع عظیم زیرزمینی است، درروی زمین هم آبهای فراوان، زمین حاصلخیز، باغ وباغچه های پرازمیوه وسبزیجات ودشت ودمنی سرسبزباعث گردیده است تا مردم افغانستان بصورت طبیعی ازبخش زراعت ومالداری زندگی نسبتاً آرامی داشته، ودرطی قرون متمادی، این زندگی ساده وآبرومندانۀ به جامعه ومردم ما رنگ وبوی بومی، محلی ومنطقه ای بخشیده بود وازگزند بیرونی وافکارواندیشه های وارداتی وبیمار، وازگند وبوی اخلاق وآداب وخوی وخصلتهای نا پسند وناروا وغیرانسانی درامن وامان قرارگرفته وازمردم وجامعۀ ما ملتی یکدست ویکپارچه، متحد ومتفق، مهربان ودلسوز، ومهمان نوازوخوش مشرب وخوش برخورد ساخته بود.
پشم وپنبۀ افغانستان که ازحاصلات زراعتی ومالداری کشورما است نه تنها درسطح کشور، بلکه درسطح منطقه وجهان ازشهرت وکیفیت بالائی برخورداراست وبرهمین مبنا رژیمهای هرچند بیکاره ویکه تازوخود محوروقلدورمآبی که قبل ازکودتای هفت ثوربا استفاده ازفرصت براین ملت حکومت کرده اند بازهم دست روی دست نگذاشته وبه حلق ودلق اکتفا ننموده، واین سرمایه های عظیم ملی را با احداث کارخانه جات بافندگی، درسطح کشورتحت مدیریت واداره خود قرارداده وبه اموال واجناس تجارتی باکیفیت تبدیل کردند واقلاً یک قدم حسابی دراین راه برداشتند ولی این حکومت بی ماهیت وبی خاصیت واین نظام فاسد وبیکاره ای که بعداً به قدرت رسید، این سرمایه ها را همانگونه که عناصر فرصت طلب، سود جود، زالوصفت، ودشمنان دین ووطن به غارت بردند این نظام هم زمینه سازفروپاشی ونابودی آنها گردید ویا درهمدستی وخشنودی دشمنان کشور، آنها را به کسانی تحویل داد که مایۀ تأثروتأسف است، همانگونه که قسمت های زیادی ازکشوررا درسازش با بیگانگان خراب ویا زیرنفوذ شان درآورده اند، این سرمایه های خدا دادی کشور را هم به نابودی روبرونمودند، اینها درعوض این که این مؤسساتی که ازدارائی های کشوراست، با همه پرسونل وامکاناتش توسعه داده وبه نوسازی وماشین آلات جدید مجهزوانکشاف دهند، چنین احساس می گردد که برای غارت ونابودی کامل آن کمربستند.
درهمین دوسه سال قبل یکی ازدوستان که درگذشته ها، دریکی از کارخانه جات پشمینه باقی کشورمسئولیت داشت، به من گفت:« آلمانها، یک کارخانۀ بزرگ پشمینه بافی خود را بخاطرعدم موجود یت مواد خام تعطیل نموده اند، کارخانۀ که با پیشرفته ترین دستگاه های بافندگی مجهزاست، وی گفت: اگرما دولت ورژیم دلسوزی می داشتیم، امکان اهدای مکمل این کارخانه به افغانستان وحتی بدون عوض ممکن بود.» ولی ازآنجائی که سردمداران رژیم به دنبال چیزهای دیگری وازجمله حلق ودلق اند، که نه به خیرملت ونه هم به خیردولت است، بناءً نه خود ونه هم سفارتخانه های شان، که وظیفه اصلی آنها است حتی یک قدمی را دراین راستا برنمی دارند. « گرگدا کاهِل بود تقصیرصاحبخانه چیست »، رئیس جمهوری که بدون درنظرداشت آثارمنفی وپیامد های زیانباراین گفتارش بارها به آوازبلند صدا می زد که: « ما ازکشورها گدائی می کنیم »، ولی حالا چنین معلوم می شود که همه وهمه برای خود و... بوده است وبس.

۱۴۰۴ آذر ۹, یکشنبه

 تکنوکراتها واوضاع بحرانی افغانستان

حاکمیت مغزهای متفکرتکنوکرات وسقوط دادن این بارکشورنه دردامن شوروی، بلکه درگرداب نا امنی وفقر، اختلاف ونفاق نژادی، مذهبی، قومی، زبانی وگروهی، وفساد درهمه ابعاد آن، یعنی بعد اداری، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی واخلاقی، اعتیاد به مواد مخدر، وبرای اولین مرتبه تبدیل کردن افغانستان به بزرگترین کشورتولید کنندۀ مواد مخدردرجهان، ازدستآورد های عظیم این زمامداران وازمهمترین کارنامه های این نوابغ زمان ( تکنوکرات ها) بحساب می آید.
تکنوکراتهای که ادعا می کردند که ازافغانستان، آلمان ویا جاپان می سازند، عَطش آنها برای رسیدن به قدرت، افغانستان را به لبۀ پرتگاه کشانده است.
پس ازفروپاشی شوروی ومتعاقب آن پس ازسقوط رژیم نجیب، وزمینه سازی برای مداخلات خارجی (جنگهای تحمیلی) درافغانستان، حرف ازاین بود که اگرنیروهای تکنوکرات غرب دیده، جایگزین مجاهدین گردند نه تنها افغانستان آرام وآباد خواهد گردید که علاوتاً افغانستان به یک کشورپیشرفتۀ دنیا مانند آلمان ویا جاپان تبدیل خواهد شد.
یکی ازعاشقان ومشتاقان غرب ادعا می کرد که اگرپای ظاهرشاه به افغانستان داخل گردد همه چیزدگرگون خواهد شد وآنگاه نه مجاهدی خواهد بود ونه هم تفنگ وتفنگ سالاری وبازمیگفت: که اگرپای امریکا به افغانستان کشانده شد آنگاه نه تنها طالبی درافغانستان وحتی طالبی درپاکستان هم نخواهد ماند بلکه همه مدارس دینی پاکستان بسته خواهند گردید. وبازمی گفت: که دوای درد مردم افغانستان دردست تکنوکرات هاست که اگرروزی تکنوکرات ها درافغانستان به قدرت برسند همه چیزراعوض خواهند کرد، وهمین گونه هم شد.
همین که درکنفرانس بن پلان های غرب به بارنشست، ویکی ازتحصیل یافته گان ونخبگان شان دررأس قدرت قرارداده شد بلافاصله عزل ونصب ها آغازگردید وآنچه ازتربیه یافتگان ومهره های مورد اعتماد شان درگوشه وکنارجهان سراغ می گردید بدون درنگ به افغانستان فراخوانده شدند و آنها هم شعارداده وهورا کشیده داخل افغانستان گردیده ودرپست های حساس وازجمله وزارتخانه ها وادارات حساس وکلیدی به کارگمارده شدند.
این عناصربی عُرضه وبی مایه با همه آن سرافگندگی وذلتی که دررأس قدرت قرارگرفته بودند نه تنها مانند شاه شجاع و یا ببرک به استقبال قوت های خارجی رفتند، بلکه قوت های خارجی را ناجی خود ومردم خود وکشورخود ( ازطریق مصاحبه ها و کنفرانس ها و سمینارهای داخلی وخارجی) بحساب آورده ودراین روش وبرخورد خود آنگونه ذلیلانه عمل کردند که حتی یک نوکردربرابربادارخود نمی کند. واما امروزاین نیروها با چنان عجله وشتاب ومسابقۀ قصد بیرون رفتن ازاین مهلکه را دارند که برای مشتاقان شان باورکردنی نیست. اما آن هایی که هدف اصلی آنها ازآن خوش آمد گوئی ها رسیدن به مشتی مال وجاه بود، با استقراراین نیروها، چنان غرق مال وجاه گردیدند که هیچ فرصتی برای فکرکردن به آلام ودرد های مردم پیدا نکردند وآن فرصتی را که بازهم برای رفع اقلاً یک سلسله پرابلم های خارجی وداخلی کشورویا لااقل برای رسیدن به اهداف دنیائی فراهم گردیده بود ( چنانچه که یکروزی برای پاکستان دردوران زمامداری انگلیس ها و یا برای شاه ایران دردوران وابستگی به غرب فراهم گردیده بود وازاین فرصت ها استفادۀ کافی کردند )، اینها با یورش بردن به مال وجاه، دوپرابلم عمدۀ نا امنی وفقردرکشوررا به حالش رها کرده وافغانستان را به یک بحران بی سابقه روبرو ساختند.
اینها برای امنیت وآرامش کشورودفع تجاوز، نه تنها این که ازنیرووقوت وقدرت مجاهدینی که هیچ قوت وقدرتی به پایۀ آن نمی رسید استفاده نکرده ودست رد به سینۀ آنها زدند، بلکه اینها درخلع سلاح مجاهدین هم لحظۀ درنگ نکرده ودراولین فرصت بدست آمده، به نابودی مراکزجهادی وجمع آوری سلاح جهاد اقدام کردند وازاین طریق چراغ سبزی را برای دشمن به ارمغان آوردند،
اینها با افراد ودسته جات و نهاد های که درسطح ملی وبین المللی به دشمنان افغانستان معروف ومشهوربودند نه تنها به سراغ آنها وتصفیۀ حساب با آنها نرفتند بلکه ایام حساس ومهم وسرنوشت سازکشوررا درزد وبند ومعامله با آنها سپری کردند ومثل این که قصد آنرا داشتند که تا پایان ماجرا یعنی تا تروروتصفیۀ همۀ عناصرآزادیخواه ودلسوزومدافع کشوروملت یعنی حریفان خود به کجدارومریزادامه داده ودرنهایت تا سقوط کامل کشوربه دامن دشمن، آب به آسیاب دشمن بریزند. آنها (دشمن ) به تصفیۀ عناصروشخصیت های مؤمن ودلسوزومدافع کشوروکشتارمردم بی گناه ما ادامه دادند واین ها با شعارصلح وآشتی وتشکیل شوری وکمیسیون های نمایشی، متشکل ازافراد حامی دشمن دست تسلیم به سینه گذاشته پیاپی تقاضا کردند که ازبرای خدا به برادران خود رحم کنید.
واینها علاوه براین که منابع عظیم اقتصادی افغانستان را نا دیده گرفتند، اززراعت و مالداری تا بند وانهاروذخایربزرگ زیرزمینی که هزاران ملیارد دلار برآورد گردیده است علاوتاً آنچه را هم که به قسم کمک باعوض وبلاعوض به افغانستان سرازیرگردیده بود درحیف ومیل و نابودی آن ها ازهیچ عمل شرم آوری پرهیزنکردند.
این ها هرچه بردند وخوردند هنوزهم سیرنشدند ولی بالعکس مردم مظلوم خود را درمضیقه و زیرفشارقراردادند تا مردم بی سرنوشت و درمانده، به هرسو روی آورده ومجبورشوند برای نجات خود به هرخس وخاشاکی چنگ زده وبه هرکس وناکسی دست درازکنند.
رؤسای که به آوازبلند اعلام می دارند که ما ( دربرابر.....) ازهردری مجبوربه گدائی گردیده ایم، چگونه می توانند که ازمردم درماندۀ خود بخواهند که شما ازکسی ( دشمن) چیزی دریافت نکنید ویا زمامدارانی که برای اهداف مادی خود به منابع مشکوک وغیرشفاف روی می آورند چگونه خواهند توانست تا ازعمل بالمثل مردم گرسنه وپا برهنۀ خود جلوگیری کنند و آن دشمن هدفمندی را هم که حاضراست، اگرچه گرسنه بماند برای رسیدن به اهدافش پولهای گزافی را خرچ کند، ازاین هدف نا میمونش بازدارند.
حرکت هایی خطرناکی را که دراکثرنقاط کشورشاهد آن هستیم، تنها به این وآن واین چیزوآن چیز نسبت دادن دردی را دوا نمی کند بلکه باید مشکل را دردرون خود ونظام سیاسی واقتصادی و اجتماعی واخلاقی خود جستجوکرد. درکشوری که افراط وتفریط بیداد می کند و نه تنها ازعدالت وانصاف خبری نیست بلکه ظلم وبیداد گری غوغا به پا کرده است و امورمردم نه دردستان آدمیان که دردستان گرگان است. پس چگونه می توان انتظارامن وامان وآرامش وآسایش را داشت.
رؤسای جمهوری (تکنوکرات) که درطی این مدت زمام امورکشوررا بدست گرفتند به گونۀ ظاهرشدند که گوئی ازکوه پائین آمده اند، رؤسای که قیافۀ شان به ارباب وحرکات شان به کمدین وحرف هایشان به فکاهی شباهت بیشتری دارد تا به سخنان یک مدیر، رئیس، چه اینکه به سخنان یک رئیس جمهورواگرکسی آن قیافه ها وآن حرکات و آن حرف ها را ردیف کند ( که امروزویا فردا همین کاررا خواهند کرد) چیزی جورخواهد شد که درقطی عطارهم پیدا نخواهند کرد و آنوقت آبروی رفتۀ کشوربازهم بیشترازپیش خواهد رفت واما آنچه درعمل هم انجام داده اند افتضاحی تاریخی است که ازتعفن آن هرافغانی احساس ذلت خواهد کرد.
رژیم های که ازحال مردم ( درد وآلام مردم ) خود بیخبراند، ویا اصلاً رغبتی به مردم مظلوم خود ندارند ونمیدانند که کاربجائی کشیده است که این مردم مضطرب ووحشتزده فراررا برقرارترجیح می دهند، درحالی که خود درزیرچترنیروهای امنیتی با آرامش وآسایش ورفاه زندگی می کنند وتمام هم وغم شان درزد وبند ها وحرکت های غیرمسئولانه صرف می شود اما حرف شان این است که این مردم (مظلوم وبی کس وبی پناه) آزاد اند که به هرطرفی که می خواهند بروند، اگرچه همۀ ایشان در دریا ها غرق گردیده و با بدست باند های تبه کاربه عملیات های انتحاری و یا تله های انفجاری کشانده شوند و یا بدست دزدان ویا دشمنان خاک و وطن ویا همسایگان ظالم وبیرحم کشته شوند.
اکثراً این مهاجرین پس ازخروج ازکشوریا بدست باند های مافیائی رسمی وغیررسمی ( دولتی وغیردولتی ) می افتند که درهمان ابتدای امر، آبرو وعزت ومقام شان زیرپا می گردد ومانند برده ها واسیران میدان های جنگ درمی آیند که نه درمال خود ( مزدکارخود) ونه درجان خود و نه هم درسرنوشت خود اختیاری دارند.
درکشورهای مختلف برخورد های متفاوت با این مهاجرین بی کس و بی وطن صورت می گیرد. دربعضی ازاین کشورها علاوه براین که این مهاجرین مانند اسپ لجام شان دردست دیگران است، علاوتاً این مهاجرین را با تهدید وتخویف وحیله وتزویر( وبا گروگان گرفتن خانواده هایشان ) به جبه های جنگ ودرکشورهای دیگری می فرستند که تعداد زیادی ازاین جوانان مهاجرزنده برنمی گردند و اگرزنده هم برگردند مانند جوانان مظلوم هزاره که درغزنی به گروگان گرفته شدند به چنگ مخالفین افتاده و به چنان سرنوشت وحشتناکی روبرو می گردند که برای همه اتباع کشوردرد آورورنج دهنده است. زیرا این فضای تاریکی که درداخل کشورایجاد گردیده و باعث این همه آوارگی و هجرت پیاپی گردیده است فضای وحشت ودهشت، وفضای پرازترس واضطراب است.
به شترگفتند که گردنش کج است، درجواب گفت که کجایش راست است. این نظامی که همه چیزش درد آورو دردسرسازاست، ازمسائل سیاسی تا اقتصادی، اجتماعی واخلاقی همه درهم وبرهم است که جزلجام گسیختی وفساد چیزی به چشم نمی خورد، زیرا افراد مؤمن وپاک وبی آلایش را کنارزدند ودزدان وجواسیس ومزدوران ودشمنان دین و وطن را دررأس امور قرارد ادند، ازادارات تا ولایات و تا وزارتخانه های حساس وسفارت خانه های مهم.
پول های هنگفتی را که بنام بودجۀ جنگی و یا پول های را که بنام کمک به بازسازی ویا دولت افغانستان اختصاص یافته بود دراختیارکسانی ازاین خودی ها قراردادند ( انجئوها، مؤسسات خارجی وداخلی وافرادی که براساس نصفش لی ونصفش لک ) وچنان به تاراج بردند که آثاری ازآن همه پول وامکانات بچشم نمی خورد وحتی به نیازمندی های مبرم زندگی شهرنشینی پشت پا زده واقلاً برای جمع آوری زباله ها وسیستم فاضلاب کشورکه اگرراه وچارۀ برای آن پیدا نگردد، بیشترین آصیب را به صحت وسلامتی مردم خواهد رساند، حتی درسطح ولایات بزرگ، ولااقل درسطح شهرکابل راه وچارۀ برای آن جستجونکرده اند وطوری که گفته می شود آب های خوردنی یعنی آب چاه ها با آب فاضلاب درحال یکجا شدن است وامکان آن وجود دارد که فاجعۀ بزرگی را برای شهروندان ببار بیاورد و اما اینها که باید ازاین فرصت طلائی که بازسازی افغانستان را آغازکرده بودند قبل ازهرچیزبه این امرمهم توجه می کردند، خصوصاً کشوری را که کاربازسازی اش ازصفرآغازیافته بود، اگربه این معضله توجهی می کردند، بامصارف کم وناچیزمی توانستند این معضله را حل وفصل نمایند ولی حالا که یک قسمت مهم سرک ها اسفالت گردیده وساختمان سازی درنقاط مهم به جلورفته است هرگاه بخواهند اقدامی درزمینه انجام دهند خیلی هزینه بردارخواهد بود. واما همانگونه که درهمه بخش های حیاتی واساسی کشورکاری انجام نداده اند، حتی یک بیماری را که باید چِک نموده ومورد آزمایش قراردهند به کشورهای دورونزدیک باهزینه های گزاف می فرستند ولی این نا بخردان ونامردان،حتی یک کلینیک مجهزبرای دولتمردان واقارب ونزدیکان خود هم که شده است درافغانستان فراهم نکرده اند، زیرا ترجیح میدهند تا به هربهانۀ هم که شده به خارج سفرنمایند.
هرگاه کسی به دقت توجه کند بغیرازچند ساختمان وهتل ورستوران وسالن های عروسی که آنها را هم، مردم ما خود بدست خود ساخته اند، کاری که بیانگریک طرح وبرنامه ریزی دولتی باشد سراغ نمی گردد.
برخی ازاین سرمایه گذاری های به باد رفته را نهادی امریکائی بنام سیگار( ادارۀ بازرسی عمومی امریکا) به اطلاع همگان رسانده است. که بطورنمونه می توان ازپروژۀ ساختن یک پمپ گازفشرده درشهرشبرغان به قیمت 43 ملیون دالریاد آورشد، پروژۀ که مانند صد ها پروژۀ دیگر درلست مصارف آمده اما درعمل نشانۀ ازآن وجود ندارد پروژۀ که معادل آن درپاکستان با 500 هزاردالرساخته شده است. ( گذارش بی بی سی – 3 نومبر2015).
ازشاهکارهای دیگراین تکنوکرات ها:
– انتخابات تقلبی وتلاش برای قبضۀ قدرت ازهرطریق ممکن حتی غیرقانونی، بصورتی که درچند قرن گذشته درافغانستان جریان داشته است.
-تسلیم شدن وزانو زدن دربرابرکشمکش های نژادی، قومی، مذهبی وگروهی.
– تقسیم قدرت برمبنای امتیازات طبقاتی ونژادی و مذهبی وگروهی وشعله ورکردن بیش ازپیش تعصبات نژادی ومذهبی وقومی وحزبی.
– دامن زدن به پراکندگی واختلاف وهرج ومرج اجتماعی وادعای قوت وقدرت و پاسخگوئی.
– لاف وپوف زدن وحرف های چِرت وپِرت ووعده های کاذب وغیرعملی.
– زانو زدن دربرابرقلدرمآبی وتسلیم شدن دربرابرتهدیدات واخطارهای شفاهی.
– کرنش دربرابرزورگوئی وانقیاد دربرابر شرط وشروط تحمیلی ( داخلی وخارجی).
– بی رغبتی به وحدت ملی وبرادری اسلامی وچشم امید به حمایت خارجی.
– بی توجهی به سرمایه های عظیم معنوی ومادی و چشم براه کمک خارجی.
– ازدزدان دین ودولت وملت وازسرمایه های باد آورده وحرام ونامشروع قدردانی.
– دامن زدن به افراط وتفریط درهمه ابعاد آن، (فقروسرمایه داری، باحجاب و بد حجابی، تدین وبیدینی........) .
– دارائی های عامه را به غارت بردن و ازجمله ( سرمایه گذاریهای داخلی وخارجی ) را دربین اطرافیان واقوام ونزدیکان خود جابجا کردن ( یک نمونه کابل بانک ).
-مناطق مختلف ونقاط حساس کشوررا به ساحۀ نفوذ بیگانگان تقسیم کردن ونسبت به آیندۀ کشوربی تفاوتی.
-پست های حساس دولتی وحتی نمایندگی های مهم خارجی را سپردن به دستگاه های استخباراتی.
-ادعای حمایت ودفاع ازقوم کردن ولی درعمل به قوم ومردم خود دشمنی.
-نه تنها درجهت وحدت عمل نکردن بلکه دامن زدن به اختلافات نژادی وقومی ومذهبی وگروهی.
– تقسیم کشوربه واحد های کوچک و آنهم برمبنای انگیزه های قومی و نژادی.
-علاقه داری ها را به السوالی ها والسوالیها را به ولایات، و ولایات را به حوزه ها تقسیم و به افراد موذی واستفاده جو وسران قومی وقلدورو زورگو باج دادن و پایه های آنها را محکم کردن و ملت مسلمان ومجاهد را به پای آنها انداختن.

۱۴۰۴ آبان ۲۵, یکشنبه

 جنگ های خانمانسوزوتحمیلی، گروگان گیری وانتحار.

دراین کشمکش های موجود جهان، حساب افراد، نهادها، سازمانها وگروه ها را باید ازحساب ملتها ومردم، تباروقوم ودین ومذهب جدا کرد واین جنگهای خانمانسوزوعملیات های انتحاری وحملات وشبیخون هایی مکرری را که درگوشه وکنارجهان، براهداف وانگیزه های شرم آوری چون خود بزرگ بینی وتحقیردیگران، طغیان وتجاوز، اشغال وسلطه، تهدید وتحمیل، خشم وغضب، تعصب وتنگ نظری، غدروفریب، ظلم وبی عدالتی، حرص وآز( بیماریهای خطرناک)، دراین قرن بیست ویکم شدت پیدا کرده است وهرروزبساط آن گسترده ترمیگردد تا جائی که دامن مظلومان راهم فرا گرفته وبردارائی های عامه ونهادهای عام المنفعه هم خسارات وزیان های کمرشکنی بجا می گذارد، باید وسیلۀ برای اهداف ناپاک و نامشروع قرارنداد، اگرچه شاید درمواردی ازدین ومذهب وقوم وتباراستفاده های سوئی هم صورت بگیرد.
این وضعیت وحشتناک که برای همه ای بشریت بصورت هولناکی درآمده است باید توسط سازمانهای بین المللی وبیطرف، سازمان ملل وازجمله سازمانی که مدعی نظارت بربحران های جهانی است بدون تعصب ریشه یابی گردد.
واما تا زمانی که بساط دیکتاتوری وخشونت ازجهان برچیده نشود و به رأی وآرأ مردم احترامی گذاشته نشود و با زد وبند های سیاسی به سرنوشت ملت ها بازی گردد ودستگاه های استخباراتی دست ازتوطئه برندارند، وکمپنی های بزرگ سلاح سازی فقط به درآمد خود بیاندیشند ویا طرح ها ونقشه های کشتارجمعی وویران کننده درسربپرورانند، وشرکت های بزرگ چند ملیتی فقط به سود وسرمایۀ خود فکرکنند وپیمان های نظامی هم درمسابقه با یکدیگرباشند، باید درانتظارچنین وقایعی وحشتناکی بود ( تروروانتحاروانفجاروآوارگی وهجرت).
دنیای موجود که دم ازمدرنیته و پیشرفت بشرمیزند ومدعی بلامنازع فتح قله های علم وادب وفرهنگ است و برتخنیک وتکنالوژی خود جهت آسایش بشرمباهات می کند واما خود را ازچنگال امیال شیطانی تکبروغرور، حرص وحسد، بخل وبغض، اسراف وفضول خرچی رهانیده نمی تواند، چگونه می توان براین حالت آشفتۀ که بربشریت حاکم گردیده وعلاوه برویرانی وکشتار، اِسترس وافسردگی یکی ازدستآورد های ویرانگرآن است فایق آمد، اگرراه و چارۀ برای این معما پیدا نگردد، همانگونه که بشرجنگ های اول و دوم جهانی را تجربه کرده است به جنگ سومی کشیده خواهد شد که جرقۀ آن را کسانی خواهند زد که برای کسی قابل باورهم نخواهد بود وآنگاه بساط همگی جمع خواهد گردید.

۱۴۰۴ مهر ۲۸, دوشنبه

 عنایت الله طوفان جناب انجنیر صاحب محمد اسحق خداوند شمارا سلامت داشته باشد مایه فخر ما وزندگی ساده وبی الایش شما که نمونه از ان متعهدان به لقا الله پیوسته که صادقانه در راه خود وارمان خیش سر در کف گرفتند واز هیچ تند باد وگزندی نهراسیده ونلرزیدند وبا همان لباس تقوا شهادت را استقبال کردند وشما ان تعهد را منحیث امانت باهمه دغدغه های زرقوبرق باخود نگهداشته اید بیقین که روح شهدا را شاد وبازمانگانرا سر بلند نگهداشته اید

اینجا مطلبی را تزکر داده اید که فراموش همه شده بود ان یاد از بزرک مرد وسنگر دار اندیشه وقلم است او گهیز شهید است که کمونستان سنگ بنای ترور را به حکم بارارانشان شوروی وقت با شکستن قلم توانای گهیز شهید گزاشتند اورا توسط دخترش حمیده گهیز که اکنون مشهور به فریده گهیز میباشد ودر امریکا در یک کلیسا منحیث رضا کار از انطریق در افغانستان کابل هرات شبکه تبشیری دارد کار میکند او در سال 1383 به افغانستان امده بود مریم یکی از اقارب بوش را که ریسه اوقیانوسیه در امور اسیا بود همراهی میکرد ودر قرغه به سلسله یکی از افغانهای مقیم در کانادا در جمع مریم امریکای بامن اشنا شد اورا خواستم درجمع دیگران در موتر خیش بصوب قرغه ببرم در شیشه پیشروی مترم تصویر قهرمان ملی احمد شاه مسعود بود وی بمجرد نگاهش به تصویر فورا به فهوش وناسزا متوصل شد همی میگفت که مسعود قاتل رفقای ما است او خیانت کار وعامل جنگ در افغانستان است ومیگفت ناقض حقوق بشر ودشمن زنان است مثل سایر کسان فوش میگفت من تعجب کردم بدون انکه بر افروخته شوم سوال کردم که شما از صحت بر خوردار هستید یا کدام تکلیف روانی دارید فوری از موتر پاین شد وبه مریم نیز اشاره کرد که از این موتر پاین شوید ویا این میزبان تصویر را از روی موتر بردارد انوقت راحت میشویم شخصیکه با انها منحیث کانادای با ما بود واو باعث تفریح رفتن به قرغه شده بود با عصبانیت به اوخطاب کرد که اخلاق خودرا درست که همین ادم بود که وطن را نجات داده امروز توفراری ولگرد در وطن ابای خود ازاد چکر میزنی عقل داری یا دیوانه هستی این ادم فاروق رامش نام دارد اکنون در کانادا زندگی میکند بلاخره فاروق ازمن معذرت خواست وطلب بخشش کرد گفت اینها در خارج زندگی میکنند مشکلات را ندیده اند هرچه شنیدید عفوه میخواهم من گفتم هیچ باکی ندارد ما در برابر این توحین کردنهای مردم بیخبر یا مغرص دهن بدهن شویم فرق ما با ولگرد ها نمیشود حال ماخون وجان داده ایم تا دیگران راحت باشند برای این خون نداده ایم که فخر فروشی کنیم یا از دیگران انتقام بکشیم همین نوع اخلاق کمنیست هاهم بود که ما صبر میکردیم فکر میکنم که همین خانم مارا نیز عامل جنگ وخشونت میداند خوب است که من با شکیبای ایمان واو باشعار تهمت جنگ وخشونت برما بشما ثابت شد که عامل جنگ وخشونت کمنست ها وزنان ازاده از دین وفرهنگ اند بلاخره رهسپار قرغه شدیم چندی نشسته صحبت کردیم اورا من نمیشناختم که این خانم حمیده گهیز قاتل پدر خود است نان خواستم تا صرف کنیم ناگهان دیدم که خانم مریم امریکای لب به شکوه گزاشت واشکهایش جاری شد فاروق برایش گفت خانم مریم چه شده او گفت یک بکس که در ان لب تاب من میباشد در میدان هوای کابل مفقود شده من برا یک ما موریت امده بودم همه پلانهایم در لب تاب مانده چطور کنم من برایش گفتم مشکل نیست اورا من جستجو میکنم اوباور نمیکردمندریور خودرا که شجاع از اقاربم بود وظیفه دادم تا میدان رفته جستجو کند اورفت من با مهمانان خود نان صرف کردیم
ناگهان خانم حمیده ازمن سوال کرد که شما خانم.........را میشناسید گفتم اگر او باشد او از اقارب من است خانم سر شناسی است ودر وقت تا سیس حزب کمونست از جمله زنان طراز اول در جمعسه خانم یکی انهیتا ودوم کس دیگری که اسمش فرامشم شده سوم همین اقارب مت است که اکنون در سویدن زندگی میکند وحالا در کابل است خانم حمیده فوری تکان خورده گفت میشود برایش زنگ بزنی من زنگ زدم اوکه اسمش را لازم نمیدانم ذکر کنم تیلفون خودرا برداشت بامن صحبت جور بخیری کرد وگفت خیریت باش گفتم یک خانم باشما صحبت میکند تیلفون را دادم صحبت اغاز شد خانم حمیده فوری خودرا معرفی کرد گفت من حمیده هستم بیادت امد یا خیر اوگفت کمی اشاره بدهید او گفت من به ماسکو فراری شدم پدرم کشته شد یادت امد یا خیر او گفت حال درست شد بعد از صحبت ها تیلفونرا حسب خواهش خانم........ بمن داد اواهسته به من گفت اورا شناختی یانه گفتم نه.. گفت او حمیده گهیز دختر گهیز است که پدرش را ترور کرد وخود به شوروی فرا کرد حال در امریکا است مشهور به فریده میباشد ونیز بامن شوخی کرد که اور ترور نکنی بمجرد معرفی کردن همه قصه های شنیده بخاطرم امد ......میگزارم به بخش دوم که خیلی جالب است
پسندنمایش واکنش‌ها یبیشتر · پاسخ · دیروز ساعت ‏14:57‏
مدیریت
عنایت الله طوفان
عنایت الله طوفان بخش دوم داستان حمیده گهیز


وقتیکه کتابهای جیبی از ناصر مکارم شیرازی کتاب های سید قطب شهید ومحمد قطب مرحومی را میخواندم در پهلوی ان قصه جریده گهیز که افشاگر افکار وعملکرد های مادیون یعنی کمونست هارا بود نیز مطالعه میکردم انوقت انقدر عمیق نبودیم روز شد ک...دیدن بیشتر