039 ma3ina9rt g2o01r6e67t ·
Gedeeld met Je vrienden
نامۀ سرگشاده به:
برادران....
قسمت پنجم
متأسفانه هر روز بخاطر اتفاقات وحشتناکی که روی می دهد، تعداد کثیری از مردم مظلوم و بیگناه ما، عزیزانی ( پدر، مادر، خواهر و یا برادر ) را ازدست می دهند و به این مناسبت ها ماتمی برپا می می گردد و اما در طرف مقابل تعدادی مست قدرت، شهوت، حماقت و جهالت؛ طبل شادی می نوازند و بدتر از همه این که این شرارت ها و دشمنی با خدا و خلق خدا را که در بدل مشتی پول انجام می دهند، حرکتی خدایی وانمود کرده و ادای وجیبۀ خود قلمداد می کنند، و باداران شان (شتر در خواب بیند پنبه دانه ).
من کسانی را در طول این مدت دیده ام که هرگاه حوادث دلخراشی اتفاق افتاده است، دست دعا به درگاه خدا بلند نموده و چنین دعای بد کرده اند: پروردگارا! همان گونه که این پاکستانی ها کشور ما را خراب می کنند، پروردگارا! کشور شان را خراب و ویران کن و نه تنها این که آن ها را هم مانند ما به ماتم بنشان بلکه این کشور را زیر و روبگردان. بدون این که توجه کنند که گناه یک نهاد شیطانی، یا چند انسان خائن و ظالم و شیطان را نباید بحساب یک کشور و یک ملت مسلمان بحساب آورده و همه را مقصر و مسئول دانست، آن مردم مظلومی که خود اسیر دست آن کسانی اند که حدود نیم قرن است که تحت نام اسلام کشور را قبضه کرده، اما در نظام سیاسی، اقتصادی و.... آن کشور از اسلام خبری نیست ( هرچند به خیابان ها می ریزند و شعار شریعت- شریعت سرمی دهئد نه تنها از شریعت خبری نیست، بلکه با قصاوت های خیلی وحشیانه تر از آن جه در افغاانستان اتفاق می افتد روبرو می گردند. پس این مردم چه گناهی را مرتکب شده اند که به چنین دعای بدی (بلای ) روبرو گردند و از جمله دو ملیون مهاجری که آن جا زندگی می کنند و همۀ آن ها از ما و یا از خانواده های ما و در نهایت از خانوادۀ بزرگ، جهاد، هجرت و اسلام اند. و آن چه را هم که این اربابان وتوطئه گران به آن تکیه کرده اند، گروهک ها و.......و آخند هایی بی مایه و ضعیف النفسی اند ( فضل الرحمن و سمیع الحق ) که در طول دوران جهاد افغانستان، در صف مقابل جهاد قرار گرفتند و در یک ائتلاف با نشنل عوامی پارتی به موانعی بر سر راه مجاهدین تبدیل گردیدند و در نهایت هم، چند سال قبل صوبۀ سرحد را به نشنل عوامی لیگ تحت نام پشتونخواه، تحویل دادند که این هم یکی از پیامد های دشمنی با دوستان سابق است که پاکستان را به لبۀ پرتگاه ( تجزیه قومی ) نزدیکتر کرده است. این گروهک های را که پاکستان، در دشمنی با افغانستان به آن ها مباهات می کند؛ در روزی که همۀ مسلمین جهان و تمام دنیا ( سازمان های جهانی وهمۀ سازمان های مدافع حقوق انسانی ) یک دست ویک پارچه از این جهاد و قیام مقدس مردم افغانستان حمایت خود را اعلام نمودند، این ها ( این گروهک ها ) یا در سوراخ ها خزیده و یا با سران کشورهای هم پیمان شوروی مانند: قذافی، صدام، هند و حتی شوروی روابط تنگاتنگی داشتند زیرا پیروزی های جهاد را تحمل کرده نمی توانستند.( انسان آن چه کِشت کند درو می کند)
این نهادهای نا متجانس، تعدادی طالب بینوا و صاحب منصبان فراری و ملیشه های دوران نجیب را گرد آورده و به جان مردم افغانستان انداختند بدون این که عواقب چنین شیطنتی را سنجیده باشند. این ها آن کِشت خوبی که در حمایت از مجاهدین و مهاجرین و ملت مسلمان افغانستان در دوران اشغال شوروی صورت گرفته بود، و ثمرش را از جهات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بگونۀ یک قدرت بزرگ منطقه ای برداشته بودند همه را به خاک یکسان کردند. پاکستان نه تنها از همه جهات، کشوری بی نام و نشان بود، حتی در مسائل داخلی و خصوصاً در سه صوبۀ سرحد، بلوچستان و سند به غیر از داخل شهرهای بزرگ هیچ حاکمیتی بر این ایالت ها نداشت و حدود نود در صد این مناطق بنام مناطق غیریاد می شد و چنانچه این فوج تا دندان مسلح فعلی پاکستان اگر قصد سفر به مناطق مذکور را می کرد، باید به صورت کاروان تا دندان مسلح از این مناطق رد می شد. و اما از برکت جهاد و مجاهدین افغانستان این مناطق تحت سیطرۀ پاکستان در آمد. و از همۀ این ها مهم ترین دست آورد پاکستان آن بود که آن خصومت ودشمنی دیرینۀ بین پاکستان و افغانستان که در اثر شیطنت های دشمنان اسلام قریب یک قرن، بر روابطه دو همسایۀ مسلمان سایه افگنده بود در اثر این تحولات ( هجرت و جهاد ) بدوستی و برادری تبدیل گردید و اما وسوسه های شیطانی سبب شد که این دشمنی ها بار دیگر قوت گرفته و دو کشور برادر به دو کشور متخاصم تغییر موضع بدهند.
و اما این کِشت بدی را که با دشمنی با مجاهدین و ملت مسلمان افغانستان براه انداختند ( لشکرکشی به افغانستان ) اولین نتیجه اش سر بر آوردن همان طالبانی است که امروز با آن ها مُشت و گریبان اند و مانند افغانستان با آن ها دست و پنجه نرم می کنند. افسوس بحال این غافلان و این بیخردان. آن موقعیت طلائی را که پاکستان در سطح ملی و بین المللی بدست آورده بود و این انزوا و این نفرتی که امروز در دنیا نسبت به پاکستان بوجود آمده است خود بیانگر آن است که پاکستان به انزوای جهانی روبرو گردیده است و حیف است و هنوز هم فرصت است که اگر پاکسانی های خردمندی پیدا شوند که این زمامداران شان را سرعقل بیاورند.
و اما شعار مرگ بر این ویا مرگ بر آن که به معنی نابودی آن آدم ویا آن ملت ویا آن کشور است خیلی نفرت انگیز است و منتهای کینه، عداوت، دشمنی و انزجار را می رساند که شایستۀ یک انسان و یا یک جمع و یا یک ملت معقول و منطقی نیست و بیانگرمعقولیت، علمیت، عدالت، انصاف، دور اندیشی، شرافت و بزرگواری نمی باشد. از جمله شعاردادن علیه فلان کشور و یا فلان قدرت، که جمع کثیری یعنی ملیون ها مسلمان و به همین ترتیب ملیون ها انسان با احساس در آن زندگی می کنند؛ اما این آقایان، نابودی همۀ این ها را می خواهند، بصورتی که اگر فرصبت پیداکنند، شاید برای رسیدن به آرزوی خود همه را کشته ویا سربزنند، مانند آن چه در سوریه اتفاق افتاده است، و این وحشت و دهشت است نه اسلام. و اما تاجائی که دیده می شود هدف این ها فقط ویرانی، کشتار و بیرحمی است.
پروردگار می فرماید:
« ای اهل ایمان ، برای خدا پایدار و استوار بوده و به عدالت و راستی و درستی گواه باشید ، و البته شما را نباید عداوت گروهی بر آن دارد که از راه عدل بیرون روید، عدالت کنید که به تقوا نزدیکتر( از هر عمل ) است ، و از خدا بترسید، که البته خدا به هر چه می کنید آگاه است.» مائده:8
و باز این شعارها به گونۀ طراحی و در عمل پیاده می گردد که هر انسانی را بدون تأمل به خود جلب و جذب و به دنبال خود می کشاند؛ زیرا تبلیغات به گونۀ سازماندهی می گردد، که هر چه عیب و اشکال است به طرف حواله می گردد، در حالی که اگر آن عیب و اشکالات را به گونۀ بی طرفانه و بیر غرضانه به جانب حواله کننده هم مورد ارزیابی قرار گیرد، عیب و اشکالات حواله دهنده کمتر از طرف مقابل نخواهد بود، از جملۀ عیب و اشکالات: تعصبات نژادی و قومی، مذهبی و دینی، حقوق انسانی و بشری ولی افسوس که از اسلام سوء استفاده صورت می گیرد و مسلمین را در عوض جهت دادن بسوی خیر و صلاح به سوی کشمکش های مذهبی، نژادی و قومی سوق دادن است. و آن هم تحت عنوان انقلابی و آزادی خواه و مبارز. و بالعکس انسان کریم، شریف، مؤمن، صادق و داعی اِلاالحق را خائن و سازش کار و فلان .....وانمود می سازند تا بدین وسیله قهر، غضب، خشونت و عَطش خود برای غلبه را سیراب کرده و آب به آسیاب دشمن بریزند؛ یعنی کشتار و ویرانی و تخریب. افسوس که در این صورت نه تنها در امر دعوت و ارشاد اشکالات اساسی ایجاد می گردد؛ بلکه از اسلام و مسلمانان یک سیمای دهشت و وحشت به نمایش می گذارد. که خیلی زیان آور و مهلک است. بهاء الدین ضیایی
آدرس وبلا:ziaiebeha.blogspot :
Leuk
Opmerking plaatsen
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر