داستان هاروت و
ماروت
مفسران نوشته
اند که هاروت و ماروت دونام سریانی است و
دو فرشتۀ آسمانی هستند و علت آمدن آنها برزمین آن است که مردم در زمین ستم ها
کردند و ناموسها دریدندو شراب خوردند و مستیها کردند و زناکردند . فرشتگان به خدا
عرض کردند : خدایا ، بند گان را
آفریدی که تورا نافرمانی کنند؟ خداوند فرمود : اگر آن نیروی شهوت که در آنها است
در شما بود شما هم چنین می کردید .
گفتند :
خداوندا مارا نسزد که نافرمانی کنیم و
خلاف امر تو رفتار نمائیم ! خداوند فرمود از میان خود تان دو فرشته بر
گزینید تا من در آنها شهوت آفرینم !
آنان هاروت و ماروت را برگزیدیند که از
همه پارسا تر بودند ! خداوند در آنها نیروی شهوت آفرید و روانۀ زمین کرد تا در
میان مردم داور و کارگزار باشند ! و خداوند به آنها سفارش کرد که شرک میاورید ،
خمرنخورید ، زنا مکنید ، آدم مکشید، گوشت خوک مخورید و در داوری ستم و بی داد مکنید !!
ایشان به زمین
آمدند و روز ، کارسازی مردم می کردند و شب به آسمان باز می گشتند ! روزی زنی زیبا ، زهره نام با طرف خود نزد آنها به داوری آمد ،
گویند این زن پادشاه زاد ای از کشور پارس بود ، فرشتگان چون زیبائی او را دیدند در
دل هوای زن کردند و داور ی را به تأ خیر انداختند و اورا در خانۀ خود دعوت کردند
تا کام دل از او گیرند!! آن زن سرباز زد و گفت : اگرشمارا ازمن مرادی است ، نخست
باید مانند من بت پرست شوید و آدم بکشید و شراب بنوشید آنها گفتند این کار ها از
ما به دور است و ما نتوانیم انجام دهیم ، سه بار
این گفتگو میان آنان بود تا بار سوم که شهوت کار خود را کرد گفتند از آن
چهار کار که گفتی شراب خوردن برای ما از همه آسانتر است ! و ندانستند که شراب مادر
همۀ جنایتها و گناهان است !پس خمر خوردند و مست شدند و کام خود را از آن زن
برگرفتند ، در آن حال کسی از کار آنها آگاه شد ، آنان از ترس فاش شدن راز ، او
راکشتند ! تاهم آدم کشی و شراب خوری و زنا
کاری مرتکب شدند!
در آن حال ،
خداوند ، فرشتگانرا از کار آنها آگاه ساخت و از آن پس برای مردم زمین از خداوند آمرزش خواستند ! و
نوشته اند که به آن زن اسم اعظم آموختند و او به آسمان شد لیکن فر شتگان او را
مانع شدند و خداوند هم صورت وی بگردانید تا ستاره ای سرخ در نزدیکی زمین شد و نام
او به عربی زهره و به فارسی ناهید و به زبان نبطی بیدخت است !
مفسرا ن نوشته
اند :پس از آن که آن دو فرشته مرتکب گناه شدند نتوانستند به پرستشگاه خود باز
گردند و پرو بال خود را ناتوان دیدند و از کردۀ خود پشیمان شده نزد ادریس رفتند تا
نزد خداوند شفاعت کند . خداوند آنها را میان عذاب دنیا و آخرت مخیر کرد ، آنها
عذاب دنیا را خواستند ، و ازین پس آنها را سرنگون به چاهی در انداختند که
به تشنگی و در آتش گرفتارند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر