یکی ازهزاران حدیث ناب رسول اکرم ( ص ) که می تواند راه گشا و گره گشایی خیلی ازدرد ها، رنج ها وپریشانی ها ما وجامعۀ ما گردد. 28/1/202
عبدالله ابن عمر(رض) می گوید: شنیدم که رسول اکرم ( ص ) فرمودند: « سه نفرازگذشتگانی که قبل ازشما بودند، به قصد سفری به راه افتادند. باران آنان را فراگرفت. درمسیرراه خود به غاری رسیدند، گفتند در این جا شب را بگذرانیم واستراحت کنیم، داخل شدند. تخته سنگی سقوط کرد و دهانۀ غار را مسدود کرد. با هم گفتند: فقط یک راه برای نجات ما باقی مانده است وآن این که هریک ازما، آن کارنیکی را که درحیات خود به خاطرخدا انجام داده است واسطه قراردهیم وازخدا بخواهیم، که به وسیلۀ این عمل صالح به ما کمک کند.یکی ازآنان گفت: پروردگارا! من پدرومادری سالخورده داشتم، برای چراندن حیوانات از خانه بیرون می رفتم، و زمانی که به خانه برمی گشتم، حیوانات را می دوشیدم، مقداری ازآن شیررا برای پدرومادرم می دادم، ایشان هم آن را می نوشیدند. پس ازآن ها شیررا به فرزندان و اعضای خانواده ام می دادم. یک مرتبه شب دیربه خانه آمدم، دیدم که پدرومادرم خوابیده اند، نخواستم ایشان را بیدارکرده و مزاحم خواب ایشان شوم، ازجانب دیگربچه هایم به دورمن جمع گردیده وازگرسنگی گریه می کردند؛ تا طلوع فجراین وضع ادامه داشت. پروردگارا! اگرمی دانی که من این کاررا صرفاً به خاطررضای تو انجام داده بودم، دریچۀ برای ما بازکن تا با آن بتوانیم آسمان را به بینیم. پیامبر( ص ) فرمودند: خداوند ( ج ) دریچۀ را برای آنان بازکرد.د ومی گفت: پروردگارا! می دانی که من دوشیزۀ را که دخترعمویم ( کاکا) بود، بسیاردوست داشتم، به شدت به اوعلاقه مند بودم، پس ازهمه کوشش وتلاش هایم گفت: تا صد دیناربه من ندهی نمی توانی به من نزدیک شوی. من هم تلاش کردم تا صد دینارمهیا کردم ( وبه وی دادم )، زمانی که دربین پاهایش قرارگرفتم، به من گفت: ازخدا بترس و ازاین گناه پرهیزکن وبکارتم را جزاز راه حلال ازبین مبر. همین که این سخن را از وی شنیدم، فوراً بلند شدم واو را ترک کردم. پروردگارا! اگرمی دانی که من این کار را تنها به خاطررضای تو انجام دادم، دریچۀ بزرگتری را برما بگشای؛ پیامبر( ص) فرمودند: دوسوم دهانۀ غاربازشد.سومی گفت: پروردگارا! می دانی که من کارگری به یک فرق ( پیمانه ای است درحدود هشت کیلو و اندی گرم ) ازذرّت اجیرکرده بودم ومزدش را به او دادم ولی او آن را ازمن نگرفت ( ورفت )، من هم این فرق ذرّت را کاشتم. هرسال این کار را تکرارکردم تا این که ازمجموع محصولات آن چند گاو همراه با چوپان برای او خریدم، پس ازمدت ها آمد، گفت: ای بندۀ خدا! حقم را برایم بده. گفتم این گلۀ گاوی را که می بینی همراه با چوپانش مال تواست. آن مرد گفت: چرا مرا تمسخرمی کنی؟! گفتم: من تو را تمسخرنمی کنم، بلکه حقیقتاً آن ها مال تواست. ( آن مرد، آن ها را تحویل گرفت ورفت )، پروردگارا! چنانچه می دانی، اگر این کار را به خاطر رضای تو انجام داده ام درِغاررا برای ما بگشای. خداوند ( ج ) بطورکامل، درغاررا برای آنان گشود.» اللؤ لؤ والمرجان- 1745قرآن حکیم گنجینۀ بزرگ وبحربیکرانی است که با تمسک به آن، می توان همۀ خواسته ها و نیازمندی های فطری بشرچون: علم وعمل صالح، انصاف وعدالت، رحم وعطوفت، برادری واخوت، و.... را د ربین جامعه نهادینه کرد ؛ وهم چنین بساط همۀ آلام ورنج های چون: کینه وحسادت، تعصب وتنفر، خشم وخشونت و... برچید؛ وبه همۀ دغدغه ها ورؤیا های انسان چون: امن وامان، آسایش وآرامش، و.... پاسخ مثبت داد. هرگاه احادیث وسیرۀ نبوی هم براین گنیجنۀ عظیم واین بحربیکران افزوده گردد، جای شک وشبهۀ برای درمان درد ها، رنج ها، آسیب ها وبلاها باقی نمی ماند.محمد شاه ارشاد مؤلف کتاب سیرت النبی چنین می نویسد:« ... آن حضرت بدائع حکمت الهی را ازآسمان به زمین آورد وکرامت پایمال شده بشر را ازحضیض زمین به اوج آسمان رساند و.... کتاب ونظام نامۀ ( قرآن ) با خود به ارمغان آورد که اگرجوامع بشری آن را دستورالعمل کاری وپندارزندگی خود قراردهند نه تنها ازافتیدن درچاه گمراهی وبدبختی نجات می یابند بلکه صلاح وفلاح دوجهان نصیب شان می شود.... اوبنیان گذارعدالت اجتماعی واقتصادی ومؤسس مبادی حریت ومساوات است وبرامتیازات طبقاتی ونژادی خط بطلان کشید ومعیاروبرتری را لیاقت وکفایت شخصی، تقوی ونیکوکاری قرارداد اعم ازاین که تقوای دینی باشد ویا سیاسی، فردی باشد یا اجتماعی.»واما حیف که ما مسلمین، همان گونه که نتوانستیم ازمنابع سرشارطییعی وزیرزمینی خود بهره برداری نموده وخود را بدینوسیله از فقروفاقه، احتیاج ونیازمندی، بدبختی ومصیبت، چشم به مدد وکمک دیگران برهانیم، ازاین گنج عظیم وازاین بحر بیکران کلام الهی وسنت وسیرِۀ نبوی هم استفاده لازم نکردیم.دردنیا وجهان فعلی که ما درآن زندگی می کنیم تعامل این است که درتمام علوم و فنون متداول؛ ازریاضی وشیمی تا زراعت وصنعت وازتخنیک وتکنالوژی تا تحقیقات علمی گستردۀ ماورای طبیعت، جمع کثیری ازدانشمندان شب وروز، مصروف تحقیق وتفحص وتلاش وکوشش برای کشف یکی ازهزاران اسرارنهفتۀ طبیعت اند که هرروزبه دستآورد های جدیدی درزمینه های مختلف نایل می گردند. این دستآورد ها به آن چه ازسقراط، افلاطون وارسطوبه ایشان به ارث رسیده است، خلاصه نمی گردد، بلکه آن ها با کارتحقیقاتی عمیق وبا تلاش های گستردۀ که انجام می دهند، امروزجهان را زیرسیطره و نفوذ علمی واکادمیک خود درآورده اند. آن ها درمورد هرپدیدۀ کوچک وبزرگ، به دایرکردن کنفرانس ها، سیمینارها ومحافل بزرگ جهانی می پردازند، وبگونۀ عمل می کنند که تا آن را ریشه یابی نکرده واثرات مثبت ومنفی آن را برزندگی انسان مشخص نسازند، دست ازتلاش وکوشش برنمی د ارند، آن ها علاوه برعلوم متداول، تحقیقاتی را که درمورد اسلام ( قرآن وسنت نبوی ) انجام داده و می دهند ازنظربنده، ما مسلمین قادربه آن نبوده ایم. آن ها همین که به چیزی دسترسی پیدا می کنند ویا چیزی را کشف می کنند ویا دریک تحقیق علمی، ازدستآوردی بهره مند می گردند، مراکزی را ایجاد کرده اند که به این تلاش ها نه تنها صحه می گذارند، بلکه آن هایی را که دراین زمینه ها تحقیق وتفحص نموده اند مورد تقدیروتحسین قرارداده با هدایای مادی ومعنوی نوازش می کنند، ازجمله با القاب، درجات علمی ومدال های چون نوبل به استقبال شان می روند. کسانی که دررشته های ریاضی، شیمی، فیزیک ویا هررشتۀ دیگری به کشف حقایقی موفق می گردند، جایزه نوبل ویا سایرجوایزرا نصیب می شوند.درهمین افغانستان ودرهمین هرات باستان، سالانه سمینارهای دایرمی گردد که پیرامون مسائلی است که نه تنها گرۀ ازگره های اجتماعی و... را باز نمی کند بلکه برآن می افزاید، زیرا آن ها دراین سمینارها بدنبال اهداف دیگری اند که دربیشترموارد با موازین اجتماعی، فرهنگی وکلتوری مردم ما درتضاد وتقابل است واما اگرما سمینارها ومحافلی دایرمی کردیم که درآن مسائلی حیاتی چون امنیت وآرامش، جنگ وصلح، اختلاف ونفاقی که جامعه را تهدید می کند، جایگاه معلولین ومجروحین جنگی، جایگاه زن درجامعه، دوستی ودشمنی درمکتب اسلام، اتحاد ووحدت صفوف، فقرونیازمندی روزافزون، کشت وزرع مواد مخدر واعتیاد به آن، جایگاه مدافعین وسربازان کشوردربین جامعه، ومطالب خیلی حیاتی دیگروازجمله جایگاه والدین دربین خانه وخانواده که دراین حدیث مبارک به آن روشنی انداخته شده است.این معضله به کشورما خلاصه نمی گردد بلکه درسطح کل جهان اسلام نیز به عین مشکل وعین برابلم روبروهستیم. به این معنی که سال ها است جنگ درافغانستان ادامه دارد اما نه تنها سازمان کشورهای اسلامی، شورای علمای عالم اسلام ومراکزعلمی معروف ومشهورجهان اسلام وحتی گروه وسازمان های بزرگ اسلامی به سراغ ما وسایرمعضلاتی که درجهان اسلام بیداد می کند نیامده اند، حتی روزی شنیده نشد که به همین جهت جمع شده واقلاً با یک بیانیۀ اظهارتأثروتأسف کرده باشند وطوری که دیده می شود همه وهمه درخدمت رژیم ها ودسته جاتی قراردارند که....همان گونه که یک بیمارفقط یک راه علاج درپیش دارد وآن این که به یک داکتر مجرب و ورزیده مراجعه کرده وسپس طبق دستورآن باید عمل کند راه دیگری درپیش ندارد، مسائل اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و.. همه وهمه راه حل دارد وکاملاً مشخص است وتا زمانی که کسی به جستجوی آن نیفتد وعزم خود را برای رفع بیماری جزم نکند به داد وفریاد و واویلا واتهام به این وآن مشکل حل نمی گردد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر