ziaie1

ziaie1

۱۴۰۴ آذر ۲۰, پنجشنبه

 نامۀ سرگشاده به:

قسمت سوم
خیلی از افرادی را می بینیم که به تنهائی خود، ازیک حزب و یک گروه فعال تر و موفق تر عمل می کنند. نه در حرکاتی ظاهری و نمایشی، بلکه در نتیجه وثمرۀ که از تلاش های خود برمیدارند. این گونه افراد به هدف و مرامی که دارند نه تنها عمیقاً اعتقاد دارند، بلکه در راه هدف و آرمان خود مانند شمع می سوزند تا دور و پیش خود را روشن بدارند. و اما بالعکس خیلی احزاب و سازمان های را هم سراغ داریم که نه تنها به مردم خود و به اعضای خود حتی برای مسئولین و رؤسای خود هم هیچ طرح و برنامۀ مشخصی نداشته وهیچ کاری انجام نداده و نمی دهند. ما برادران زیادی داشتیم که در سخت ترین شرایطی که امیدی به هیچ چیز نبود، تا پایان حیات (شهادت ) شان لحظه آرام نگرفتند.
ما همه یکجا حشر می شویم و از همۀ ما سوال می گردد که چه کردید. تعدادی می گویند که ما جان های شیرین خود را در طبق اخلاص گذاشته ودر راه خدا قربانی کرده ایم و اما اگر ما، از فرصت های که در اختیار داریم به وجائب و مسئولیت های خود عمل نکنیم، درپاسخ به این سوال چه خواهیم گفت؟
از همه چیز از ما سوال می گردد. از صحت و سلامتی، ثروت و دارائی، خانواده و فرزندان، و از همه آن نعمت های بیشماری که خداوند به ما ارزانی داشته است. خصوصاً از وقت و فرصت های را که در اختیارداشته و داریم. ولی ما چه خواهیم گفت؟
در دورانی که به یکی از کمپ های مهاجرین اقامت داشتم متوجه گردیدم که برخی از سران و بزرگان برخی احزاب از صبح تا به شام یا به شطرنج ویا به پربازی ( قطعه بازی) وقت خود را سپری می کردند و حرف شان این بود که چه کنیم، غیر ازا ین کاری نیست که انجام دهیم. و میگفتند که خیلی خانواده های هستند که دربین پدر و فرزند و دختر و مادر بر سر کنترول تلویزیون مشاجره و جنگ است هریکی می خواهد که کنترول را در دست خود داشته با شد تا بدین وسیله خود را مصروف و سرگرم نماید.
در داخل همان کمپ یکی از برادران، تفسیر معروف صابونی را با شب و روز تلاش، ترجمه کرد که این دست آوردی عظیم بود.
ما فرصت های خوبی در اختیار داریم که اگر برای آن برنامه ریزی کنیم می توانیم به وجائب ومسئولیت های خود کما حقُهُ عمل کنیم. امروز برادران زیادی الحمدالله دست بکار اند و در تمام سطوح و با تمام توان و استعدادی که دارند، مشغول انجام وظیفه و وجائب خود اند، و اما بصورت نه منسجم و منظم بلکه بصورت پراگنده، کسی به شعر و شاعری و کسی به نوشتن ونویسندگی و کسی به کنفرانس و سخنرانی و کسی به درس واستادی وکسی به دعوت و فراخوانی مشغول اند. اگر زمینۀ لازم بوجود آید که اکثر این برادران با یک هم آهنگی و با در نظر داشت اولویت ها و مسائل حساسی که همه با آن روبرو هستیم، طرح واحد، تلاش واحد و برنامۀ واحد داشته باشیم شاید بتوان بیش ازپیش به خیلی از نیاز ها و خواسته ها و مسائلی که همه را به خود مشغول نموده است راه حل بهتری جستجو کنیم. باید اولویت ها را جستجو و به ترتیب مشخص سازیم.
امروز جنگ وحشتناکی نه تنها در سطح کشور بلکه در سطح منطقه و جهان در جریان است که شناخت حق از باطل را مشکل ومشکل تر ساخته میرود، و اگرحق و باطل هم تشخیص گردد؛ این سوال مطرح است که آیا طرف حق مجاز است، آن گونه با طرف مقابل خود عمل کند که طرف با وی می کند. موشگافی این مسائل از اولویت هاست و خصوصاً خون های که به دست دو طرف مسلمان ریخته می شود، دو مسلمانی که هیچ شکی در مسلمانی و اعتقادات شان نیست، ولی شاید یکی از جانبین به گروهی مربوط باشد که به مراکزشیطانی وصل است ویا به گروهی ارتباط داشته باشد که هیچ نقطۀ وصلی دربین آن ها واسلام نیست وبهمین ترتیب این هر دو مسلمان هنگام رویا روئی از خود آن گونه عکس العمل هایی را نشان میدهند که با افکار و اعتقادات هیچ کدام و لااقل با اعتقادات یکی از طرفین مطابقتی ندارد و اگر با افکار یک جانب همخوانی داشته باشد با جانب دیگر غیر قابل همخوانی است.
اختلاف و نفاقی که همه چیز را به نابودی روبروکرده است وهیچ کسی هم حاضر نیست تا یک قدم عقب نشینی کند. اختلاف و نفاقی که از بین دو نفر آغاز می گردد و سپس در سطح خانواده تا اجتماع و تا یک ملت و اکنون در سطح ملت ها و در نهایت تا سطح قارَّه ها به شدت ادامه دارد.
ادب و اخلاق بطور عام به سقوط مواجه گردیده است و همۀ آن ارزش های والای اخلاقی و انسانی که یک روزی معیار اصلی شخصیت انسان بحساب می آمد امروز جایش را ارزش های پست مادی فراگرفته است. و از همین گونه پرابلم های بیشماری که دامن گیر ما و جامعۀ ما و جهان گردیده است.
این چه شوری است که در دورقمر می بینم - همه آفاق پر از فتنه و شرمی بینم. ( حافظ شیرازی )
این حالتی که در شعر حافظ بملاحظه می رسد بیانگر اوضاع نا بهنجاری است که در همان دوره و شاید در ادوار مختلف دیگر بر جوامج حاکم بوده باشد. و اما پس از مدتی با تلاش وکوشش های انسان های با درد و با احساس ومؤمنی، این اوضاع چنان متحول گردیده است که باورکردنی نیست.
ما در گذشته ها و در ادوار مختلف، هر زمانی که به دشواری هایی روبرو گردیدیم به این و آن امید بسته و از این و آن ..... تقاضای کمک و حمایت کردیم و اما بزودی مزۀ تلخ چنین کمک ها وحمایت هایی را هم چشیدیم، ما باید بخود بیائیم وخود به درمان درد خود بپردازیم و این در صورتی ممکن خواهد بود که خود را در جایگاه اصلی خود قرار داده و از این حالت متحیر وسرگردان، متلون مزاجی و دنباله رَوی، اِنزوا و افسردگی، یأس و نا امیدی، ضعف و ناتوانی، عذر و معذرت خواهی که هر کدام این ها بیماری و به عبارتی دیگر به دور از کرامت انسانی است، خود را رهائی بخشیم. البته بیشتر کسانی را که با ایشان آشنائی دارم؛ الحمدالله، مقام خود را با همه شائسته گی اش درک ومطابق آن عمل کرده اند و اما خیلی کسانی را هم سراغ داریم، که مانند یک فیلسوف همیشه کارشان فقط به انتقاد وانگشت گذاری بر این و آن سپری می گردد و نه تنها بر امور خورد و ریزه انتقاد می کنند، بلکه تا جائی پیش می روند که نه تنها به افراد معمولی؛ بلکه به بزرگان و امامان وحتی مذاهب و ادیان هم انگشت انتقاد می گذارند، و شعار می دهند، گوئی که نوابغی هستند که اگر کسی مانع شان نمی گردید، نه تنها امور مهمی را انجام میدادند، بلکه دینا را هم متحول می ساختند، اما زمانی که میدان عمل فرا برسد؛ شاید از ترس این و آن چیز موهوم زبان به کام هم نیاورده و گوئی معیوب، معلول و معذور اند. این گونه افراد فرصت طلب در زمان سختی و مشقت به سوراخ ها پناه برده و هیچ گاهی حاضر نمی گردند که بغییر از خود و نفس خود به چیز دیگری فکر کرده و یا لحظۀ وقت خود را صرف نمایند و لیکن در دوران گشایش و پیشرفت ... آن گونه ظاهر می گردند که گوئی همه کس مدیون و قرضدار ایشان و همه چیز از برکت این ها محقق گردیده است. ادامه دارد.

۱۴۰۴ آذر ۱۷, دوشنبه

 برادران مبارز و سروران گرامی ! السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته !

قسمت اول
وقت آن رسیده است که برادران، همان گونه که درطی یک دهه با الهام از دستورات و فرائض الهی، با دست خالی وقلبی پُر از عشق و ایمان به میدان آمده و با تکیه برپروردگار و درپیوند و رابطه و حمایت بلادریغ مردم مؤمن و ایثارگرخود بزرگترین ابر قدرت جهان را ازپا در آوردند، امروز و در این مقطع حساس وبحرانی کشور و جهان هم که فساد وبی بندوباری، طغیان وتجاوز، سد شکنی و بغاوت بیداد می کند و جهان به یک جنگلی تبدیل شده است که کسی قادر به مهار آن نیست، ایجاب می کند که دست روی دست نگذاشته و در انتظار این و یا آن مرد و نا مرد که با پول های باد آورده و حرام به تجارت و عیاشی مصروف اند ویا آن هائی که به گوشه ها خزیده و در انتظار فرصت اند و یا آن هائی که در زد و بندهای موجود منطقه وجهان تحت تأثیر نفس وهوا و شیطان قرارگرفته، همه عهد پیمان وهدف ومرام وقول وقرار را فدای اهداف پست مادی گردانیده وبحال زار کشور و فرزندان ایثارگر و فداکارش لحظۀ نمی اندیشند و نمی دانند که این اوضاع آشفته اگر به همین منوال ادامه پیداکند نه تنها دامن آن ها و دامن کل کشور را فرا خواهد گرفت که علاوتاً ، قبل از همه به سراغ همۀ آن هائی خواهد رفت که در این بحران موجود سهیم بوده ویکی از عوامل بحران بحساب می آیند.
رفتم که خار ازپا کشم محمل نهان شد از نظر - چندی بدو غافل شدم صد ساله راهم دور شد
از همۀ برادران بدون استثناء دردمندانه تقاضا می نمایم که اوضاع موجود کشور و جهان را به دقت ارزیابی نموده، همه دست در دست یکدیگر داده بدون مرزبندی های قومی، نژادی، مذهبی وگروهی، تعصبات را کنار گذاشته بفکر راه حلی به این بحران موجود کشورگردند. این تشتت و پراکندگی، این اختلاف ونفاق، این حالت یأس وبی تفاوتی، خیلی خطرناک و وحشتناک است. این اوضاع نا بهنجار را دشمنان دین و وطن وآن دست های مرموز، کثیف وخائنی ایجاد کرده اند تا کشور را به نابودی کامل روبرو سازند.
ولاتهنوا ولاتحزنوا .....سورۀ آل عمران: 139
« و اگرمؤمنید، سستی مکنید وغمگین مشوید که شما برتر اید.»
به همه فرزندان دلسوز و صدیق کشور، و به همه پیروان راستین اسلام و به همه آن کسانی که از جوانی تا پیری درخدمت دین و وطن بوده اند و مانند شمع برای استقلال و آزادی کشور سوخته اند وهیچ هدفی جز سربلندی وترقی دین و وطن نداشته اند از همه میخواهم تا دوریک محور( اسلام ) جمع شوند، خود را سازماندهی کنند، ومانند یک سپاهی (عالم ودانشمند، مؤمن و پرهیزگار، حلیم و بردبار، صبور و متحمل، شریف و بزرگوار) درخدمت دین و وطن قرار بگیرند.
امروز دنیا را سازمان ها اداره می کنند. هرجائی که سازماندهی و نظم وتشکیلات است، مؤفقیت وپیشرفت است. درغیر آن اگر به هزاران وملیون ها انسان موجود باشند؛ اگر چه دارای هدف واحد و فکر واحد هم باشند، اما اگر سازماندهی و تشکیلات نداشته باشند، هیچ چیز ندارند، و اگرمثل ما، نه فکر واحد و نه هم هدف واحد داشته باشند همین است که امروز شاهد آن هستیم.
دردنیای که گروه ها وسازمان های منظم ومتشکل را از پای در می آورند و کشورها و قدرت ها و امپراتوری هایی قدرتمندی را سرنگون میسازند، چگونه افراد پراگنده و بدون طرح و برنامه خواهند توانست به این وضعیت ادامه بدهند، اگر چه تعداد شان از ملیون ها هم تجاوزکند.

ما بیاد داریم، که تقریباً چهل سال قبل، وقتی صبحگاهان از خواب بیدار شدیم در اطراف خود همه چیز را دگرگون یافتیم، گروهی انگشت شمار، سرنوشت یک دولت را در دست گرفتند، و نه تنها یک دولت را بلکه جامعه ومنطقه و جهان را متحول و حیران ساختند. و سپس دیری نپائید که باز هم تعدادی انگشت شمار دست بکارگردیده و آن گونه اوضاعی را بر کشور حاکم گردانیدند که در ظرف چند روز، کشور به یک ماتمکده و ماتمسرا تبدیل گردید و در نتیجه هزاران نفر زندان، صد ها وهزاران نفر اعدام و ملیون ها نفر آواره گردیدند. تا بکی غفلت و تکرار ماجرا های وحشتناک .ادامه دارد./8/12/2015

۱۴۰۴ آذر ۱۶, یکشنبه

 جنگهای خانمانسوزوتحمیلی، گروگان گیری، انتحاروترور

قسمت دوم
ازاولین روزهای بعثت پیامبرگرامی اسلام، مسلمانها با تهدید وتخویف وآوارگی وهجرت روبروبوده اند، تاجائیکه مشرکین قریش به طورسیستماتیک به اذیت وآزاروشکنجۀ مسلمین ادامه دادند وبا شهید ساختن اولین زن مسلمان ( سمیه ) به جُرم مسلمان بودن، قصد تروروشهادت پیامبرگرامی را کردند ورسول اکرم (ص) را وادارنمودند که شب هنگام خانه وکاشانه وشهرودیارآبائی واقارب ونزدیکان خود را پُشت سرگذاشته راه هجرت را درپیش بگیرد. لیکن جریان تعقیب وگریزبه همین جا خاتمه پیدا نکرد بلکه تا شهادت وترورحضرت عمرخلیفۀ مسلمین وتا امروزهم ادامه دارد. ازاولین روزهایی آغازدعوت پیامبر تا زمان فتح مکه وسپس تا دوران تابعین وپس ازآن، هیچگاهی سراغ نمی گردد که اسلام ومسلمین طرح ترورویا گروگان گیری ویا زندان و یا اعدام کسانی را رویدست گرفته باشند وحتی مشرکین قریش که قدم به قدم مانند سایه، مسلمین را توبیخ وتعقیب کرده وقصد تروریکایک آنها را دردل می پروراندند، هیچگاهی ازجانب اسلام ومسلمین به تهدید وتخویف ویا قتل وترورویا عمل بالمثل مواجه نگردیدند.
مکۀ آنروز(قبل ازبعثت)، مرکزقدرت وقوت وثروت منطقه به حساب می آمد وازخود تشکیلات و بنیاد اجتماعی، سیاسی واخلاقی خاصی داشت وتوسط افراد واعضاء وارکانی اداره میشد که هیچ کسی را توان مقابله با آن نبود وهمین زروزوراست که اگربا یک اندیشۀ انسانی، عقلانی ویا ایمانی همراه نباشد می تواند برای جامعۀ بشری فاجعه بارباشد.
درروزفتح مکه همه آن کسانی که درطول آن مدت باعث آوارگی وجنگ ودرگیری وکشتارمردم مسلمان گردیده بودند نه تنها مورد عفوعمومی قرارگرفتند بلکه علاوه برآن مأمون ومصئون به حساب آمدند. بعکس آنچه دردنیای امروزپس ازانقلابات اتفاق می افتد یعنی تعقیب وزندان ومحاکمه و اعدام وحتی اعدام های بدون محاکمه وصحرائی. مشرکین قریش وسپس منافقینی که مرتب دردرون صفوف مسلمین برای نابودی اسلام ومسلمین برنامه ریزی می کردند، برای یک مرتبه هم با مقابلۀ بالمثل مسلمانها روبرونگردیدند. یعنی مسلمین دربحرانی ترین حالات یعنی زمانی که کارد به استخوان شان هم رسیده است روش انتقام ومقابلۀ بالمثل را اختیارنکردند.
پسرسردستۀ منافقین (عبدالله ابن ابی) پس ازاین که اطلاع حاصل کرد که برخی عملکرد های منفی پدرش موجب ناراحتی بعضی ازبرادران مسلمانش گردیده است وشاید که طرح وبرنامۀ را برای مجازات پدرش رویدست بگیرند به رسول اکرم ( ص) مراجعه کرد وازایشان خواست که هرگاه طرح وبرنامۀ برای طرد ویا مجازات ( کشتن ) پدرش رویدست داشته باشند به خودش واگذارکنند تا خود آنراعملی بدارد زیرا اگرافراد دیگری بخواهند پدرش را مجازات کنند شاید تحت تأثیرعواطف پدرفرزندی قرار گرفته ودردل وی نسبت به برادران مسلمانش کدورتی رونما گردد. رسول اکرم ( ص) برایش اطمینان دادند که هیچ کسی طرح وبرنامۀ برای مجازات پدرش رویدست ندارد وبناءً وی ازناحیۀ پدرمطمئن باشد، وچنانچه تا آخرعمرابن ابی اتفاقی نیفتاد وپس ازمرگ وی رسول اکرم ( ص) درنمازجنازه اش شرکت کردند.
منافقین درزد وبند با مشرکین قریش واقلیت های دینی دیگرهمیشه باعث درد سرها وپرابلم های پیاپی برای مسلمین می گردیدند وخطرات این گروه بخاطرپیوند وارتباط نزدیکی که بامسلمین داشتند بیشترازکسانی بود که با مسلمین رو د ر رو داخل پیکاربودند.
دربسترتاریخ بشر، هیچ یکی ازادیان الهی وپیروان صدیق شان وازجمله دین مبین اسلام وپیروانش، راه استعمارواستثمار، ظلم وبی عدالتی، ودرنهایت خشونت وپرخاشگری را که عامل همۀ بدبختی های موجود بشراست نه تنها نپیموده اند بلکه با تمام قدرت وتوان دربرابراین پدیده های نامیمون ایستاده اند، مانند قیام حضرت موسی دربرابرفرعون، زیرا این ها پدیده های شومی اند که ازبیماری های مزمن وخطرناکی ناشی می شوند. بیماری های که ریشه دراهدافی پست ومادی وشیطانی دارد مانند: بنده گی نفس وهوی ( فقط همه چیز را برای خود وتبارخود ....خواستن)، فریب وغدر، طغیان وتجاوز، خود بزرگ بینی وتحقیردیگران ، که عامل این همه کشمکش واختلاف ونفاق وجنگ ودرگیری وکشتاروترورو انفجارودرنهایت انتحاراست.
ولی بالعکس، رهبران وبزرگان و پیروان همۀ ادیان الهی، وازجمله اسلام، وآزادیخواهان واصلاح طلبان جهان، همیشه ازجانب مراکز زر، وزور، وتزویر، درطول تاریخ، وازجانب مکتبها ونهاد ها ودسته جات وگروه های که مدعی پروپا قرص مدرنیته وپیشرفت بوده اند، ویا دولت ها ورژیم های که خود را نمایندۀ نهاد های مدنی دانسته وازمیان آن ها سربرآورده اند، موردهجوم وحمله قرارگرفته وبه تروروشهادت روبروگردیده اند که نمونه های بارزآنرا درترور، ده ها وصدها انسان مبارزوآزاد یخواه واستقلال طلب درسراسرجهان مانند: مهاتما گاندی، مالکوم اکس، مارتین لوترکینگ وبه همین ترتیب درطی یک قرن گذشته ده ها تن ازرهبران وهزاران مبارزمسلمانی که برای استقلال وآزادی ودیموکراسی وحقوق پایمال شدۀ خود با زبان وقلم مبارزه کرده اند، ترورویا شهید شده اند وازجمله ترورحسن البنا ی شهید بنیان گذارجنبش جهانی اخوان المسلمین و تروراولین شهید افغان یعنی منهاج الدین گهیزو آنچه پس ازکودتای 26 سرطان اتفاق افتاد، شهادت انجنیرحبیب الرحمن وداکترعمروخواجه محفوظ ومولانا فیضانی، میوندوال وهمراهانش وسپس با فاجعۀ هفت ثور، ماتمی که کل کشوررا دربرگرفت وکشتاردسته جمعی وقتل عام مردم بیگناه افغانستان بدست تره کی وامین وببرک ونجیب که باعث یکنیم ملیون شهید وقریب به یکنیم ملیون معلول وهفت ملیون مهاجروآواره گردید ورئیس جمهورکشورباخانواده وتعداد کثیری ازاراکین دولت قتل عام شدند. واعدام های گستردۀ که بنام انقلابات کمونیستی وتحت عنوان عدالت ومساوات ودفاع ازحق این وآن.... درچین وشوروی اتفاق افتاد، اعدام های که توسط فراعنۀ زمان، جان ملیون ها نفرازمردم بیگناه را گرفت، ملیون ها انسان بدست استالین، وپُلپُت ومائو به قتل رسیدند. اینها همه مشت نمونۀ خرواراست که بدست مدعیان کاذب مدنیت ونوآوری ودفاع ازاین وآن حرفهای دروغ وخیالی رُخ داده است.
جنگ های اول ودوم جهانی که ملیون ها انسان را به کام مرگ فروبرد وازکشته ها پُشته ساخت وکشتاربیرحمانۀ که بدست هیتلرانجام یافت وقتل عامی که همین حالا درسوریه ودرمواردی درعراق وافغانستان جریان دارد همۀ اینها حکایت ازاین دارد که اوضاع ما انسانها، باهمه این ظاهری آراسته، اقتصادی شگوفا، اجتماعی مرفه، تعمیروساختمان وپارکهای زیبا، درهم وبرهم وقابل تشویش ونگرانی است.
این اعدام ها وکشتارها وترورها بدست کسانی صورت گرفته ومی گیرد که حالا خود ویا همرزمان شان اشک تمساح میریزند وبراین وآن خُرده می گیرند واین حالت دهشت و وحشت را به این وآن چیزموهوم نسبت می دهند.
یکی ازصد ها موردعفو وگذشت وصبروتحمل وحلم وبردباری مسلمانها، درتحولات چند دهۀ اخیردرافغانستان است که مجاهدین مسلمان افغانستان پس ازآن جنگ های خونین باشوروی که یکنیم ملیون شهید وبه همین تعداد معلول وهفت ملیون مهاجربهمراه داشت اعلام عفوعمومی کردند وحتی یک نفرازمجرمین جنگی را نه تعقیب ونه به دادگاهی کشاندند.

۱۴۰۴ آذر ۱۱, سه‌شنبه

 به شترگفتند که گردنش کج است، کسی درجواب گفت که کجایش راست است.

2/11/2017

فروپاشی وسقوط ودرنهایت مسدود کردن مهمترین موسسات وکارخانه جات بافندگی وپشمینه بافی کشوریکی دیگرازصد ها شاهکارحکومت کرزی وبازماندگانش.
درزمانی این اتفاق تلخ ونا میمون افتاده است که افغانستان ازچنگال یک هیولای منطقه ای وجهانی رها گردید وتازه ملیارد ها پول اهدائی مؤسسات بین الملی برای بازسازی زیرساختهای اقتصادی افغانستان به این کشورسرازیرگردید واما این بی عُرضه های حاکم برسرنوشت کشورقادربه هزینه کردن واستفادۀ شفاف ومعقول وسالم ازآن امکانات وسیع نگردیدند وخوب شد تا ماهیت واهداف واغراض شوم وامیال شیطانی شان آشکارگردید.
افغانستان همانگونه که سرشارازمنابع عظیم زیرزمینی است، درروی زمین هم آبهای فراوان، زمین حاصلخیز، باغ وباغچه های پرازمیوه وسبزیجات ودشت ودمنی سرسبزباعث گردیده است تا مردم افغانستان بصورت طبیعی ازبخش زراعت ومالداری زندگی نسبتاً آرامی داشته، ودرطی قرون متمادی، این زندگی ساده وآبرومندانۀ به جامعه ومردم ما رنگ وبوی بومی، محلی ومنطقه ای بخشیده بود وازگزند بیرونی وافکارواندیشه های وارداتی وبیمار، وازگند وبوی اخلاق وآداب وخوی وخصلتهای نا پسند وناروا وغیرانسانی درامن وامان قرارگرفته وازمردم وجامعۀ ما ملتی یکدست ویکپارچه، متحد ومتفق، مهربان ودلسوز، ومهمان نوازوخوش مشرب وخوش برخورد ساخته بود.
پشم وپنبۀ افغانستان که ازحاصلات زراعتی ومالداری کشورما است نه تنها درسطح کشور، بلکه درسطح منطقه وجهان ازشهرت وکیفیت بالائی برخورداراست وبرهمین مبنا رژیمهای هرچند بیکاره ویکه تازوخود محوروقلدورمآبی که قبل ازکودتای هفت ثوربا استفاده ازفرصت براین ملت حکومت کرده اند بازهم دست روی دست نگذاشته وبه حلق ودلق اکتفا ننموده، واین سرمایه های عظیم ملی را با احداث کارخانه جات بافندگی، درسطح کشورتحت مدیریت واداره خود قرارداده وبه اموال واجناس تجارتی باکیفیت تبدیل کردند واقلاً یک قدم حسابی دراین راه برداشتند ولی این حکومت بی ماهیت وبی خاصیت واین نظام فاسد وبیکاره ای که بعداً به قدرت رسید، این سرمایه ها را همانگونه که عناصر فرصت طلب، سود جود، زالوصفت، ودشمنان دین ووطن به غارت بردند این نظام هم زمینه سازفروپاشی ونابودی آنها گردید ویا درهمدستی وخشنودی دشمنان کشور، آنها را به کسانی تحویل داد که مایۀ تأثروتأسف است، همانگونه که قسمت های زیادی ازکشوررا درسازش با بیگانگان خراب ویا زیرنفوذ شان درآورده اند، این سرمایه های خدا دادی کشور را هم به نابودی روبرونمودند، اینها درعوض این که این مؤسساتی که ازدارائی های کشوراست، با همه پرسونل وامکاناتش توسعه داده وبه نوسازی وماشین آلات جدید مجهزوانکشاف دهند، چنین احساس می گردد که برای غارت ونابودی کامل آن کمربستند.
درهمین دوسه سال قبل یکی ازدوستان که درگذشته ها، دریکی از کارخانه جات پشمینه باقی کشورمسئولیت داشت، به من گفت:« آلمانها، یک کارخانۀ بزرگ پشمینه بافی خود را بخاطرعدم موجود یت مواد خام تعطیل نموده اند، کارخانۀ که با پیشرفته ترین دستگاه های بافندگی مجهزاست، وی گفت: اگرما دولت ورژیم دلسوزی می داشتیم، امکان اهدای مکمل این کارخانه به افغانستان وحتی بدون عوض ممکن بود.» ولی ازآنجائی که سردمداران رژیم به دنبال چیزهای دیگری وازجمله حلق ودلق اند، که نه به خیرملت ونه هم به خیردولت است، بناءً نه خود ونه هم سفارتخانه های شان، که وظیفه اصلی آنها است حتی یک قدمی را دراین راستا برنمی دارند. « گرگدا کاهِل بود تقصیرصاحبخانه چیست »، رئیس جمهوری که بدون درنظرداشت آثارمنفی وپیامد های زیانباراین گفتارش بارها به آوازبلند صدا می زد که: « ما ازکشورها گدائی می کنیم »، ولی حالا چنین معلوم می شود که همه وهمه برای خود و... بوده است وبس.