ziaie1

ziaie1

۱۴۰۴ شهریور ۵, چهارشنبه

 آیا می توان بحران موجود کشور.......

قسمت چهارم
بنام خداوند بزرگ
یکی ازعلل وعوامل بنیادی خشم وخشونت وبحران موجود درافغانستان وجهان.
درافغانستان امروزویا آینده، آنچه اتفاق می افتد ویا خواهد افتاد یک قسمت اعظم آن ارتباط مستقیم دارد به آنچه درگذشته تاریک کشوراتفاق افتاده است وآنهم به کودتاهای متعدد وخونینی برمی گردد که درطی قریب یک دهه با زندان واعدام وکشتاروبیرحمی آغازگردید.
کودتای داؤد، وکودتای احزاب خلق وپرچم، وکودتای امین، وکودتای ببرک، وکودتای نجیب، یکی پی دیگری اتفاق افتاد وفاجعه آفرید. درهرکودتا به غیرازتلفات وخسارات سنگین، پیامد های روحی وروانی گستردۀ اش برملت، وویرانی همه زیرساخت های اجتماعی، اخلاقی، سیاسی واقتصادی کشورچیزی است که برآورد آن به آسانی غیرممکن خواهد بود. کودتای هفت ثورکه با طرح وحمایت روسها صورت گرفت به همان سلسلۀ اشغال آسیای میانه وهمان اهداف ومقاصد وشیوۀ کاروعملکرد آن براه افتاد وقدم به قدم همان طرزالعمل وهمان جوفشارواختناق وخشونت وانتقام عملی گردید و سبب شد تا برای اولین باردرجهان سیل مهاجرین وآواره گان و تلفات انسانی ناشی ازآن جهان را بوحشت اندازد. وخصوصاً تصفیه حساب بارفقا وقبضۀ قدرت که یکی ازدستآورد های عظیم آن بود. ازهمان روزهای اول کودتا مشخص بود که این جریان ریشه وپیوند عمیق با خارج ازکشوردارد.
استاد ربانی شهید درهمان اوایل کودتای داؤد وپس اززد وبند های که ناشی ازدستگیری افراد واعدام ها بود دررسالۀ که تحت عنوان دآؤد خان درگذشته ای ننگین، حاضری جنایتبارومستقبلِ هولناک، به زبانهای فارسی، پشتو، عربی وانگلیسی نوشته وپخش گردید، ازهمۀ آنچه درگذشته وحال وآینده اتفاق افتاده وخواهد افتاد پرده برداشت. آنچه امروزملت ومردم مظلوم ما شاهد آن هستند وی دراین نوشته صدای خود را بلند کرد و زنگ خطررا درهمان دوران بصدا درآورد وازعواقب آن حوادث برحذرداشت ولی همین گونه که امروزگوش شنوا وچشم بینائی وجود ندارد درهمان دوران هم کسی به این ندا گوش نداده واعتنائی به آن نکردند وبالآخره آنچه درکشورپیش آمد که نباید پیش می آمد.
من درزندگی کودتاهای زیادی را دیده وتجربه کرده ام، کودتاهای سرخ وسفید، یعنی کودتا های همراه با خون وخویریزی وتلفات انسانی ویا هم کودتای بدون خون ریزی. اما کودتاهای پیاپی که درافغانستان این گروه های خلق وپرچم براه انداختند، درنوع خود بی سابقه وبدون مثال بود.
هیچ کودتای را نمی توان صحه گذاشت وتائید کرد اگرچه کودتای سفید وبدون خونریزی هم باشد، زیرا این شیوه برای تغیروتحول، غیراصولی وبا هیچ یک ازموازین ومعیارهای انسانی وجهانی همخوانی ندارد.
این روش، روشی غیرطبیعی برای رسیدن به قدرت وزعامت است، روشی که با سؤ استفاده ازقوت وقدرت اِعمال می گردد و با قهروغضب، خشم ونفرت، طغیان وتجاوز، خود بزرگ بینی وتحقیردیگران، ماجراجوئی وتجاوزهمراه است ، وبرای تغیروتحول درسطح جهان وکشورهای پیشرفته چیزغیرقابل قبول است.
درهرکودتا باید دید که کودتاچیان چه اهدافی را دنبال می کنند؟ آیا هدف شان پاک وقصدسرنگونی یک نظام ظالمانه وبرپائی یک نظام عادلانه را دارند؟
وآیا هدف رسیدن به قدرت وزعامت است؟ وآیا.......
واما دربیشترموارد کودتاها ریشه درعوامل خارجی دارند وهدف ازکودتا، اهداف ومنافع مادی ویا هم سیاسی است که برخی رژیمها وکشورهای که به دنبال منافع مادی به قیمت خرابی دیگران اند وحاضرند تا همۀ نورم های قانونی واصول اساسی وانسانی وجهانی را زیرپا نموده تا به اهداف مادی خود برسند به این عمل مبادرت می ورزند وبرهمین مبنا به خیروشراقدامات خود وبه پیامد های کوتاه مدت ودرازمدت آن توجه نمی کنند ودرهرصورت به آن روی می آورند، چیزی که عامل قسمت بیشتری ازنابسامانیها، کشمکشها ودرگیریهای موجود جهان بحساب می آید. این پدیده با یکسلسه طرح های پنهانی ومرموزآغازمی گردد بگونۀ که نهاد ها ویا هم دولتها بخود این حق را می دهند که درامور نهاد ها ویا دولت های مداخله کنند که بیرون ازجغرافیا وساحۀ نفوذ وقدرت شان است، واین معمول با مداخلات غیرمحسوس ومخفیانه انجام می گردد بصورتی که هدف ویا دولت ویا کشورمورد نظربه آسانی متوجه نمی گردد ولی یک زمانی چنان بدام غیرمنتظره ای می افتد که تصورش را هم کرده نمی تواند.
آیا کودتا یک حرکت پذیرفته شده، انسانی ویا جهانی است؟
دربیشترکشورهای پیشرفتۀ جهان ازجمله پس ازانقلاب کبیرفرانسه همانگونه که نظام موجود دنیای سرمایه داری شکل گرفت این معضله ( کودتا ونظامی گری ) را هم با تدوین قوانین ومقررات سِفت وسختی که برای اداره ورهبری کشوروکنترول ارگانهای نظامی وامنیتی وضع کرده، حل کرده اند که اصلاً نه کودتای د اخلی امکان پذیراست ونه هم مداخلۀ خارجی وکودتای که با آن دستان خارچی دخیل باشد، یعنی امکان تحقق آنرا غیرمقدور ساخته اند واما متأسفانه درکشورهای جهان سوم به نسبت اینکه طرح وبرنامه ونظم وانسجامی برای جلوگیری ازکودتا وجود ندارد ونظامیان ازقدرت زیادی برخورداراند، خطرکودتا همیشه وجود دارد وخواهد داشت . کشورهای زیادی را می شناسیم که نه یکی ودوکودتا بلکه بارها وبه تکرارکودتا های صورت گرفته ورژیمهای با کودتا سرنگون ورژیم کودتائی ویا نظامی برسراقتدارآمده است، اما نه اینگونه که درافغانستان اتفاق افتاده است.
درکشورهمسایۀ ما پاکستان این معضله یکی ازمعضلات حکومت های انتخابی است. واما به غیرازیکی ازکودتاها که به اعدام ذوالفقارعلی بوتوصدراعظم قوی وقدرتمند پاکستان انجامید، سایرکودتا ها تلفات انسانی وخسارۀ مادی به همراه نداشته است. اردوی پاکستان یکی ازارتشهای استثنائی جهان است که ادارۀ سیاسی پاکستان را همیشه درچنگال خود دارد، و«آی – اِس – آی» یعنی اظلات اردوی پاکستان نقش تعیین کنندۀ درمسابل داخلی وخارجی پاکستان ایفا می کند
ودرترکیه هم قبل ازیک دهه، کودتا های مکرری اتفاق افتاد، وبرای اولین باربود که یکی ازکودتاهای نظامیان ترکیه دردوسال قبل توسط مردم هوشیاروبیدارترکیه ناکام وبه شکست مواجه گردید. ( ادامه دارد)

۱۴۰۴ مرداد ۳۰, پنجشنبه

 دررابطه با بحث پرگار« جایگاه مجاهدین درافغانستان»

اسلام دین وآئین اکثریت قاطع مردم افغانستان است و به همین علت ازهرکسی که با هراعتقادی ( کمونیست ، سوسیالیست، نشنلست وغیره ) باشد، هرگاه بپرسید که مسلمان است و یا .....؟ می گوید که من مسلمانم وبس ( حتی یک کمونیست دوآتشه ).
درخت تنومند وقوی اسلام واعتقادات اسلامی را درطول تاریخ اسلام درافغانستان، علما و رهبران وبزرگان دین پرورش داده وآبیاری کرده اند که گاهی این درخت بخوبی به بارنشسته و زمانی هم ازاثرغفلت و یا عوامل و اسباب گوناگونی مانند حوادث طبیعی، طوفان و باد و زلزله وغیره از رُشد ونموبازمانده ولی بزودی راه خود را بسوی کمال و رُشد وحیات مجدد بازنموده است.
یکی ازعواملی ( طوفان های) که برای جوامع اسلامی درد سرسازبوده است فکرواندیشۀ مارکسیسزم کمونیزم است که با لشکرکشی به این سو وآن سو، وقلع و قمع واعدام وزندان وآواره کردن ملیون ها انسان، قسمت های زیادی ازکرۀ خاکی را تحت سیطره و نفوذ خود درآورد و با شعارهای مردم فریبانه به جنگ نظام سرمایه داری رفت ولی همانگونه که قسمت های زیادی ازسرزمین های غربی وشرقی را فتح کرد، جوامع بیشماری ازمسلمانان را هم پس ازتصفیه ها ی هولناک جزء امپراطوری بزرگ خود که ازشرق آسیا تا شرق اروپا می گردید گردانید و اما ازهمان اوایل این حرکت طوفنده به دوقدرت بزرگ چین و شوروی تقسیم شد که با همان انگیزه های تهاجمی وشعارهائی دفاع ازخلقهای محروم به تلاشهای خود ادامه داد و چنانچه پس ازیک رویاروئی تمام عیارکمونیزم وسرمایه داری درویتنام وشکست امریکا، شورویها باردیگردریک تلاش مذبوحانه خواستند تا ازطریق افغانستان به آن پلان ها وطرح های تهاجمی خود که سلطه برجهان بود، جان تازۀ بخشند اما این بار با یک جامعه مسلمان وآبدیده و یک کشوراسلامی روبروگردیدند که ازحوادث و وقایع تاریخی درس عبرت گرفته و پس ازشکست انگلیس درافغانستان آمادگی آنرا داشتند تا با یک ابرقدرت دیگرهم پنجه نرم کنند. آنها به این نتیجه رسیده بودند که یا باید تا آخرین رمق حیات فرد فرد خود مقاومت نموده و بجنگند و یا مانند جوامع دیگری برای همیشه اسارت و بردگی یک گروه و یک حزب ویک اقلیت انگشت شماروخون آشام را که حتی برهمسنگران خود هم رحم نمی کنند را بپذیرند.
درافغانستان خطرمارکسیسزم کمونیزم ازهرجائی دیگری محسوس وملمو ستربود زیرا شوروی کمونست ازیک جانب و چین کمونیست ازجانب دیگرهم سرحد وهمسایۀ دیواربه دیوار افغانستان بودند که مردم افغانستان ازتحولات و اتفاقات درونی این قدرت ها آگاهی کامل داشتند ومی دانستند که کمترین غفلتی باعث نابودی کامل آنها ومنطقه خواهد گردید وبه همین مبنا بود که پس ازکودتای فاجعه بارهفت ثوربلاوقفه جهاد وهجرت آغازگردید ومردم مسلمان ما بصورت دسته جمعی یا سلاح بدست گرفتند ویاهجرت کردند وبغیرازافراد معذورومجبورو ناتوان کسی دربرابراین تهاجم وحشیانه سکوت نکرد.
سوال اینجا است که آن خانم محسنی با آنکه خود را معرفی نکرد وهویتش مشخص نشد، اما ازمحتوای صحبتش چنین استنباط می گردید که این خانم ازثمرات جهاد استفادۀ اعظمی نموده و تا نرده های بالای رهبری جهاد که کمترکسی میتواند به آن راه پیدا کند بالارفته درحدی که به رهبران جهادی هم خط وخطوط می کشیده است و این ادعای اورا که رهبران جهاد ومقاومت پیشنهاد وی را دررابطه با محکوم کردن انتحار نپذیرفتند، بلکه انتحاررا عملی جهادی هم می دانستند، نه تنها یک افترا وتهمتی ناروا وآشکاربه جهاد ورهبری جهاد است بلکه این حرکت های ( انتحاری) را که درطول دوران جهاد اتفاق نیفتاده بود، وهیچگاهی ازچنین حرکتی دربرابرمتجاوزین وقشون شوروی هم استفاده نشده بود، سوالی است که چگونه مورد تائید رهبران جهادی قرارگرفت؟ درحالی که بالعکس، ازهمان اوایل با این حرکت وحشیانه به شدت برخورد شد وآنرا دشمنی با اسلام و مسلمانها دانستند.
وآن آقای شرکت کننده هم دربرنامۀ پرگار، بدون تأمل وفقط برمبنای تعصبت وعقده، شکست آشکارو نابودی کامل شوروی و سقوط نظام پوسیدۀ نجیب را درآن جنگ خونین و رویاروئی مستقیم با مجاهدین نپذیرفت و به آن اعتراف نکرد و بازمی گویند که پس کمونیزم را ازتاجکستان و ازبکستان کی بیرون کرد؟ هیچ کسی، زیرا درروسیه و تاجیکستان و ازبکستان همان نظام های قبلی دوران شوروی است که حکومت می کنند.
اینها درحالی که ازجهاد وهجرت هیچ چیزی نمی دانستند، مدعی آن بودند که با خروج نیروهای شوروی جهاد خاتمه یافته است وآنچه اتفاق افتاده است یعنی جنگ (جهاد) با نظام حاکم درکابل، جنگ داخلی بوده است. درحالی که نظام حاکم درکابل همان نظام قبلی وهمان بقایای حاکمیت شوروی و همان نظامی بود که توسط ( کا – ژ- ب ) وارتش سرخ برکشورما تحمیل گردیده بود وازآن گونه نظام های بود که درکل بلوک شوروی سابق حاکم بود.
این نظام فاجعه بارترازنظام شوروی سابق بود زیرا دست نشاندۀ شوروی وبا پشتیبانی تانکهای شوروی وقتل عام مردم ما درافغانستان ایجاد گردید بود وعامل اصلی تجاوزشوروی به افغانستان بحساب می آمد و ادامۀ آن به مفهوم ادامه همان نظام و همان سیاست های شوروی سابق بحساب می آمد. همانند نظام های حاکم درآسیای میانه وسایرنقاط تحت سلطۀ اینها.
واما درمورد طرح های آی، اس، آی برای کشتن سران قومی درافغانستان، که درزمان زمامداری این آقا دردستگاه های امنیتی نجیب، برای کشتن قاری بابا درغزنی و آصف محسنی درقندهارو صبغت الله مجددی درپشاورروی دست بوده است باید گفت: که این یک حرف بیجا وبی موردی است که هیچ عقل سلیمی آنرا تائید وهیچ گذارش معتبری آنرا تصدیق کرده نمی تواند. زیرا اولاً محسنی درسال 59 ازقندهارخارج و به ایران پناهنده گردید وهیچ گاهی دیگربه قندهاربرنگشت تا توسط آی آیس آی درقندهاربه قتل برسد.
درمورد استقلال مجاهدین، همان حرفهای آقای کریمی ( دایکتربرنامۀ پرگار) کافی است وضرورت به بحث بیشترندارد، زیرا حوادث و وقایع پس ازسقوط نجیب ولشکرکشی های...... وادامۀ جنگ وکشتار وتروروانتحارتا همین حالا، خود دلیل کافی برحقانیت مجاهدین وگویای واضح برعدم وابستگی آنها است.
واما درارتباط با کنفرانس ژنو که به اشتراک پاکستان وافغانستان و کوردوویزنمایندۀ سازمان ملل تحت فشارهای فزایندۀ سازمان های مختلف جهانی، سازمان اسلامی ، سازمانهای عدم انسلاک ، وجامعۀ اروپا برگزارگردیده بود باید گفت که این کنفرانس و این گونه مذاکرات را به هیچ عنوانی مجاهدین قبول نداشتند و تا آخرین لحظات خروج نیروهائی شوروی ازافغانستان وسقوط نجیب برمواضع قاطعانه خود که همان جهاد برحق مردم ما تا پیروزی نهائی است پافشاری نموده واعلامیه یازده فقره ای را تحت رهبری اتحاد اسلامی مجاهدین افغان بصورت متحد ویکپارچه صادر وانزجارخود را ازاین کنفرانس ابلاغ نمودند، ودرنهایت هم، به آرزو وآرمانی که درسرمی پروراندند وبه خاطرآن یکنیم ملیون شهید وبه همین تعداد معلول وهفت ملیون آواره دادند، رسیدند ونهایتاً دریک جنگ میدانی، شوروی شکست خورد وازهم پاشید ودستگاه جهنمی نجیب هم سقوط کرد ونجیب هم به چنان سرنوشتی روبرو شد که انجام وپایان همه نظام های دیکتاتوری وخون آشام با آن رقم میخورد. بهاءالدین ضیائی

۱۴۰۴ مرداد ۲۵, شنبه

 آیا می توان بحران موجود کشور را مهاروبراوضاع مسلط شد؟

قسمت اول
بنام خداوند بزرگ
هرگاه بخواهیم راه حلی برای بحران موجود کشورجستجو کنیم ایجاب می کند تا عوامل واسباب گوناگون تاریخی، فرهنگی وکلتوری، سیاسی ونظامی، را که باعث این وضعیت موجود گردیده است مورد ارزیابی قراردهیم.
سالیان متمادی است که افغانستان با یک بحران عظیم سیاسی، اجتماعی وانسانی بی سابقۀ دست وپنجه نرم می کند. بحرانی که از ناتوانی های رؤسا، سران، وسردمداران رژیمهای گذشته وفعلی کشورمایه می گیرد، سران ورؤسای که کارنامه های اکثرشان سیاه وبا خون وخونریزی، اعدام وزندان وکشتاربیرحمانه همراه بوده است واما با تأسف هیچگاهی به عواقب اندیشه ونیات وبه پیامدهای کردارواعمال خود فکرنکرده وانجام وپایان اعمال وکردارهولناک خود را نسنجیده اند.
اولین رئیس جمهموری که با یک سلسله تحرکات مثبت وازجمله این که بانی وعامل اولین تغیروتحول درکشوربود، اصل واصول حکومت وحکومت داری را زیرپا کرد و با روی آوردن به کودتا واستعمال قوت، قدرت را قبضه کرد وبرای باراول درکشور، با اعدام وزندان جوانان ومحصلین مسلمان واستادان مکاتب وپوهنتون ( استاد غلام محمد نیازی رئیس فاکولتۀ شرعیات و...)، علما ( مولانا فیضانی ...) وسیاستمداران ( میوند وال صدراعظم ) و وزرای ظاهرشاه وافسران معروف ومشهوراردوی افغانستان، دست به اقدامی غیرمنتظره زد وبهترین فرزندان صدیق کشوررا بدست عوامل نفوذی شوروی زندان واعدام کرد، واولین کسی درتاریخ افغانستان بود که باب خشونت وبی رحمی، زندان واعدام وآوارگی وهجرت درکشور را گشود، با صدها تن ازسران نهضت اسلامی که بیشترشان محصلین واستادان ونخبگان مسلمان بودند بیرحمانه برخورد کرد، به زندان افگند وبه اسارت کمونیستهای نفوذی داخل نظام درآورد که درنهایت با کودتای هفت ثوربدست شان اعدام وکشوررا از یک سرمایۀ عظیم معنوی وانسانی محروم کرد، چیزی که تا امروزنه تنها فقدان آنها محسوس وصد ها خانه وخانواده مؤمن ومسلمان هنوزهم درگلیم غم نشسته اند بلکه خاطرات تلخ آن دوران تا اکنون هم با درد ورنج وناراحتی دربین قشرمسلمان ومؤمن کشوردنبال می گردد. ودرنهایت امر، عوامل نفوذی ( ک – ژ- ب ) که دروزارت خانه های حساس وکلیدی دفاع، داخله وامنیت وپلان مقدرات کشوررا دراختیارگرفته بودند به آرزوی دیرین خود رسیدند. واما خودش وخانواد ه واقاربش هم ازاین گزند درامان نماندند وبه دست همین مزدوران ونزدیکترین رفقا وهم پیمانان ووزرا واراکین دولتش به جوخۀ اعدام روبروگردیدند، چیزی که تا قریب دودهه کسی ازمحل دفن ومرگشان هم اطلاعی دردست نداشت وآنچه کِشت کرده بود درپایان ماجرا دروکرد. کودتاگران هفت ثورهم با سرنوشت بهتری ازوی روبرونگردیدند، بلکه برای قبضه کردن قدرت ازهمان روزهای اول کودتای هفت ثور، یکی درپی قتل دیگری برآمدند، ودربین خود هم با بیرحمی وتصفیه وانتقام عمل کردند ویکدیگررا کشتند وخفه کردند وبه دهشت ووحشت وکشتاروتصفیه واعدام وزندان شدت بخشیدند، چیزی که دربین همۀ احزاب وگروه های چپی وکمونیستی مرسوم و یک سنت دیرین ودرتمام جهان اتفاق افتاده است. برهمین مبنا است که برای مردم ما وکشورعقب افتاده وویران ما یکروزازروزدیگربدترویک رئیس ازرئیس دیگرمخوفتروفاجعه بارترعمل کردند. سران ورؤسای که تمام هم وغم شان به پیاده کردن افکارواندیشه های وارداتی ومنویات واهداف قدرتهای استعماری خلاصه می گردید وآنهائی هم که حقیقتاً جهاد وانقلاب اسلامی وآن کشتی طوفانی دوران اشغال افغانستان را با شهامت ومتانت به منزل مقصود رساندند اما پس ازآن که باید طرح وبرنامۀ اساسی را برای پیاده کردن یک نظام اسلامی به منصۀ اجرا می گذاردند، خود آگاه ویا ناخود آگاه درچنگال دسایس وتوطئه های منطقه ای ویاجهانی قرارگرفته قادرنگردیدند تا رسالت ووجائب خود را آنگونه که انتظارمی رفت جامۀ عمل بپوشانند. واین مأمول خلاصه نمی گردید به سران وحاکمان رژیم، بلکه همۀ آن افراد ونهاد ها و گروه ها واحزابی هم که شعارداده ویا سروصدا راه انداخته وسنگ دفاع ازملت ومردم به سینه زده اند، هرگاه بدقت مورد ارزیابی قرارگیرند، همین که به قدرت رسیده اند، خلاف آنچه ادعا کرده وشعارداده اند، عمل نموده اند، ونه تنها قدمی برای بهبود وضع ملت ودولت برنداشته اند بلکه ازبد هم بدترکردند.
کمونیستهای دوآتشۀ افغانستان هم که پیروزیهای ملت مجاهد ومسلمان را نمی توانستند برتابند با سروصدا واتهامات وبرچسپ ها وتک ودوها به این دروآن دروازۀ خارجی روی آوردند وبا پیوستن وارتباط با نهاد ها، احزاب وسازمانهای مطرح برخی کشورها چنین وانمود ساختند که اگرفرصتی برایشان داده شود افغانستان را متحول وبه یک کشورمدرن وپیشرفته بدل خواهند نمود وبراساس همین سعی وتلاشها وحمایت وپشتیبانی گروه ها واحزاب ورژیمهای مختلف ازطریق کنفرانس بن به حساس ترین مقامات وارگانهای داخلی وخارجی دردولت نوبنیاد راه یافتند ولی همین که به قدرت رسیدند ازهمان آوان وآغازکارخود برای تحکیم جایگاه وتثبیت موقف وموقعیت های طلائی که نصیب گردیده بودند به دست بوسی این وآن روی آوردند، چیزی که هیچکسی به چنین ذلتی روبرونگردیده بود، کرزی را کعبۀ آمال وآرزوهای خود قرارداده و درسطح داخل وخارج کشوربه ثناخوانی وخدمتگذاری به وی دربین هم مسابقه راه انداختند، ورژیم ناکام وشکست خورده وبد نام کرزی ونظامی را که خود جزء آن بودند، با بوق وکرنا حلال همۀ معضلات وناجی ملت ومردم معرفی کردند. ( ادامه دارد )16/8/2017