ziaie1

ziaie1

۱۳۹۷ اسفند ۱, چهارشنبه


برگی ازتاریخ پرازاضطراب و..
قسمت های اول
بسم الله الرحمن الرحیم
    سال های پس ازسال چهل وشش هجری شمسی را که سالهای بقوام رسیدن بلوغ سیاسی درکشورویا سالهای تبارزودرنهایت رویاروئی مکتب ها وگروه های سیاسی درکشورباید نامید، زمانی بود که جنبش اسلامی درکشورازیک رؤبا به یک حقیقت عینی درآمد، اوضاع سیاسی، اقتصادی واجتماعی وازجمله تفکرحاکم برجامعه، ملت ودولت تحت تأثیرافکارواندیشه های حاکم برجهان، چه فکرواندیشۀ غربی ( بوک غرب ) وچه فکرواندیشۀ شرقی ( بلوک شرق ) قرارداشت. دسته جات، گروه ها واحزابی درکشوروازجمله درپایتخت وشهرهای بزرگ شکل گرفته ودرمیان مردم وجامعۀ اسلامی اعلام موجودیت کردند که نه تنها متأثرازجریایات حاکم برجهان بلکه بیشتراینها ممثل فکرواندیشه های گوناگون، ازسرمایه داری تا کمونیستی وازافکارواندیشه های قومی ونژادی تا تلفیقی ازهمه اندیشه های وارداتی بحساب می آمدند.
   این دوران، دوران سرنوشت سازبرای جوانان وجویندگان حقایق اجتماعی وسیاسی درکشوربود. دراین دوران مبارزات سیاسی به اوج خود رسید، تا جائی که ازکنترول دولت ورژیم حاکم خارج گردید. تمام گروه های سیاسی با همه آن دلبستگی های فکری واعتقادی وبا آنهمه وابستگی های مادی وحمایت های داخلی وخارجی، ازجومناسبی که براثرفشاربیرونی بخصوص فشارکشورهای همسایه که اهداف مشخصی را درزمینه دنبال می کردند، مانند چین وشوروی که دراین رابطه نقش اساسی ومحوری داشتند، پا به میدان سیاست ورقابتهای گروهی گذاشته وبا بیشترین تبلیغات، حد اعلای استفاده را بردند. برخی ازاین ها که ازحمایت مستقیم وغیرمستقیم این کشورها برخورداربودند، پیوند خود با این قدرتها را پنهان نکرده ودرمواردی این پیوندها ووابستگی ها را مایۀ فخرومباهات خود نیزمی دانستند وچنین وانمود می ساختند که پیوند ما با زحمتکشان جهان است، زحمتکشانی که امروزازبزرگترین قدرت های جهان اند.
   چین وشوروی که کشورهای بیشماروقسمت های عظیمی ازآسیا واروپا را پس ازجنگ دوم جهانی، تحت سیطرۀ خود درآورده وبه بیش ازنیمی ازجهان حاکمیت خود را تیثبیت نموده ودرفکروتکاپوی آن بودند تا به حرکت توسعه طلبانۀ خود ادامه دهند، کشورهمسایۀ افغانستان را بصفت یک کشورعقب افتاده وضعیف که درآن زمان ازجهان منزوی وحتی درسطح کشورهای همسایه کسی را درکنارخود نداشت، آنرا لقمۀ خامی برای مطامع خود تصورکرده ودراین کشورچه ازنظرتئوری وچه هم ازنظرعملی، سرمایه گزاری کردند
   بیاد دارم زمانی را که روبل روسی گاه وبیگاه، دربازارهای کابل به قیمت خیلی نازلترازنرخ دائمی بفروش می رسید، وآن ایامی بود که سفارت روسیه
 امکاناتی را که برای اهداف ومقاصد توسعه طلبانۀ خود درافغانستان اختصاص داده بود به منصۀ اجرا وعمل می گذاشت وازاین جریان نه تنها افراد محدود، بلکه بیشترشهریان کابل که دست اندرکارخرید وفروش ارزخارجی بودند آگاهی واطلاع کافی داشتند.
   جنب وجوش وتحرک نیروهای مسلمان ازلحظاتی به اوج خود رسید که شهید عبدالرحیم نیازی، محصل با نبوغ، مؤمن ومبارز فاکولتۀ شرعیات که اورا بنام استاد خطاب می کردند، با تعداد کثیری ازجوانان مسلمان، سالونی را که درلیلۀ پوهنتون کابل غیرقابل استفاده پنداشته می شد،  برای ادای نمازجماعت مطالبه نمودند ولی مسئولین لیلیه ازقبول آن خود داری ورزیده وخواستند تا سالن مذکوررا با قراردادن چوکیها ومیزها برای مقصد دیگری اختصاص دهند. این حرکت مسئولین با مقاومت وبرخورد جوانان مسلمان به رهبری عبدالرحیم نیازی روبرو گردید به این صورت که آنها، چوکیها را ازپنجره سالون به پائین پرتاب نموده وبرهمین مبنا بود که مسئولین لیله نتوانستند، خواست برحق این جوانان را نادیده گرفته ومجبوربه قبول درخواست شان گردیدند. با اختصاص یافتن محل مذکوربرای نماز، پرابلم این جوانان مسلمان درزمینه حل گردید وازآن به بعد سالون مذکورعلاوه برنماز، بصورت مناسبترین محل برای اجتماعات وگردهمآئی هایشان درآمد، واما نقطۀ اوج این تحرکات ورویاروئی به زمانی برمی گردد که گروهک های ضد ارزشهای الهی وانسانی، مراکزعلمی ودانشگاهی را پایگاه اصلی خود قرارداده ودرتلاش برای تصاحب کامل این مراکز، اجتماع بزرگی را درلیلۀ پوهنتون کابل براه انداخته وحاضرنبودند تا دراین اجتماعی که به اشتراک همۀ گروه های سیاسی تشکیل گردیده بود، به جوانان مسلمان که درسطح پوهنتون، جمعیت چشم گیری را تشکیل می دادند سهمی قایل گردند وبناءً شهید واستاد بزرگ، شهید عبدالرحیم نیازی با جمع کثیری ازدانشجویان که جهت ادای نمازعشاء اجتماع نموده بودند، پس ازادای نمازوعهد وپیمان بین خود وخدای خود بسوی این اجتماع رهسپارگردیده وازگردانندگان آن تقاضا نمودند که برای اینها نیزسهمی درمراسم وسخنرانیها داده شود تا این اجتماع متبلورآراء وافکار کل محصلین گردیده ومنحصربه چند گروه شناخته شده نباشد. گردانندگان این اجتماع که می دانستند، حضوراین مجموعه اهداف ومقاصد وسخنان غیرمسئولانۀ شان را زیرسوال می برد ونخواهند توانست دراین اجتماع به آن هدف وآرمانی که دارند نایل گردند بناءً ازسهم دادن آنها خود داری کرده وبالعکس شروع کردند به شعاردادن علیه اینها، زمانی که شعاردادن آغازگردید، اینها نیزمجبورگردیدند تا برای دفاع ازخود به پاسخ آنها به پردازند. شعاردادن های ممتد باعث رویاروئی گردید ونهایتاً دراین رویارویی تمام پرسونل خدماتی لیلیه که بیشترشان افراد مؤمن وازنمازگزاران مسجد لیله بودند درکنارجوانان مسلمان قرارگرفتند، شعارها کوبنده ترگردیده ودرلحظاتی بعد اوضاع روبه تشنج گذاشت ومتعاقب آن زد وخورد شدیدی دربین دوطرف صورت گرفت که منجربه برهم خوردن اجتماع وفراراین گروهک ها ازصحنه گردید.
   مخالفت ورویارویی این گروه ها با جوانان مسلمان سبب شد که این جمع مسلمان موقعیت خویش را دربین گروه های دیگرتحکیم بخشیده وهیچ اجتماعی بدون حضور این برادران برگزارنگردد، این حرکت گروهک های ضد ارزشهای الهی وانسانی که نقطۀ عطفی درتثبیت وشناساتی بیشترجوانان مسلمان بشمارآمد سبب شد تا ازآن تاریخ جوانان مسلمان بصورت علنی تروفعال تری درتمام اجتماعات، گردهمآئی ها ومبارزات سیاسی شرکت جسته وبصورت یک جناح قوی وقدرتمند سیاسی تبارزنمایند.
   استاد عبدالرحیم نیازی اولین شخصیتی بود که جنبش اسلامی را ازخانه ها به مساجد وازمساجد به مدارس ومراکزعلمی وازآنجا به خیابان ها ومیادین سیاست رهبری کرد، اولحظۀ آرام نگرفت وتا زنده بود، تظاهراتی به اشتراک هزاران نفررا با بیرق های سبزوسفید وشعارهای زنده ومردم پسند واسلامی که درپیشاپیش آن کلمۀ طیبه دریک پارچۀ سبزنوشته وحمل می گردید رهبری کرد، اوشبانه روزی برای مجد وعظمت دوبارۀ اسلام تلاش کرد، اوهم مرد منبروهم مرد سنگربود، منبراوبقدری جذاب واثرگذاربود که درهراجتماع وی، سیل نمازگزاران ومشتاقان دین، پس ازادای نمازدرمساجد، با نعره های تکبیربصورت دسته جمعی بسوی وی سرازیرمی گردیدند. کابل درآن ایام حال وهوای کاملا متفاوتی پیدا کرده واجتماعات وگردهمائی ها وتظاهرات به مناسبت های مختلف، رنگ وبوی دیگری بکابل بخشیده بود، رنگ وبوی که شاید درتاریخ کابل و افغانستان کسی سراغ آنرا نداشت.( ادامه دارد )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر